آيا در هنگام مرگ انسان مي فهمد كه مرده است؟
آيا در هنگام مرگ انسان مي فهمد كه مرده است؟
بعد
از پايان زندگي دنيوي، روح به بقاي خويش ادامه ميدهد،و اين امر از مسلّمات اديان
آسماني است و با دلائل عقلي نيز تأييد شده است. پاسخ اجمالي به سئوال اين است كه
همه انسانها وضع يكساني در هنگام مردن ندارند.
پيش از اينكه به پاسخ
اشاره كنيم لازم است ابتداء تصوير صحيحي از «حقيقت مرگ» ارائه بدهيم.
حقيقت مرگ در منظر آيات
و روايات ما آن چيزي نيست كه ما از آن تعبير به مرگ و مردن مي كنيم. آنچه كه در
عرف عمومي تعبير به مرگ مي شود همان مرگي است كه اطباء و پزشكان به آن حكم مي كنند
و آن هنگامي است كه بدن از حركت بماند و خون در بدن از جريان بايستد. اين حالت اگر
براي كسي صورت پذيرد مي گوئيم مرگ او فرا رسيده است.
اما مرگ در معارف
اسلامي تنها مرگ بدن جسماني نيست بلكه مرگ عبارت است از «انتقال از دنيا به
برزخ»(1)
لذا ممكن است براي كافر
يا تبهكاري مرگ پزشكي به سرعت و در چند لحظة كوتاه محقق شود و در ظاهر مرگ آساني
داشته باشد و لكن در انتقال به برزخ گرفتار عذابها و شكنجه هايي باشد كه مرگ را در
كام او واقعه و رخدادي بس سنگين و دشوار كند. از اين رو قرآن از اين لحظات به
«الطامة الكبري» تعبير مي كند يعني «رخداد پرماجرا و سنگين».(2)
حيات اخروي انسان و
زندگي جاودان او با مرگ آغاز مي گردد. هر انساني مي بايست از دالان ورودي مرگ پا
به عرصه حيات اخروي بگذارد لذا در آيات شريفه قرآن مي فرمايد "کل نفس ذائقه
الموت" (3) يعني هر نفسي مرگ را مي چشد.
لحظات اوليه اي كه
انسان درگير با اين رخداد عظيم مي شود لحظاتي است كه از آن به «سكرات موت» تعبير
مي كنند "و جائت سکره الموت بالحق"(4) هنگام بي هوشي و سختي مرگ به حق و
حقيقت فرا رسيد آري همان مرگي كه از آن دوري مي جستيد.
سكره و مستي مرگ در
حقيقت حالتي دروني براي انسان است كه در لحظات آخرين زندگي دنيوي بدان گرفتار مي
شود در اين لحظات آنچنان فشار مرگ بر آدمي سنگيني مي كند كه خيلي از چيزها را به
فراموشي مي سپرد، عقايدي كه در دنيا به آنها معتقد بوده اگر راسخ نباشد در همين
لحظات به فراموشي سپرده مي شود در همين لحظات است كه حتي آدمي خود را فراموش مي
كند و در يك سردرگمي و حيرت زائدالوصف گرفتار مي شود.(5)
انساني كه خودِ حقيقيش
را در دنيا فراموش كرده است و گرفتار اعتبارات دنيوي چون «من و ما» شده است وقتي
در آستانة مرگ قرار مي گيرد به ناگاه صحنه از پيش روي او عوض مي شود چهره هايي را
مي بيند كه براي او تازگي دارد قضايايي را نظاره گر است كه براي او سابقه نداشته
است
.
از طرفي تمام همت خود
را براي دنيا صرف كرده و الآن لحظة جدايي از آن است از طرف ديگر بي توجه به خويشتن
خويش بوده و الآن با همان به برزخ منتقل مي شود و همين است كه گرفتار تحيّر و
سرگرداني مي شود و نمي فهمد چه شده و چه واقعه اي رُخ داده است اينچنين انساني تا
به اين آگاهي برسد كه مرگ او فرا رسيده و به برزخ منتقل شده سختي هاي فراواني مي
كشد.(6)
يكي از حكمت هاي تلقين
هم اين است كه اگر ميتي بواسطه عارضه مرگ گرفتار حيرت و سردرگمي شده است با تلقين
او را متوجه واقعيت مرگ مي كنند.(7)
حضرت علي عليه السلام
در خطبه 109 نهج البلاغه درتوصيف وضعيت انسان در لحظات آخر عمر مي فرمايد:
«آنچه برايشان فرود مي
آيد وصف ناپذير است بر آنان «مستي مرگ» و حسرت از دست دادن دنيا و لذات آن يا حسرت
از دست دادن توبه و پشيماني و جبران گناهان جمع مي شود اعضايشان به سستي مي گرايد
و رنگشان تغيير مي كند آنگاه مرگ در آنان بيشتر نفوذ مي كند و بدين سبب قدرت سخن
را از ايشان مي گيرد...»(8)
با اين وجود از برخي
آيات و روايات استفاده مي شود همه يا اكثر افراد متوجه مردن خويش هستند. از جمله
آياتي كه بصورت صريح در مورد علم و فهم انسان به انتقال خويش از جهان فاني به عالم
باقي (مرگ) آمده است، آيات 99 و 100 از سورة مؤمنون ميباشد.
در این دو آيه اخداوند
متعال ميفرمايد: «هنگامي كه مرگ بسوي يكي از آنان بيايد (يعني وقتي زمان مرگ و
انتقال او فرا ميرسد)، ميگويد «خدايا، مرا به دنيا برگردان تا شايد عمل نيكي انجام
دهم و در تدارك گذشته (عمل نيكي) انجام دهم.» اين هرگز شدني نيست (اين راه برگشتي
ندارد)، و اين تقاضاي شخص، سخني است كه او ميگويد و از ماوراي آنان و به دنبال اين،
برزخي وجود دارد كه تا روز مبعوث شدن آنان ادامه دارد.»
با دقّت در مفهوم و
مفاد آيه ميفهميم كه هر شخصي به هنگام مرگ خويش، كاملاً متوجّه است و انتقال خود
را به جهان ابدي در همان لحظه درك ميكند و بالعيان ميبيند كه دنيا را ترك كرده و
وارد عالم بقا و سرمدي ميشود، چرا كه درخواست و تقاضاي برگشت به دنيا به هنگام مرگ
و انتقال به آخرت، حاكي از اين است كه او اين امر را ميفهمد و چون حجابهاي جهل و
ظلماني در آن لحظه برطرف شده است، خوب درك ميكند كه در دنيا چه فرصت عظيمي و چه
سرماية گرانبهاي عمر را از دست داده و نتوانسته از آن استفاده بهتري كند و لذا
تأسف ميخورد، ولي اين حسرت و تاسف از دست دادن فرصتها در دنيا، قابل جبران در عالم
آخرت نيست.
1. ر.ك: طباطبايي، سيد
محمد حسين، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهراء، چاپ دوم، تابستان 1371، ص
63. ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، فروردين 1377، ج 2،
ص 505.
2. ر.ك: جوادي آملي،
عبدالله، تفسير موضوعي، صورت و سيرت انسان در قرآن، مركز نشر اسراء، چاپ دوم،
آذرماه 81، ج 14، ص 216-217. ر.ك. همان، معاد در قرآن، مركز نشر اسراء چاپ اول،
بهمن 1380، ج 4، ص 207.
3. آل عمران: 185.
4. ق: 19.
5. ر.ك امام خميني (ره)،
چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ چهارم، بهار، 73، ص 480. ر.ك:
جوادي آملي، عبدالله، حكمت عبادات، نشر اسراء، چاپ پنجم، آبان 1381، ص 64 - 65.
ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، اسماعيليان، ج 18، ص 348. ر.ك: جوادي
آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، صورت و سيرت انسان در قرآن، ج 14، ص 216 و 217.
6. ر.ك: همان، ص 216 و 220.
7. ر.ك: همان، ص 220.
8. نهج البلاغه، خطبه 109.
در
آيات و روايات ، مرگ و عالم برزخ به خواب تشبيه شده است . قرآن کريم مي فرمايد : «
خداوند جان ها را به هنگام مرگ مي گیرد و نفسي (انساني) که هنوز اجلش فرا نرسيده
در خواب ، روح او را قبض مي کند . کسي که مرگش فرا رسيده باشد ، روحش را نگه می
دارد و کسی که هنوز زمان مرگش فرا نرسیده تا وقت معين رهايش مي کند. » در اين آيه
شريفه مرگ به خواب موقت ولي طولاني تشبيه شده است . درهمين رابطه در روايتي از
امام باقر(عليه السلام) سوال شد مرگ چيست؟ حضرت فرمود : « همان خوابي است كه هر شب
به سراغتان مي آيد ولي طولاني تر . به طوري كه شخص از آن بيدار نمي گردد مگر روز
قيامت . » حضرت در ادامه فرمود : « حالت شادي وصف ناپذير وياترس و مناظر هولناكي
كه شخص در خواب مي بيند چگونه است ؟! مرگ نيز همانطوراست پس خود رابراي مرگ آماده
نما. »
دراين تشبيه مي توان ارواح رابه سه گروه تقسيم
كرد . همانطور كه سه نوع خواب داريم ، 1. خواب هايي كه شخص به هنگام آن ازاطراف
خود بي خبر است و در خواب نه چيزي مي بيند ونه چيزي مي فهمد و تنها پس از بيداري
متوجه مي شود خواب بوده ؛ 2. خواب هايي خوش كه فرد تمام آرزوهاي خود را در عالم
خواب و در مرحله وجود مشاهده مي كند و 3. خواب هايي كه به آن خواب پريشان مي گويند
به گونه اي كه آنقدر وحشتناك و طاقت فرساست كه شخص در خواب فريادش بلند مي شود ،
زبانش مي گيرد ،تمام بدنش مي لرزد تاجايي كه از صداي داد و فرياد خود بيدار مي شود
؛ عالم برزخ هم ، اين چنين است . بنابر این اكثر مردم كه نه ايمان خالص دارند و نه
كافر محض اند در عالم برزخ در بي خبري به سر مي برند ؛ حتي درمواردي بيان شده كه
سوال و جواب از آنها هم ، در قيامت خواهد بود . اما در مورد مومنين محض ، خداوند
مي فرمايد : « فروح وريحان وجنت النعيم » ارواح مومنين عالم برزخ را در« روح
وريحان برزخي » مي گذرانند تا اينكه تكامل لذت و رضايت رادرقيامت در بهشت پر نعمت كه
براي اصحاب يمين هم سلام است وهم سلامتي سپري كنند . اما در مورد ارواح كافرين محض
درعالم برزخ ، قرآن مجيد مي فرمايد : « اما ان كان من المكذبين الضالين فنزل من
حميم وتصليه الجحيم » كه مقصود از « نزل حميم » پيش غذايي از آب چرك جوشان (
پذيرايي درقبر ) واز « تصليه الجحيم » فرو افتادن در آتش آخرت است. با نگاهي بر
ادله قرآني بر اثبات وجود برزخ چند نكته را به دست مي آوريم 1- اينكه عذاب برزخ
وقيامت از يك سنخ اند . اما دربرزخ ديدن و نزديك شدن به عذاب است . 2- نكته اين
است كه اهل برزخ با صبح و شام دنيا در ارتباطند . چرا كه برزخ ،عالم بين دنيا و
آخرت است . پس مردگان نه تنها از صبح و شام دنيا به كلي منقطع نشده اند بلكه بهشت
و جهنم برزخي آنها از حين مرگ و خارج شدن روح از بدن شروع مي شود و به محض جداشدن
روح از بدن ، بشارت به بهشت يا وعيد عذاب آتش را دريافت مي كنند وبه دنبالش آنان
كه جهنمي هستند تقاضاي بازگشت به دنيا را دارند تا گذشته را جبران كنند... اماهرگز
برگشتي به دنيا برايشان نخواهد بود.