): تعريف استهزا و سخريه
تقليد گفتار، كردار يا صفتى از صفات يا نقصى از نقايص ديگرى ، براى خنداندن مردم ، استهزا ناميده مى شود. گاه انسان فقط براى معرفى ديگرى ، لحن گفتار يا شكل رفتار او را نمايش مى دهد و حالت يا صفت او را بيان مى كند، همانند آن كه فرد مورد نظرش را با صفت نابينايى يا لنگى مى شناساند كه البته اين از تعريف استهزا خارج است ؛ ولى گاه همين صفات را جهت خنداندن ديگران بيان مى كند كه از رفتارهاى زشت و ناپسند شمرده ، و ((استهزا و سخريه )) ناميده مى شود؛ پس حقيقت استهزا از دو جزء تشكيل شده است : 1 -تقليد از ديگران 2 - قصد خنداندن آن ها.
(2): اقسام استهزا و سخريه
تقليد از ديگرى به دو صورت امكان پذير است :
الف - صريح (گفتارى و رفتارى )
همانند آن كه شكل رفتار (طرز راه رفتن ، غذا خوردن ، نشستن و...) يا لحن و صداى فردى را براى خنداندن ديگران تقليد كند.
ب - غير صحيح (اشاره اى و كنايه اى )
مثل آن كه با ايما و اشاره به گونه اى لحن يا شكل رفتار فرد را بيان كند كه موجب خنده ديگران شود.
استهزا از جهت پنهان بودن يا نبودن عيب مورد تقليد نيز به دو نوع قابل تقسيم است :
الف - تقليد عيب پنهان
گاه آن چه دستاويز فرد ريشخند كننده قرا مى گيرد، عيب و نقصى است كه ديگران از آن بى اطلاعند و فقط شخص استهزا كننده از آن آگاه است .
ب - تقليد عيب آشكار
گاه مورد استهزا، عيبى است كه همه از آن آگاهند.
استهزا از جهت حضور يا غياب شخصى كه مسخره مى شود نيز به دو نوع تقسيم مى شود:
الف .استهزا شخص در حضور خود او
ب .استهزا شخص ؛ غيابش .
نكته مهم ديگر آن كه گاه انسان را به دليل داشتن عيب يا نقصى مسخره مى كنند، مانند مسخر شخص لنگ و كسى كه در تكلم و سخن گفتن ، ناتوان است ؛ ولى گاه او را براى رفتار نيكويش استهزا مى كنند؛ همان گونه كه كافران و مشركان ، مؤ منان را براى داشتن ايمان به استهزا مى گرفتند، يا افراد بى مبالات ، اشخاص نيكوكار را مسخره مى كنند.
خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
ان الذين اجرموا كانوا من الذين امنوا يضحكون و اذا مروابهم يتغامزون (450).
همانا كسانى كه گناه كار و مجرمند، هميشه (در دنيا) به مؤ منان مى خنديدند و هنگامى كه از كنار ايشان مى گذشتند، (با اشاره چشم و ابرو)مسخره مى كردند.

ريشخندى كرده اند آن منكران

بر مثل ها و بيان ذاكران

تو اگر خواهى بكن هم ريشخند

چند خواهى زيست اى مردار چند

شاد باشيد اى محبان در نياز

بر همين در كه شود امروز باز(451)

(3): نكوهش استهزا و سخريه از ديد شرع و عقل
تجاوز به حريم آبروى ديگران و تحقير ايشان به هر شكل و صورتى مورد نهى عقل و شرع است . خرد بشر بدون نياز به هيچ راهنمايى ، ستم به تجاوز به حقوق ديگران را زشت و نازيبا، و ستمگر و متجاوز را مستحق سرزنشمى داند و صد البته كه استهزا و سخريه از مصاديق روشن ستم و تجاوز است ؛ از اين رو، زشتى استهزا و سخريه نزد عقل ، امرى قطعى به شمار مى رود.
شرع نيز به حكم ملازمه احكام عقل و شرع (452)، ظلم و تعدى در حق ديگران را حرام شمرده ، ظالم را مستحق عقاب مى داند. افزون بر اين قرآن كريم و روايات ، اين رفتار را با صراحت ، نهى كرده و ممنوع شمرده اند.
خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسى ان يكونوا خيرا منهم و لا نساء من نساء عسى ان يكن خيرا منهن (453).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هيچ گروهى از شما گروه ديگرى را مسخره نكند. شايد ايشان (گروه دوم ) از آن ها (گروه اول ) بهتر باشند و زن هايى ، زن هاى ديگر را مسخره نكنند. شايد ايشان از آن ها بهتر باشند.
در قرآن آمده است :
و وضع الكتاب فترى المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون ياويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيره و لا كبيره الا احصاها(454).
و نامه اعمال قرار داده مى شود، پس گناه كاران در حال هراس از آن چه در آن است ، نگاه مى كنند و مى گويند: اى واى بر ما! اين چه برنامه اى است كه هيچ كوچك و بزرگى فروگذار نشده ، مگر آن كه آن را به شمار آورده است .
ابن عباس در ذيل اين آيه روايت مى كند:
الصغيره التبسم بالاستهزاء بالمؤ من و الكبيره القهقهه بذلك (455).
صغيره ، لبخندى براى استهزاى مؤ من ، و كبيره ، قهقهه و خنده بلندى براى ريشخند او است .
از سويى اگر شخص را در حضور او ريشخند كنند، موجبات ناخشنودى اش ‍ را فراهم آورده و خاطر او را آزرده اند كه در اين صورت ، استهزا كننده مشمول حكم آزار دهندگان مؤ منان نيز مى شود كه آزار دهنده مؤ من ، آزار دهنده خدا است و آزار دهنده خدا ((ملعون )) است ، چنان كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
من آذى مؤ منا فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله و من آذى الله فهو ملعون فى التوراه و الانجيل و الزبور و الفرقان (456).
كسى كه مؤ منى را برنجاند، به تحقيق مرا رنجانده است و كسى كه مرا برنجاند، به قطع خدا رنجانده است و كسى كه خدا را برنجاند، در تورات و انجيل و زبور و قرآن لعن شده است .
آزار دهنده مؤ من بايد به خدا اعلان جنگ بدهد؛ چنان كه از حضرت صادق (عليه السلام ) نقل شده است :
قال الله عز و جل لياءذن بحرب منى من اذى عبدى المؤ من (457).
خداوند عزوجل مى فرمايد: كسى كه به بنده مؤ من من آزار رساند، بايد به من اعلان جنگ دهد.
استهزا اگر در غياب شخص و درباره عيوب پنهانش صورت پذيرد، افزون بر حكم استهزا، مشمول حكم غيبت نيز مى شود كه خود گناهى بزرگ از گناهان متعدد زبان است . همچنين اگر عيوب پنهان شخص در حضور او موضوع استهزا قرار گيرد، گذشته از حكم استهزا، حكم غيبت را نيز دارا است ؛ اگر چه نام غيبت بر آن صدق نكند. هر گاه شخص را براى رفتار نيك يا ايمان و اعتقاد درستش مسخره كنند، مايه وهن دين خدا شده اند؛ يعنى به ايمان و عمل صالح توهين كرده اند كه اين گناهى بس بزرگ است .
خداوند متعالى در قرآن كريم ضمن ترسيم حال دوزخيان ، و در پاسخ به تقاضاى بازگشت ايشان به دنيا مى فرمايد:
اخسؤ ا فيها و لا تكلمون انه كان فريق من عبادى يقولون ربنا امنا فاغفرلنا وارحمنا و انت خيرالراحمين فاتخذتموهم سخريا حتى انسوكم ذكرى و كنتم منهم تضحكون (458).
دور شويد و با من سخن نگوييد. همانا گروهى از بندگان من مى گفتند: ((پروردگارا! ما ايمان آورديم ؛ پس ما را بيامرز و بر ما ترحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى ، و شما ايشان را به ريشخند گرفتيد تا مرا از ياد برديد و بر ايشان مى خنديديد.
(4): ريشه هاى درونى استهزا و سخريه
استهزا از عوامل درونى گوناگونى سرچشمه مى گيرد كه گاه به نيروى شهوت ، و گاه به نيروى غضب مربوط است . براى اين رفتار ناپسند، گاه جنبه شهوانى مانند تحصيل مال يا مقام و گاه جنبه خشم و غضب مانند كينه و دشمنى وجود دارد. برخى از اين ريشه ها عبارتند از:
1 - طمع مال يا مقام
مسخره كنندگان براى خوشايند توانگران يا صاحب منصبان ، ديگران را استهزا مى كنند تا از اين راه مال يا مقامى به دست آورند كه اين كار، گاه پيشه آن ها و راه در آمدشان مى شود، مانند دلقك هايى كه در دربار پادشاهان خدمت مى كردند و با تمسخر ديگران موجب سرگرمى آن ها مى شدند، و گاه اين رفتار ناپسند، شغل آن ها نيست ؛ بلكه فقط برخى اوقات براى خوشايند و خنداندن ديگران ، آن را انجام مى دهند كه اين نيز فسق ، بوده و انجام دهنده آن فاسق است . امروزه در جوامع بشرى ، برخى از اين كارها را ((هنر)) مى نامند و انجام دهنده را هنرمند مى گويند(459)!!!
2 - كينه و نفرت
تمسخر، گاه براى فرونشاندن خشم و ابراز دشمنى و كينه انجام مى گيرد. انگيزه استهزا كننده در اين حالت ، نشان دادن تنفر خويش از شخص مورد نظر او است و با اين رفتار مى كوشد تا آبرو و وجهه آن شخص را از بين ببرد. تنفر و دشمنى استهزا كننده از فرد مورد نظرش چه بسا معلول دشمنى او با عقيده فرد مذكور باشد؛ مانند دشمنى كافران با مؤ منان كه موجب مى شود مؤ منان را استهزا كنند.
3 - حسد
حسادت به موقعيت افراد، ممكن است عاملى براى ريشخند كردن آن ها شود. فرد حسود به دليل نداشتن موقعيت شخص مورد نظرش ، مى كوشد تا به هر صورت ممكن او را از رتبه و شانش پايين آورد.
(5): پيامدهاى زشت استهزا و سخريه
استهزا، پيامدهاى ناخوشايند و ناپسندى در دنيا و سراى آخرت براى استهزا كننده و جامعه بشرى به بار خواهد آورد كه از آن جمله مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:
الف - پيامدهاى دنيايى
1 -سبك شدن مسخره كننده : مسخره كننده با ارتكاب اين رفتار زننده و سبك ، پيش و بيش از ديگرى ، خود را خوار و خفيف مى كند و مايه نزول شان و از بين رفتن وقار خويش مى شود.
2 -
كينه و دشمنى : استهزا، كينه و دشمنى ميان مسخره كننده و استهزا شونده را در پى دارد.
3 -
سست شدن پيوند برادرى : تمسخر، پيوند برادرى ميان مؤ منان را سست كرده ، از بين مى برد؛ چرا كه خنده شنوندگان و بينندگان استهزا، بر تمسخر ديگرى ، رابطه برادرى او با آن ها را ضعيف ، و سرانجام نابود مى كند.
4 -
عقوبت در دنيا: ريشخند كردن ديگران مجازات الاهى در همين دنيا را در پى دارد. چه بسيار كسانى كه به آن چه استهزا مى كردند، مبتلا شدند، حضرت زين العابدين (عليه السلام ) در بخشى از گفتارى طولانى به توضيح و تشريح گناهان گوناگون پرداخته است :
والذنوب التى تنزل النقم ....والاستهزاء بهم [بالناس ] والسخريه منهم (460).
و گناهانى كه عذاب و عقوبت را فرود مى آورد: استهزاى مردم و مسخره كردن ايشان است .

هر كى استهزا كند بر خاصگان عشق حق

تيغ قهرش بر سر آيد از جلاد قهرمان

ندهدش قهر خدا مهلت كه تا يك دم زند

گرچه دارد طاعت اهل زمين و آسمان

عبرت از ابليس گيرد آنك نسل آدم است

كو به استهزاى آدم شد سيه روى قرآن

تا كه بهتان ها نهد آن مظلم تاريك دل

خنبك و مسخرگى و افسوس بر صاحب دلان

احمد مرسل به طعن و سخره بوجهل بود

موسى عمران به تسخرهاى فرعونى چنان

صبرها كردند تا قهر خدا اندر رسيد

دود قهر حق برآمدشان ز سقف دودمان (461)

ب - پيامدهاى آخرتى
1 -استهزا كننده در قيامت ريشخند مى شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ان المستهزئين بالناس يفتح لاحدهم من باب الجنه فيقال هلم هلم فيجى ء بكربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه ثم يفتح له باب اخر فيقال هلم هلم فيجى ء ببكربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه فما يزاله كذلك حتى ان الرجل ليفتح له الباب فيقال : هلم هلم فما ياتيه (462).
همانا بر هر يك از مسخره كنندگان مردم ، درى از درهاى بهشت باز، و گفته مى شود: پيش آى . پيش آى . او به سختى و اندوه مى آيد و هنگامى كه آمد، آن در بسته مى شود؛ سپس در ديگر گشوده ، و گفته مى شود: پيش آى . پيش ‍ آى . او (دوباره ) به سختى و اندوه مى آيد و هنگامى كه آمد، آن در بسته مى شود و اين ادامه مى يابد تا ديگر پيش نيايد.
كيفر و پاداش هر كس در قيامت با عمل او متناسب است . اگر كسى را مسخره كرده ، مسخره مى شود. آن گاه كه انسان ، سزاى متناسب با عمل خويش را مى چشد، اثر رفتار زشت خود را احساس مى كند. به تعبير دقيق تر، قيامت ، صحنه ((تجسم اعمال )) يا ((ديدن واقعيت عمل خويش )) است . اعمال انسان ، باطن و واقعيتى دارد كه آدمى به دليل گرفتارى در حجاب هاى دنيايى ، از ديدن آن محروم است و آن گاه كه با خروج از دنيا و ورود به قيامت از اين حجاب هاى رست ، واقعيت اعمال خويش را آن گونه كه هست مى بيند. خداوند بزرگ در قرآن كريم از عاقبت كسانى كه اهل ايمان را در دنيا استهزا مى كردند، خبر داده است :
فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون على الارائك ينظرون (463).
پس امروز (قيامت (مؤ منان به كافران مى خندند؛ در حالى كه بر تخت هاى مزين بهشتى نشسته اند و نگاه مى كنند.
2 -
از آن جا كه مسخره كننده با رفتار زشت خود، مؤ منى را رنجانده است ، به سختى مجازات خواهد شد؛ زيرا آزار مؤ من ، آزار خدا است و آزار دهنده خدا از رحمت خدا به دور است به ويژه اگر رفتارهاى نيك يا اعتقادات درست مؤ من مسخره شود، مجازاتى سنگين تر در آخرت به بار خواهد آورد(464).
(6): راه هاى درمان استهزا و سخريه
براى درمان اين بيمارى بايد به عواقب و پيامدهاى شوم آن انديشيد. استهزا، مايه دشمنى دنيا و عذاب و گرفتارى آخرت است . استهزا موجب خوار شدن مى شود و او را از شان و مقام خويش پايين مى آورد و چه بسا به همان چيزى كه دستاويز قرار داده دچار شود. تاريخ حكايت مى كند كه حكم پدر مروان به دنبال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) راه مى افتاد و به قصد تمسخر، از راه رفتن حضرت با حالتى زشت تقليد مى كرد تا روزى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) متوجه رفتار زننده او شد و فرمود: (از خدا مى خواهم ) همان طور كه هستى بمانى . با اين جمله ، حكم به مرض اختلاج (465) گرفتار شد و تا آخر عمر به همين مرض مبتلا بود.
شخصى كه استهزا را شغل خويش قرار داده بايد بداند كه روزى دهنده خدا است .
در قرآن كريم آمده است :
و من يتوكل على الله فهو حسبه (466).
هر كس به خدا توكل كند، خدا برايش است .
كسب خشم و ناخشنودى خدا،مايه قهر او و از بين برنده روزى است . گاه نفرين كسانى كه مورد تمسخر قرار گرفته اند، موجب تنگى روزى فرد مسخره كننده مى شود. همچنين استهزا كننده بايد به اين بينديشد كه اگر خود مورد استهزا قرار مى گرفت ، آيا خشنود مى شد. با انديشيدن در اين نكات ، از استهزاى ديگران منصرف مى شود و در صدد درمان خود بر مى آيد.
فصل سيزدهم : نميمه
شرار كم المشاءون بالنميمه المفرقون بين الاحبه الباغون للبراء المعايب (467).
بدترين شما سخن چينان هستند كه ميان دوستان جدايى مى افكنند و در جست و جوى عيب هاى خوبانند.
امير مؤ منان على (عليه السلام )
مقدمه
يكى از امورى كه دانشمندان علم اخلاق در ذيل مبحث افشاى سر از آن بحث مى كنند ((نميمه )) يا ((سخن چينى )) است كه از آن به زشتى ياد مى شود. سخن چينى از پست ترين رفتارهاى بشر است كه دشمنى و كينه را در پى دارد و پيوندهاى دوستى و برادرى را نابود مى كند. قرآن كريم از آن به بدى ياد كرده و روايات بسيارى در نكوهش آن وارد شده است . سخن چينى از آفات و بيمارى هاى شايع زبان است كه بايد آن را شناخت و براى درمانش كوشيد. اين فصل به بيان مطالب گوناگونى درباره سخن چينى مى پردازد و در ضمن از ((سعايت )) كه نوع خاصى از سخن چينى است ، بحث خواهد كرد. موضوع هاى اين بخش عبارتند از:
1 -
تعريف سخن چينى
2 -
اقسام سخن چينى
3 -
نكوهش سخن چينى از ديد شرع
4 -
ريشه هاى درونى سخن چينى
5 -
پيامدهاى زشت سخن چينى
6 -
راه هاى درمان سخن چينى .
(1): تعريف سخن چينى
((سخن چينى )) بيان سخنان گفته شده درباره كسى ، به خود او است به اين معنا كه به وى بگويند: فلان شخص درباره تو چنين مى گفت ، و سخن چين به كسى مى گويند كه سخن فردى را به كسى كه مطلب درباره او گفته شده برساند.
امام صادق (عليه السلام ) درباره لشكر عقل و جهل مى فرمايد:
... و صون الحديث ، وضده النميمه (468).
و نگاهبانى گفتار (از لشكريان عقل است ) و ضد آن ، سخن چينى است (كه از لشكريان جهل به شمار مى رود.)
نگهبانى و صيانت از گفتار ديگران ، به معناى باز نگفتن آن نزد ديگران است و سخن چينى به معناى بازگفتن سخن ديگرى نزد كسانى است كه مطلب درباره آن ها گفته شده است ؛ البته ((نميمه )) مفهومى گسترده تر از اين دارد و فقط به بازگفتن سخن افراد محدود نمى شود؛ زيرا ممكن است حركت و علمى درباره شخصى ، بدون آگاهى او انجام شود و كسى اين عمل را براى او باز گويد؛ يعنى سخن چينى نزد او رفته ، او را از عمل انجام شده آگاه كند. بيان گفتار يا رفتار ديگرى ، گاه با لفظ انجام مى شود و گاه از راه اشاره يا نوشتن يا رفتارى خاص به فرد مقابل فهمانده مى شود كه اين هم از مصاديق نميمه است .
تعريف سعايت
آن گاه كه سخن چينى ، نزد كسى انجام شود كه از او بيم زيان و آزار است ، ((سعايت )) ناميده مى شود؛ مانند سعايت نزد پادشاهان و بزرگان كه از آنان ترس زندان ، تبعيد و قتل وجود دارد.
(2): اقسام سخن چينى
سخن چينى از جهت ابزار انجام آن ، به گفتارى ، نوشتارى و اشاره اى ، قابل تقسيم است . نقل گفتار يا رفتار ديگران به هر يك از سه شكل پيش گفته ممكن است . سخن چينى را از جهت موضوع به اقسام ذيل نيز مى توان تقسيم كرد:
1 - نقل گفتار
گاه سخن چين آن چه را ديگران گفته اند، نقل مى كند.
2 - نقل رفتار
گاه آن چه را انجام داده اند، نقل مى كند.
3 - نقل پندار
گاه از آن چه در دل مى گذرانند، حكايت مى كند.
دامنه سخن چينى ، نقل عيب ها و نقيصه هاى گفتارى و رفتارى و پندارى ديگران را هم در بر مى گيرد به اين معنا كه سخن چينى ، فقط حكايت امورى را كه عيب نيستند در بر نگرفته ؛ بلكه نقل هر چيزى را كه عيب يا نقص ‍ پنداشته شود نيز در بر مى گيرد؛ براى نمونه ، گاه سخن چين گفتار راست ديگران و گاه گفتار دروغ ايشان را نقل مى كند و روشن است كه با نقل گفتار دروغ ، شنونده به دروغگويى آن شخص پى مى برد كه در اين موارد، گاه سخن چين با غيبت همراه است . سخن چينى گاه به انگيزه زيان رساندن به فردى كه از او حكايت مى شود انجام مى گيرد كه اين رفتار، به شكل معمول ، نزد قدرتمندان صورت مى پذيرد و گاه چنين انگيزه اى در كار نيست كه نوع اول را سعايت مى نامند.
سخن چينى گاه يك سو داشته ، فقط از يك طرف براى ديگرى نقل مى شود و گاه دو طرف دارد كه از آن به ((دو به هم زنى )) يا ((افساد بين الناس )) تعبير مى كنند به اين معنا كه سخن چين براى به هم زدن رابطه دو نفر، سخن هر كدام را براى ديگرى نقل مى كند.
(3): نكوهش سخن چينى از ديد شرع
سخن چينى در آيات و روايات به شدت نكوهيده ، و در مقايسه با ديگر رفتار ناپسند، از زشت ترين آن ها شمرده شده است .
خداوند متعالى در قرآن مجيد مى فرمايد:
ويل لكل همزه لمزه (469).
واى بر هر عيب جوى سخن چين .
كه سخن چين (همزه ) در كنار غيبت كننده (لمزه ) آورده شده است .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در سوره قلم ، چنين خطاب مى شود:
و لا تطع كل حلاف مهين هماز مشاء بنميم (470).
از سوگند خورندگان به دروغ كه افرادى فرومايه اند، پيروى مكن ؛ از كسانى كه بسيار عيب جو و سخن چين هستند.
محدثان بزرگ در مجموعه هاى روايى خود، احاديث بسيارى را در نكوهش ‍ اين عمل نقل كرده اند. كافى ، مستدرك الوسائل ، بحارالانوار، وسائل الشيعه و بسيارى از كتاب هاى روايى ديگر، درباره اين بيمارى باب مستقلى دارند.
امام صادق (عليه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
لا انبئكم بشراركم ؟ قالوا: بلى يا رسول الله قال : المشاءون بالنميمه ...(471).
آيا شما را از بدترينتان آگاه كنم ؟ گفتند: بله اى رسول خدا! فرمود: كسانى از شما كه سخن چينى مى كنند.
حضرت سخن چينى را در شمار امورى كه پيامبر از آن ها باز داشته ، معرفى كرده است :
ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) نهى عن الغيبه ... و نهى عن النميمه (472).
همانا رسول خدا از غيبت و...سخن چينى نهى فرموده است .
سرور پرهيزكاران حضرت على (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
بئس الشيمه النميمه (473).
سخن چينى خلق و خوى بدى است .
النميمه شيمه المارق (474).
سخن چينى ، خوى كسانى است كه از دين خارج شده اند.
حال ممكن است پرسيده شود: آيا حرفى را كه درباره كسى زده شده ، مى توان براى او بازگفت با اين توجيه كه حرف او دروغ نيست ؛ بلكه واقعيت دارد؟ در پاسخ مى توان گفت : دروغ گفتن حرام است ؛ اما راست گفتن همه جا واجب نيست ؛ يعنى نمى توان گفت به دليل آن كه دروغ گفتن حرام است ، راست گفتن واجب است و حتى نمى توان حرمت دروغ را دليل بر جواز هر سخنى راست دانست و اين امر را بهانه قرار داد و هر سخنى را كه از هر شخصى شنيده مى شود، براى ديگرى نقل كرد؛ زيرا اين نوعى فتنه انگيزى است ، و گاه مفسده راست گفتن از دروغ گفتن بيش تر است .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
ثلاثه يقبح فيهن الصدق : 1 - النميمه ...(475).
راست گويى در سه جا زشت است : 1 -سخن چينى ... .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
اسوء الصدق النميمه (476).
زشت ترين راستگويى ها، سخن چينى است .
حال به آسانى مى توان گفت : سخن چينى حرام ، و از گناهان بزرگ است و اگر سعايت باشد، از بدترين انواع سخن چينى به شمار مى رود و از آن بسيار نكوهش شده است ؛ چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
شر الناس المثلث قيل يا رسول الله و ما المثلث ؟ قال : الذى يسعى باخيه الى السلطان فيهلك اخاه و يهلك السلطان (477).
بدترين مردم مثلث است . عرض شد: اى پيامبر خدا! مثلث چه كسى است ؟
فرمود: كسى كه از برادرش نزد فرمانروا [= قدرتمند] بدگويى كند. او (با اين عمل ، هم خودش و هم ) برادرش و فرمانروا را نابود مى كند؛
البته زشتى اين عمل تا جايى است كه براى آن وجه شرعى وجود نداشته باشد در غير اين صورت ، چه بسا نقل سخن و رفتار ديگران واجب شود. مانند آن كه واجب است در محضر قاضى و دادگاه عدل ، مطالب براى روشن شدن حقيقت ، بيان شود؛ زيرا اين جا تمايل هاى شخصى در كار نيست ؛ بلكه عقل و شرع هر دو به بيان واقعيت حكم مى كنند تا حقى نابود، و حكم نادرستى صادر نشود.
دو به هم زدن يا ((افساد بين الناس )) نيز از بدترين انواع سخن چينى به شمار مى رود كه به شدت نكوهش شده است .
خداوند متعالى در سرزنش چنين افرادى مى فرمايد:
الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى الاءرض اولئك هم الخاسرون (478).
كسانى كه پيمان خدا را پس از استوار كردن آن مى شكنند و آن چه را خداوند به پيوستن آن فرمان داده مى گسلند و در زمين فساد مى كنند، ايشان زيان كارانند.
وظيفه انسان در برابر سخن چين
انسان در برابر سخن چين چند وظيفه دارد:
1 -
او را تصديق نكند؛ زيرا گناه كار و فاسق است و گواهى فاسق پذيرفته نمى شود؛ چنان كه خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
ان جاءكم فاسق بنباء فتبينوا(479).
اگر فاسقى براى شما خبرى آورد، درباره خبرش تحقيق كنيد.
2 -
او را از اين كار باز دارد؛ زيرا عمل او از امور منكر بوده و خداوند متعالى در قرآن مى فرمايد:
و اءمر بالمعروف و انه عن المنكر(480).
امر به معروف كن و از منكر بازدار.
3 -
از او ابراز تنفر كند؛ زيرا او مبغوض خدا است و تنفر از مبغوض خدا لازم است .
4 -
به شخصى كه مطلب از او نقل شده ، گمان بد نبرد؛ زيرا خداى تعالى مى فرمايد:
اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم (481).
از بسيارى گمان ها بپرهيزيد؛ چرا كه بعضى از گمان ها، گناه است .
5 -
گفتار سخن چين ، او را به تحقيق و تجسس درباره شخصى كه از او نقل شده وا ندارد كه خداى تعالى مى فرمايد: و لا تجسسوا(482).