نصایح لقمان به فرزندش

سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد. لقمان فرزندش ناتان را خطاب قرار داد و گفت: فرزندم همیشه شکر خدا را به جای آور، برای خدا شریک قائل مشو، زیرا مخلوقی ضعیف و محتاج را با خالقی عظیم و بی نیاز برابر نهادن، ظلمی بزرگ است.

فرزندم:
اگر عمل تو از خردی چون ذره ای از خردل در صخره های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد شد و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید.

فرزندم:
نماز را به پای دار! تا ارتباط تو با خدا محکم گردد و از ارتکاب فحشا و منکر مصون باشی و چون به حد کمال رسیدی، دیگران را به معروف و تهذیب نفس و تزکیه روح دعوت و رهبری کن و در این راه در مقابل سختی ها، صبور و شکیبا باش.

فرزندم:
نسبت به مردم تکبر مکن و به دیگران فخر مفروش که خدا مردم خودخواه و متکبر را دوست ندارد. خود را در برابر ایشان زبون مساز که در تحقیرت خواهند کوشید، نه آنقدر شیرین باش که ترا بخورند و نه چندان تلخ باش که به دورت افکنند.

ادامه نوشته

عدالت در قرآن(1): آیات قرآنی درباره عدالت

آیاتی که در قرآن به مسئله عدالت اشاره دارد، فراوان است. برخی از آیات به دلالت مطابقی، تعدادی نیز به دلالت التزامی و برخی دیگر به دلالت تضمّنی بر عدل الاهی دلالت می کنند که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. "ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبید"؛ (آل عمران، 182؛ انفال، 51؛ حج، 10) این [عقوبت‏] به خاطر کار و کردار پیشین شما است، [و گرنه‏] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بیدادگر نیست(یعنی به عدالت رفتار می کند).

2. "شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ"؛ (آل عمران، 18) خدا گواهى مى‏دهد که جز او هیچ معبودى نیست، فرشتگان و صاحبان علم نیز (بر این حقیقت) گواه هستند که (کارهاى خدا همه) بر عدل و داد استوار است و جز خداى عزیز و حکیم، هیچ معبودى نیست.

3. "إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیما"؛ (نساء، 40) در حقیقت، خدا به مقدار ذرّه‏اى ستم نمى‏کند (تمام رفتارهایش بر اساس عدل است) و اگر [آن ذرّه، کارِ] نیکى باشد دو چندانش مى‏کند، و از نزد خویش پاداشى بزرگ مى‏بخشد.

 آیات فوق، رفتار پروردگار را عادلانه می داند که در تکوین نمود یافته است. عدل جزو صفات الهی است که عین ذات اوست، یعنی خداوند عین عدل است. این که خداوند در آیات مختلف خود را عادل می شمارد، نشانه اهمیت این موضوع است و این که انسان نیز باید خود را خداگونه پرورش دهد و به عدالت نزدیک شود، چنان که در آیات زیر تبیین شده است.

ادامه نوشته

یکصد خصوصیات رفتاری در بین افراد موفق:

 

1-     بخداوند ایمان دارند و معتقدند که ایمان مبنای همه اعجازهاست و پادزهر شکست و در همه حال شاکر خداوند هستند .

۲-     دارای اهداف مشخص هستند .

۳-     همیشه در پی فرصت های مناسب هستند .

۴-     دارای روحیه مداومت و پشتکار هستند .

۵-     در اثر بروز مشکلات متوقف نمیشوند .

۶-     با متخصص مشورت مینمایند .

۷-     تسلیم مشکلات نمیشوند و سخت کوش هستند .

۸-     در مقابل جواب نه ، تسلیم نمی شوند .

۹-     از غیر ممکن حرف نمی زنند .

۱۰-  می دانند که چه می خواهند.

۱۱-  حاکم بر سرنوشت خود هستند .

۱۲- محدودیت های ذهنشان را ؛ معیار سنجش نمیدانند .

۱۳- دارای اشتیاق سوزان جهت رسیدن به هدف هستند .

۱۴-  در پی  رسیدن به هدف خود ؛  راه بازگشتی را قرار نمیدهند ؛ شاید راه را عوض کنند ولی هدف را هرگز .

۱۵-  به رویا های خود جامه عمل میپوشانند ؛ و اجازه بی احترامی را  نمیدهند .

۱۶-  به گفته های بیجای  ؛ این و آن آنچنان توجه نمیکنند .

۱۷- در لحظات بحرانی ؛ بدنبال نقطه عطف موفقیت هستند .

۱۸-  ذهنشان در شرایط باور است .

۱۹- خوب گوش میدهند و راهکارهای مناسب را پیدا میکنند.

۲۰-  عقیده دارند که « هرگز » زمان طولانی است .

۲۱-  معتقد هستند که  با ایمان به خود ؛ هرشخصی از ذلت به قدرت میرسد .

۲۲-  عوامل ناخوشایند را از ذهن خود دور نگهمیدارند .

ادامه نوشته

راه درمان ریا چیست؟

 

ریا عبارت است از این که انسان بخواهد با نشان دادن اعمال و کارهای نیک خود به دیگران در اجتماع اعتبار و منزلت کسب کند. ریا نقطه مقابل اخلاص است.

 بعضی از راه های درمان ریا عبارت اند از: توجه به خشم و غضب الاهی از عمل ریا، توجه به بی ارزشی پاداش و تشویق مردم، توجه به خلف وعده ها، نا سپاسی ها و فراموش کاری ها و ناتوانی های مردم در قدر دانی، توجه به قدرت خداوند در تسخیر دل ها و قلب ها، توجه به قدرت خداوند در افشای ریاکاری ها، توجه به این که ریا نابود کننده اجر و پاداش اخروی اعمال انسان است و عادت دادن خود به این که اعمال و کارهای نیک خود را در پنهانی انجام دهد.

 نکته مهم این که در بسیاری از موارد واقعاً انجام کاری به صورت آشکار، ریا نیست، بلکه انجام وظیفه است، ولی شیطان وسوسه می کند تا انسان را از فیض شرکت در انجام کارهای خیر و عبادات دسته جمعی باز دارد، باید این موارد را شناخت و برای مبارزه با شیطان شائبه ریا را نادیده گرفت و آنها را آشکارا انجام داد.

البته باید توجه داشت در برخی از موارد اظهار و آشکار کردن عمل نیک  نه تنها ریا و مبغوض نیست، بلکه پسندیده است؛ مثل انجام آشکار اعمال نیک و صالح به قصد تشویق دیگران، یا به قصد تبلیغ دین، یا مبارزه با وسوسه های شیطان.

ادامه نوشته

آيا دروغ از گناهان بزرگ است ؟


درباره كوچك بودن يا بزرگ بودن گناه دروغ ، روايات فراوانى وجود دارد، در برخى از آن ها، به ويژه در بخش شمارش گناهان بزرگ ، دروغ گناه بزرگ دانسته شده است ؛ چنان كه فضل بن شاذان از حضرت رضا (عليه السلام ) نقل مى كند كه حضرت در نامه اى به ماءمون گناهان بزرگ را بر شمرده ، دروغ را نيز يكى از آن ها معرفى كرد
فقيهان همه اقسام دروغ را جزو گناهان بزرگ نمى شمرند؛ بلكه برخى از اقسام دروغ ، مانند دروغ بستن بر خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيشوايان معصوم (عليه السلام )، گواهى و شهادت دروغ ، قسم دروغ و تهمت زدن را به صورت مسلم ، از گناهان بزرگ به شمار آورده اند.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
الكذب على الله و على رسوله و على الاوصياء (عليه السلام ) من الكبائر
دروغ بستن به خدا، پيامبر و امامان از گناهان بزرگ است .
فقيهان در باب ((مبطلات روزه   مى گويند: دروغ بستن به خدا، پيامبر و امامان (عليه السلام ) نه تنها روزه را باطل مى كند، بلكه ((كفاره جمع   نيز دارد.
نكته اى كه بايد بدان توجه شود، اين است كه بزرگ يا كوچك بودن گناه دروغ ، به ميزان پيامدهاى آن ارتباط ندارد. چه بسا از يك دروغ مفسده اى بزرگ پديد آيد؛ اما از گناهان بزرگ به شمار نرود و بر عكس ، يك دروغ ، مفسده اى كوچك به بار آورد، اما از گناهان بزرگ شمرده شود.
ميزان غير واقعى بودن دروغ نيز در بزرگ يا كوچك بودن گناه آن ، نقشى ندارد؛ البته اصرار ورزيدن بر گناهان كوچك آن ها را به گناهانى بزرگ تبديل مى كند. فقيه بزرگ شيعى ، شيخ انصارى (ره )، توبه نكردن از گناه را هر چند تكرارى در آن نباشد، اصرار بر گناه به شمار آورده ، آن را موجب بزرگ شدن گناه مى داند
عبدالله بن حجاج مى گويد: از حضرت صادق (عليه السلام ) پرسيدم : آيا ((كذاب )) كسى است كه درباره چيزى دروغ مى گويد؟
حضرت در پاسخ فرمود:

ادامه نوشته

نامه امام علی(ع) به مالک اشتر:

 ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)

وقتی حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، مالک اشتر نخعی از یاران خود را به امارت مصر منصوب نمود، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت. این نامه بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است.

این نامه به روشنی نشان می دهد رویکرد مترقی امام علی (ع) به مساله حکومت را در عصر جاهلیت عرب و در دوران حکومت های الیگارشی. در این نامه که به نوعی به قانون اساسی اسلامی ایشان می ماند ویژگی های حکومت اسلامی، حاکم اسلامی، حقوق شهروندان، رابطه دولت با شهروند و … بیان شده است. توصیه به علاقه مندان، خصوصا دانشجویان و دوستداران مباحث حقوق، آنرا با دقت کامل مطالعه کنند. این ترجمه از ترجمه نهج البلاغه انجام شده توسط دکتر آیتی می باشد.

توضیح سید رضی (قدس سره) مولف نهج البلاغه: این فرمان را برای مالک اشتر نخعی نوشت، هنگامی که او را امارت مصر و توابع آن داد.در آن‌هنگام که کار بر محمد بن ابی بکر آشفته شده بود.این فرمان از پرمحتواترین فرمانهاست و از دیگرنامه‌های او محاسن بیشتری در بردارد.

متن نامه
به نام خداوند بخشاینده مهربان ‌این فرمانی است از بنده خدا، علی امیر المؤمنین، به مالک بن حارث اشترنخعی در پیمانی که با او می‌نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.

او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروی از هر چه درکتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنتهایی که کس به سعادت نرسد مگر به پیروی از آنها، و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها. و باید که خدای سبحان را یاری نماید به دل و دست و زبان خود، که خدای جل اسمه، یاری‌کردن هر کس را که یاریش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد بر عهده گرفته‌است. و او را فرمان می‌دهد که زمام نفس خویش در برابر شهوتها به دست گیرد و ازسرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.

ادامه نوشته

مومن هوشیار و بهره‌مندی از لحظه‌های عمر


 
 انسان تقریبا هیچ دارایی جز لحظه‌های عمر ندارد؛ زیرا هر چیز دیگری ملک انسان نیست، بلکه ملک الهی و بخشایش الهی است تا از آن بهره‌مند شود. پس همه چیز به شکل ودیعه در اختیار آدمی قرار گرفته تا بتواند از لحظه‌های زندگی خود در دنیا بدرستی استفاده کند. به نظر می‌رسد که مومنان در بهره‌مندی گوی سبقت را از همگان ربوده‌اند، از این رو خداوند آنان را رستگاران و پیروزان میدان زندگی دانسته حال سؤال این است که آنان چگونه و بر اساس چه افکار و عقاید و رفتاری این‌گونه خوشبخت و سعادتمند هستند؟
در مقاله حاضر ضمن پاسخگویی به این سؤال از زبان قرآن به ضرورتهای بهره‌گیری حداکثری از فرصت عمر اشاره شده است.
***
انسان، مالک حقیقی نیست
از نظر آموزه‌های قرآنی، مالکیت، شأنی از شئون خالقیت است؛ یعنی از آنجا که خدا، خالق و رب همه اشیا است، مالک آنان نیز به شمار می‌رود؛ به همین سبب این مالکیت، مطلق بوده همه تصرفات در چیزی را شامل می‌شود. (مکارم‌شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 17، ص 436، 27، ص 449) از آیاتی که رابطه «خالقیت» و «مالکیت» را ترسیم می‌کند، آیات 25 و 26 سوره زمر است.
خداوند می‌فرماید: الله خالق کل شیء و هو علی کل شیء وکیل له مقالید السموت و الارض و الذین کفرو بایات‌الله اولئک هم الخاسرون؛ خداوند، خالق همه چیز و ناظر بر همه اشیاء است. کلیدهای آسمان و زمین از آن او است و کسانی که به آیات خداوند کافر شدند، زیانکارند.
مقالید به معنای کلید و به گفته لغت‌شناسان اصل آن از کلید فارسی گرفته شده است. این تعبیر، به طور معمول کنایه از مالکیت یا سلطه بر چیزی است؛ چنانکه می‌گوئیم: کلید این کار به دست فلان است؛ پس آیه پیش گفته می‌تواند هم اشاره به توحید مالکیت خداوند و هم توحید تدبیر و ربوبیت و حاکمیت او بر عالم هستی باشد. (مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 19، ص 523 و ج 24، ص 315)
بر همین اساس خداوند، انسان را مالک نفس خودش نیز نمی‌شناسد، بلکه این خداوند است که مالک نفس انسان است و هرگونه تصرف عدوانی بیرون از حدود و خطوط قرمز از سوی انسان در نفس خودش به معنای ظلم تلقی می‌شود؛ زیرا همواره ظالم غیر از مظلوم است، برخلاف علم و عالم و معلوم که می‌تواند متحد باشد، مانند علم انسان به وجود خود که از علوم حضوری است.
بر این اساس، وقتی قرآن از ظلم به نفس خود سخن می‌گوید، مراد تصرف ظالم در مظلومی است که غیر از ظالم است. خداوند می‌فرماید: و ما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمون؛ خدا به آنان ظلم نکرد ولی آنان به نفس‌هایشان ظلم کردند. (آل‌عمران، آیه 117؛ و نیز اعراف،‌آیات 160 و 177؛ توبه، آیه 70؛ نحل، آیه 33)
آیات بسیاری بر مالکیت حقیقی خداوند به عنوان  آفریدگار بر همه مخلوقات در عالم تکوین دلالت می‌کند. (بقره، آیات 255 و 107؛ آل‌عمران، آیه 26؛ نساء، آیه 53؛ مائده، آیات ‍17 و 18 و 40 و 120)

ادامه نوشته

اصل مردم‌داری در مدیریت اسلامی و معیارهای آن

در رویکرد دینی، نوع ارتباط میان مدیران و افراد زیر مجموعه و چگونگی رفتار رؤسا با زیردستان و مردم با توجه به حوزة معرفتی و ارزشی مدیر صورت می‌گیرد. بسیاری از مناقشات، سوء تفاهمات، کم‌کاری‌ها و فرار از اجرای خوب و کیفی کارها، نتیجة ارتباط غیر مؤثر با افراد زیرمجموعه است.

چکیده

با مطالعة منابع اسلامی، می‌توان به خوبی درک کرد که اسلام نه تنها بر جنبه‌های معنوی انسان، اخلاقیات، تقوای افراد و رابطة انسان با خدا تأکید داشته، بلکه عنایت زیادی به روابط اجتماعی میان مردم و ادارة امور جامعه داشته است. به دلیل آنکه مدیر، کارها را به وسیلة افراد انجام می‌دهد، ضروری است ارتباطات با معنا و قابل درک و روشن داشته باشد. مدیران باید از نظر ارتباطات، چه با کارکنان و چه با مردم، به گونه‌ای مؤثر عمل کنند.

در رویکرد دینی، نوع ارتباط میان مدیران و افراد زیر مجموعه و چگونگی رفتار رؤسا با زیردستان و مردم با توجه به حوزة معرفتی و ارزشی مدیر صورت می‌گیرد. در حوزة معرفتی و ارزشی اسلام، برای رفتار مدیران و سرپرستان ویژگی‌ها و اصولی در نظر گرفته شده است که اگر مدیران به طور عام بتوانند به آن اصول آراسته گردند، بی‌شک در ارتباطات با افراد زیرمجموعه موفق خواهند بود. از بارزترین این اصول، «مردم‌داری» است. پیامبران و ائمّه اطهار(ع) می‌توانند الگوهای مناسبی برای مدیران جامعة اسلامی باشند. در این پژوهش، با روش اسنادی، تلاش شده اصل مردم‌داری، که از اهمیت فوق‌العاده‌ای در مدیریت اسلامی برخوردار است، بررسی و معیار‌های آن، با مراجعه به منابع دینی استخراج شود.

کلیدواژه‌ها: مردم‌داری، مدیر، ارتباط، اسلام.

مقدّمه

مهم‌ترین پشتوانة کار مدیران در پیشبرد اهداف بزرگ خود، حمایت‌های مردمی و علاقه و محبتی است که مردم نسبت به آنها دارند. این مهر و محبت قطعاً وقتی ایجاد می‌شود که مردم احساس کنند مدیر نیز با عشق و علاقه به آنها خدمت می‌کند. مدیر باید تمام تلاش خود را برای ارتباط مناسب با زیردستان و مردم به کار ببندد. مردمی بودن یک مدیر تأثیر بالایی در جلب اعتماد زیردستان دارد. مقصود از «مردم‌دار بودن» هر نوع برخورد و رفتاری است که موجب نزدیک شدن مردم یا زیردستان با مدیر می‌شود، به گونه‌ای که انس و الفت میان آنان را زیاد می‌کند، اگرچه تألیف قلوب و پیوند نفوس کاری سخت و دشوار است.

در بحث مربوط به مدیریت، گاهی مدیریت را به مفهوم خاص «مدیریت سازمان‌ها»، که امروز در کتب مربوط به مدیریت مطرح است، گرفته‌اند و گاهی به مفهوم عام آن که شامل «رهبری و هدایت در هر سطح و برای هر مجموعه از انسان‌ها» می‌گردد.

ادامه نوشته

توجه به اصل خدا محوری

توجه به اصل خدا محوری؛ وظیفۀ دینی هر مسلمان خدامحوری یکی از بدیهی‌ترین اصول زندگی مسلمانان است و چنانچه این اصل در زندگی افراد جاری شود اعمالشان رنگ‌وبوی الهی می‌گیرد و ارزشی معنوی می‌یابد؛ اما در شرایط کنونی امروز توجه به اصل خدامحوری سخت‌تر از همیشه است و هر فرد مسلمانی باید در تمام لحظات زندگی‌ مراقب باشد تا از حدود آن خارج نشود. خدامحوری به این معناست که انسان تمام اعمال و رفتارهای خود را بر اساس آنچه خداوند برای وی تعیین فرموده، انجام دهد تا از این طریق رضایت و خشنودی پروردگار خود را فراهم کند. از جمله عواملی که می‌توانند فرد را در به‌کارگیری اصل خدامحوری یاری کنند ایمان، تواضع و اعتقاد به معاد است.
این اصل مهم تنها جنبۀ فردی ندارد بلکه تأثیر آن بر روی جامعۀ اسلامی به اندازه‌ای است که آرامش و امنیت اجتماعی به آن وابسته بوده و حریم افراد با رعایت این اصل حفظ می‌شود. اثرات اجتماعی خدامحوری هم در کسب‌وکار افراد و هم در تعاملات اجتماعی نمود می‌یابد. فردی که حضور خدا را در زندگی خود باور داشته باشد هرگز در جایگاه شغلی خود از بیت‌المال استفادۀ شخصی نمی‌کند و در ارتباط با شهروندان احترام و تواضع را بر خودخواهی و خشونت ترجیح می‌دهد و رضایت خدا را در گروی رضایت خلق خدا می‌داند. در چنین شرایطی اگر افراد اصل خودمحوری را جایگزین خدامحوری کنند، آنچه اتفاق می‌افتد چندان خوشایند نخواهد بود. هر فردی سود و منفعت خود را در اولویت قرار داده و نسبت به دستورات دینی بی‌تفاوت است. رفتار و کردار اشخاص متوجه امور دنیوی بوده و فضای جامعه دچار نوعی خودخواهی مزمن خواهد شد. بنابراین تفاوت خدامحوری با خودمحوری تا به آنجاست که مسلمانان رعایت خدامحوری را وظیفۀ دینی خود قلمداد کرده و آن را در زندگی‌ خود حاکم‌ کنند.
خدامحوری همچنین یکی از موضوعاتی است که در سلسله نشست‌های «دین، نشاط، زندگی» مورد بحث قرار می‌گیرد تا اهمیت لزوم آن به عموم زائران یادآوری شود. حجت‌الاسلام و‌ المسلمین ماندگاری خدامحوری را نقشۀ راه زندگی سالم می‌داند و بیان می‌کند: «همه‌چیز باید حول محور خدا باشد، باید در زندگی خدامحوری را جایگزین انسان‌محوری و هر چیزی که منافی با آن است را اصلاح کرد.» چنین نشست‌هایی موجب می‌شود تا افراد بتوانند تجلی این اصل را در تمام ابعاد زندگی درک کرده و خود را نسبت به رعایت آن ملزم بدانند.

ادامه نوشته

مردم دوستی در سنت و سیره

بررسی نوعدوستی در آموزه های عقلانی و دینی

در مقاله حاضر نویسنده به برخی آموزه های عقلی و دینی پیرامون ضرورت دوستی با مردم و نوعدوستی اشاره کرده راههای تقویت این نوعدوستی را تشریح نموده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

نوع دوستی، گرایش طبیعی

شاید یکی از زیباترین اصطلاحات در ادبیات جهان، نوعدوستی باشد. نوعدوستی انگیزه همدردی با دیگران را در انسان بوجود می آورد همراهی و همدلی آنان را سبب می شود.

تاثیر این واژگان در ادبیات و گفتمان جهانی تا آن اندازه است که بسیاری از سیاستمداران جهان برای دست یابی به اهداف خود و تسلط بر افکار و قلوب جهانیان در یک جنگ نرم از آن به عنوان سلاحی کارآمد و بی هزینه بهره می گیرند؛ چرا که مسایلی چون حقوق بشر، آزادی، برابری و برادری و مانند آن که در جنگ نرم مهم ترین و کارآمدترین سلاح است، تحت مقوله نوعدوستی معنا می یابد.

به سخن دیگر، نوعدوستی و مردم دوستی در ذات انسان نهفته است و آدمی به هر دلیلی به طور طبیعی گرایش به هم نوع دارد و در جنگ هم نوع و طبیعت همواره بی توجه به نژاد، زبان، فرهنگ، دین و مذهب به یاری همنوع می شتابد.

البته شاید وجود نزاعها و درگیری ها در گوشه جهان شما را به اندیشه فروبرد که اگر خصلت و طبیعت آدمی این گونه است، چرا این همه جنگ و کشتار در جهان به وقوع می پیوندند؟ در پاسخ باید به این مطلب توجه داشت که تضاد منافع عامل بسیاری از جنگ ها و کشتارهاست. انسان ها در برابر طبیعت با هم متحد هستند؛ چون منافع ایشان این گونه اقتضا می کند که پشتیبان یک دیگر باشند، اما هر گاه دشمن غیر همنوع شکست خورد، آن خاستگاه های دیگری از این قبیل، به جنگ هم می روند بدین ترتیب هم نوع دوستی به کناری می رود و جای آن را جنگ و کشتار می گیرد.

عقل و فطرت، خاستگاه نوعدوستی

با این همه، اگر انسان ها هواهای نفسانی را به کنار نهند و به جای وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی، فطرت و عقل خود را معیار داوری و سنجش قرار دهند، این دو، حکم به نوعدوستی می کند و اختلافات از هر نوعی را امری ناپسند می شمارد، چرا که آن را سد راه پیشرفت فردی و جمعی بر می شمارد. به این معنا که حتی اگر شخص بخواهد به منافع بیش تری دست یابد، تحصیل آن از طریق تعاون، شدنی تر و امکان پذیرتر است؛ زیرا رقابتی که بوی خون و خشونت بدهد، هرگز به پایان نمی رسد و بار کژی است که به منزل و مقصد نرسد؛ چرا که خشونت ، زاده خشونت است و هزینه های گزافی بر شخص و جامعه تحمیل می کند و در یک حساب سرانگشتی همواره اختلاف و خشونت، موجب زیان و ضرر حتی برای طرف برنده نزاع و درگیری است. از این رو خداوند بر تعاون بر نیکی و تقوا تاکید می کند؛ چرا که این دو را عامل اساسی در رشد و پیشرفت همگانی بشر بر می شمارد که آسایش و آرامش عمومی را موجب می شود.

پیامبر گرامی (ص) درباره نقش عقل در ایجاد نوعدوستی و محبت با مردم می فرماید: راس العقل بعدالایمان، التودد الی الناس؛ ریشه و راس عقل پس از ایمان، دوستی با مردم است. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۱۳۱) به این معنا که اگر بخواهیم عقل را همچون انسانی فرض کنیم، ایمان و دوستی با مردم درمقام سر آن می باشد. بنابر این، عقل هر کسی را باید با توجه به میزان ایمان و نوعدوستی وی سنجید و ارزیابی کرد. پس اگر کسی اهل ایمان نیست و یا سست ایمان است و یا کسی که نوعدوستی در وجود او ریشه ندارد و یا نوعدوستی در او سست و ضعیف می باشد، باید در عقل او شک کرد.

ادامه نوشته

اینترنت و آسیب های اجتماعی

 

رقیه طاهری گلوندانی

چکیده

اینترنت به عنوان مهمترین رسانه عصر جدید در کنار محاسن و مزایای بی شمار خود که می تواند منشا آثار مثبت و بالنده

برای تعالی انسان باشد می تواند نقش تخریب کننده نیز ایفا نماید . عنوان دروازه ی جهنم بیان کننده ی مخاطرات این پدیده

ی نوظهور می باشد که می تواند نگرانی های اخلاقی و امنیتی فراوانی را در اذهان تداعی نماید

قدرت های مهم سیاسی و اقتصادی جهان از اینترنت برای نفوذ سیاسی و فرهنگی بر کشورهای مختلف استفاده می نمایند و

از این راه آسیب های جدی را در ابعاد مختلف بر پیکره ی اجتماع وارد می سازند . در بعد امنیتی ، اطلاعاتی به دنبال کسب

اطلاعات و انتشار آن اخبار در زیر نقاب جاسوسی اینترنتی با آموزش های مخرب تروریستی به دنبال تضعیف و نقصان سیستم

امنیتی کشور می باشند . در بعد اجتماعی با فراهم آوردن زمینه های غیر اخلاقی بین جوانان به ایجاد ارتباطات نامتعارف بین

آنها پرداخته و به مسخ هویت و شخصیت آنان اقدام می نمایند . این زمینه های غیر اخلاقی بنیان های خانوادگی را مورد تهدید

قرار داده و با شکل گیری خرده فرهنگ های مختلف شکاف بین نسلها را افزایش می دهند .

در بعد سیاسی با شکل گیری گروه های سیاسی مجازی سعی در مختل کردن جریان اطلاع رسانی سالم سیاسی بوده و با

انتقال مستقیم اندیشه ها و دیدگاه های جریان های معاند به داخل کشور در پی ایجاد گروه های فشار و ذی نفوذ مجازی با

هدف ایجاد مطالبات جدید سیاسی به فتنه انگیزی خویش مبادرت می کنند . در این دموکراسی دیجیتالی از آزادی ایجاد

ادامه نوشته

آیا قرآن بیشتر بشارت دارد یا آنکه غالبا انذار می دهد؟

۱. در قرآن كریم، ابشار و انذار توأمان و با یكدیگر مطرح شده اند:
«یَـأَیُّهَا النَّبِىُّ إِنَّـآ أَرْسَلْنَـكَ شَـهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا؛[احزاب،۴۵] اى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به درستى كه ما تو را به عنوان گواه بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم.»
«إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً؛[بقره ۱۱۹] ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم»
«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً؛[سباء ۲۸] و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى»

۲. دلیل توأم بودن بشارت وانذار آن است كه، نیمى از وجود انسان را علاقه جلب منفعت و نیم دیگر آن را، دفع ضرر تشكیل مى دهد.

۳. در نگاهى دیگر، بشارت و انذار یا تشویق و تهدید، بخش مهمى از فرآیند تربیتى انسان، و نیز انگیزه فعالیت هاى اجتماعى او را تشكیل مى دهد. تشویق در برابر انجام كار نیك، سبب آمادگى بیشتر انسان در پیمودن آن مسیر شده، و نیز كیفر در قبال انجام كار بد، موجب دست برداشتن انسان از آن راه خطا مى گردد.

۴. تعادل میان این دو ویژگى انسان; یعنى جلب منفعت و دفع ضرر، و دو حالت درونى متناسب با آن ; یعنى بیم و امید، ضرورى بوده، و نباید پایه تربیتى انسان تنها بر روى یك قسمت باشد; زیرا اگر تشویق و امید از حد مجاز خود بگذرد، سبب جرئت و غفلت انسان، و چنان چه بیم و انذار بیش ازاندازه باشد، یأس و ناامیدى را به دنبال خواهد داشت. درست به همین دلیل است كه در قرآن كریم، بشارت و انذار، در كنار یكدیگر ذكر شده اند.

ادامه نوشته

آثار یاد خدا در زندگی

 

 یاد خدا در همه ی مراحل زندگی- از تولد تا مرگ، و قیامت- با ما خواهد بود. نوشته ی حاضر به بررسی شمه ای از آثار و برکات و یاد خدا درزندگی انسان می پردازد. ما در این مقاله، پس از مقدمه ای کوتاه و بیان حقیقت ذکر، به آثار دنیوی و اخروی یاد خدا می پردازیم.
کلید واژه ها:ذکر، یاد خدا، آثار دنیوی، آثار اخروی.
یاد خدا از زیباترین و بهترین جلوه های عبودیّت، و اساسی ترین و بنیادی ترین طریق بندگی و سلوک الی الله است. اگر یاد خدا در رفتار و زندگی آدمی طلوع کند، آثار ارزشمندی ا زخود به جای می گذارد؛ همچنان که غفلت از آن نیز سبب بروز آثار زیانباری می گردد.
قرآن ، چه زیبا می فرماید:
یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلهِکُم أموَالُکُم وَلاَ أولاَدُکُم عَن ذِکرِ اللهِ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَأولئِکَ هُم الخَاسِرُونَ(منافقون:9)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال واولادتان شما را از یاد خدا غافل نکند؛ که هرکس چنین کند، زیانکار است.
حقیقت ذکر
حقیقت ذکر و یاد خدا عبارت است از توجه قلبی انسان به ساحت قدس الهی و توجه کاملِ تمامیِ وجود آدمی به ذات احدیت. اطلاقِ یاد خدا به ذکر لفظی و زبانی از آن جهت است که ذکر لفظی از آثار ذکر قلبی است؛ وقتی دل مشغول یاد خدا و ذکر الهی است، زبان نیز بیانگر آن اشتغال قلبی می شود؛ و گرنه ذکر حقیقی همان ذکر قلبی و توجه دل به سوی پروردگار جهانیان است.
آثار یاد خدا
الف.آثار دنیوی
یاد خدا در زندگی دنیوی انسان، آثار و برکات فراوانی دارد که در دو محور مادی و معنوی به تبیین آن می پردازیم.
آثار مادی: عمده ترین آثار و برکات مادی یاد خدا در زندگی دنیوی به شرح ذیل است:
1. شکوفایی عقل:
از آثار ارزشمند ذکر خدا و مداوت برآن، روشنی دل و خرد انسان است؛ چنان که در سخنان گهر بار امام علی(علیه السّلام) می خوانیم:

ادامه نوشته

معروف ومنکر در قرآن وسنت

معروف و منکر در قرآن و سنت

نویسنده : سید محمود مدنی

همه انسان ها در آرزوی جامعه ای سرشار از ارزشهای انسانی و دور از تباهی و فسادند. به نظر می رسد برای تحقّق این آرزو باید سه ركن اساسی محقق شود:
1ـ قانون صحیح
2ـ اجرای سالم
3ـ نظارت دقیق
الف) اسلام با معرفی قرآن و سنت، به عنوان منبع جوشان و كهنگی ناپذیر قوانین ثابت و متغیر مورد نیاز بشر، اولین ركن اساسی را به بهترین وجه فراهم آورده است.
ب) منابع دینی با بیان سیستم حكومتی اسلام، تعیین افراد معصوم برای ولایت و تبیین ویژگیهای حاكمان در زمان غیبت، مشكل مجریان سالم و اجرای صحیح را نیز تا حد بسیاری رفع كرده، اجرای آن را به عهده امّت اسلامی قرار داده است.
ج) از آنجا كه حسن اجرای قوانین الهی به نظارتی كارآمد نیاز دارد، اسلام با تبیین و ایجاب امر به معروف و نهی از منكر این ركن اساسی را نیز تأمین كرده است.

محدوده و تعریف امر به معروف و نهی از منکردر تعاریف فقهی، امر به معروف و نهی از منكرِ واجب، به فرمان، به واجبات و بازداشت از محرمات محدود می شود؛ ولی در گستره معارف اسلامی و روایات، امر به معروف عناوین دیگری چون ارشاد، هدایت، تبلیغ و نصیحت را نیز در بر می گیرد كه برخی مستحب و برخی واجب اند.

معروف و منكر یعنی چه؟ گروهی از لغت شناسان، آنچه شرع و عقل پسندیده و به رسمیت شناخته است، معروف می دانند(1). گروهی دیگر آنچه اكثریت مردم نیكو می شمارند(2)، معروف می خوانند. در نگاه برخی از لغت شناسان، معروف چیزی است كه انسان با فطرت پاك الهی اش آن را می شناسد و می پسندد.(3) منكر در برابر معروف جای دارد و همه محققان آن را ضد معروف شمرده اند.

سابقه تاریخیامر به معروف، به عنوان یك دستور، در ادیان گذشته نیز وجود داشته است. قرآن در آیات بسیاری به وجود این فریضه در ادیان گذشته اشاره دارد. شماری از این آیات عبارت است از:
1 ـ آیه 79 سوره مائده ترك امر به معروف و نهی از منكر را یكی از گناهان بنی اسرائیل می شمارد: «وكانوا لایتناهونَ عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا یفعلون.»
آنان (بنی اسرائیل) یكدیگر را از كار زشتی كه انجام می دادند نهی نمی كردند و چه زشت كاری انجام می دادند. تفاسیر و روایات این كار زشت را ترك امر به معروف دانسته اند.
2 ـ آیه 63 سوره مائده درباره ترك این وظیفه بزرگ توسط دانشمندان یهودی و مسیحی چنین می گوید: «ولولا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم....»
چرا احبار (روحانیان یهودی) و راهبان (روحانیان مسیحی) آنان را از سخن گناه آلوده شان نهی نمی كنند.
3 ـ آیه 21 آل عمران از سرنوشت تلخ آمران به معروف در برخی از جوامع گذشته سخن می گوید: «ویقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس.»
و می كشند آن مردمی را كه به قسط فرمان می دهند.
4 ـ آیه 165 سوره اعراف از نجات آمران به معروف و ناهیان ازمنكر سخن به میان می آورد: «...انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس....»
خداوند ابتدا از امر به معروف و نهی از منكر شروع كرد؛ زیرا می دانست اگر امر به معروف و نهی از منكر درست انجام گیرد تمـامی واجبــات آســان و مشكل، استوار گردند. و نجات دادیم كسانی را كه از زشتی ها نهی می كردند و آنان را كه ستم می كردند به عذابی شدید گرفتار كردیم.
5 ـ آیه 116 سوره هود یكی از علل هلاكت اقوام پیشین را ترك امر به معروف و نهی از منكر می داند: «فلو لا كان من القرون من قبلكم أولوا بقیة ینهون عن الفساد فی الارض الّا قلیلاً ممّن أنجینامنهم....» چرا در اقوام پیشین شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند تا از فساد باز دارند مگر اندكی از آنان كه نجاتشان دادیم.
روایات اسلامی نیز نشان می دهد كه این فریضه بزرگ در شرایع پیش از اسلام وجود داشته و شیوه همه انبیا و شایستگان بوده است. برای نمونه امام باقر علیه السلام می فرماید: ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء.(4) همانا امر به معروف و نهی از منكر راه انبیا و شیوه شایستگان است.
امام علی علیه السلام نیز می فرماید: انما هلك من كان قبلكم بحیث ما عملوا من المعاصی و لم ینههم الربّانیون و الاحبار عن ذلك فانهم لمّا تمادوا فی المعاصی نزلت بهم العقوبات.(5) همانا آنان كه قبل از شما هلاك شدند بدان سبب بود كه چون گناه می كردند عالمان یهودی و مسیحی آنها را نهی نمی كردند؛ و چون در گرداب گناه فرور رفتند، عذابهای الهی بر آنان فرود آمد.
حضرت علی علیه السلام در بیانی دیگر می فرماید: ان اللّه لم یلعن القرن الماضی بین ایدیكم الّا لتركهم الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فلعن اللّه السفهاء لركوب المعاصی و الحكماء لترك التناهی.(6) به راستی خداوند لعنت نكرد قوم پیشین شما را مگر بدان سبب كه آنان امربه معروف و نهی از منكر را ترك كردند. پس خداوند نادانهای آنها را به سبب گناه و دانشمندان آنها را به دلیل ترك نهی از منكر لعنت كرد.

اهمیت امر به معروف و نهی از منكر1 ـ نگاهبان فرایض
احكام الهی به دو دسته كلّی تقسیم می شوند: دسته ای تنها بیانگر ارزش، تكلیف و ثواب یك عمل است و به دیگر اعمال و تكالیف نظر ندارد؛ مانند احكام نماز و روزه.....؛ دسته ای جنبه نگاهبانی از دیگر احكام دارد و استواری سایر احكام به آنها وابسته است؛ مانند: ولایت.
امام باقر علیه السلام می فرماید: ... و لم یناد بشی ء ما نودی بالولایه.(7) آن گونه كه دعوت به ولایت شده است به هیچ چیز دعوت نشده است. 
آن حضرت در روایتی می فرماید: الولایة افضل لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن.(8) ولایت برتر از نماز و زكات و حج و روزه است؛ زیرا ولایت كلید آنها است و والی راهنمای (مردم) به سوی آن واجبات است.
امر به معروف نیز همین نقش را دارد و بدین سبب از اهمیت بسیار برخوردار است. امام حسین علیه السلام در خطبه شگفت و طولانی عرفات و در اجتماع برگزیدگان امّت اسلامی می فرماید: فبداء اللّه بالامر بالمعروف و النهی عن المنكر فریضة منه لعلمه بانها اذا ادیت و اقیمت استقامت الفرائض كلّها هینها و صعبها...(9) وقتی مردم مسلمان به ایمان خویش پایبند باشند و امر به معروف كنند، برترین امّتها هستند. خداوند ابتدا از فریضه امر به معروف و نهی از منكر شروع كرد؛ زیرا می دانست اگر امر به معروف و نهی از منكر درست انجام گیرد تمامی واجباتِ آسان و مشكل، استوار گردند.
امام باقر علیه السلام در بیان این ویژگی امر به معروف و نهی از منكر می فرماید: ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المكاسب و ترّد المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر.(10) امر به معروف و نهی از منكر فریضه ای بزرگ است كه به واسطه آن تمامی فرایض دیگر استوار شده، راهها امن، درآمدها حلال، ستمها برطرف و اراضی آباد می شود، از دشمنان انتقام كشیده شده و امور راست می گردد.
امیرمؤمنان علیه السلام امر به معروف و نهی از منكر را سنگ پایانی و كامل كننده امور معرفی می كند و چنین می فرماید: وامر بالمعروف تكن من اهل فان استتمام الامور عنداللّه تبارك و تعالی الامر بالمعروف و النهی عن المنكر.(11) و به معروف امر كن تا از اهل معروف باشی؛ زیرا تمام و كمال امور نزد خداوند متعال به امر به معروف و نهی از منكر است.2 ـ امتیاز امت اسلامی
«كنتم خیر امّة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللّه...» قرآن از امت اسلامی به عنوان نیكوترین و برترین امتها یاد می كند و دلیل این فضیلت و برتری را سه خصوصیت امر به معروف و نهی از منكر و ایمان می داند.
نكته قابل توجه در این آیه مقدّم شدن امر به معروف بر ایمان است. ناگفته پیدا است این ویژگیها در سایر امتها نیز بوده است، پس چرا خداوند آنها را امتیاز امّت اسلامی می شمارد؟ برخی از مفسران گفته اند؛ به خاطر گستردگی وظیفه امر به معروف در اسلام است ؛ ولی قانون دیگر امّتها به این گستردگی و ظهور نبوده است.(12) و گروهی گفته اند؛ برتری و امتیاز امّت اسلامی به سبب این ویژگی نیست؛ بلكه این برتری و عظمت به انجام دادن این دو وظیفه بستگی دارد؛ وقتی مردم مسلمان به ایمان خویش پایبند باشند و امر به معروف كنند، (به این دو شرط) برترین امّتهایند و گرنه با عدم شرط، مشروط هم منعدم خواهد بود.(13)
شاید بتوان گفت: بیان این آیه نوعی اِخبار غیبی است. امتهای دیگر امر به معروف و نهی از منكر داشتند ولی به شهادت قرآن آن را ترك كردند و دچار تحریف و عذاب شدند؛ ولی امت اسلامی برترین امتها است؛ زیرا این فریضه در آن استوارتر و پابرجاتر خواهد بود و از انحراف و تحریف مصون خواهد ماند؛ یعنی این امّت در اصل تشریع امر به معروف و نهی از منكر با دیگر امتها مساوی است ولی در عمل به آن ثابت تر و استوارتر است.
معصومان نیز ملاك خیر و برتری را در امر به معروف و نهی از منكر شمرده اند؛ برای مثال در تفسیر قرطبی می خوانیم: جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله و هو علی المنبر فقال: من خیرالناس قال: آمرهم بالمعروف و آنها هم عن المنكر و اتقاهم للّه و اوصلهم لرحمه(14)
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بر منبر نشسته بود. مردی به محضرش آمد و پرسید: برترین مردم كیست؟ حضرت فرمود: آن كه بیش از دیگران امر به معروف و نهی از منكر كند، از خدا بیشتر بترسد و با خویشانش بیشتر رابطه داشته باشد.3 ـ راه نجات از زیانكاری
قرآن در سوره عصر با شدت تمام ( اِنّ، الف و لام استغراق و لام تأكید) و با سوگند (والعصر) همه انسانها را زیانكار معرّفی می كند مگر كسانی كه دارای ویژگیهای زیر باشند:
1 ـ ایمان
2 ـ عمل صالح
3 ـ سفارش به حق و صبر.
گویا این آیات به یك ویژگی انسانی اشاره دارد. خطر گمراهی و انحراف همواره انسان را تهدید می كند و عوامل درونی و بیرونی او را به انحراف و تباهی فرا می خواند. تنها راه نجات جامعه و افراد عبارت است از:
الف: علم به حق و باور كردن آن.
ب: عمل به حق.
ج: سفارش شدن پیوسته به حق و صبر.
معصومان نصرت الهی و عنایات او را در گرو امر به معروف و نهی از منكر دانسته اند. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: یا ایها الناس ان اللّه یقول لكم مروا بالمعروف و انهوا عن المنكر قبل ان تدعوا فلا اجیب لكم و تسألون فلا اعطیكم و تستنصرون فلا انصركم.(15) امتهای دیگر امر به معروف و نهی از منكر داشتند ولی به شهادت قرآن آن را ترك كردند و دچار تحریف و عذاب شدند؛ ولی امت اسلامی برترین امتها است؛ زیرا این فریضه در آن استوارتر و پابرجاتـر خواهد بود و از انحراف و تحریف مصــون خواهد ماند.
ای مردمان! خداوند به شما می فرماید: به معروف امر و از منكر نهی كنید و الاّ قبل از آن كه دعا كنید، اجابت نكنم و درخواست كنید، عنایت نكنم و از من یاری بخواهید، از یاریتان خودداری ورزم.4 ـ جامعه برتر
«الذین ان مكنّا هم فی الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الامور.» آنان كه چون در زمین قدرتشان بخشیدیم نماز را برپای می دارند و زكات می پردازند و امر به معروف و نهی از منكر می كنند و عاقبت همه كارها از آنِ خداوند است. این آیه برای جامعه نمونه قرآنی سه شرط ذكر كرده است: 
1 ـ رابطه با خالق (نماز).
2 ـ رسیدگی به وضعیت اقتصادی یكدیگر (زكاة).
3 ـ رسیدگی به وضعیت معنوی یكدیگر (امر به معروف و نهی از منكر).
به عبارت دیگر، برای رسیدن به جامعه برتر باید به سه نیاز زیر توجه شود:
1 - نیاز روحی به عبادت.
2 ـ نیاز فقرای مادی به رسیدگی مادی.
3 ـ نیاز فقرای معنوی به ارشاد و هدایت و امر به معروف و نهی از منكر.
در نگاه قرآن و امامان معصوم، جامعه ای كه امر به معروف و نهی از منكر را ترك كند، گرفتار فساد، تباهی، و لعنت می شود: «لعن الذین كفروا من بنی اسرائیل... كانوا لایتناهون عن منكر فعلوه فلبئس ماكانوا یفعلون» لعنت شدند آنان كه كفر ورزیدند از بنی اسرائیل... آنان كه چون كار زشتی انجام می دادند، یكدیگر را نهی از منكر نمی كردند و چه زشت كاری انجام می دادند.
در ذیل این آیه از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است: اما انهم لم یكونوا یدخلون مداخلهم و لا یجلسون مجالسهم ولكن كانوا اذا لقوهم ضحكوا فی وجوههم و آنسوابهم.(16) همانا آنان در راههایی كه آنها (گنهكاران) می پیمودند داخل نمی شدند (در گناه با آنان همراه نبودند) و در جلسات آنان شركت نمی كردند ولی چون با آنان ملاقات می كردند، به روی آنان تبسم كرده و با آنان اُنس می گرفتند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: 
بئس القوم قوم یعیبون الامر بالمعروف و النهی عن المنكر.(17) چه زشت مردمی اند آنان كه بر امر به معروف و نهی از منكر عیب می گیرند و آن را ناپسند می شمارند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: ویل لقوم لایدینون اللّه بالامر بالمعروف و النهی عن المنكر.(18) وای بر مردمی كه خدای را با امر به معروف و نهی از منكر اطاعت نمی كنند!
ما قدست امة لم یؤخذ لضعیفها من قویها غیر متعتع.(19) هرگز مقدس نیست امتی كه بی هیچ لكنت زبانی حق ضعیف را از قوی باز پس نستاند.

اهداف و آثارهمه واجبات، اهداف و مصالحى دارند كه به واسطه آن مصلحت ها واهداف واجب شده اند. اين مصالح گاه آشكار است و گاه پنهان. هدف امر به معروف و نهى از منكر بسيار آشكار است. لفظ و عنوان اين واجب نشان مى دهد كه هدف آن واداشتن مردم به ارزشهاى الهى وبازداشتن آنها از محرمات و مناهى خداوند است؛ به ديگر عبارت،پاكسازى فرد و جامعه از ناشايستگى ها و آراستن به نيكى ها هدف نهايى امر به معروف و نهى از منكر است.
در روايات نيز به اين هدف و اهميت و پاداش بسيار بزرگ آن بسيار اشاره شده است. 
مهمترين رهاورد اين فريضه عبارت است از: 1- رحمت بى پايان الهى و بهشت و نعمت هاى اخروى 
(المؤمن و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف...اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم وعدالله المؤمنين والمومنات جنات تجرى من تحتهاالانهار. (20) 
مردان و زنان مؤمن برخى سرپرست برخى ديگرند. يكديگر را امربه معروف و نهى از منكر مى كنند... خدا ايشان را رحمت كند. به راستى خداوند شكست ناپذير و حكيم است. خداوند مردان و زنان مؤمن را به بهشت هايى كه در آن شهرهايى جارى است وعده مى دهد. 2- فلاح و رستگارى 
در برخى از آيات، فلاح و رستگارى درگرو امر به معروف و نهى ازمنكر شمرده شده است. 
(ولتكن منكم امه يدعون الى الخير و يامرون بالمروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون (21) 
بايد گروهى از شماباشند كه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر كنند؛ و ايشان رستگارانند. 3- آمران به معروف شايستگانند 
(يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر اولئك من الصالحين امر به معروف و نهى از منكر مى كنند. ايشان از شايستگانند. (22)4- نجات از عذاب الهى 
(انجينا الذين ينهون عن السود و اخذنا الذين ظلموانجات داديم آنان را كه از زشتى ها نهى مى كردند و آنان را كه ستم مى كردند، به عذاب گرفتار كرديم. (23)5- شركت در ثواب اعمال ديگران 
(و من شيفع شفاعه حسنه يكن له نصيب منها (24) 
هركس به كار نيكى تشويق كند و ديگران را به نيكى ها دعوت كند(و وادارد)از آن بهره مى برد. شفاعت به معنى جفت و ضميمه شدن در انجام دادن كار است. گاه مراد شفاعت در آخرت است كه شفاعت كننده با گنه كار همراهى كرده،او را به بهشت هدايت مى كند. شفاعت كننده گاه در دنيا تحقق مى يابد، يعنى فرد، با هدايت و امر به معروف، ديگران را همراهى كرده، به صراط مستقيم رهنمون مى شود. در تفسير نورالثقلين آمده است: 
رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «من امر بمعروف و نهى عن المنكر اودل على خير او اشار به فهو شريك و من امر بسوء او دل عليه اواشاره به فهو شريك.» (25) 
آن كه امر به معروف مى كند يا از منكرى باز مى دارد يا راهنايى به خير و نيكى كند يا اشاره اى به نيكى و خير كند، در(ثواب)آن عمل شريك است؛ و آن كه به زشتى فرمان دهد يا بدان راهنايى كندو يا به آن اشاره كند نيز(در مجازات و آثار آن) شريك خواهدبود. 
آن حضرت همچنين فرمود: «الدال على الخير كفاعله » (26) 6- همراهى معصومان 
رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)مى فرمايد: كسى كه يك شيعه را هدايت و ارشاد كندو شريعت را به وى تعليم دهد، با ما در جايگاه رفيع و والا همراه خواهد بود. (27) 
امام صادق(علیه السّلام)مى فرمايد: علماى شيعه اى كه مرزهاى عقيدتى را پاس مى دارند و از تسلط شيطان و دشمنان بر شيعيان جلوگيرى مى كنند،يك ميليون بار از مجاهدان صحنه جنگ برترند. (28) 7- ارزشمندتر از جان زمينيان 
مردى كسى را كشت. فرزند مقتول او را به محضر امام سجاد(علیه السّلام)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آيا قاتل حقى برگردن شماندارد؟ 
عرض كرد: چرا، او توحيد و نبوت و امامت را به ما تلقين كرده ولى اين به اندازه خون پدر ما نيست. حضرت فرمود: 
«والله هذا يفى بدماء اهل الارض كلهم مناالاولين و الاخرين سواالانبياء و الائمه » (29) 
به خدا سوگند، اين عمل هم سنگ جان تمام اهل زمين از اولين وآخرين(جز انبياء و ائمه)است. 
امام صادق(علیه السّلام)فرمود: «لايتكلم الرجل بكلمه حق يوخذ بها الا كان له مثل اجر من اخذبها» (30) 
مردى سخن حقى را بگويد و ديگران به آن عمل كنند، براى اوهمانند پاداشى كسانى است كه به آن سخن عمل كرده اند. 8- مقامى ويژه در قيامت
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «الا حدثكم عن اقوام ليسوا بانبياء و لاشهداء يغبطهم يوم القيامه الانبياء و الشهداء بمنازلهم من الله على منابر من نورفقيل: من هم قال هم الذين يحببون عبادالله الى الله و يحببون عبادالله الى يامرونهم بما يجب الله و ينهونهم عمايكره الله فاذا اطاعوهم احبهم الله.» (31) 
آيا با شما سخن نگويم از كسانى كه از پيامبران و شهدا نيستندولى پيامبران و شهيدان از مشاهده مقام آنان مسرور مى شوند كه چه جايگاه والاى نزد خدا دارند و برچه جايگاههاى نورانى تكيه زده اند. يكى از اصحاب عرض كرد: اى رسول خدا! كيانند؟ فرمود: كسانى هستند كه بندگان خدا را نزد خدا و رسول خدامحبوب مى سازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان مى دهند واز آنچه خدا نمى پسندد، باز مى دارند و چون بندگان خدا به امر ونهى آنان عمل كنند، خداوند آنها را دوست خواهد داشت. 
در پاورقى بحارالانوار آمده است: منظور از غبطه، سرور است نه تمناى منزلت آنها.

آثار ترك امر به معروف و نهى از منكرهمان گونه كه با انجام دادن فرمانهاى الهى سعادت دنيا و آخرت فرد و جامعه تامين مى شود، عمل نكردن به اين دستورها نيز عواقب سخت دنيوى و اخروى خواهد داشت. آثار ترك امر به معروف و نهى ازمنكر به طور خلاصه عبارت است از: 1- لعن الهى و دور شدن از رحمت خداوند 
(لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داود و عيسى بن مريم.... كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه. (32) 
لعنت شدند آن دسته از نبى اسرائيل كه كفر ورزيدند به زبان حضرت داود و عيسى بن مريم... ايشان، چون كار زشتى مرتكب مى شدند،يكديگر را نهى نمى كردند. 
نكته مهمى كه در تفسير اين آيه وجود دارد آن است كه لعن وطرد و مسخ بنى اسرائيل هنگامى واقع شد كه امر به معروف را به طور كلى ترك نكرده بودند و تنها آن را كامل و صحيح انجام نمى دادند. 
على(علیه السّلام)فرمود: «لما وقع التقصير فى بنى اسرائيل جعل الرجل منهم يرى اخاه على الذنب فينهاه فلاينتهى فلايمنعه من ذلك ان يكون اكيله وجليسه و شريبه حتى ضرب الله عزوجل قلوبهم بعضهم ببعض و نزل فيهم القرآن حيث يقول الله عزوجل لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل...» (33) 
چون تقصير و كوتاهى(در وظيفه)در بنى اسرائيل واقع شد، مردى از آنان برادر خود را درحال گناه مشاهده مى كرد او را نهى ازمنكر مى كرد؛ ولى گنه كار از عمل زشت خود دست بر نمى داشت، اصراراو برگناه مانع رفت و آمد و خوردن و آشاميدن و مجالست با اونمى شد.(به مجالست با گناه كار ادامه مى دادند.)تا اين كه خداوندقلبهاى برخى را متمايل به قلبهاى ديگران ساخت و در باره آنان آيه قرآن نازل شد. آن جا كه مى گويد: لعن شدند آنان كه كفرورزيدند از بنى اسرائيل.. . 
نظير همين روايت از رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز نقل شده است. (34) 
اين عقاب و لعن و طرد يك سنت الهى است و در مورد همه كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، تحقق مى يابد. رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)مى فرمايد: 
«والله لتامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و لتاخذون على ايدى الظالم و لتاطرنه على الحق اطرا او ليضربن الله بقلوبكم بعضكم على بعض ثم يلعنكم كما لعنهم.» (35) 
به خدا سوگند، همانا امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد؛ ودست ستمگران را مى گيريد و آنان را مجبور مى كنيد به حق روى آورند و گرنه خداى برخى شما را داخل در بعض ديگر مى كند.(آنان را كه گناه نكرده، نهى از منكر نيز نكردند در گروه گنه كاران داخل مى سازد.)و سپس همه شما را لعنت خواهد كرد. 
امام صادق(علیه السّلام)به محمدبن مسلم چنين نوشت: بزرگان و خردورزان شما به نادانان و رياست طلبان شما توجه كنند و آنها رابازدارند و گرنه لعنت من همه شما را فرا خواهد گرفت. (36) 2- تسلط بدكاران برجامعه و عدم استجابت دعا 
وقتى اميرمومنان(علیه السّلام)در بستر افتاده، روزهاى آخرعمرش رامى گذراند، در وصيتى به فرزندانش فرمود: 
«لاتتركوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلايستجاب لكم.» (37) 
امر به معروف و نهى از منكر را ترك مكنيد و گرنه بدكاران شمابرشما مسلط خواهند شد. سپس دعا خواهيد كرد، ولى مستجاب نمى شود. 3- عزت و ذلت
عزت و ذلت به دست خداست و براساس سنتهاى تغييرناپذير او به افراد و جوامع داده مى شود. يكى از عوامل عزت و ذلت عمل كردن ياترك كردن امر به معروف و نهى از منكر است. امام باقر(علیه السّلام)فرمود: 
«الامر بالمعروف و النهى عن المنكر خلقان من خلق الله عزوجل فمن نصرهمان اعزه الله و من خذلها خذله الله.» (38) 
امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى اند. كسى كه اين دورا يارى كند، خداوند او را عزت مى دهد و آن كه اين دو را پست وخوار انگارد، خداى او را ذليل و پست خواهد كرد. 
4- رفع بركت و مشكلات دنيوى 
در دعاى كميل مى خوانيم: «اللهم اغفرلى الذنوب التى تغيرالنعم اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء.» 
خدايا! بيامرز آن گناهان را كه نعمتها را دگرگون مى سازد،خدايا! بيامرز آن گناهان را كه بلا فرود مى آورد. 
يكى از گناهانى كه نعمتها را مى برد و مشكلات پديد مى آورد، ترك امر به معروف و نهى از منكر است. رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)به يارانش فرمود: 
«لتامرن بالمعروف و لتنهى عن المنكر او ليلحينكم الله كمالحيت عصاى هذه. » (39) 
امر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه خداوند پوست شما راخواهد كند، چنانكه من پوست رويين اين عصا را كنده ام. 
سيد مرتضى در ذيل روايت مى گويد: مراد نقص در اموال و انفس ومصيبتهاى بزرگ است. 
در روايتى ديگر، پيامبراكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «لاتزال امتى بخير ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر وتعاونوا على البر فاذا لم يعفلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلطبعضهم على بعض و لم يكن لهم ناصر فى الارض و لا فى السماء.» (40) 
هماره امت من در خيزند تا آن هنگام كه امر به معروف و نهى ازمنكر كنند و در خوبى ها به كمك يكديگر بشتابند؛ ولى چون اين امور را ترك كنند، بركت ها از آن گرفته شده، برخى بربرخى ديگرمسلط شوند و در زمين و آسمان ياور و مددكارى نيابند.

مراتب امر به معروف و نهى از منكر فرمانهاى الهى هريك داراى اهميتى ويژه اند و افراد گناهكارنيز هركدام به گونه اى خاص تاثير مى پذيرند و شرايط و اوضاع زمان و مكان و بسيارى عوامل ديگر در چگونگى امر به معروف و نهى از منكر دخالت دارند. از اين رو، براى امر به معروف و نهى ازمنكر مراتبى ذكر كرده اند كه با توجه به وضعيت(زمان و مكان وافراد)معروف و منكر بايد رعايت شود. امام(ره)در تحريرالوسيله مى فرمايد: 
«فان لهما(امر به معروف و نهى از منكر)مراتب لايجوز التعدى عن مرتبه الى اخرى مع حصول المطلوب من المرتبه الدانيه بل مع احتماله، المرتبه الاولى ان يعمل عملا يظهر منه انزجاره القلبى عن المنكر... المرتبه الثانيه الامروالنهى لسانا... المرتبه الثالثه الانكار باليد. (41) 
همانا براى امر به معروف و نهى از منكر مراتب و درجاتى است كه جايز نيست به مرتبه بالاتر وارد شوند، چنانچه مقصود از مرتبه پايين تر حاصل مى شود؛ بلكه اگر احتمال حصول مطلوب را بدهند،تعدى به مرتبه بالات جايز نيست. مرتبه اول، آن است كه عملى راانجام دهد كه نشان دهنده انزجار قلبى او از گناه باشد... مرتبه دوم، امر و نهى گفتارى است؛ و مرتبه سوم، انكار منكر به وسيله دست(اقدام عملى)است. 1- انكار قلبى 
مرحله اول امر به معروف و نهى از منكر، انكار قلبى است. منظور از انكار قلبى آن است كه انسان با افراد مرتكب خلاف برخوردى كند كه نشان دهنده اعراض و عدم رضايت او از افعال آنان باشد و با اين كار، قصد امر به معروف و نهى از منكر داشته باشد. حضرت ابراهيم(علیه السّلام)به بست پرستان مى گويد:(واعتزلكم وماتدعون من دون الله. (42) 
از شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد دورى مى جويم و كناره مى گيرم. 
قرآن درباره حضرت موسى(علیه السّلام)هنگامى كه از كوه طور برگشت ومشاهده كرد بنى اسرائيل گوساله مى پرستند، مى فرمايد:(فرجع موسى الى قومه غضبان اسفا) (43) موسى خشمگين و اسفناك به سوى قوم خود برگشت. 
شرط ايمان 
در آيه ديگر شرط ايمان را عدم مودت با دشمنان خدا ذكرمى كند:(لاتجد قوما يومنون بالله و اليوم الاخريوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم. (44) 
نخواهى يافت گروهى را كه به خدا و روز واپسين ايمان داشته باشد و آنان را كه با خدا و رسول دشمنى مى ورزند، وست بدارند؛ هرچند آنها پدران، فرزندان، برادران يا اقوام و خويشانشان باشند.چهره خشمگين 
اميرمومنان در اشاره به اين مرتبه از امر به معروف و نهى ازمنكر مى فرمايد: «امرنا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مكفهره.» (45) اعتراض رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) 
رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)به خانه عايشه وارد شد. خواهر عايشه در حالى كه لباسى با آستين گشاد پوشيده بود و برخى از اعضاى بدنش ديده مى شد، نشسته بود. حضرت بلافاصله برگشت. عايشه علت اين برخورد پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را فهميد و به خواهرش گفت: بيرون برو ؛ زيرا پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چيزى ديد كه او را ناراحت كرده است. با بيرون رفتن آن زن، پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داخل شد. عايشه پرسيد: چه چيز شما را ناراحت كرد؟ 
فرمود: آيا خواهرت را نديدى؟ براى زن مسلمان جائز نيست جز صورت و دستهايش تا مچ ديده شود. (46) عابدى كه خشمگين نشد 
امام صادق(علیه السّلام) مى فرمايد: خداوند دو فرشته براى عذاب كردن مردم شهرى فرستاد. چون دو فرشته به سوى آن شهر رفتند، مشاهده كردندمردى مشغول مناجات است. از خدا پرسيدند: چه كنيم؟ خطاب رسيد: عذاب نازل كنيد؛ زيرا اين مرد كسى است كه هرگز چهره اش براى خدا از خشم برافروخته نشده است. (47) 
اميرمومنان(علیه السّلام)اين مرحله را كمترين مرحله امر به معروف و نهى از منكر مى داند و مى فرمايد: «ادنى الانكار ان تلقى اهل المعاصى بوجوه مكفهره » (48) كمترين انكار و مبارزه با منكر و گناه آن است كه با چهره خشمگين با گناهكاران برخورد كنى. 2- انكار قولى 
مرحله ديگر امر به معروف و نهى از منكر، استفاده از گتفاراست. در اين مرحله نيز مراتبى است. اولين مرحله آن، قول لين است. خداوند به موسى وهارون(عليهماالسلام) فرمود: «اذهبا الى فرعون انه طغى فقولاله قولا لينا» (49) 
به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است و با گفتار نرم بااو سخن بگوييد. 
عمل به اين دستور را در سيره حضرت ابراهيم(علیه السّلام)مشاهده مى كنيد. چون به ستاره پرستان رسيد، ابتدا با آنها همراه شد و گفت: «هذاربى » ولى چون ماه را ديد فرمود: اين روشن تر است، پس اين بايد پروردگار باشد. 
چون خورشيد طلوع كرد، فرمود: اين بزرگتر از ماه و ستاره وشايسته عبادت است ولى چون همگى غروب كردند، با ستاره پرستان سخن گفت و فرمود: اينها همه در تغيير و نقصانند و در مدارى بى اختيار حركت مى كنند، پس خود مسخرند و نقص و تغيير مى پذيرند. خداى من تسخير كننده انيها و آفريننده اينها است. (50) 
قرآن، در باره امر به معروف و نهى از منكر گفتارى، سه گونه سخن گفتن را توصيه مى كند: 
(ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن (51) 
به وسيله حكمت و موعظه نيكو به سوى پروردگارت فراخوان و باشيوه نيكوتر با آنها جدال كن. 
1- دعوت با حكمت و انديشه و برهان 
2- دعوت با موعظه و استفاده از عواطف و احساسات. 
3- دعوت با مجادله و الزام و آنچه طرف مقابل پذيرفته است. 
برخى از مفسران عامه اين آيه را در حق كافران منسوخ دانسته اند؛ چرا كه دستور جهاد با آنها داده شده است. (52) 
ولى بايد گفت اين آيه با آيات جهاد منافات ندارد. سيره رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)آن بود كه قبل از هرجهاد كفار را به وسيله بيان واستدلال به حق دعوت مى كرد. آن حضرت به على(علیه السّلام)فرمود: 
«لاتقاتلن احدا حتى تدعوه الى الاسلام و لئن يهدى الله على يديك رجلا خيرلك مماطلعت عليه الشمس و غربت و لك و لائه ياعلى.» (53) باكسى به نبرد مپرداز مگر آن كه ابتدا او را به اسلام دعوت كنى؛ و اگر خدا كسى را به دست تو هدايت كند، براى تو از هرچه كه خورشيد برآن طلوع و غروب مى كند برتر است؛ و ولاى او نيز ازآن تو است، اى على! 
اين مضمونو در آيات ديگر قرآن نيز ديده مى شود، مانند: 
(و لاتجادلوا اهل الكتاب الابالتى هى احسن (54) با اهل كتاب، جز به شيوه نيكوتر مجادله نكنيد. 
(قل لعبادى يقولوا التى هى احسن) (55) اى پيامبر! به بندگانم بگو آنچه نيكوتر است بگوييد. 
برخى از مفسران مردم را به سه دسته تقسيم كرده اند: الف)برترين گروه، حكما و اهل علم است. ب)پست ترين گروه، اهل مجادله و مخاصمه است كه در پى حقيقت نيستند. ج)بين اين دو دسته، دسته اى است كه نه به درجه فهم مطالب عالمانه رسيده اند و نه در پى مجادله اند. 
قرآن براى گروه اول حكمت، يعنى براهين يقينى و براى گروه سوم موعظه، يعنى براهين ظنى و اقناعى و براى گروه دوم مجادله احسن را كه استفاده از مقدمات مورد قبول و مسلم نزد مشهور يا دست كم نزد گوينده است. فرمان مى دهد. (56) 
در مراحل بعدى، نوبت سخن تند و درشت و تهديد است. براى نمونه مى توان به تهديد رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)با آتش زدن خانه هاى سركشان (57)، تهديدانبياء و معصومان (عليهم السلام) به لعن و نفرين يا خطبه هاى تندو آتشين اميرمومنان(علیه السّلام) اشاره كرد. 3- اقدامات عملى 
مرحله سوم امر به معروف و نهى از منكر، زمانى است كه ازاظهار تنفر و امر به معروف و نهى از منكر گفتارى سودى حاصل نشود. در اين صورت، بايد به اقدامات عملى دست يازد كه درجات مختلفى دارد. برخى مراتب آن نظير قتل و جرح در اختيار حاكم شرع است؛ ولى مراتب پايين تر با حفظ حدود و مراعات شرايط براى هرانسان مسلمانى جايز است. 
حضرت ابراهيم(علیه السّلام)براى نهى از منكر قوم خود، به شكستن بت هامى كند: 
(فجعلهم حدادا الا كبيرا لهم (58) پس آن بتها را نابود كرد مگر بت بزرگ را. 
حضرت موسى نيز براى دفاع از مظلوم با مرد قبطى وارد مبارزه مى شود كه در نهايت به قتل قبطى مى انجامد.(فوكره موسى فقضى عليه) (59) موسى با مشت به آن مرد كوبيد و او از دنيا رفت. 
نمونه اعلاى اين گونه برخورد كه البته در اختيار حاكم شرع است. اجراى حدود الهى است. در برخى از روايات به هرسه مرحله امر به معروف اشاره شده است. 
اميرمومنان(علیه السّلام)هنگام نبرد صفين، به اصحابش فرمود: 
«ايهاالمومنون انه من راى عدوانا يعمل به و منكرا يدعى اليه فانكره بقلبه فقد سلم و برئى و من انكره بلسانه فقد اجرو هو افضل من صاحبه و من انكره بالسيف لتكون كلمه الله العليا وكلمه الظالمين السفلى فذلك الذى اصاب سبيل الهدى و قام على الطريق و نور فى قلبه اليقين.» (60) 
اى مومنان! آن كه ببيند ستمى مى رود و به گناهى دعوت مى شود ودر دل خويش آن را انكار كند و از آن ناخرسند باشد(از گناه)سالم مانده است و از آن پيراستته است؛ ولى كسى كه با زبان به مبارزه با آن بپردازد، پاداش مى يابد و از فرد اول برتر است؛ و شخصى كه با شمشير به مبارزه با آن قيام كند تا سخن خداى برتر باشد وسخن ستم پيشگان پست شود، اين فرد به هدايت راه جسته و برشيوه درست استوار است و يقينى در دلش به نور افشانى پرداخته است. 
گاه براى انسان اظهار نفرت از منكر ممكن نيست و با گفتار وكردار نيز توان جلوگيرى از آن را ندارد، در اينجا بايد در قلب خود از منكر بيزارى جويد. اين، پايين ترين و آخرين درجه نهى ازمنكر است. رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: 
«من راى منكم منكرا فلينكرده بيده ان الستطاع فان لم يستطع فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه فحسبه ان يعلم الله من قلبه انه لذلك كاره.» (61) 
هركس از شما منكرى را مشاهده كرد، اگر توان دارد بادست (اقدامات عملى) به انكار آن برخيزد؛ اگر توان اقدام عملى ندارد، با زبان و گفتار، و اگر توان گفتار نيز ندارد، با قلب خود به انكار آن اقدام كند. در اين صورت، همين مقدار كافى است كه خداوند بداند او در قلب خويش از اين گناه ناراضى است.

شيوه ها در بسيارى از واجبات قالب و شيوه انجام دادن واجب از طرف شريعت مقرر شده است و تخلف از آن شيوه معين، جايز نيست. نظيرنماز كه جهت قبله و تعداد ركعات و حتى كيفيت آرام يا بلندخواندن آن معلوم است. شيوه اجراى در امر به معروف واجب به عهده خود مكلف گذاشته شده است. او بايد بهترين و مؤثرترين روش راانتخاب كند.

پى نوشت ها:
1- راغب اصفهانی می گوید: المعروف اسم لكل فعل یعرف بالعقل او الشرع حسنه و المنكر ما ینكر بهما.(مفردات، ص331، مجمع البیان، ج1، ص484.)
2- ابن اثیر می گوید: المعروف اسم جامع لكل ما عرف من طاعة اللّه و التقرب الیه و الاحسان الی الناس و كل ما ندب الیه الشرع و نهی عنه من المحسّنات و المقبّحات و هومن الصفات الغالبه ای امر معروف بین الناس اذاراوه لا ینكرونه و المنكر ضد ذلك جمیعه.(النهایه، ج3، ص216.) 
3ـ المعروف هو كل ما تعرفه النفس من الخیر و تبسأبه و تطمئن الیه ضد المنكر. (لسان العرب، ص239.)
4ـ وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح6. 
5ـ بحارالانوار، ج100، ص74، ج11. 
6ـ همان، ج100، ص90 و نهج البلاغه، خطبه192. 
7 ـ وسائل الشیعه، ج1، ص10، ح10. 
8 ـ همان، ج1، ص7، ج2. 
9 - موسوعة كلمات الامام حسین علیه السلام ص275؛ بحارالانوار، ج100، ص79، ج37.
10 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح6.
11 ـ میزان الحكمه، ج6، ص255. 
12 ـ قرطبی، ج4، ص171، (ذیل آیه 110 آل عمران).
13 ـ مجمع البیان، ج4، ص811. 
14 ـ قرطبی، ج4، ص47. 
15 ـ میزان الحكمه، ج6، ص264. 
16 ـ تفسیر برهان، ج1، ص493، ح1.
17 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح2.
18 - همان، ج11، ص391، ح1.
19 ـ همان، ص395، ح9. 
20- توبه، آيه 71. 
21- آل عمران، آيه 2. 
22- آل عمران، آيه 114. 
23- اعراف، آيه 165. 
24- نساء، آيه 85. 
25- نور الثقلين، ج 1، ص 524. 
26- وسائل الشيعه، ج 11، ص 398. 
27- بحار الانوار، ج 2، ص 2. 
28- همان، ص 5. 
29- همان، ج 2، ص 12. 
30- همان، ص 19. 
31- همان، ص 24. 
32- مائده، آيه 79. 
33- نور الثقلين، ج 1، ص 660. 
34- ميزان الحمكة، ج 6، ص 265. 
35- ميزان الحكمة، ج 6، ص 266! 
36- كافى، ج 8، ص 158. 
37- نهج البلاغه، نامه 47. 
38- كافى، ج 5، ص 59. 
39- بحار الانوار، ج 100، ص 71. 
40- وسايل الشيعه، ج 11، ص 398. 
41- تحرير الوسيله، ج 1، ص 437. 
42- سوره مريم، آيه 49. 
43- سوره طه، آيه 87. 
44- مجادله، آيه 22. 
45- كافى، ج 5، ص 58. 
46- سنن بيهقى، ج 7، ص 86. 
47- وسايل الشيعه، ج 11، ص 413. 
48- همان. 
49- سوره طه، آيه 45. 
50- سوره انعام، آيات 75 تا 80. 
51- نحل، آيه 125. 
52- قرطبى، ج 10، ص 200. 
53- وسايل الشيعه، ج 11، ص 30. 
54- عنكبوت، آيه 46. 
55- اسراء، آيه 53. 
56- تفسير كبير رازى، ج 20،ص 139. 
57- وسايل الشيعه، ج 5، ص 376. 
58- انبياء، آيه 59. 
59- قصص، آيه 16. 
60- وسايل الشيعه، ج 11، ص 405. 
61- همان، ص 406.

برگرفته از : مجله فرهنگ کوثر، شماره 37 و 38، سال 1379
منبع : http://maroofyaran.com

 

ادامه نوشته

شیوه‏هاى امر و نهى

شیوه‏هاى امر و نهى

 1. آماده‏سازى‏
 سخن حق، همچون شكر است؛ اگر شكر را به همین شكل در گلوى كسى بریزیم، امكان دارد خفه شود. باید شكر را با آب مخلوط كرده تا تبدیل به شربت شود و براى همه افراد قابل استفاده و تحمّل شود.
 از خاطرم نمى‏رود زمانى كه مى‏خواستم درباره روایات كفن در تلویزیون صحبت كنم، فكر كردم كه بعضى مردم تحمّل شنیدن این‏گونه حرفها را ندارند. پس، زمینه را این گونه آماده كردم كه: از نیازهاى عمومى و همگانى، نیاز به لباس است. اسلام براى هر فصل و زمان و كارى لباس در نظر گرفته و دستوراتى داده است؛ مثل لباس كودك، لباس كار، لباس جنگ، لباس نماز عید، لباس نماز باران، لباس احرام و حج، لباس عروس، لباس دادن به برهنه‏ها، نظافت لباس، وصله كردن لباس، رنگ لباس، دوخت لباس، جنس لباس و ...
 و براى هر یك از عناوین هم حدیثى و نكته‏اى گفتم. كم‏كم مردم را براى شنیدن بحث آخرین لباس (كفن) و روایات كفن آماده كردم. ولى اگر از ابتدا مى‏گفتم: موضوع بحث امروزم كفن است، شاید میلیونها نفر تلویزیون را خاموش مى‏كردند.
 2. تلقین‏
 چه بسیارند افرادى كه از انجام معروف هراس دارند و چه بسیارند كسانى كه جدا شدن از بعضى منكرات را براى خود محال مى‏پندارند، در صورتى كه تلقین صحیح و بیان نمونه‏ها در این زمینه كارگشا خواهد بود.
 3. استفاده از هنر، شعر و طنز
 نقش هنر در دعوت مردم به فساد و انحراف، بر كسى پوشیده نیست. سامرى با هنر مجسمه‏سازى توانست مردم را منحرف و بنى‏اسرائیل را گوساله‏پرست كند.
 زیباگویى، فصاحت و بلاغت، بهترین اهرم براى جذب مردم است؛ همان‏گونه كه قیافه زیبا و موزون نقش مهمى در تأثیر كلام دارد.
 در قرآن، امر شده است كه هنگام رفتن به مسجد، زینت‏هاى خود را با خود بردارید.(154) 
 سخن زیبا و مجادله نیكو از سفارشهاى قرآن كریم است.(155)
 یكى از نامهاى قرآن، احسن القصص است. آرى، قصه‏گویى یك هنر است.
 4. انصاف در برخورد
 قرآن كریم در نهى از شراب، اول از منافع مادى و مالى آن سخن گفته است و بعد مى‏فرماید: «ضررش از نفعش بیشتر است».(156)
 خداوند در برخورد با كافران و منافقان و مشركان، همواره از عبارتِ «اكثرهم» استفاده مى‏كند، یعنى همه آنان را نفى نمى‏كند بلكه مى‏فرماید: بیشتر آنها چنین هستند. در برخورد با خلافكاران نیز باید ابتدا نقاط قوت و مثبت آنهارا بگوییم و سپس آنهارا متذكر كنیم.
 5 . امید دادن‏
 گاهى انسان گنهكار با خود مى‏گوید: دیگر از ما گذشته است، ما دیگر راهى براى بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمى شده‏ایم. این گونه افراد هر روز به گناه بیشترى گرفتار مى‏شوند. 
 چون قامت ما براى غرق است‏
در كم و زیاد او چه فرق است‏
 باید به آنها از عفو الهى و از پذیرفتن توبه و لطفى كه خداوند به توبه‏كنندگان دارد بگوییم و خاطراتى از توبه‏كنندگان بیان كنیم تا گناه، او را به یأس نكشاند. باید به او تذكر داد كه یأس از گناهان كبیره است.
 6. تغافل‏
 گاهى باید انسان خود را به غفلت بزند و تظاهر كند كه من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شكسته نشود.
 قرآن مى‏فرماید: برادران یوسف كه پس از ده‏ها سال او را دیدند و نشناختند، به او گفتند: ما قبلاً برادرى داشتیم به نام یوسف كه دزد بود.
 یوسف خود را به تغافل زد و نگفت كه آن برادر من هستم و چرا به من نسبت دزدى مى‏دهید.(157)
 البتّه تغافل در مورد خلاف‏هاى شخصى، جزئى و فردى است؛ و گرنه در مسائل مهم كه دشمنان و كفار براى براندازى نظام اسلامى نقشه مى‏كشند، تغافل بزرگ‏ترین خواست دشمن است.(158)
 7. توجه به ظرفیت افراد
 امام صادق علیه السلام شخصى را براى مأموریتى به منطقه‏اى فرستاد. او در گزارش خود به امام، از مردم منطقه به شدت انتقاد كرد. امام فرمود: ایمان ده درجه دارد. بعضى یك درجه ایمان دارند و بعضى دو درجه، بعضى هم هفت تا ده درجه. نباید كسانى كه ایمان كامل‏ترى دارند، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند.(159)
 در شیوه تبلیغ انبیا مى‏خوانیم كه مى‏فرمودند: ما مأموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت كنیم.(160)
 8 . كنایه گویى‏
 قرآن به حضرت عیسى علیه السلام مى‏فرماید: آیا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را خدا بگیرید؟!(161)
 در جاى دیگر، خداوند پیامبرصلى الله علیه وآله را مخاطب قرار داده و مى‏فرماید: اگر پدر یا مادرت نزد تو به پیرى رسیدند، تو با آنان درشتى نكن!(162)
 در حالى كه همه مى‏دانیم حضرت عیسى مردم را به توحید دعوت مى‏كرد و پیامبر اسلام در كودكى پدر و مادر خود را از دست داده بود. این گونه خطاب‏ها در حقیقت به مردم است.
 9. ایجاد محبّت‏
 در بخش مهمّى از قرآن، خداوند نعمت‏هاى خود را مى‏شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد كند.
 قرآن كه مردم را امر به عبادت مى‏كند، مى‏فرماید: پروردگارِ كعبه را پرستش كنید؛ زیرا او شما را از گرسنگى و ترس نجات داد.(163)
 نمونه‏هایى از سیره پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله درباره جذب دلها:
 1. هرگاه سه روز یكى از یاران را نمى‏دید، به سراغش مى‏رفت.(164)
 2. از مریض‏ها در دورترین نقطه شهر عیادت مى‏كرد.(165)
 3. مردم را با بهترین نام صدا مى‏زد. حتى نام زنان و كودكان را با كرامت مى‏برد.(166)
 در تاریخ زندگى اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانى به چشم مى‏خورد كه یك نمونه از آن را نقل مى‏كنیم:
 مردى شامى به امام حسن مجتبى‏علیه السلام جسارت كرد. حضرت، ایشان را به منزل بردند و چنان مورد تفقد قرار دادند كه او از حرفهاى خود شرمنده شد.(167)
 در روایات مى‏خوانیم: با هر كس كه با تو قطع رابطه كرد، ارتباط برقرار كن و هر كس به تو بدى كرد، تو با او خوبى كن.(168)
 10. تحریك عواطف‏
 شخصى به مادرش تندى كرد. روز بعد، امام صادق‏علیه السلام او را دید و به او فرمود: چرا با مادرت تندى كردى؟ مگر نمى‏دانى كه شكم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادرت غذاى تو بود؟
 سپس فرمود: پس با او خشن نباش.(169)
 11. مخفیانه و مختصر باشد
 در حدیث مى‏خوانیم: هر كس برادر دینى خود را مخفیانه موعظه كند، او را آراسته كرده، ولى هر كس آشكارا موعظه كند، او را شرمنده كرده است.(170)
 گر نصیحت كنى، به خلوت كن‏
كه جز این، شیوه نصیحت نیست‏
 هر نصیحت كه برملا باشد
آن نصیحت به جز فضیحت نیست‏
 در حدیث مى‏خوانیم: 
 هرگاه كسى را موعظه مى‏كنى؛ خلاصه بگو!(171)
 12. نمایاندن الگوها
 معرفى چهره‏هاى موفق و تجلیل از آنها، در دعوت مردم به معروف نقش مؤثرى دارد. این كه هر سال مردم در عاشورا فریاد «یا حسین» سر مى‏دهند، زمینه دورى از پذیرش طاغوت‏ها و وفادارى به نظام اسلامى مى‏شود.
 قرآن مى‏فرماید: مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند كه چگونه جذب مال و مقام و قدرت فرعون نشد.(172)
 در جاى دیگرى مى‏فرماید: از حضرت ابراهیم وحضرت محمّدعلیهما السلام درس بگیرید؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه و الگو هستند.(173)
 13. تدریج‏
 همان‏گونه كه شیطان انسان را گام به گام به سوى فساد مى‏كشاند،(174) راه اصلاح و امر به معروف نیز باید گام به گام باشد.
 در قرآن، در مورد تحریم ربا این مراحل به چشم مى‏خورد:
 در مرحله اول، قرآن مى‏فرماید: آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه مى‏شود، نزد خدا افزایش نیست.(175)
 در مرحله دوم، قرآن، رباخوارى را از عادات زشت یهودیان مى‏شمارد.(176)
 در مرحله سوم، قرآن، انسان را از رباى مضاعف و زیاد نهى مى‏كند.(177)
 در مرحله چهارم، قرآن، ربا گرفتن را به منزله اعلام جنگ با خدا مى‏داند.(178)
 14. تكرار
 چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست، بلكه تربیت هم هست، لذا اوامر و نواهى باید تكرار شود. براى هر غفلت، یك تذكر لازم است. شما در نماز ده‏ها بار جمله «اللّه اكبر» را در ركوع و سجود و قیام تكرار مى‏كنید.
 یاد خدا غذاى روح است و باید همچون غذاى جسم تكرار شود.
 
 15. مماشات‏
 حضرت ابراهیم علیه السلام براى نهى از بزرگ‏ترین منكر (شرك) از راه مدارا و مماشات وارد شد و گام به گام به انتقادات خود اضافه كرد.
 بار اول فرمود: خورشید غروب مى‏كند و من غروب شدنى را دوست ندارم. «اِنِّى لا اُحِبّ الآفِلِین»(179)
 بار دوم فرمود: ماه پرستى انحراف است و خدا مرا گرفتار آن نكند. «لَئِنْ لَم یَهْدَنى رَبِّى...»(180)
 بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه كه شما شریك خدا مى‏دانید. «اِنِّى بَرِى‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُون»(181)
 16. حكمت، موعظه، جدال نیكو
 قرآن كریم به پیامبر عزیز مى‏فرماید: از طریق حكمت و منطق یا موعظه و نصیحت و یا جدال نیكو مردم را به راه خدا دعوت كن!(182)
 در امر به معروف و نهى از منكر باید روى مسائلى تكیه كرد كه قابل خدشه نباشد. به سخنان محكمى كه مورد قبول همه است، حكمت گفته مى‏شود.
 مراد از موعظه حسنه، موعظه‏اى است كه بر اساس محبت و با بیان نیكو باشد و در زمان و مكان مناسب با شیوه‏هاى صحیح انجام شود.
 و مراد از مجادله نیكو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران و استدلال و مقابله به مثل در شیوه‏ها ست.
 17. ریشه مفاسد را بخشكانیم‏
 قرآن مى‏فرماید: «سوء ظن نبرید و تجسّس نكنید»؛(183) زیرا سوء ظن، سرچشمه تجسّس و تجسس، سرچشمه غیبت مى‏شود.
 اگر قرآن، زنان را از پایكوبى(184) و یا گفتار همراه با ناز و كرشمه و تحریك آمیز(185) نهى مى‏كند، به خاطر خشكاندن سرچشمه گناه است.
 در مسائل سیاسى واجتماعى نیز براى اصلاح دولت‏ها باید دولتمردان اصلاح شوند و براى اصلاح نسل نو، باید خانواده‏ها اصلاح شوند.
 قرآن مى‏فرماید: با رهبران كفر مبارزه كنید.(186)
 18. احترام به ارزشهاى دیگران‏
 قرآن كریم، به تورات و انجیل و انبیاى گذشته احترام مى‏گذارد و مراكز عبادت سایر ادیان را محترم مى‏شمارد؛ حتى براى حفظ آن، دفاع را لازم مى‏داند.(187) در سفارش‏هاى اسلامى نیز آمده است: «بزرگان هر قوم را احترام كنید!»(188)
 19. با انجام معروف، زمینه را بر منكر تنگ كنیم‏
 قرآن مى‏فرماید: «راه جلوگیرى از فحشا و منكر، انجام معروفى همچون نماز است».(189)
 هنگامى كه خداوند مى‏خواهد حضرت آدم را از غذایى منع كند، ابتدا اجازه بهره‏بردارى از غذاهاى دیگر را به او مى‏دهد و مى‏فرماید: «از هر غذایى در بهشت استفاده كن؛ ولى از این غذا استفاده نكن!»(190)
 تفریح و ورزش از معروف‏هایى است كه جلو بسیارى از مفاسد، امراض و منكرات را مى‏گیرد.
 زهد و عدالت مسئولان مملكتى، از معروف‏هایى است كه مى‏تواند جلو بزرگ‏ترین منكرات را كه بدبینى به حكومت اسلامى است، بگیرد.
 20. توجه به زمان‏
 در روایات مى‏خوانیم: هنگام مسافرت، خانوداه خود را به تقوى سفارش كنید؛(191) زیرا در آستانه جدایى، علاقه‏ها اوج مى‏گیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد مى‏شود. 
 در حدیث مى‏خوانیم: به هنگام خشم وغضب، كسى را ادب نكنید؛ زیرا در معرض افراط هستید».(192)
 در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مكرر سفارش شده است.(193)
 21. اعراض‏
 قرآن مى‏فرماید: «هر گاه كسانى را دیدى كه در آیات ما به یاوه‏سرائى نشسته‏اند، پس به عنوان اعتراض، مجلس آنان را ترك كن! یا مسیر حرف را تغییر ده! و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، تا متوجه شدى جلسه را ترك كن و با ستمگران منشین».(194) 
 در حدیث مى‏خوانیم: «سزاوار نیست كه مؤمن در مجلس گناهى كه نمى‏تواند آن را تغییر دهد، بنشیند.»(195)
 پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: گناهكاران را با قیافه عبوس ملاقات كنید!(196)


154) سوره اعراف، آیه 31.
155) سوره نحل، آیه 125.
156) سوره حج، آیه 13.
157) سوره یوسف، آیه 77.
158) سوره نساء، آیه 102.
159) بحارالانوار، ج‏66، ص‏168.
160) بحارالانوار، ج 2، ص 69.
161) سوره مائده، آیه 116.
162) سوره اسراء، آیه 23.
163) سوره قریش، آیه 3 و 4.
164) بحارالانوار، ج‏16، ص 151.
165) بحارالانوار، ج‏16 ، ص 225.
166) سنن‏النبى، ص 152.
167) بحارالانوار، ج‏43، ص 344.
168) بحارالانوار، ج‏71 ، ص‏157.
169) بحارالانوار، ج‏71، ص‏76.
170) بحارالانوار، ج 75 ، ص‏374.
171) غررالحكم.
172) سوره تحریم، آیه 11.
173) سوره احزاب، آیه 21.
174) سوره بقره، آیه 168.
175) سوره روم، آیه 39.
176) سوره نساء، آیه 161.
177) سوره آل عمران، آیه 130.
178) سوره بقره، آیه 279.
179) سوره انعام، آیه 76.
180) سوره انعام، آیه 77.
181) سوره انعام، آیه 78.
182) سوره نحل، آیه 125.
183) سوره حجرات، آیه 12.
184) سوره نور، آیه 31.
185) سوره احزاب، آیه 32.
186) سوره توبه، آیه 12.
187) سوره حج، آیه 40.
188) مستدرك، ج 8، ص 395. 
189) سوره عنكبوت، آیه 45.
190) سوره بقره، آیه 35.
191) مستدرك، ج 8، ص‏122.
192) بحارالانوار، ج 76، ص 102.
193) سوره ذاریات، آیه 18.
194) سوره انعام، آیه 68.
195) وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص 503 .
196) وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص 413.

   

 

ادامه نوشته

امر به معروف و نهي از منكر و نقش پيشگيرانه آنها از جرم  

امر به معروف و نهي از منكر و نقش پيشگيرانه آنها از جرم 
علماي حقوق جزا وجرم‌شناسي علل وعوامل مختلفي را در تحقق جرم و به طور كلي پديده مجرمانه موثر مي‌دانند ليكن به نظر اين دانشمندان تاثير هريك از علل وعوامل بر حسب شرايط، اوضاع و احوال متفاوت خواهد بود به نحوي كه فرد بر اساس ميزان تاثير هر كدام از اين شرايط ...

نویسندگان : جعفر رشادتي*، زيبا زعفري**

چكيده
علماي حقوق جزا وجرم‌شناسي علل وعوامل مختلفي را در تحقق جرم و به طور كلي پديده مجرمانه موثر مي‌دانند ليكن به نظر اين دانشمندان تاثير هريك از علل وعوامل بر حسب شرايط، اوضاع و احوال متفاوت خواهد بود به نحوي كه فرد بر اساس ميزان تاثير هر كدام از اين شرايط بر ديگري بازيگري نقش مجرمانه را در جامعه به عهده ميگيرد.اين عوامل گاهي در خود فرد وجود دارد و گاهي جامعه او را در ايفاي اين نقش ياري مي‌نمايد.
دانشمندان اين رشته از علم حقوق با طرح ديدگاههاي متنوعي تلاش نموده‌اند تا ضمن شناسايي كليه عوامل جرم‌زا روش‌هاي مختلفي را براي پيشگيري از وقوع جرم بر اساس مباني ديدگاه خود ارائه نمايند كه وجود ديدگاه‌هاي متعدد حاكي از جامع نبودن هريك از شيوه‌ها به تنهايي در پيشگيري از جرم مي‌باشد.
تاثيرپذيري اين رشته از علوم انساني از حقوق غرب موجب گرديده در جمهوري اسلامي ايران جرم‌شناسي اسلامي كه توان پاسخگويي به كليه سؤالات مرتبط با جرم و پيشگيري را داردكمتر مورد توجه حقوق‌دانان قرار گيرد.

ادامه نوشته

شیوه‏هاى امر و نهى

 1. آماده‏سازى‏
 سخن حق، همچون شكر است؛ اگر شكر را به همین شكل در گلوى كسى بریزیم، امكان دارد خفه شود. باید شكر را با آب مخلوط كرده تا تبدیل به شربت شود و براى همه افراد قابل استفاده و تحمّل شود.
 از خاطرم نمى‏رود زمانى كه مى‏خواستم درباره روایات كفن در تلویزیون صحبت كنم، فكر كردم كه بعضى مردم تحمّل شنیدن این‏گونه حرفها را ندارند. پس، زمینه را این گونه آماده كردم كه: از نیازهاى عمومى و همگانى، نیاز به لباس است. اسلام براى هر فصل و زمان و كارى لباس در نظر گرفته و دستوراتى داده است؛ مثل لباس كودك، لباس كار، لباس جنگ، لباس نماز عید، لباس نماز باران، لباس احرام و حج، لباس عروس، لباس دادن به برهنه‏ها، نظافت لباس، وصله كردن لباس، رنگ لباس، دوخت لباس، جنس لباس و ...
 و براى هر یك از عناوین هم حدیثى و نكته‏اى گفتم. كم‏كم مردم را براى شنیدن بحث آخرین لباس (كفن) و روایات كفن آماده كردم. ولى اگر از ابتدا مى‏گفتم: موضوع بحث امروزم كفن است، شاید میلیونها نفر تلویزیون را خاموش مى‏كردند.
 2. تلقین‏
 چه بسیارند افرادى كه از انجام معروف هراس دارند و چه بسیارند كسانى كه جدا شدن از بعضى منكرات را براى خود محال مى‏پندارند، در صورتى كه تلقین صحیح و بیان نمونه‏ها در این زمینه كارگشا خواهد بود.
 3. استفاده از هنر، شعر و طنز
 نقش هنر در دعوت مردم به فساد و انحراف، بر كسى پوشیده نیست. سامرى با هنر مجسمه‏سازى توانست مردم را منحرف و بنى‏اسرائیل را گوساله‏پرست كند.
 زیباگویى، فصاحت و بلاغت، بهترین اهرم براى جذب مردم است؛ همان‏گونه كه قیافه زیبا و موزون نقش مهمى در تأثیر كلام دارد.
 در قرآن، امر شده است كه هنگام رفتن به مسجد، زینت‏هاى خود را با خود بردارید.(154) 
 سخن زیبا و مجادله نیكو از سفارشهاى قرآن كریم است.(155)
 یكى از نامهاى قرآن، احسن القصص است. آرى، قصه‏گویى یك هنر است.
 4. انصاف در برخورد
 قرآن كریم در نهى از شراب، اول از منافع مادى و مالى آن سخن گفته است و بعد مى‏فرماید: «ضررش از نفعش بیشتر است».(156)
 خداوند در برخورد با كافران و منافقان و مشركان، همواره از عبارتِ «اكثرهم» استفاده مى‏كند، یعنى همه آنان را نفى نمى‏كند بلكه مى‏فرماید: بیشتر آنها چنین هستند. در برخورد با خلافكاران نیز باید ابتدا نقاط قوت و مثبت آنهارا بگوییم و سپس آنهارا متذكر كنیم.
 5 . امید دادن‏
 گاهى انسان گنهكار با خود مى‏گوید: دیگر از ما گذشته است، ما دیگر راهى براى بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمى شده‏ایم. این گونه افراد هر روز به گناه بیشترى گرفتار مى‏شوند. 
 چون قامت ما براى غرق است‏
در كم و زیاد او چه فرق است‏
 باید به آنها از عفو الهى و از پذیرفتن توبه و لطفى كه خداوند به توبه‏كنندگان دارد بگوییم و خاطراتى از توبه‏كنندگان بیان كنیم تا گناه، او را به یأس نكشاند. باید به او تذكر داد كه یأس از گناهان كبیره است.
 6. تغافل‏
 گاهى باید انسان خود را به غفلت بزند و تظاهر كند كه من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شكسته نشود.
 قرآن مى‏فرماید: برادران یوسف كه پس از ده‏ها سال او را دیدند و نشناختند، به او گفتند: ما قبلاً برادرى داشتیم به نام یوسف كه دزد بود.
 یوسف خود را به تغافل زد و نگفت كه آن برادر من هستم و چرا به من نسبت دزدى مى‏دهید.(157)
 البتّه تغافل در مورد خلاف‏هاى شخصى، جزئى و فردى است؛ و گرنه در مسائل مهم كه دشمنان و كفار براى براندازى نظام اسلامى نقشه مى‏كشند، تغافل بزرگ‏ترین خواست دشمن است.(158)
 7. توجه به ظرفیت افراد
 امام صادق علیه السلام شخصى را براى مأموریتى به منطقه‏اى فرستاد. او در گزارش خود به امام، از مردم منطقه به شدت انتقاد كرد. امام فرمود: ایمان ده درجه دارد. بعضى یك درجه ایمان دارند و بعضى دو درجه، بعضى هم هفت تا ده درجه. نباید كسانى كه ایمان كامل‏ترى دارند، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند.(159)
 در شیوه تبلیغ انبیا مى‏خوانیم كه مى‏فرمودند: ما مأموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت كنیم.(160)
 8 . كنایه گویى‏
 قرآن به حضرت عیسى علیه السلام مى‏فرماید: آیا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را خدا بگیرید؟!(161)
 در جاى دیگر، خداوند پیامبرصلى الله علیه وآله را مخاطب قرار داده و مى‏فرماید: اگر پدر یا مادرت نزد تو به پیرى رسیدند، تو با آنان درشتى نكن!(162)
 در حالى كه همه مى‏دانیم حضرت عیسى مردم را به توحید دعوت مى‏كرد و پیامبر اسلام در كودكى پدر و مادر خود را از دست داده بود. این گونه خطاب‏ها در حقیقت به مردم است.
 9. ایجاد محبّت‏
 در بخش مهمّى از قرآن، خداوند نعمت‏هاى خود را مى‏شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد كند.
 قرآن كه مردم را امر به عبادت مى‏كند، مى‏فرماید: پروردگارِ كعبه را پرستش كنید؛ زیرا او شما را از گرسنگى و ترس نجات داد.(163)
 نمونه‏هایى از سیره پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله درباره جذب دلها:
 1. هرگاه سه روز یكى از یاران را نمى‏دید، به سراغش مى‏رفت.(164)
 2. از مریض‏ها در دورترین نقطه شهر عیادت مى‏كرد.(165)
 3. مردم را با بهترین نام صدا مى‏زد. حتى نام زنان و كودكان را با كرامت مى‏برد.(166)
 در تاریخ زندگى اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانى به چشم مى‏خورد كه یك نمونه از آن را نقل مى‏كنیم:
 مردى شامى به امام حسن مجتبى‏علیه السلام جسارت كرد. حضرت، ایشان را به منزل بردند و چنان مورد تفقد قرار دادند كه او از حرفهاى خود شرمنده شد.(167)
 در روایات مى‏خوانیم: با هر كس كه با تو قطع رابطه كرد، ارتباط برقرار كن و هر كس به تو بدى كرد، تو با او خوبى كن.(168)
 10. تحریك عواطف‏
 شخصى به مادرش تندى كرد. روز بعد، امام صادق‏علیه السلام او را دید و به او فرمود: چرا با مادرت تندى كردى؟ مگر نمى‏دانى كه شكم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادرت غذاى تو بود؟
 سپس فرمود: پس با او خشن نباش.(169)
 11. مخفیانه و مختصر باشد
 در حدیث مى‏خوانیم: هر كس برادر دینى خود را مخفیانه موعظه كند، او را آراسته كرده، ولى هر كس آشكارا موعظه كند، او را شرمنده كرده است.(170)
 گر نصیحت كنى، به خلوت كن‏
كه جز این، شیوه نصیحت نیست‏
 هر نصیحت كه برملا باشد
آن نصیحت به جز فضیحت نیست‏
 در حدیث مى‏خوانیم: 
 هرگاه كسى را موعظه مى‏كنى؛ خلاصه بگو!(171)
 12. نمایاندن الگوها
 معرفى چهره‏هاى موفق و تجلیل از آنها، در دعوت مردم به معروف نقش مؤثرى دارد. این كه هر سال مردم در عاشورا فریاد «یا حسین» سر مى‏دهند، زمینه دورى از پذیرش طاغوت‏ها و وفادارى به نظام اسلامى مى‏شود.
 قرآن مى‏فرماید: مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند كه چگونه جذب مال و مقام و قدرت فرعون نشد.(172)
 در جاى دیگرى مى‏فرماید: از حضرت ابراهیم وحضرت محمّدعلیهما السلام درس بگیرید؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه و الگو هستند.(173)
 13. تدریج‏
 همان‏گونه كه شیطان انسان را گام به گام به سوى فساد مى‏كشاند،(174) راه اصلاح و امر به معروف نیز باید گام به گام باشد.
 در قرآن، در مورد تحریم ربا این مراحل به چشم مى‏خورد:
 در مرحله اول، قرآن مى‏فرماید: آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه مى‏شود، نزد خدا افزایش نیست.(175)
 در مرحله دوم، قرآن، رباخوارى را از عادات زشت یهودیان مى‏شمارد.(176)
 در مرحله سوم، قرآن، انسان را از رباى مضاعف و زیاد نهى مى‏كند.(177)
 در مرحله چهارم، قرآن، ربا گرفتن را به منزله اعلام جنگ با خدا مى‏داند.(178)
 14. تكرار
 چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست، بلكه تربیت هم هست، لذا اوامر و نواهى باید تكرار شود. براى هر غفلت، یك تذكر لازم است. شما در نماز ده‏ها بار جمله «اللّه اكبر» را در ركوع و سجود و قیام تكرار مى‏كنید.
 یاد خدا غذاى روح است و باید همچون غذاى جسم تكرار شود.
 
 15. مماشات‏
 حضرت ابراهیم علیه السلام براى نهى از بزرگ‏ترین منكر (شرك) از راه مدارا و مماشات وارد شد و گام به گام به انتقادات خود اضافه كرد.
 بار اول فرمود: خورشید غروب مى‏كند و من غروب شدنى را دوست ندارم. «اِنِّى لا اُحِبّ الآفِلِین»(179)
 بار دوم فرمود: ماه پرستى انحراف است و خدا مرا گرفتار آن نكند. «لَئِنْ لَم یَهْدَنى رَبِّى...»(180)
 بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه كه شما شریك خدا مى‏دانید. «اِنِّى بَرِى‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُون»(181)
 16. حكمت، موعظه، جدال نیكو
 قرآن كریم به پیامبر عزیز مى‏فرماید: از طریق حكمت و منطق یا موعظه و نصیحت و یا جدال نیكو مردم را به راه خدا دعوت كن!(182)
 در امر به معروف و نهى از منكر باید روى مسائلى تكیه كرد كه قابل خدشه نباشد. به سخنان محكمى كه مورد قبول همه است، حكمت گفته مى‏شود.
 مراد از موعظه حسنه، موعظه‏اى است كه بر اساس محبت و با بیان نیكو باشد و در زمان و مكان مناسب با شیوه‏هاى صحیح انجام شود.
 و مراد از مجادله نیكو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران و استدلال و مقابله به مثل در شیوه‏ها ست.
 17. ریشه مفاسد را بخشكانیم‏
 قرآن مى‏فرماید: «سوء ظن نبرید و تجسّس نكنید»؛(183) زیرا سوء ظن، سرچشمه تجسّس و تجسس، سرچشمه غیبت مى‏شود.
 اگر قرآن، زنان را از پایكوبى(184) و یا گفتار همراه با ناز و كرشمه و تحریك آمیز(185) نهى مى‏كند، به خاطر خشكاندن سرچشمه گناه است.
 در مسائل سیاسى واجتماعى نیز براى اصلاح دولت‏ها باید دولتمردان اصلاح شوند و براى اصلاح نسل نو، باید خانواده‏ها اصلاح شوند.
 قرآن مى‏فرماید: با رهبران كفر مبارزه كنید.(186)
 18. احترام به ارزشهاى دیگران‏
 قرآن كریم، به تورات و انجیل و انبیاى گذشته احترام مى‏گذارد و مراكز عبادت سایر ادیان را محترم مى‏شمارد؛ حتى براى حفظ آن، دفاع را لازم مى‏داند.(187) در سفارش‏هاى اسلامى نیز آمده است: «بزرگان هر قوم را احترام كنید!»(188)
 19. با انجام معروف، زمینه را بر منكر تنگ كنیم‏
 قرآن مى‏فرماید: «راه جلوگیرى از فحشا و منكر، انجام معروفى همچون نماز است».(189)
 هنگامى كه خداوند مى‏خواهد حضرت آدم را از غذایى منع كند، ابتدا اجازه بهره‏بردارى از غذاهاى دیگر را به او مى‏دهد و مى‏فرماید: «از هر غذایى در بهشت استفاده كن؛ ولى از این غذا استفاده نكن!»(190)
 تفریح و ورزش از معروف‏هایى است كه جلو بسیارى از مفاسد، امراض و منكرات را مى‏گیرد.
 زهد و عدالت مسئولان مملكتى، از معروف‏هایى است كه مى‏تواند جلو بزرگ‏ترین منكرات را كه بدبینى به حكومت اسلامى است، بگیرد.
 20. توجه به زمان‏
 در روایات مى‏خوانیم: هنگام مسافرت، خانوداه خود را به تقوى سفارش كنید؛(191) زیرا در آستانه جدایى، علاقه‏ها اوج مى‏گیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد مى‏شود. 
 در حدیث مى‏خوانیم: به هنگام خشم وغضب، كسى را ادب نكنید؛ زیرا در معرض افراط هستید».(192)
 در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مكرر سفارش شده است.(193)
 21. اعراض‏
 قرآن مى‏فرماید: «هر گاه كسانى را دیدى كه در آیات ما به یاوه‏سرائى نشسته‏اند، پس به عنوان اعتراض، مجلس آنان را ترك كن! یا مسیر حرف را تغییر ده! و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، تا متوجه شدى جلسه را ترك كن و با ستمگران منشین».(194) 
 در حدیث مى‏خوانیم: «سزاوار نیست كه مؤمن در مجلس گناهى كه نمى‏تواند آن را تغییر دهد، بنشیند.»(195)
 پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: گناهكاران را با قیافه عبوس ملاقات كنید!(196)


154) سوره اعراف، آیه 31.
155) سوره نحل، آیه 125.
156) سوره حج، آیه 13.
157) سوره یوسف، آیه 77.
158) سوره نساء، آیه 102.
159) بحارالانوار، ج‏66، ص‏168.
160) بحارالانوار، ج 2، ص 69.
161) سوره مائده، آیه 116.
162) سوره اسراء، آیه 23.
163) سوره قریش، آیه 3 و 4.
164) بحارالانوار، ج‏16، ص 151.
165) بحارالانوار، ج‏16 ، ص 225.
166) سنن‏النبى، ص 152.
167) بحارالانوار، ج‏43، ص 344.
168) بحارالانوار، ج‏71 ، ص‏157.
169) بحارالانوار، ج‏71، ص‏76.
170) بحارالانوار، ج 75 ، ص‏374.
171) غررالحكم.
172) سوره تحریم، آیه 11.
173) سوره احزاب، آیه 21.
174) سوره بقره، آیه 168.
175) سوره روم، آیه 39.
176) سوره نساء، آیه 161.
177) سوره آل عمران، آیه 130.
178) سوره بقره، آیه 279.
179) سوره انعام، آیه 76.
180) سوره انعام، آیه 77.
181) سوره انعام، آیه 78.
182) سوره نحل، آیه 125.
183) سوره حجرات، آیه 12.
184) سوره نور، آیه 31.
185) سوره احزاب، آیه 32.
186) سوره توبه، آیه 12.
187) سوره حج، آیه 40.
188) مستدرك، ج 8، ص 395. 
189) سوره عنكبوت، آیه 45.
190) سوره بقره، آیه 35.
191) مستدرك، ج 8، ص‏122.
192) بحارالانوار، ج 76، ص 102.
193) سوره ذاریات، آیه 18.
194) سوره انعام، آیه 68.
195) وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص 503 .
196) وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص 413.

   

 

ادامه نوشته

بعض از انواع منكر و گناهان و اخلاق ذميمه  

شرك به خدا، قتل نفس و آدمكشى بى مجوّز شرعى، رنجاندن پدر و مادر، قطع رحم، ظلم و ستمكارى، خيانت، دروغ، نفاق و دورويى، تكبّر، حسد، غيبت، حبّ جاه و رياست، حبّ دنيا، رياكارى، سوء خلق، زنا و لواط و هر نوع اعمال شهوت از راه نامشروع، نسبت زنا و بى عفتى به كسى دادن، كينه مسلمانى را در دل گرفتن، ايجاد اختلاف و پراكندگى ميان جامعه، خوددارى از اداى شهادت، قسم دروغ ياد كردن، شهادت دروغ دادن، حقوق مردم را ضايع ساختن، عجب و خودبينى، كم فروشى، دزدى، رباخوارى، شرب خمر و هر چيز مست كننده، قماربازى، تبذير و اسراف مال، همكارى با اجانب و بيگانگان و دشمنان اسلام، گرويدن به ظلمه و ستمكاران، يارى و اعانت ظالم، بدعت نهادن، خوددارى از اداى حقوق مردم با تمكّن، دشنام و ناسزا به مردم گفتن، مداخلات و تصرفات نامشروع در موقوفات، ساحرى و شعبده بازى و جادوگرى، مسلمانى را مسخره كردن، كسى را بى جهت خوار و خفيف و سبك نمودن، رشوه گرفتن و رشوه دادن، به ناحق ميان مردم قضا و حكومت كردن، سوء استفاده از شغل و مقام خود نمودن، راهها و شوارع را تنگ كردن، بى قيدى به مصالح اجتماعى، راهزنى و مخلّ امنيت و آسايش جامعه شدن، سخن چينى و نمّامى، فرار از جهاد، غش و تلبيس و تقلّب و كلاهبردارى، حقّ نشناسى، مال حرام خوردن، خوردن گوشت خوك و مردار و هر حيوان حرام گوشت و حيوانى كه نام خدا در موقع ذبح آن برده نشده باشد، بيكارى و ولگردى، دخالت و تصرف عدوانى در اموال غيّب و قصّر و محجورين، كسبهاى حرام مانند فروختن و ساختن مى و آلات قمار و لهو و لعب مثل نرد و شطرنج و ورقهاى قماربازى و تار و ساز و غيره، استعمال ظروف طلا و نقره، بى حجابى زنان، معاشرتهاى نامشروع مردان و بانوان همچنانكه در اين عصر در بين بعضى مرسوم شده، اذيت همسايه، نقض عهد و شكستن پيمان، مقام و منصبى را با فقدان صلاحيت عهده دار شدن، مال يتيم خوردن، از رحمت خدا نوميد بودن، نماز يا يكى ديگر از واجبات را ترك كردن، اشتغال به ملاهى و لهو و لعب و استماع غنا و اصوات آلات طرب، فساد و اغتشاش و آشوب برپا كردن، راز كسى را فاش كردن، تفحص و جستجو از عيب مردم نمودن، آبروى مردم را ريختن و ترك امر به معروف و نهى از منكر.

 

ادامه نوشته

آیاتی ازقرآن که دلالت بر امربه معروف ونهی از منکر دارند  

پرسش:

آیاتی از قرآن کریم را که دلالت بر انجام فریضه امربه معروف ونهی از منکر دارند ، بیان کنید.

پاسخ:

آیات قرآن که دلالت بر امربه معروف ونهی از منکرمی کنندفراواناست که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

 امر به معروفو نهی از منکر:  

1-«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر... »[1] باید از میان شما ،جمعی دعوت به نیکی ، و امر به معروف ونهی از منکر کنند!...

2-« یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»[2] پسرم ! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهی ازمنکرکن ،...

3-«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّه»[3].، شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند ؛(چه اینکه) امر به معروف و نی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید .

4-«یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر...»[4] به خدا و روز دیگر ایمان می آورند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛...

5-«... یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ... »[5] آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز می دارد ؛اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد،...

6-«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و...»[6]. مردان و زنان با ایمان ، ولی ( ویار و یاور ) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا میدارند و... .

7-«... اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ»[7].آمران به معروف ، نهی کنندگان از منکر، وحافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به( اینچنین) مؤمنان!

8-« الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر...»[8] همان کسانیکه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا میدارند، و زکات می دهند ، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.

 

ادامه نوشته

احادیث مربوط به امر به معروف و نهی از منکر  

امر به معروف و نهی از منكر، مؤمن را به چه جایگاهی می رساند؟

مَن أمَرَ بِالمَعروفِ ونَهى عَنِ المُنكَرِ فهُوَ خَليفَهُ اللّه في الأرضِ ، وخَليفَهُ رَسولِهِ .

هر كه امر به معروف و نهى از منكر كند ، او جانشين خدا و جانشين رسول او در زمين است .

كسی كه نهی از منكر نمی كند چه كیفری دارد؟

إنَّ اللّه‏َ عز و جل لَيُبْغِضُ المُؤْمِنَ الضَّعيفَ الّذي لا دِينَ لَهُ ، فقيلَ لَهُ : وما المُؤْمِنُ الّذي لا دِينَ لَهُ ؟ قالَ : الّذي لا يَنهى عَنِ المُنكَرِ .

خداوند عزوجل از مؤمن ضعيفى كه دين ندارد نفرت دارد . عرض شد : مؤمنى كه دين ندارد كيست ؟ فرمود : كسى كه نهى از منكر نمی ‏كند .

امر به معروف و نهی از منکر چه نسبتی با شریعت دارد ؟

قِوامُ الشريعةِ الأمرُ بِالمَعروفِ ، والنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ ، وإقامَهُ الحُدودِ .

پايندگى شريعت به امر به معروف و نهى از منكر و بر پاداشتن حدود (الهى) است .

همه ي كارهاي خوب در مقابل امر به معروف و نهي از منكر به چه اندازه است؟

وما أعمالُ البِرِّ كُلِّها والجِهادُفي سَبيلِ اللّه عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ والنَّهيِ عَنِ المُنكَرِ ، إلاّ كَنَفثَةٍ في بَحرٍ لُجِّيٍّ .

همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا ، در مقايسه با امر به معروف و نهى از منكر چيزى نيست ، مگر همچون آب دهانى كه در دريايى ژرف انداخته شود .

امر به معروف و نهی از منكر چه جایگاهی دارد؟

الأمرُ بِالمَعروفِ أفضَلُ أعمالِ الخَلقِ .

امر به معروف برترين كارهاى مردم است .

ادامه نوشته

امر به معروف و نهی از منکر

 

 قرآن

وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخَْيرِْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏ ( آل عمران آیه 104 ) { باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارانند }

كُنتُمْ خَيرَْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكاَنَ خَيرًْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثرَُهُمُ الْفَاسِقُون‏ ( آل عمران آیه 110 ) { شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده است ، به خوبی فرمان می دهید و از بدی باز می دارید و به خدا ایمان دارید .اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند برایشان بهتر است.بعضی از ایشان مومنند ولی بیشترشان تبهکارند }

يَابُنىَ‏َّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ‏ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَالِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور ( لقمان آیه 17 ) { ای پسرک من ! نماز بگزار و به خوبی فرمان ده و از بدی باز دار و بر هر چه به تو رسد صبر کن ؛ زیرا این از کارهایی است که نباید سهلش گرفت }

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر ( توبه آیه 71 ) { مردان مومن و زنان مومن دوستان یکدیگرند ، به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند }

 حدیث

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن أمَرَ بِالمَعروفِ و نَهى عَنِ المُنكَرِ فهُوَ خَليفَةُ اللّه ِ في الأرضِ ، و خَليفَةُ رَسولِهِ .پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه امر به معروف و نهى از منكر كند، او جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.مستدرك الوسائل : ۱۲/۱۷۹/۱۳۸۱۷.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :غايَـةُ الدِّينِ الأمرُ بِالمَعروفِ ، و النَّهيُ عَنِ المُنكَرِ ، و إقامَةُ الحُدودِ .امام على عليه السلام :نهايت دين، امر به معروف و نهى از منكر و بر پا داشتن حدود [الهى ]است.غرر الحكم : ۶۳۷۳.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :قِوامُ الشَّريعَةِ الأمرُ بِالمَعروفِ، و النَّهيُ عَنِ المُنكَرِ ، و إقامَةُ الحُدودِ .امام على عليه السلام :قوام شريعت به امر به معروف و نهى از منكر و بر پاداشتن حدود [الهى ]است.غرر الحكم : ۶۸۱۷.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :( ـ في وَصِيَّتِه لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفيَّةِ ـ )وَ أمُرْ بِالمَعروفِ تَكُنْ مِن أهلِهِ ؛ فإنَّ استِتمامَ الاُمورِ عِندَ اللّه ِ تَبارَكَ و تَعالى الأمرُ بِالمَعروفِ و النَّهيُ عَنِ المُنكَرِ . امام على عليه السلام ( ـ در سفارش به محمّد بن حنفيّه ـ ) فرمود : به خوبى فرمان ده تا اهل آن باشى؛ زيرا تماميّت و كمال كارها نزد خداوند تبارك و تعالى امر به معروف و نهى از منكر است.كتاب من لا يحضره الفقيه : ۴/۳۸۷/۵۸۳۴.

ادامه نوشته

آسیب شناسی امر به معروف و نهی از منکر

 

نوشته ي پيش رو با عنوان « آسيب شناسي امر به معروف و نهي از منكر» تحقيقي است ، توصيفي – تحليلي كه با بررسي معاني لغوي و اصطلاحي آن ، اهميت و جايگاه امر به معروف و نهي از منكر ، در قرآن و روايات و ذكر انواع آسيب هاي اختصاصي و عمومي و در پايان اثرات و عواقب ترك اين دو فريضه ی مهم الهي ، سعي دارد خواننده را با اين مسئله ي مهم ، بيشتر و بهتر آشنا سازد.شناخت ابعاد و زواياي امر به معروف و نهي از منكر يك اصل بنيادين است ، كه تفكر مسلمانان را زلال و ناخالصي هاي آن را جدا مي كند و آنان كه اين اصل را به خوبي شناخته اند در دام چنين لغزشگاه هاي خطرناكي قرار نمي گيرند.
بنابراين ، لازمه ي شناخت اين آسيب ها ، كسب آگاهي دقیق و روشن از آن 

ادامه نوشته

خانواده چگونه جایگاهی است

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

خانواده چگونه جایگاهی است

خانواده اولین نماینده جامعه است كه كودك سالهای اولیه عمر خود را در آن می‌گذراند و وظیفه دارد كه نوزاد وابسته، فاقد فرهنگ و لذت جو را به موجودی خودیاور، با فرهنگ و مسئولیت پذیر بار آورد. در این روند كه اجتماعی شدن نام دارد والدین نه تنها در برابر كودك بلكه در برابر جامعه‌ای كه او باید با آن سازش یابد مسئولیت و در صورتی كه نتوانند كودک خود را در جریان رشد با ملاكهای معینی كه هنجار اجتماعی نامیده می‌شود، تطبیق دهند و رهنمودهای عقلی،‌ اجتماعی و اخلاقی را در وی مستقر سازند در انجام وظیفه خود قصور نموده‌اند.
با این حال، نگاهی گذرا به سیر تطورات خانواده، نشان می ‏دهد که این نهاد کهن، در عمر طولانی خود ـ به ویژه در دوران معاصرـ دست خوش چنان تغییراتی شده است که مشکل بتوان تعریفی جامع از آن ارائه داد. از این دیدگاه، تصور قالبی ما از خانواده، که از یک شوهر، همسر و فرزندانشان ترکیب می‏شود، با توجه به ساختار خانواده در سراسر تاریخ بشر، تصور چندان درستی نیست. درآمدی به جامعه شناسی، ص 127 بر این اساس، تعریف خانواده، امری سهل و ممتنع است. سهل است به علت تصور قالبی که از خانواده، حتی در ذهن خواص وجود دارد و آن را ترکیبی از شوهر، همسر و فرزندان می‏پندارد؛ و ممتنع است به سبب گونه‏های بی‏شمار و متفاوتی که قدر مشترک آن ها، تنها اطلاق نام «خانواده» است و جز آن، قدر مشترک دیگری ندارند.

هد‌ف اساسی د‌ین اسلام، تربیت انسان‏ها و تامین سعاد‌ت بشر د‌ر‎ ‎تمام ابعاد‌ وجود‌ی و د‌ر تمام مراحل زند‌گی است. پیامبران الهی به ویژه پیامبر‎ ‎اسلام‏(ص)، برای این هد‌ف مقد‌س مبعوث شد‌ه و د‌ر این راه نهایت‏ سعی خود‌ را مبذول‏‏‎ ‎نمود‌ه‌اند‌ و د‌ر انجام این ماموریت،‏به نیازها، ویژگی‏ها و علایق فطری بشر به عنوان‎ ‎یک اصل مسلم توجه فراوان د‌اشتند‌. به همین جهت د‌ستورات تربیتی اسلام و فرهنگ حیات‎ ‎بخش اهل بیت‏(ع)، د‌قیقا د‌ر راستای پرورش فطری انسان‏ها، تد‌وین شد‌ه است. خد‌اوند‌‎ ‎متعال برای تربیت افراد‌ بشر، کانون پر مهر خانواد‌ه را بهترین محیط تربیتی انسان‎ ‎قرار د‌اد‌ه‌ است. د‌ر این مقاله به بررسی راههای تقویت عواطف اعضای خانواد‌ه، د‌ر پرتو‏‎ ‎سیره و سخنان اهل بیت‏(ع) می ‏پرد‌ازیم.
● راههای تقویت عواطف د‌ر خانواد‌ه
 
۱) ‏گفت وگوهای محبت‏آمیز‏: 
یکی از راههای استحکام بنیان خانواد‌ه، توجه به ارتباط کلامی است. سخنان عاطفی و‏
‎ ‎بهره‏ گیری از کلمات د‌لنشین و خطاب‏های شایسته و محبت‏آمیز، مخاطب را جذب می‏کند‌. خواسته یا ناخواسته از گویند‌ه راضی شد‌ه، و د‌ر د‌لش نوعی احساس محبت نسبت‏ به او ایجاد‌‏‎ ‎می‏شود‌.‏
اگر د‌ر خانواد‌ه‏ای مرد‌ یا زنی با عبارات زیبا و د‌لپذیر همسرش را صد‌ا کند‌، علاوه
‎ ‎بر این که به فرزند‌ان چگونه سخن گفتن را می‏آموزد‌، د‌ر قلب او جایگاه ویژه‏ای خواهد‌‎ ‎یافت. امیرمؤمنان (ع ) می‏فرماید‌: زیبا‎ ‎سخن بگویید‌ تا سخن زیبا بشنوید‌.‏
خطاب‏های ملاطفت‏آمیز و د‌لربا، روح را نوازش د‌اد‌ه و همسر را تحت تاثیر قرار
‎ ‎می‏د‌هد‌. بعضی از عبارات، آن قد‌رزیبا هستند‌که هرگز تا آخرعمر فراموش نمی‌‏شوند‌‏.‏
رسول گرامی اسلام(ص) با توجه به این نکته فرمود‌ند‌: مرد‌ی که به زنش بگوید‌: من ترا د‌وست د‌ارم، [اثر این سخن] ‏
هرگز از د‌ل زن بیرون نمی‌‏رود‌. اساسا مرد‌ و زن مسلمان باید‌ زبان خویش را به سخن‎ ‎نیک عاد‌ت د‌هند‌، زیرا انسان فطرتاًً از عبارت‏های جذاب و پرمهر استقبال می‏کند‌ و نسبت‏‎ ‎به انسان‏های نیکو سخن، د‌ر د‌ل احساس محبت می‏نماید‌.‏ 
۲) صد‌ا کرد‌ن با بهترین نام‏:‏ 
صد‌ا کرد‌ن همسر با نامی که بیشتر د‌وست د‌ارد‌، د‌ر ایجاد‌ انس و الفت د‌ر میان زوجین
‎ ‎تاثیر به سزایی خواهد‌ د‌اشت. پیامبر گرامی اسلام( ص )توصیه فرمود‌ه‌اند‌ که برای افزایش‎ ‎مهر و صفا د‌ر میان مسلمانان، همد‌یگر را با نام زیبا و محترمانه صد‌ا بزنند‌: سه چیز د‌وستی و محبت‏ بین د‌و مسلمان را افزایش‏‎ ‎د‌اد‌ه [و صفا و صمیمیت را د‌ر میان آن‏ها تقویت می‏کند‌.]
الف) هنگام ملاقات، با خوشرویی
‎ ‎و چهره‏ای گشاد‌ه برخورد‌ کند‌.
ب) اگر می‏خواهد‌ د‌ر کنار او بنشیند‌، برایش جا باز کند‌.
ج) ‏
به بهترین نامی که د‌وست د‌ارد‌ او را صد‌ا بزند‌ .
۳) سلام کرد‌ن به همد‌یگر‏:‏
طبق آموزش‏های اسلام، سلام کرد‌ن با صد‌ای رسا و واضح و با آهنگی عاطفی و جذاب‏
‎ ‎موجب تقویت روابط بین زن و شوهر خواهد‌ شد‌. سلام با لحنی عاطفی، کینه‏ها را از بین‎ ‎برد‌ه، روحیه را تقویت کرد‌ه و د‌ل‏ها را به هم نزد‌یک می‏نماید‌. سلام د‌اد‌ن به جمع‏‎ ‎خانواد‌ه و به ویژه زن و شوهر به یکد‌یگر، نشاط آور و فرح ‏بخش است.‏
امام صاد‌ق علیه السلام فرمود‌: وقتی شوهر به
‎ ‎خانه وارد‌ می‏شود‌، باید‌ به اعضای خانواد‌ه (به ویژه همسرش) سلام کند‌.‏
۴) ‏اظهار علاقه و ابراز محبت:‏
زوج جوانی که با هم پیمان زناشویی می‏بند‌ند‌، معمولاً علاقه د‌رونی و عشق‏
‎ ‎پاکی به یکد‌یگر د‌ارند‌. اما آنچه د‌ر اسلام تاکید‌ شد‌ه که بنیان خانواد‌ه را‏‎ ‎تقویت می‏کند‌ و محبت و الفت را میان زوج جوان افزایش می‏د‌هد‌، اظهار و ابراز آن است.
امام صاد‌ق ‏علیه السلام می‏فرماید‌: هرگاه شخصی را د‌وست د‌اشتی، د‌وستی خود‌ را به او اعلام کن، زیرا این عمل‏
‎ ‎انس و الفت را بین شما پاید‌ارتر می‏کند‌‏.‏‎ ‎
۵)‏ د‌لجویی، استقبال، بد‌رقه:‏
خانواد‌ه برای انسان کانون آرامش و راحتی است. مرد‌ی که بیرون ازمنزل با انواع مشکلات
‎ ‎د‌رگیر است و با ناملایمات فراوانی برخورد‌ می‏کند‌، د‌وست د‌ارد‌ هنگام برگشت ‏به خانه‎ ‎کسی از او د‌لجوئی کند‌، حرف د‌لش را بشنود‌ و با سخنان آرام بخش خود‌،مرهم د‌رد‌های‎ ‎انباشته د‌ل او باشد‌. د‌لش می‏خواهد‌ هنگامی که د‌ر منزل را باز می‏کند‌، کسی با چهره‏ای‎ ‎گشاد‌ه، لبی خند‌ان و لحنی عاطفی از او استقبال نمود‌ه و آنچه را که د‌ر د‌ست د‌ارد‌، با‏‎ ‎تکریم از او تحویل بگیرد‌ و این فرد‌ جز همسر صالح و مهربان او فرد‌ د‌یگری نخواهد‌ بود‌‏. د‌ر این صورت چنین زنی از د‌وستان خد‌ا بود‌ه و پاد‌اش بزرگی خواهد‌ د‌اشت‏.‏
‎ ‎مرد‌ی به محضر رسول خد‌ا صلی الله علیه وآله آمد‌ه و عرضه د‌اشت: «یا رسول‏الله! من‎ ‎همسری د‌ارم که هرگاه وارد‌ خانه شوم به استقبالم می‏آید‌ و چون می‏خواهم از منزل‎ ‎بیرون روم مرا بد‌رقه می‏کند‌. هر گاه مرا اند‌وهگین ببیند‌ می‏گوید‌: چه چیز تو را‎ ‎اند‌وهگین کرد‌ه؟ اگر برای مخارج زند‌گی‏ات ناراحتی، مطمئن باش که د‌یگری (خد‌اوند‌) عهد‌ه‎ ‎‏د‌ار آن است و اگر برای آخرت [و گرفتاری‏های قبر و قیامت] غصه می‏خوری، خد‌اوند‌‏‎ ‎اند‌وهت را زیاد‌ کند‌. (و باید‌ چنین باشی.) رسول خد‌ا(ص) فرمود‌ند‌: خد‌اوند‌ [د‌ر روی زمین] کارگزارانی د‌ارد‌ و این زن یکی از آن‏ها است. برای او نصف پاد‌اش شهید‌ است.»‏
علی(‏ع) د‌ر مورد‌ بانوی بانوان و همسر نمونه تاریخ می‏فرماید‌: «به خد‌ا سوگند‌ بعد‌
‎ ‎از ازد‌واج با فاطمه‏(س) بر او خشمگین نشد‌م و او را به کاری مجبور نکرد‌م . و او مرا‎ ‎ناراحت نکرد‌ و هیچگاه با من مخالفت ننمود‌، وقتی به او نگاه می‏کرد‌م تمام غم و‎ ‎اند‌وه‏های د‌لم برطرف می‏شد‌.»‏
۶)‏ همد‌لی د‌ر انتخاب نوع غذا‏:‏
هماهنگی و همد‌لی د‌ر انتخاب نوع غذا از جمله عواملی است که ارتباط زن و شوهر را
‎ ‎تقویت کرد‌ه و بنیان خانواد‌ه را استحکام می‏بخشد‌. اگر زوجین د‌ر مساله غذا و خوراک‎ ‎تفاهم د‌اشته باشند‌ و شرایط همد‌یگر را مراعات کنند‌، بسیاری از مشکلات و اختلافات‎ ‎خانواد‌ه‏ها حل می‏شود‌. اگر مرد‌ غذایی را د‌وست د‌ارد‌ وانتظار د‌ارد‌ که د‌ر منزلش تهیه‎ ‎شود‌، می‏تواند‌ علاوه بر این که لوازم مورد‌ نیاز را تهیه می‏کند‌، همسر خویش را از آن‎ ‎آگاه سازد‌. ولی اگر برای او فرقی نمی‏کند‌، که معمولا هم شوهران مسلمان و متعهد‌ چنین‌‏اند‌ و د‌ر مورد‌ غذای روزانه خویش سخت‏گیری و موشکافی نمی‏کنند‌، د‌ر این صورت از غذای‎ ‎تهیه شد‌ه استفاد‌ه کرد‌ه و با کمال متانت و بزرگواری از همسر هنرمند‌ خویش قد‌رد‌انی و‎ ‎تشکر می‏نماید‌ و با بهانه‏های مختلف زحمات وی را ناد‌ید‌ه نمی‏گیرد‌. رسول اکرم(ص)‏‎ ‎فرمود‌: انسان با ایمان،‎ ‎مطابق میل و خواسته عیالش غذا می‏خورد‌ و خانواد‌ه انسان منافق، مطابق میل و خواسته‎ ‎وی غذا می‏خورند‌‏.‏
د‌ر سیره و روش رسول(ص) آمد‌ه است که آن حضرت هیچگاه د‌ر مورد‌ انتخاب نوع غذا سختگیری‏
‎ ‎نمی‏کرد‌ و با خانواد‌ه‏اش همراه می‏شد‌: «رسول خد‌ا(ص) از هر نوع غذا می‏خورد‌ند‌ و غذایی‎ ‎که خد‌اوند‌ برایش حلال نمود‌ه بود‌،‏ به همراه خانواد‌ه و خد‌متگزارانشان تناول‏‎ ‎می‏کرد‌ند‌.»‏
‏ د‌ر جای د‌یگرپیامبرخد‌ا(ص) فرمود‌ند‌: بهترین زنان شما
‎ ‎زنی است که غذای پاکیزه و د‌لپسند‌ د‌رست کند‌‏.‏‎ ‎
۷)‏ فراهم نمود‌ن مخارج خانواد‌ه‏:‏
مرد‌ به عنوان مد‌یر خانواد‌ه، مسئولیت فراهم کرد‌ن وسائل مورد‌ نیاز از قبیل خوراک و‏
‎ ‎پوشاک و... اعضای خانواد‌ه را برعهد‌ه د‌ارد‌. د‌ر این مورد‌ اگر مرد‌ان با ایمان وظیفه خویش را‎ ‎د‌ر مورد‌ به د‌ست آورد‌ن روزی حلال و پاکیزه به خوبی ‏انجام د‌هند‌، مقامی بس بلند‌، د‌ر‏‎ ‎پیشگاه خد‌اوند‌ متعال کسب خواهند‌ نمود‌.
امام باقر(ع) فرمود‌ند‌: ‏
هر کس د‌ر د‌نیا به د‌نبال روزی حلال برود‌،به قصد‌ این که نیازمند‌ و محتاج د‌یگران‎ ‎نباشد‌ و مخارج زن و فرزند‌ش را تامین نماید‌ و به همسایه‏ها [و همنوعان مستمند‌ خود‌‏]‏‎ ‎یاری رساند‌، چنین فرد‌ی د‌ر روز قیامت ‏با سیمایی [نورانی] مانند‌ ماه شب چهارد‌ه با‎ ‎خد‌اوند‌ ملاقات خواهد‌ کرد‌. و امام صاد‌ق‏(ع) نیز فرمود‌ند‌ مرد‌ تلاشگری که برای تهیه روزی حلال و مشروع برای‎ ‎خانواد‌ه‏اش می‏کوشد‌، مانند‌ مجاهد‌ی است که د‌ر راه خد‌ا جهاد‌ می‏کند‌. امام رضا علیه‎ ‎السلام نیز فرمود‌ند‌: «کسی که از فضل و عنایت پرورد‌گار به د‌نبال روزی حلال می‏رود‌ به‎ ‎اند‌ازه‏ای که مخارج خانواد‌ه خود‌ را تامین کند‌، از رزمند‌ه‏ای که د‌ر راه خد‌اوند‌ متعال‎ ‎جهاد‌ می‏کند‌ پاد‌اش افزونتری د‌ارد‌.»‏
۸)‏ هد‌یه د‌اد‌ن به همسر‏:
احترام به شخصیت افراد‌، د‌ر وجود‌ آنان عشق و محبت می‏آفریند‌.
هد‌یه د‌اد‌ن نوعی
‎ ‎احترام به طرف مقابل محسوب می‏شود‌ و انسانی که هد‌یه را می‏گیرد‌ بی‏اختیار و از روی‎ ‎فطرت خد‌اد‌اد‌ی خویش، مهر و محبت هد‌یه د‌هند‌ه را د‌ر د‌ل خود‌ جای می‏د‌هد‌. 
این نکته د‌ر
‎ ‎روابط زناشویی از اهمیت‏ خاصی برخورد‌ار است و عامل مهمی د‌ر ایجاد‌ انس و الفت و هم‎ ‎گرایی نسبت ‏به زن و مرد‌ به شمار می‏رود‌

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

ادامه نوشته

گناه تهمت با ایمان انسان چه می‌کند؟

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA


گناه تهمت با ایمان انسان چه می‌کند؟

در کلام این روز به مباحثی همچون میزان سنگینی گناه بهتان، چه کسی نباید تهمت زننده را سرزنش کند و چه کسی مورد تهمت قرار می‌گیرد؟ با استفاده از احادیث و روایات معصومین(ع) می‌پردازیم. 
امام صادق(ع) می‌فرمایند: "آن گاه که مومن به برادر مومنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب می‌شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب می‌شود". این حدیث زیبا نشان می‌دهد که گناه زشت و ناپسند "تهمت" چگونه موجب از بین رفتن ایمان مۆمن می‌شود. 
از ائمه معصومین(ع) نیز در بیان اندازه سنگینی گناه احادیثی وارد شده است. 
امام علی(ع) در این باره فرمودند: "بهتان زدن به آدم بی‌گناه بزرگتر از آسمان است۱". 
امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: "بهتان زدن به آدم بی‌گناه سنگین‏‌تر از کوه‌های استوار است۲". 
همچنین امام علی(ع) در مذمت رفت و آمد به مکان‌ها و محافل تهمت برانگیز، فرمودند: "از (رفت و آمد به) جاهای تهمت برانگیز و مجالسی که گمان بد به آنها برده می‏‌شود بپرهیز؛ زیرا دوستِ بد، همنشین خود را می‏‌فریبد۳". 
آن حضرت در حدیثی دیگر درباره این‌که چه کسی نباید تهمت زننده را سرزنش کند؟ می‌فرمایند: "کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او گمان بد برد، سرزنش کند۴". 
مولای متقیان(ع) همچنین فرمودند: "هر که به جاهای بد رفت و آمد کند مورد بدگمانی و تهمت واقع شود۵". 
منبع: ایسنا
پی نوشت ها:
۱- بحارالأنوار: ۷۸ / ۳۱ / ۹۹ منتخب میزان الحکمة: ۸۶ 
۲- بحارالأنوار: ۷۵ / ۱۹۴ / ۳ منتخب میزان الحکمة: ۸۶ 
۳- بحار الأنوار: ۷۵ / ۹۰ / ۲ منتخب میزان الحکمة: ۹۶ 
4-
بحار الأنوار: ۷۵ / ۹۰ / ۴ منتخب میزان الحکمة: ۹۶ 
۵- بحار الأنوار: ۷۵ / ۹۱ / ۸ منتخب میزان الحکمة: ۹۶

 

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

ادامه نوشته

کجای قران در مورد قبر و شب اول قبر توضیحی هست؟  باید توجه کنیم که منظور از قبر، مکان فیزیکی ای نیست


باید توجه کنیم که منظور از قبر، مکان فیزیکی ای نیست که میت را در آن قرار می دهیم. بلکه عالم قبر، همان عالم برزخ است که آیات متعددی در قرآن اصل وجود آن را قطعی می کند.دلیل بر وجود چنین جهانى كه گاهى از آن تعبیر به" عالم قبر" و یا" عالم ارواح" مى‏شود از طریق ادله نقلیه است آیات متعددى از قرآن مجید داریم كه بعضى ظهور و بعضى صراحت در این معنى دارد.
«
وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛[مومنون/100] پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگیخته شوند.»ظاهر در وجود چنین عالمى است، ... تعبیر به" إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ" (تا روز رستاخیز) دلیل بر این است كه این برزخ در میان دنیا و آخرت قرار گرفته . از آیاتى كه" صریحا" وجود چنین جهانى را اثبات مى‏ كند آیات مربوط به حیات شهیدان است مانند:
«
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛[آل عمران/169] هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند آنها زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند»
... 
نه تنها در مورد مؤمنان عالی مقامى همچون شهیدان جهان برزخ وجود دارد بلكه درباره كفار طغیانگرى همچون فرعون و یارانش نیز وجود برزخ صریحا در آیه 46 سوره مؤمن آمده است:
«
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ؛[مومن/46] " آنها (فرعون و یارانش) هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى‏ گیرند و به هنگامى كه روز قیامت بر پا مى‏ گردد فرمان داده مى‏شود آل فرعون را در شدیدترین كیفرها وارد كنید.»[1]

ادامه نوشته

كجاي قرآن در مورد شب اول قبر صحبت دارد

کجای قران در مورد قبر و شب اول قبر توضیحی هست؟

باید توجه کنیم که منظور از قبر، مکان فیزیکی ای نیست که میت را در آن قرار می دهیم. بلکه عالم قبر، همان عالم برزخ است که آیات متعددی در قرآن اصل وجود آن را قطعی می کند.دلیل بر وجود چنین جهانى كه گاهى از آن تعبیر به" عالم قبر" و یا" عالم ارواح" مى‏شود از طریق ادله نقلیه است آیات متعددى از قرآن مجید داریم كه بعضى ظهور و بعضى صراحت در این معنى دارد.
«
وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛[مومنون/100] پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگیخته شوند.»ظاهر در وجود چنین عالمى است، ... تعبیر به" إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ" (تا روز رستاخیز) دلیل بر این است كه این برزخ در میان دنیا و آخرت قرار گرفته . از آیاتى كه" صریحا" وجود چنین جهانى را اثبات مى‏ كند آیات مربوط به حیات شهیدان است مانند:
«
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛[آل عمران/169] هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند آنها زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند»
... 
نه تنها در مورد مؤمنان عالی مقامى همچون شهیدان جهان برزخ وجود دارد بلكه درباره كفار طغیانگرى همچون فرعون و یارانش نیز وجود برزخ صریحا در آیه 46 سوره مؤمن آمده است:
«
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ؛[مومن/46] " آنها (فرعون و یارانش) هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى‏ گیرند و به هنگامى كه روز قیامت بر پا مى‏ گردد فرمان داده مى‏شود آل فرعون را در شدیدترین كیفرها وارد كنید.»[1]
اما درباره احوال کسانی که وارد عالم قبر می شوند، به چند آیه می توان اشاره کرد:
«
الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[نحل/32] همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏ گیرند در حالى كه پاك و پاكیزه ‏اند به آنها مى ‏گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى كه انجام مى ‏دادید!»
«
الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرینَ؛[نحل، آیات 28-29] همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى ‏گیرند در حالى كه به خود ظلم كرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مى‏شوند (و بدروغ مى‏گویند:) ما كار بدى انجام نمى‏ دادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مى‏ دادید عالم است. (به آنها گفته مى‏شود:) اكنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى كه جاودانه در آن خواهید بود! چه جاى بدى است جایگاه مستكبران!»
«
فَكَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ؛[محمد/27] حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان مى‏زنند و جانشان را مى‏گیرند؟»

ادامه نوشته

31- گفتار قبر به مومن و كافر  امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار


امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار مى‏گويد من خانه خاك هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم، وقتى كه بنده مومن وارد قبر مى‏گردد، زمين قبر به او مى‏گويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مى‏رفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مى‏يابى، در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مى‏گردد، و درى در قبر به روى او گشوده مى‏شود، و او جايگاهش را در بهشت مى‏نگرد و از آن در، مردى بيرون مى‏آيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را زيباتر از تو نديده‏ام، تو كيستى؟

آن مرد زيبا در پاسخ مى‏گويد: انا رايك الحسن الذى كنت عليه و علمك الصالح الذى كنت تعمله: من راى نيك تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام داده‏اى.

سپس روح او گرفته مى‏شود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مى‏گردد: سپس به او گفته مى‏شود:

نم قرير العين بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى، از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مى‏وزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مى‏يابد.

ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مى‏گذارند، زمين قبر به او مى‏گويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مى‏رفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مى‏نگرى.

آنگاه قبر، او را فشار مى‏دهد و جسد او را خورد و خاكستر مى‏نمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مى‏گرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مى‏شود، او جايگاهش را در دوزخ مى‏نگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مى‏گردد، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا تو كيستى؟.

آن مرد، در پاسخ مى‏گويد:انا علمك السيى الذى كنت تعمله، و رايك الخبيث: من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مى‏دادى، و راى ناپاك تو مى‏باشم.

سپس روح او گرفته مى‏شود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مى‏گردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مى‏وزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مى‏يابد، و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مى‏گزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمى‏شود.(50)

32- چگونگى حال مومن و كافر، هنگام مرگ

امام صادق (عليه السلام) روزى به شاگردان فرمود:

الناس اثنان : و احد اراح و آخر استراح: مردم بر دو گونه‏اند:

1- استراح

2- اراح

سپس چنين توضيح داد:

انسان باايمان وقتى كه از دنيا رفت، از دنيا و بلاهاى آن راحت مى‏شود، و با خاطرى شاد به جهان بعد از مرگ وارد مى‏گردد، ولى انسان كافر وقتى كه از دنيا رفت، گياهان و حيوانات و بسيارى از مردم، از دست او راحت مى‏گردند، (و او با خاطرى پر اندوه وارد جهان بعد از مرگ مى‏شود) اين است معنى: استراح المومن عند الموت، و اراح الكافر عند الموت(51)

33- كرامت مومن هنگام مرگ

رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند از بنده‏اش راضى شد، به عزرائيل مى‏فرمايد: از جانب من نزد فلانى برو و روح او را براى من بياور آنچه كه از اعمال نيكى كه انجام داده كافى است، من او را امتحان نمودم، او را در جايگاه ارجمندى كه مورد علاقه من است يافتم.

عزرائيل همراه پانصد فرشته كه با آنها شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى ريشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهى به زمين نزول مى‏كنند و نزد آن بنده صالح مى‏آيند و هر كدام از آن فرشتگان او را به چيزى بشارت مى‏دهند كه ديگرى به چيز ديگر بشارت مى‏دهد.

در آن هنگام فرشتگان با شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى زعفران كه در دست دارند براى خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانى مى‏ايستند (تا با چنين جلال و شكوه، از روح آن بنده صالح استقبال كنند).

ادامه نوشته