110 نصیحت ارزشمند لقمان حکیم به فرزندش!

بسم الله الرحمن الرحیم 
1- فرزندم هیچ كس و هیچ چیز را با خداوند شریك مكن! 2- با پدر و مادرت بهترین رفتار را داشته باش! 3- بدان كه هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ماند! 4- نماز را آنگونه كه شایسته است بپادار! 5- اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مكن! 6- در مقابل پیشامدها شكیبا باش ! 7- از مردم روی مگردان و با آنها بی اعتنا مباش! 8- با غرور و تكبر با دیگران رفتار مكن! 9- در راه رفتن میانه رو باش! 10- بر سر دیگران فریاد مكش و آرام سخن بگو!

11- از طریق اسماء و صفات خداوند او را بخوبی بشناس! 12- به آنچه دیگران را اندرز می دهی خود پیشتر عمل كن! 13- سخن به اندازه بگو! 14- حق دیگران را به خوبی اداء كن! 15- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار! 16- به هنگام سختی دوست را آزمایش كن! 17- با سود و زیان دوست را امتحان كن! 18- با بدان و جاهلان همنشینی مكن! 19- با اندیشمندان و عالمان همراه باش! 20- در كسب و كار نیك جدّی باش!

21- بر كوتاه فكران و ضعیفان اعتماد مكن! 22- با عاقلان ایماندار مدام مشورت كن! 23- سخن سنجیدۀهمراه با دلیل را بیان كن! 24- روزهای جوانی را غنیمت بدان! 25- هم مرد دنیا و هم مرد آخرت باش! 26- یاران و آشنایان را احترام كن! 27- با دوست و دشمن خوش اخلاق باش! 28- وجود پدر و مادر را غنیمت بشمار! 29- معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار! 30- كمتر از درآمدی كه داری خرج كن!

31- در همۀامور میانه رو باش! 32- گذشت و جوانمردی را پیشه كن! 33- هر چه كه می توانی با مهمان مهربان باش! 34- در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار! 35- بهداشت و نظافت را هیچگاه فراموش مكن! 36- هیچگاه دوستان و هم كیشان خود را ترك مكن! 37- فرزندانت را دانش و دینداری بیاموز! 38- سواركاری و تیراندازی و ... را فراگیر! 39- در هر كاری از دست و پای راست آغاز كن! 40- با هر كس به اندازۀدرك او سخن بگو!

41- به هنگام سخن متین و آرام باش! 42- به كم گفتن و كم خوردن و كم خوابیدن خود را عادت بده! 43- آنچه را كه برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند! 44- هر كاری را با آگاهی و استادی انجام بده! 45- نا آموخته استادی مكن! 46- با ضعیفان و كودكان سرّ خود را در میان نگذار! 47- چشم به راه كمك و یاری دیگران مباش! 48- از بدان انتظار مردانگی و نیكی نداشته باش! 49- هیچ كاری را پیش از اندیشه و تدبر انجام مده! 50- كار ناكرده را كرده خود مدان!

51- كار امروز را به فردا مینداز! 52- با بزرگتر از خود مزاح مكن! 53- با بزرگان سخن طولانی مگو! 54- كاری مكن كه جاهلان با تو جرأت گستاخی پیدا كنند! 55- محتاجان را از مال خود محروم مگردان! 56- دعوا و دشمنی گذشته را دوباره زنده مكن! 57- كار خوب دیگران را كار خود نشان مده! 58- مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده! 59- با خویشاوندان قطع خویشاوندی مكن! 60- هیچگاه پاكان و پرهیزكاران را غیبت مكن!

ادامه نوشته

تقوا چيست ؟

معمولا چنين فرض مي‏شود که تقوا يعني « پرهيزکاري » و به عبارت ديگر تقوا يعني يک روش عملي منفي ، هر چه اجتناب کاري و پرهيزکاري و کناره‏ گيري بيشتر باشد تقوا کاملتر است . طبق اين تفسير اولا تقوا مفهومي است که از مرحله عمل انتزاع مي‏شود ، ثانيا روشي است منفي ، ثالثا هر اندازه جنبه منفي شديدتر باشد تقوا کاملتر است . به همين جهت متظاهران به تقوا براي اينکه کوچکترين خدشه‏اي بر تقواي آنها وارد نيايد از سياه و سفيد ، تر و خشک ، گرم‏ و سرد ، اجتناب مي‏کنند و از هر نوع مداخله‏اي در هر نوع کاري پرهيز مي‏نمايند . شک نيست که اصل پرهيز و اجتناب يکي از اصول زندگي سالم بشر است ، در زندگي سالم نفي و اثبات ، سلب و ايجاب ، ترک و فعل ، اعراض و توجه توام است . با نفي و سلب است که مي‏توان به اثبات و ايجاب رسيد ، و با ترک و اعراض مي‏توان به فعل و توجه تحقق بخشيد.

 براي کسب تقوا اگر نيروي روحاني تقوا در روح فردي پيدا شود ضرورتي ندارد که محيط را رها کند ؛ با چنين شاخصه اي شخص مي تواند بدون رها کردن محيط خود را پاک و منزه نگه دارد . نهج البلاغه تقوا را به عنوان يک نيروي معنوي و روحي که بر اثر ممارست‏ و تمرين پديد مي‏آيد و به نوبه خود آثار و لوازم و نتائجي دارد و از آن جمله پرهيز از گناه را سهل و آسان مي‏نمايد ، طرح و عنوان کرده است .

تقوا به معناي آن ملکه مقدس است که در روح پيدا مي‏شود و به‏ روح قوت و قدرت و نيرو مي‏دهد ونفس اماره و احساسات سرکش را رام و مطيع مي‏سازد . تقوا غير از ترس و غير از اجتناب از معاصي است. تقواي الهي سبب اجتناب از معاصي و سبب ترس از خدا مي‏شود .

لازمه‏ تقوا و ضبط نفس ، افزايش قدرت اراده و شخصيت معنوي و عقلي داشتن است . آنکس که بر مرکب چموش هوا و هوس و شهوت و حرص و طمع و جاه‏طلبي‏ سوار است و تکيه گاهش اين امور است زمام اختيار از دست خودش گرفته‏ شده و به اين امور سپرده شده، ديوانه‏وار به دنبال اين امور مي‏دود ، ديگر عقل و مصلحت و مال انديشي در وجود او حکومتي ندارد ، و اما آنکه‏ تکيه‏گاهش تقوا است و بر مرکب ضبط نفس سوار است عنان اختيار در دست‏ خودش است و به هر طرف که بخواهد در کمال سهولت فرمان مي‏دهد و حرکت‏ مي‏کند.

« تقوا در دنياي امروز براي انسان به منزله يک‏ حصار و بارو و به منزله يک سپر است و در فرداي آخرت راه بهشت است » (خطبه 189 نهج البلاغه) در واقع تقوا پناهگاهي بلند و مستحکم است که دشمن‏ قادر نيست در آن نفوذ کند ؛ تقوا نيروئي است روحي ، نيروئي‏ مقدس و متعالي که منشاء کششها و گريزها مي شود ، کشش به سوي ارزشهاي‏ معنوي و فوق حيواني ، و گريز از پستيها و آلودگيهاي مادي .

ادامه نوشته

اعجاز بيانى قرآنى (3) - وحدت موضوعى يا تناسب معنوى آيات

 

كتاب: علوم قرآنى، ص 405

نويسنده: آية الله معرفت

يكى ديگر از ويژگى‏هاى قرآن،وجود تناسب معنوى ميان آيات هر سوره است، گرچه يك جا نازل نگشته و به صورت پراكنده با فاصله‏هاى زياد يا كم نازل شده باشند.زيرا پراكندگى در نزول آيات كه به جهت مناسبت‏هاى گوناگون بوده-طبيعتا -اقتضا مى‏كند ميان هر دسته آياتى كه به مناسبتى نازل گشته با دسته ديگر كه به مناسبت ديگرى نازل گشته است،رابطه و تناسبى وجود نداشته باشد،و اين پراكندگى در نزول بايستى در چهره مجموع آيات هر سوره به خوبى هويدا باشد.در صورتى كه با دقتى كه دانش مندان-به ويژه در عصر اخير-در محتواى سر تا سر هر سوره انجام داده‏اند به اين نتيجه رسيده‏اند كه هر سوره هدف يا هدف‏هاى خاصى را دنبال مى‏كند كه جامع ميان آيات هر سوره است و امروزه به نام‏«وحدت موضوعى‏»در هر سوره خوانده مى‏شود، همين وحدت موضوعى است كه وحدت سياق سوره را تشكيل مى‏دهد و مساله اعجاز در همين نكته است كه پراكندگى در نزول،عدم تناسب را اقتضا مى‏كند،با آن كه تناسب و وحدت سياق در هر سوره به خوبى مشهود است و بر خلاف مقتضاى طبع پراكندگى در نزول مى‏باشد!

دانش مندان بر اين مدعا دلايلى دارند از جمله تفاوت در عدد و كميت آيات سوره‏ها است.اين تفاوت در عدد آيات هر سوره نمى‏تواند اتفاقى باشد،زيرا اتفاقى بودن يعنى نسنجيده و عارى از حكمت و بدون سبب بودن است و صدور هر گونه عمل حساب نشده از فاعل حكيم ممتنع است.سوره‏هاى قرآن بيش‏تر به طور كامل نازل گشته،به ويژه سوره‏هاى كوتاه،سوره‏هاى ديگر كه آيات آن‏ها در طول مدت و پراكنده نازل گشته است،با نزول بسم الله الرحمان الرحيم آغاز مى‏گرديد،و هر آيه يا آياتى كه پس از آن نازل مى‏گشت،با دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنبال آيات پيشين ثبت مى‏گرديد،تا بسم الله ديگرى نازل گردد كه پايان سوره قبل و آغاز سوره بعد را اعلام نمايد.لذا مقدار عدد آيات هر سوره و ترتيبى كه ميان آيه‏هاى هر سوره وجود دارد، تماما توقيفى است و با دست وحى و دستور پيامبر انجام گرفته است.

اكنون اين سؤال مطرح است كه اين اختلاف عدد در آيات سوره‏ها براى چيست؟پاسخ درست همان است كه يادآور شديم:هر سوره هدفى را دنبال مى‏كند كه با پايان يافتن بيان هدف،سوره پايان مى‏يابد و اختلاف در عدد آيات هر سوره معلول همين علت است. اين اختلاف هرگز به صورت اتفاقى و بدون سبب معقول انجام نگرفته است و همين جهت است كه وحدت موضوعى يا وحدت سياق هر سوره را تشكيل مى‏دهد،يعنى ميان آيات هر سوره يك رابطه معنوى و تناسب نزديك وجود دارد.

مفسرين متاخر به اين حقيقت پى برده‏اند و در پى آنند تا به اهداف ويژه هر سوره ست‏يابند و تا حدودى نيز پيش رفت كرده‏اند،از جمله،علامه طباطبايى و نيز سيد قطب كه در مقدمه تفسير هر سوره طبق برداشت‏خود،هدف آن را مختصرا توضيح مى‏دهد.يكى از شاگردان وى به نام‏«عبد الله محمود شحاته‏»كتابى به نام «اهداف كل سورة و مقاصدها»تاليف نموده و سعى بر آن داشته كه اهداف هر سوره را مشخص نمايد كه تا اندازه‏اى هم موفق گرديده است.او از سوره بقره شروع كرده و تا سوره جاثيه ادامه داده و مجموعا در 45 سوره اين هدف را دنبال كرده است.

وى در مقدمه كتاب خود مى‏گويد:«پيشينيان به اين امر اهميت فراوان داده و مقاصد هر سوره در قرآن را تبيين كرده‏اند،از جمله فيروز آبادى(متوفاى 817) كتابى به نام‏«بصائر ذوي التمييز في لطائف الكتاب العزيز»تاليف نموده،كه مجلس اعلاى شؤون اسلامى در قاهره با تحقيقى كه استاد«محمد على نجار»بر آن انجام داده آن را به چاپ رسانيد.

در آغاز قرن اخير شيخ محمد عبده صاحب تفسير المنار،همين نظريه را دنبال و مساله‏«الوحدة الموضوعية للسوره‏»را مطرح كرده و اصرار دارد كه فهم هدف هر سوره كمك شايانى است‏به مفسر تا به طور دقيق به مقاصد سوره پى ببرد و به معانى آيه آيه‏هاى هر سوره نزديك شود.شاگرد وى سيد رشيد رضا در تفسير المنار،اين نظر استاد را به خوبى توضيح داده است.ديگر مفسران عصر حاضر از همين روش الهام گرفته‏اند،مانند استاد مصطفى مراغى.استاد محمود شلتوت تفسيرى دارد كه 10 جزء قرآن را فرا گرفته و همت گماشته تا اهداف هر سوره و اغراض و مقاصد آن‏ها را بيان نمايد.

استاد شحاته مى‏گويد:مرحوم استاد سيد قطب در اين راستا سعى فراوان مبذول داشته و نظرى نافذ در اين راه به خرج داده كه احاطه كامل خود را در فهم اهداف سوره‏ها نشان داده است،و نيز استاد ديگرش دكتر محمد عبد الله دراز در دانش گاه پيش از تفسير هر سوره در اين باره تاكيد داشته و اين ذهنيت را كه قرآن مجموعه‏اى از گفته‏ها و انديشه‏هاى پراكنده است،به شدت رد مى‏نمود و مى‏گفت:

با دقتى كه دانش مندان اسلامى امروزه انجام داده‏اند،به خوبى روشن گرديده كه هر سوره داراى تنظيم خاص و از نظم و ترتيب ويژه‏اى برخوردار است،كه با يك مقدمه شيوا شروع مى‏گردد،سپس به مقاصد عاليه خود مى‏پردازد و با يك جمع بندى كوتاه خاتمه مى‏يابد (1) .

لذا استاد محمد عبد الله دراز مى‏گويد:«از همين جا نتيجه مى‏گيريم كه قرآن با آن كه به مقتضاى مناسبت‏هاى خاص و در زمان‏هاى متفاوت نازل گرديده،در عين حال وحدت منطقى و ادبى خود را حفظ كرده و اين بزرگ‏ترين شاهد بر اعجاز قرآن است‏» (2) .

استاد محمد محمد مدنى-رياست دانشكده الهيات در ازهر-نيز بر اين مساله تاكيد دارد و دقت در فهم مقاصد هر سوره را بهترين راه براى فهم معانى آيات دانسته است.او مى‏گويد:«تا منظر عام سوره را با ديد باز ننگرى،هرگز نتوانى به درك جزئيات ترسيم شده در پهناى سوره دست‏يابى‏».اين مطلب با ارزش را در مقدمه تفسير سوره نساء بيان داشته و آن را با نام‏«المجتمع الاسلامى كما تنظمه سورة النساء، جامعه اسلامى آن گونه كه سوره نساء ترسيم كرده‏»ياد كرده است (3) .

دكتر محمد محمود حجازى در اين زمينه كتابى دارد به نام‏«الوحدة الموضوعية في القرآن الكريم‏»كه به سال 1390 ه و 1970 م به چاپ رسيده و به تفصيل سخن گفته است.

خلاصه،متاخرين در اين باره تاكيد دارند كه هر سوره داراى يك جامعيت واحدى است كه در انسجام و به هم پيوستگى آيات نقش دارد و اولين وظيفه مفسر،پيش از ورود به تفسير آيات،به دست آوردن آن وحدت جامع حاكم بر سوره است تا به خوبى بتواند به مقاصد سوره دست‏يابد.

به علاوه،علماى بلاغت از دير زمان،«حسن مطلع‏»و«حسن ختام‏»در هر سوره را از جمله محسنات بديعى قرآن دانسته‏اند،بدين ترتيب كه هر سوره با مقدمه‏اى ظريف آغاز مى‏گردد و با خاتمه‏اى لطيف پايان مى‏يابد.گويند:ضرورت بلاغت اقتضا مى‏كند كه سخن‏ور سخن خود را با ظرافت تمام به گونه‏اى آغاز كند كه هم آمادگى در شنونده ايجاد كند و هم اشارتى باشد به آن چه مقصود اصلى كلام است.

اين نحو شروع در سخن با نام‏«براعت استهلال‏»خوانده مى‏شود،يعنى ورزيدگى و هنرمندى در جلب نظر شنونده در آغاز سخن.ابن معصوم-اديب تواناى معروف- گويد:«و قد اتت جميع فواتح السور من القرآن المجيد على احسن الوجوه و ابلغها و اكملها (4) ،تمامى آغاز سوره‏هاى قرآن به بهترين وجهى اين نكته بنيادين بلاغت را رعايت كرده است‏». ابن اثير نيز در اين باره،ابتداى سوره‏هاى قرآنى را به عنوان بهترين شاهد مثال ياد مى‏كند (5) .

درباره‏«حسن ختام‏»ابن ابى الاصبع گويد:«لازم است كه متكلم سخن خود را با لطافت كامل پايان بخشد،زيرا اين آخرين جملاتى است كه اثر آن در ذهن شنونده باقى مى‏ماند.لذا بايد سعى كند تا با شيواترين و پخته‏ترين عبارت‏ها،سخن خود را خاتمه دهد».آن گاه به تفصيل،به تك تك سوره‏ها پرداخته و شيوايى خاتمه هر يك را از ديدگاه‏«علم بديع‏»روشن مى‏سازد (6) .علماى بلاغت اتفاق نظر دارند،كه خاتمه سوره‏ها هم چون افتتاح آن‏ها،در نهايت لطافت و ظرافت انجام يافته است.ابن معصوم گويد:«خواتيم السور كفواتحها واردة على احسن وجوه البلاغة و اكملها مما يناسب الاختتام‏».آن گاه خاتمه برخى سوره‏ها را بر مى‏شمرد و حسن آن را ارائه مى‏دهد،سپس مى‏گويد:«و تامل سائر خواتيم السور تجدها كذلك في غاية الجودة و نهاية اللطافة‏» (7) .

جلال الدين سيوطى در زمينه حسن افتتاح و حسن ختام سوره‏ها-در كتاب بزرگ قدرش‏«معترك الاقران‏»-به درازا سخن گفته و از استادان سخن دان،گوهرهاى تابناكى در اين باره ارائه داده است (8) .در جلد 5 كتاب‏«التمهيد»فشرده مطالب ياد شده را با ذكر شواهد و مثال آورده‏ايم (9) .

اكنون اين پرسش پيش مى‏آيد:آيا مى‏شود،كلامى با مقدمه‏اى شيوا و خاتمه‏اى زيبا، مقصودى بس والا در ميان نداشته باشد؟اين همان نكته‏اى است كه متاخرين بدان پى برده‏اند.استاد بزرگ‏وار علامه طباطبايى بر اين نكته اصرار دارد كه هر سوره صرفا مجموعه‏اى از آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نمى‏باشد،بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است كه پيوستگى آيات را مى‏رساند.مساله «وحدت موضوعى‏»يا«وحدت سياق‏»در هر سوره-كه از قرائن كلاميه به شمار مى‏رود-از همين جا نشات گرفته است.علامه مى‏فرمايد:«ان لكل طائفة من هذه الطوائف من كلامه تعالى-التى فصلها قطعا قطعا و سمى كل قطعة سورة-نوعا من وحدة التاليف و الالتئام لا يوجد بين ابعاض من سورة،و لا بين سورة و سورة.و من هنا نعلم ان الاغراض و المقاصد المحصلة من السور مختلفة،و ان كل واحدة منها مسوقة لبيان معنا خاص و لغرض محصل لا تتم السورة الا بتمامه (10) ،اين كه خداوند هر دسته از آياتى را جدا از دسته ديگر قرار داده و نام سوره بر هر يك نهاده،شاهد بر اين است كه يك گونه انسجام و پيوستگى در هر مجموعه وجود دارد،كه در قسمتى از يك مجموعه و يا ميان هر سوره و سوره ديگر،آن پيوستگى خاص وجود ندارد.

از اين‏رو در مى‏يابيم كه اهداف و مقاصد مورد نظر در هر سوره با سوره‏هاى ديگر تفاوت دارد،هر سوره براى بيان هدف و مقصد خاصى عرضه شده كه پايان نمى‏يابد مگر با پايان يافتن آن هدف و رسيدن به آن مقصد».

وى پيشاپيش هر سوره،فشرده‏اى از مطالب گسترده آن را بيان داشته و با اين اقدام شايسته،از راز بزرگى كه در متن سوره‏ها نهفته است پرده برداشته و جهشى ارزنده به جهان تفسير بخشيده است.جزاه الله عن القرآن خير الجزاء.

ما به عنوان نمونه،از انسجام و به هم پيوستگى آيات سوره حمد و نظم طبيعى هفت آيه آن و نيز از مقدمه و اهداف و خاتمه سوره بقره كه حاكى از نظام طبيعى خاصى است،در حد توانايى بحث كرده‏ايم (11) .با تامل و دقت در هر سوره،اين انسجام و جامعيت‏حاكم به خوبى مشهود است.

امام فخر رازى درباره آيات پايانى سوره بقره و پيوند آن‏ها با مطالب مطرح شده در متن سوره گويد:«و من تامل في لطائف نظم هذه السورة و في بدائع ترتيبها،علم ان القرآن كما انه معجز بحسب فصاحة الفاظه و شرف معانيه،فهو ايضا معجز بحسب ترتيبه و نظم آياته.و لعل الذين قالوا انه معجز بحسب اسلوبه ارادوا ذلك.الا اني رايت جمهور المفسرين معرضين عن هذه اللطائف،غير متنبهين لهذه الامور (12) ، هر كه در ظرافت نظم اين سوره-بقره-تامل كند و بدايعى-هنر جالب-كه در ترتيب آيات آن رعايت‏شده مورد توجه قرار دهد،خواهد يافت كه قرآن همان گونه كه از لحاظ فصاحت الفاظ و شرف و بلنداى معانى معجز است،بر حسب ترتيب و نظم آيات آن نيز معجز است.و شايد كسانى كه اعجاز قرآن را بر حسب اسلوب گفته‏اند همين را خواسته‏اند. ولى-متاسفانه-مى‏بينم كه بيش‏تر مفسرين از اين نكته غفلت ورزيده‏اند و بدان توجهى ننموده‏اند».

آن گاه گفته شاعر را ياد آور مى‏شود:

«و النجم تستصغر الابصار رؤيته و الذنب للطرف لا للنجم في الصغر

ستارگان را گر چه ديدگان ما كوچك مى‏بيند،گناه از ديدگان است نه در ستارگان كه كوچك مى‏نمايند».

تذكر لازم:

برخى علاوه بر تناسب آيات،مساله تناسب سوره‏ها را نيز مطرح ساخته و خواسته‏اند ترتيب موجود ميان سوره‏ها را توقيفى بدانند.بلكه برخى از اين فراتر رفته آن را حكمت‏بالغه الهى گرفته،شاهدى بر اعجاز قرآن در ترتيب سوره‏ها دانسته‏اند (13) . برهان الدين بقاعى(متوفاى 885)تفسير گسترده‏اى دارد به نام «نظم الدرر في تناسب الآيات و السور»كه به افراط در اين زمينه سخن گفته و از حد اعتدال بيرون رفته است.مطلب را از آن جا شروع مى‏كند كه تناسب ميان‏«استعاذه‏» و«بسمله‏»در آن است كه‏«استعاذه‏»با حرف‏«الف‏»شروع مى‏شود و اشاره به ابتداى آفرينش است، ولى‏«بسمله‏»با حرف‏«باء»كه حرف‏«شفوى‏»است‏شروع و با حرف‏«ميم‏»ختم مى‏شود كه اشاره به‏«معاد»است.پس استعاذه و بسمله مبدا و معاد را فرا گرفته‏اند.به علاوه،يك تناسب دورانى ميان آخر قرآن(كه به دو سوره معوذتين ختم مى‏شود)و ابتداى قرآن كه با«استعاذه‏»شروع مى‏شود،قايل شده،كه هرگاه كسى بخواهد در تلاوت قرآن،آخر آن را به اول آن وصل كند،اين تناسب رعايت‏شده است (14) .آن گاه در بيان پيوستگى سوره‏ها به يك ديگر سخنان بسيارى گفته كه عموما فاقد دليل و تعجب بر انگيز است.

شگفت آورتر،معاصر وى جلال الدين سيوطى،با آن ذكاوت و تيز نظرى-با آن كه كار بقاعى را ناپسند خوانده-خود رساله‏اى به نام‏«تناسق الدرر في تناسب السور»نگاشته و در عرضه اين گونه مطالب بدون پشتوانه اسراف ورزيده است، از جمله مناسبت‏سوره‏«مسد»با سوره‏«توحيد»كه پس از آن واقع گرديده را در وزن و قافيه(حرف دال)گرفته،گويد:«سوره‏«مسد»به آيه في جيدها حبل من مسد (15) ختم مى‏شود و سوره‏«توحيد»به آيه قل هو الله احد (16) آغاز مى‏گردد،كه حرف آخر هر دو آيه"دال"است‏» (17) و از اين گونه تكلفات كه آدمى از شنيدن آن رنج مى‏برد.به گفته سيد قطب:«قرآن آن اندازه شكوه‏مند و بزرگ قدر است و عظمت آن فراگير،كه نيازى به اين گونه تكلفات بى‏رنگ و بى مايه ندارد».جاى شگفتى است كه برخى از مفسرين عالى قدر ما،اين گونه گفته‏ها را پى گيرى كرده در كنار مطالب ارزش‏مند و والاى تفسير خود درج كرده‏اند (18) .

لذا متذكر مى‏شويم،كه هيچ تناسب معنوى ميان سوره‏ها با يك ديگر وجود ندارد و هرگز ترتيب موجود بين سوره‏ها توقيفى نيست،بلكه پس از رحلت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله بر دست صحابه،از روى برخى مناسبت‏هاى اعتبارى-مثلا بزرگى و كوچكى سوره‏ها و از اين قبيل-انجام گرفته است،كه شرح آن در فصل‏هاى قبلى آمد.

و- نكته‏ها و ظرافت‏ها

از ويژگى‏هاى ديگر قرآن-كه مايه شگفتى عرب گرديد:دقت در به كار بردن نكات بديعى و ظرافت‏هاى سخن ورى است.در قرآن انواع استعاره‏ها و تشبيه و كنايه و مجاز و نكته‏هاى بديعى به حد وفور به كار رفته است.با وجود آن كه در تمامى موارد چار چوب شيوه‏هاى متعارف عرب رعايت‏شده،ولى مورد كاربرد با چنان ظرافت و دقت انجام شده كه موجب حيرت ارباب سخن و نكته سنجان عرب گرديده است.سخن دانان پذيرفته‏اند كه تشبيهات قرآنى متين‏ترين تشبيهاتى است كه در كلام عرب يافت مى‏شود،اين تشبيهات جامع محاسن نكات بديعى بوده و رساترين بيان در ارائه فن ترسيم معانى شناخته شده است.

اديب بزرگ قدر جهان عرب،ابن اثير درباره تشبيه مفرد به مفرد سخن گفته و از قرآن آيه و جعلنا الليل لباسا (19) را مثال مى‏آورد.به گفته وى قرآن شب هنگام را به پوششى هم چون لباس-كه پوشش تن است-تشبيه نموده،زيرا تاريكى شب افراد را از ديد يك ديگر پنهان مى‏دارد تا اگر از دشمنى بخواهد بگريزد،يا در كمين او بنشيند،يا چيزى را از ديد ديگران پنهان دارد،از تاريكى فراگير شب مى‏تواند بهترين بهره را ببرد.ابن اثير گويد:«اين از تشبيهاتى است كه جز در قرآن،در جاى ديگر نتوان يافت،زيرا تشبيه تاريكى فراگير شب به پوشش تن،از جمله ظرافت‏هايى است كه قرآن به آن آراسته است و در ديگر كلام منثور و منظوم عرب يافت نمى‏شود.هم چنين آيه:

هن لباس لكم و انتم لباس لهن (20) كه هم سران را هم چون پوششى براى يك ديگر ترسيم نموده است.اين از ظريف‏ترين تشبيهات به شمار مى‏رود،همان گونه كه لباس زينتى براى انسان است و عورت و ناديدنى‏هاى اندام او را مى‏پوشاند و از گزند سرما و گرما او را نگاه مى‏دارد،همين گونه هم سر زينت‏بخش حيات و پوشش زشتى‏ها است و از لغزش‏ها و فرو افتادن در چركى‏ها او را نگاه مى‏دارد،پس چه زيبا تشبيه و شيوا تعبيرى است‏».

او مى‏گويد:«از تشبيهات زيبا و جالب قرآن نيز آيه:

نساؤكم حرث لكم (21) مى‏باشد و آن اندازه اين تشبيه گويا و دقيق است كه به حقيقت‏بيش از مجاز مى‏ماند،زيرا «حرث‏»زمين آماده كشت است،كه‏«رحم‏»بدان تشبيه شده و زمينه آماده‏اى براى كشت فرزندان است‏».ابن اثير در اين زمينه به درازا سخن مى‏گويد و اين گونه ترسيم‏هاى فنى چشم گير قرآن را با برخى از تشبيهات موجود در كلام عرب مقايسه مى‏كند و برترى قرآن را در فن تصوير به خوبى ارائه مى‏دهد (22) .

امير يحيى بن حمزه علوى نيز به تفصيل سخن گفته و به خوبى در ارائه امتيازات قرآن در فن ترسيم معانى،از عهده بر آمده است (23) .هم چنين سيد قطب-نويسنده توانا و با ذوق سرشار مصرى-كتابى با عنوان‏«التصوير الفني في القرآن‏»دارد علاوه بر آن چه در تفسير ادبى پر ارج خود«في ظلال القرآن‏»آورده است و در اين باره به خوبى از عهده مطلب بر آمده است.گوشه‏هايى از اين گفتارهاى ذى قيمت در جلد 5«التمهيد»ارائه شده و در مورد انواع استعاره و كنايه و مجاز و نكات بديعى به تفصيل سخن گفته شده است (24) ،كه اين مختصر را گنجايش آن نيست و به همين اندازه بسنده مى‏كنيم.

پى‏نوشت‏ها:

1. شحاته،اهداف كل سورة،ص 5-4.

2. استاد دراز،المدخل الى دراسة القرآن الكريم،مقدمه.(همان ص 6-5).

3. مدنى،المجتمع الاسلامي،ص 7-5.

4. ابن معصوم،انوار الربيع،ج 1،ص 34.

5. ابن اثير،المثل السائر،ج 3،ص 98.

6. ابن ابى الاصبع،بديع القرآن،ص 343 و ص 353-346.

7. انوار الربيع،ج 6،ص 325.

8. ر.ك:جلال الدين سيوطى،معترك الاقران،ج 1،ص 79-75 و نيز كتاب‏«الاتقان‏»،ج 3،ص 319-316.

البرهان زركشى،ج 1،181 164.

9. التمهيد،ج 5،ص 304-290.

10. تفسير الميزان،ط تهران،ج 1،ص 14،و ط بيروت،ص 16.

11. ر.ك:التمهيد،ج 5،ص 251-248.

12. فخر رازى،تفسير كبير،ج 7،ص 127.

13. محمد تقى شريعتى،تفسير نوين،ص 20-19.

14. بقاعى،نظم الدرر،ج 1،ص 22 و ص 15.

15. مسد 111:5.

16. اخلاص 112:1.

17. سيوطى،تناسق الدرر،ص 71،اين رساله با نام‏«اسرار ترتيب القرآن‏»به تحقيق عبد القادر احمد عطا به چاپ رسيده است.

18. هم چون مفسر گران قدر طبرسى عظيم،در تفسير پر ارج و گران قيمت‏خود«مجمع البيان‏».

19. نبا 78:10.

20. بقره 2:187.

21. بقره 2:223.

22. ر.ك:ابن اثير،المثل السائر،ج 2،ص 135-133 و ص 128-126.

23. ر.ك:امير علوى،الطراز،ج 3،ص 399.

24. ر.ك:التمهيد في علوم القرآن،ج 5،ص 333 به بعد.

 

ادامه نوشته

دانستنیهای قرآن (1)

 

تعداد جزء قرآن

آیا مى دانید که : قرآن کریم داراى سى جزء است ، که هر جزء با جزء دیگر از نظر طول برابر است. احتمال دارد که حضرت رسول(ص)(3) یا جانشینان ایشان این تقسیم را، براى آن‏که قراءت روزانه قرآن آسان باشد، انجام داده‏اند. در مصحف رسمى امروز جهان اسلام، یعنى در مصحف مدینه، به کتابت عثمان طه، هر جزء درست در بیست صفحه پانزده سطرى کتابت شده است.

 تعداد حزب قرآن

آیا مى دانید که : هر جزء از اجزاى سى‏گانه قرآن، چهار یا دو حزب و کل قرآن 120 یا شصت حزب است. شاید این تقسیم‏بندى نیز براى تسهیل قراءت قرآن در مجالس فاتحه بوده باشد.

تعداد آیات قرآن
آیا مى دانید که : تعداد آیات قرآن بر طبق اصح روایات 6236 فقره است.

 تعداد کلمات قرآن
آیا مى دانید که : تعداد کلمات قرآن 77807 فقره است.

 کلمه جلاله (اللَّه)

آیا مى دانید که : کلمه جلاله (اللَّه) در قرآن کریم 2699 بار به‏کار رفته است.

حامدات
آیا مى دانید که : حامدات پنج سوره است که با الحمدللَّه آغاز مى‏شود که از این قرارند:

1.سوره فاتحه.

2. سوره انعام.

 3. کهف.

 4. سبأ.

5. فاطر.

مسبّحات قرآن
آیا مى دانید که : مسبّحات عبارتنداز :

 اِسراء

 حدید

حشر

صف

جمعه

تغابن

اعلى.

 پیشینهء تفسیر قرآن

آیا مى دانید که : پیشینهء تفسیر قرآن به زمان رسول اکرم (ص ) بر مى گردد زمانیکه آن حضرت در پاسخ به پرسشهاى صحابه از آیات قرآن , آیات را تفسیر مى فرمود.

 منابع تفسیر

آیا مى دانید که : منابع مهم تفسیر نقلى از نگاه شیعه عبارتنداز: قرآن , روایات پیامبر (ص ) و ائمه معصومین (ع )و از نظر اهل سنت این منابع عبارتنداز: قرآن , روایات پیامبر(ص )و صحابه .

اولین نمونه تفسیر

آیا مى دانید که : اولین نمونه هاى تفسیر علمى در تفاسیر شیعه به تفسیر تبیان شیخ طوسى متوفى (460 برمى گردد.

 تفاسیر مهم

آیا مى دانید که : تفاسیرِ المیزان , الفرقان , الکاشف , البصائر, نوین , نمونه , من هدى القرآن , پرتوى از قرآن و...از تفاسیر مهم علمى قرن 14هستند.

آیا مى دانید که : علامه طباطبائى , صاحب تفسیر ارزشمند المیزان , معتقد است که نزول دفعى قرآن بر قلب پیامبر (ص ) بوده است .

 آیا مى دانید که : تا اواخر قرن چهارم خطاطان , قرآن را به خط کوفى مى نگاشتند و در اوایل قرن پنجم هجرى خط زیباى نسخ جاى خط کوفى را گرفت .

 آیا مى دانید که : از ابوالاسودئلى , یحیى بن یعمر و نصر بن عاصم بعنوان نقطه و اعراب گذاران قرآن نام برده مى شود .

 آیا مى دانید که : بسیارى از آیات بر اثر وجود زمینه ها و شرایط خاص , وقوع حوادث و یا بدنبال سؤال مردم نازل شده اند که آنها سبب یا شأن نزول آیه خوانده مى شوند.

 آیا مى دانید که : تفاسیر عیاشى , على بن ابراهیم قمى , فرات کوفى از اولین نمونه تفاسیر نگاشته شده هستند .

علائم وقف

مسأله وقف و وصل و ابتدای صحیح عبارات قرآنی از ضروریات تلاوت قرآن مجید است. چه بسا در اثر عدم توجه به این مهم، معانی آیات الهی مخدوش گردد.

   اما از آنجا که اکثر مردم به زبان عربی و مفاهیم قرآن آشنایی کافی ندارند، غالباً در انتخاب محل صحیح وقف و ابتدا دچار مشکل می شوند؛ لذا برای رفع نسبی این مشکل علاماتی وضع گردیده است که برخی از مهم ترین این علائم ( رموز وقف ) را شرح می دهیم.

   ( م ) = وقف لازم

   وقف الزامی است و در صورت وصل، احتمال تغییر مفهوم جمله زیاد است.

    ( ط) = وقف مطلق

   تأکید می شود وقف کنید. چون موضوع مورد بحث تمام است.

    ( ج ) = وقف جایز

   هم می توان وقف کرد هم می توان وصل نمود.

    ( ز ) = وقف مجَوَّز

   مانند وقف جایز است. البته وصل آن بهتر است.

    ( ص ) = وقف مرَخَّص

   به خاطر طولانی بودن جمله و کمبود نفس، رخصت داده می شود وقف کنید و سپس از کلمه بعد ابتدا نمایید.

    ( لا ) = وقف ممنوع

   نباید وقف کرد. اگر به طور اضطراری مجبور شدید وقف کنید حتماً برگردید و مجدداً وصل نمایید.

    ( قلی )

   وقف بهتر از وصل است.

    ( صلی )

   وصل از وقف بهتر است.

    وقف بر پایان هر آیه حتی اگر جمله ناقص باشد سنت نبوی(ص) است. هر چند در این موارد وصل آیات بهتر است.

  اثر قرآن بر دل مؤمنان و ستمگران

"و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الاخسارا"

این آیه شریفه، هشتاد و دومین آیه سوره مباركه اسرا مى‏باشد. در این سوره، خداوند چندین بار راجع به قرآن كریم سخن به میان آورده، می‌فرماید این قرآن، خلق را به راستترین و استوارترین راه هدایت مى‏كند و اهل ایمان را كه نیكوكار باشند به اجر و ثواب عظیم بشارت مى‏دهد. در آیات 82 الى 100 این سوره خداوند براى بار دوم در این سوره، قرآن كریم را معجزه و آیت پیامبر اكرم‏ صلى الله علیه وآله‏ معرفى مى‏كند و همچنین رحمت و بركتش مى‏خواند.

معناى آیه : كلمه "من" گاهى براى تبعیض و گاهى بیانیه است. علامه طباطبایى كلمه "من " را در این آیه "بیانیه" دانسته‏اند زیرا شفاء و رحمت مخصوص قسمتى از قرآن نیست ‏بلكه اثر قطعى همه آیات قرآن است. بنابراین معناى آیه به این صورت خواهد شد: "ما آنچه را كه شفاء و رحمت است را نازل مى‏كنیم ..." (1) اما بعضى از مفسران این را احتمال داده‏اند كه "من" در آیه به همان معناى تبعیض است و اشاره به نزول تدریجى قرآن مى‏باشد (بخصوص اینكه جمله ننزل فعل مضارع است) در این صورت معناى آیه چنین خواهد شد: "ما قرآن را نازل مى‏كنیم و هر بخشى از آن كه نازل مى‏شود به تنهایى مایه شفاء و رحمت است و..." (2)  



 

ادامه نوشته