كتاب: علوم قرآنى، ص 405
نويسنده: آية الله معرفت
يكى ديگر از ويژگىهاى قرآن،وجود تناسب معنوى ميان آيات هر سوره است، گرچه يك جا نازل نگشته و به صورت پراكنده با فاصلههاى زياد يا كم نازل شده باشند.زيرا پراكندگى در نزول آيات كه به جهت مناسبتهاى گوناگون بوده-طبيعتا -اقتضا مىكند ميان هر دسته آياتى كه به مناسبتى نازل گشته با دسته ديگر كه به مناسبت ديگرى نازل گشته است،رابطه و تناسبى وجود نداشته باشد،و اين پراكندگى در نزول بايستى در چهره مجموع آيات هر سوره به خوبى هويدا باشد.در صورتى كه با دقتى كه دانش مندان-به ويژه در عصر اخير-در محتواى سر تا سر هر سوره انجام دادهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه هر سوره هدف يا هدفهاى خاصى را دنبال مىكند كه جامع ميان آيات هر سوره است و امروزه به نام«وحدت موضوعى»در هر سوره خوانده مىشود، همين وحدت موضوعى است كه وحدت سياق سوره را تشكيل مىدهد و مساله اعجاز در همين نكته است كه پراكندگى در نزول،عدم تناسب را اقتضا مىكند،با آن كه تناسب و وحدت سياق در هر سوره به خوبى مشهود است و بر خلاف مقتضاى طبع پراكندگى در نزول مىباشد!
دانش مندان بر اين مدعا دلايلى دارند از جمله تفاوت در عدد و كميت آيات سورهها است.اين تفاوت در عدد آيات هر سوره نمىتواند اتفاقى باشد،زيرا اتفاقى بودن يعنى نسنجيده و عارى از حكمت و بدون سبب بودن است و صدور هر گونه عمل حساب نشده از فاعل حكيم ممتنع است.سورههاى قرآن بيشتر به طور كامل نازل گشته،به ويژه سورههاى كوتاه،سورههاى ديگر كه آيات آنها در طول مدت و پراكنده نازل گشته است،با نزول بسم الله الرحمان الرحيم آغاز مىگرديد،و هر آيه يا آياتى كه پس از آن نازل مىگشت،با دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنبال آيات پيشين ثبت مىگرديد،تا بسم الله ديگرى نازل گردد كه پايان سوره قبل و آغاز سوره بعد را اعلام نمايد.لذا مقدار عدد آيات هر سوره و ترتيبى كه ميان آيههاى هر سوره وجود دارد، تماما توقيفى است و با دست وحى و دستور پيامبر انجام گرفته است.
اكنون اين سؤال مطرح است كه اين اختلاف عدد در آيات سورهها براى چيست؟پاسخ درست همان است كه يادآور شديم:هر سوره هدفى را دنبال مىكند كه با پايان يافتن بيان هدف،سوره پايان مىيابد و اختلاف در عدد آيات هر سوره معلول همين علت است. اين اختلاف هرگز به صورت اتفاقى و بدون سبب معقول انجام نگرفته است و همين جهت است كه وحدت موضوعى يا وحدت سياق هر سوره را تشكيل مىدهد،يعنى ميان آيات هر سوره يك رابطه معنوى و تناسب نزديك وجود دارد.
مفسرين متاخر به اين حقيقت پى بردهاند و در پى آنند تا به اهداف ويژه هر سوره ستيابند و تا حدودى نيز پيش رفت كردهاند،از جمله،علامه طباطبايى و نيز سيد قطب كه در مقدمه تفسير هر سوره طبق برداشتخود،هدف آن را مختصرا توضيح مىدهد.يكى از شاگردان وى به نام«عبد الله محمود شحاته»كتابى به نام «اهداف كل سورة و مقاصدها»تاليف نموده و سعى بر آن داشته كه اهداف هر سوره را مشخص نمايد كه تا اندازهاى هم موفق گرديده است.او از سوره بقره شروع كرده و تا سوره جاثيه ادامه داده و مجموعا در 45 سوره اين هدف را دنبال كرده است.
وى در مقدمه كتاب خود مىگويد:«پيشينيان به اين امر اهميت فراوان داده و مقاصد هر سوره در قرآن را تبيين كردهاند،از جمله فيروز آبادى(متوفاى 817) كتابى به نام«بصائر ذوي التمييز في لطائف الكتاب العزيز»تاليف نموده،كه مجلس اعلاى شؤون اسلامى در قاهره با تحقيقى كه استاد«محمد على نجار»بر آن انجام داده آن را به چاپ رسانيد.
در آغاز قرن اخير شيخ محمد عبده صاحب تفسير المنار،همين نظريه را دنبال و مساله«الوحدة الموضوعية للسوره»را مطرح كرده و اصرار دارد كه فهم هدف هر سوره كمك شايانى استبه مفسر تا به طور دقيق به مقاصد سوره پى ببرد و به معانى آيه آيههاى هر سوره نزديك شود.شاگرد وى سيد رشيد رضا در تفسير المنار،اين نظر استاد را به خوبى توضيح داده است.ديگر مفسران عصر حاضر از همين روش الهام گرفتهاند،مانند استاد مصطفى مراغى.استاد محمود شلتوت تفسيرى دارد كه 10 جزء قرآن را فرا گرفته و همت گماشته تا اهداف هر سوره و اغراض و مقاصد آنها را بيان نمايد.
استاد شحاته مىگويد:مرحوم استاد سيد قطب در اين راستا سعى فراوان مبذول داشته و نظرى نافذ در اين راه به خرج داده كه احاطه كامل خود را در فهم اهداف سورهها نشان داده است،و نيز استاد ديگرش دكتر محمد عبد الله دراز در دانش گاه پيش از تفسير هر سوره در اين باره تاكيد داشته و اين ذهنيت را كه قرآن مجموعهاى از گفتهها و انديشههاى پراكنده است،به شدت رد مىنمود و مىگفت:
با دقتى كه دانش مندان اسلامى امروزه انجام دادهاند،به خوبى روشن گرديده كه هر سوره داراى تنظيم خاص و از نظم و ترتيب ويژهاى برخوردار است،كه با يك مقدمه شيوا شروع مىگردد،سپس به مقاصد عاليه خود مىپردازد و با يك جمع بندى كوتاه خاتمه مىيابد (1) .
لذا استاد محمد عبد الله دراز مىگويد:«از همين جا نتيجه مىگيريم كه قرآن با آن كه به مقتضاى مناسبتهاى خاص و در زمانهاى متفاوت نازل گرديده،در عين حال وحدت منطقى و ادبى خود را حفظ كرده و اين بزرگترين شاهد بر اعجاز قرآن است» (2) .
استاد محمد محمد مدنى-رياست دانشكده الهيات در ازهر-نيز بر اين مساله تاكيد دارد و دقت در فهم مقاصد هر سوره را بهترين راه براى فهم معانى آيات دانسته است.او مىگويد:«تا منظر عام سوره را با ديد باز ننگرى،هرگز نتوانى به درك جزئيات ترسيم شده در پهناى سوره دستيابى».اين مطلب با ارزش را در مقدمه تفسير سوره نساء بيان داشته و آن را با نام«المجتمع الاسلامى كما تنظمه سورة النساء، جامعه اسلامى آن گونه كه سوره نساء ترسيم كرده»ياد كرده است (3) .
دكتر محمد محمود حجازى در اين زمينه كتابى دارد به نام«الوحدة الموضوعية في القرآن الكريم»كه به سال 1390 ه و 1970 م به چاپ رسيده و به تفصيل سخن گفته است.
خلاصه،متاخرين در اين باره تاكيد دارند كه هر سوره داراى يك جامعيت واحدى است كه در انسجام و به هم پيوستگى آيات نقش دارد و اولين وظيفه مفسر،پيش از ورود به تفسير آيات،به دست آوردن آن وحدت جامع حاكم بر سوره است تا به خوبى بتواند به مقاصد سوره دستيابد.
به علاوه،علماى بلاغت از دير زمان،«حسن مطلع»و«حسن ختام»در هر سوره را از جمله محسنات بديعى قرآن دانستهاند،بدين ترتيب كه هر سوره با مقدمهاى ظريف آغاز مىگردد و با خاتمهاى لطيف پايان مىيابد.گويند:ضرورت بلاغت اقتضا مىكند كه سخنور سخن خود را با ظرافت تمام به گونهاى آغاز كند كه هم آمادگى در شنونده ايجاد كند و هم اشارتى باشد به آن چه مقصود اصلى كلام است.
اين نحو شروع در سخن با نام«براعت استهلال»خوانده مىشود،يعنى ورزيدگى و هنرمندى در جلب نظر شنونده در آغاز سخن.ابن معصوم-اديب تواناى معروف- گويد:«و قد اتت جميع فواتح السور من القرآن المجيد على احسن الوجوه و ابلغها و اكملها (4) ،تمامى آغاز سورههاى قرآن به بهترين وجهى اين نكته بنيادين بلاغت را رعايت كرده است». ابن اثير نيز در اين باره،ابتداى سورههاى قرآنى را به عنوان بهترين شاهد مثال ياد مىكند (5) .
درباره«حسن ختام»ابن ابى الاصبع گويد:«لازم است كه متكلم سخن خود را با لطافت كامل پايان بخشد،زيرا اين آخرين جملاتى است كه اثر آن در ذهن شنونده باقى مىماند.لذا بايد سعى كند تا با شيواترين و پختهترين عبارتها،سخن خود را خاتمه دهد».آن گاه به تفصيل،به تك تك سورهها پرداخته و شيوايى خاتمه هر يك را از ديدگاه«علم بديع»روشن مىسازد (6) .علماى بلاغت اتفاق نظر دارند،كه خاتمه سورهها هم چون افتتاح آنها،در نهايت لطافت و ظرافت انجام يافته است.ابن معصوم گويد:«خواتيم السور كفواتحها واردة على احسن وجوه البلاغة و اكملها مما يناسب الاختتام».آن گاه خاتمه برخى سورهها را بر مىشمرد و حسن آن را ارائه مىدهد،سپس مىگويد:«و تامل سائر خواتيم السور تجدها كذلك في غاية الجودة و نهاية اللطافة» (7) .
جلال الدين سيوطى در زمينه حسن افتتاح و حسن ختام سورهها-در كتاب بزرگ قدرش«معترك الاقران»-به درازا سخن گفته و از استادان سخن دان،گوهرهاى تابناكى در اين باره ارائه داده است (8) .در جلد 5 كتاب«التمهيد»فشرده مطالب ياد شده را با ذكر شواهد و مثال آوردهايم (9) .
اكنون اين پرسش پيش مىآيد:آيا مىشود،كلامى با مقدمهاى شيوا و خاتمهاى زيبا، مقصودى بس والا در ميان نداشته باشد؟اين همان نكتهاى است كه متاخرين بدان پى بردهاند.استاد بزرگوار علامه طباطبايى بر اين نكته اصرار دارد كه هر سوره صرفا مجموعهاى از آيات پراكنده و بدون جامع واحدى نمىباشد،بلكه يك وحدت فراگير بر هر سوره حاكم است كه پيوستگى آيات را مىرساند.مساله «وحدت موضوعى»يا«وحدت سياق»در هر سوره-كه از قرائن كلاميه به شمار مىرود-از همين جا نشات گرفته است.علامه مىفرمايد:«ان لكل طائفة من هذه الطوائف من كلامه تعالى-التى فصلها قطعا قطعا و سمى كل قطعة سورة-نوعا من وحدة التاليف و الالتئام لا يوجد بين ابعاض من سورة،و لا بين سورة و سورة.و من هنا نعلم ان الاغراض و المقاصد المحصلة من السور مختلفة،و ان كل واحدة منها مسوقة لبيان معنا خاص و لغرض محصل لا تتم السورة الا بتمامه (10) ،اين كه خداوند هر دسته از آياتى را جدا از دسته ديگر قرار داده و نام سوره بر هر يك نهاده،شاهد بر اين است كه يك گونه انسجام و پيوستگى در هر مجموعه وجود دارد،كه در قسمتى از يك مجموعه و يا ميان هر سوره و سوره ديگر،آن پيوستگى خاص وجود ندارد.
از اينرو در مىيابيم كه اهداف و مقاصد مورد نظر در هر سوره با سورههاى ديگر تفاوت دارد،هر سوره براى بيان هدف و مقصد خاصى عرضه شده كه پايان نمىيابد مگر با پايان يافتن آن هدف و رسيدن به آن مقصد».
وى پيشاپيش هر سوره،فشردهاى از مطالب گسترده آن را بيان داشته و با اين اقدام شايسته،از راز بزرگى كه در متن سورهها نهفته است پرده برداشته و جهشى ارزنده به جهان تفسير بخشيده است.جزاه الله عن القرآن خير الجزاء.
ما به عنوان نمونه،از انسجام و به هم پيوستگى آيات سوره حمد و نظم طبيعى هفت آيه آن و نيز از مقدمه و اهداف و خاتمه سوره بقره كه حاكى از نظام طبيعى خاصى است،در حد توانايى بحث كردهايم (11) .با تامل و دقت در هر سوره،اين انسجام و جامعيتحاكم به خوبى مشهود است.
امام فخر رازى درباره آيات پايانى سوره بقره و پيوند آنها با مطالب مطرح شده در متن سوره گويد:«و من تامل في لطائف نظم هذه السورة و في بدائع ترتيبها،علم ان القرآن كما انه معجز بحسب فصاحة الفاظه و شرف معانيه،فهو ايضا معجز بحسب ترتيبه و نظم آياته.و لعل الذين قالوا انه معجز بحسب اسلوبه ارادوا ذلك.الا اني رايت جمهور المفسرين معرضين عن هذه اللطائف،غير متنبهين لهذه الامور (12) ، هر كه در ظرافت نظم اين سوره-بقره-تامل كند و بدايعى-هنر جالب-كه در ترتيب آيات آن رعايتشده مورد توجه قرار دهد،خواهد يافت كه قرآن همان گونه كه از لحاظ فصاحت الفاظ و شرف و بلنداى معانى معجز است،بر حسب ترتيب و نظم آيات آن نيز معجز است.و شايد كسانى كه اعجاز قرآن را بر حسب اسلوب گفتهاند همين را خواستهاند. ولى-متاسفانه-مىبينم كه بيشتر مفسرين از اين نكته غفلت ورزيدهاند و بدان توجهى ننمودهاند».
آن گاه گفته شاعر را ياد آور مىشود:
«و النجم تستصغر الابصار رؤيته و الذنب للطرف لا للنجم في الصغر
ستارگان را گر چه ديدگان ما كوچك مىبيند،گناه از ديدگان است نه در ستارگان كه كوچك مىنمايند».
تذكر لازم:
برخى علاوه بر تناسب آيات،مساله تناسب سورهها را نيز مطرح ساخته و خواستهاند ترتيب موجود ميان سورهها را توقيفى بدانند.بلكه برخى از اين فراتر رفته آن را حكمتبالغه الهى گرفته،شاهدى بر اعجاز قرآن در ترتيب سورهها دانستهاند (13) . برهان الدين بقاعى(متوفاى 885)تفسير گستردهاى دارد به نام «نظم الدرر في تناسب الآيات و السور»كه به افراط در اين زمينه سخن گفته و از حد اعتدال بيرون رفته است.مطلب را از آن جا شروع مىكند كه تناسب ميان«استعاذه» و«بسمله»در آن است كه«استعاذه»با حرف«الف»شروع مىشود و اشاره به ابتداى آفرينش است، ولى«بسمله»با حرف«باء»كه حرف«شفوى»استشروع و با حرف«ميم»ختم مىشود كه اشاره به«معاد»است.پس استعاذه و بسمله مبدا و معاد را فرا گرفتهاند.به علاوه،يك تناسب دورانى ميان آخر قرآن(كه به دو سوره معوذتين ختم مىشود)و ابتداى قرآن كه با«استعاذه»شروع مىشود،قايل شده،كه هرگاه كسى بخواهد در تلاوت قرآن،آخر آن را به اول آن وصل كند،اين تناسب رعايتشده است (14) .آن گاه در بيان پيوستگى سورهها به يك ديگر سخنان بسيارى گفته كه عموما فاقد دليل و تعجب بر انگيز است.
شگفت آورتر،معاصر وى جلال الدين سيوطى،با آن ذكاوت و تيز نظرى-با آن كه كار بقاعى را ناپسند خوانده-خود رسالهاى به نام«تناسق الدرر في تناسب السور»نگاشته و در عرضه اين گونه مطالب بدون پشتوانه اسراف ورزيده است، از جمله مناسبتسوره«مسد»با سوره«توحيد»كه پس از آن واقع گرديده را در وزن و قافيه(حرف دال)گرفته،گويد:«سوره«مسد»به آيه في جيدها حبل من مسد (15) ختم مىشود و سوره«توحيد»به آيه قل هو الله احد (16) آغاز مىگردد،كه حرف آخر هر دو آيه"دال"است» (17) و از اين گونه تكلفات كه آدمى از شنيدن آن رنج مىبرد.به گفته سيد قطب:«قرآن آن اندازه شكوهمند و بزرگ قدر است و عظمت آن فراگير،كه نيازى به اين گونه تكلفات بىرنگ و بى مايه ندارد».جاى شگفتى است كه برخى از مفسرين عالى قدر ما،اين گونه گفتهها را پى گيرى كرده در كنار مطالب ارزشمند و والاى تفسير خود درج كردهاند (18) .
لذا متذكر مىشويم،كه هيچ تناسب معنوى ميان سورهها با يك ديگر وجود ندارد و هرگز ترتيب موجود بين سورهها توقيفى نيست،بلكه پس از رحلت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله بر دست صحابه،از روى برخى مناسبتهاى اعتبارى-مثلا بزرگى و كوچكى سورهها و از اين قبيل-انجام گرفته است،كه شرح آن در فصلهاى قبلى آمد.
و- نكتهها و ظرافتها
از ويژگىهاى ديگر قرآن-كه مايه شگفتى عرب گرديد:دقت در به كار بردن نكات بديعى و ظرافتهاى سخن ورى است.در قرآن انواع استعارهها و تشبيه و كنايه و مجاز و نكتههاى بديعى به حد وفور به كار رفته است.با وجود آن كه در تمامى موارد چار چوب شيوههاى متعارف عرب رعايتشده،ولى مورد كاربرد با چنان ظرافت و دقت انجام شده كه موجب حيرت ارباب سخن و نكته سنجان عرب گرديده است.سخن دانان پذيرفتهاند كه تشبيهات قرآنى متينترين تشبيهاتى است كه در كلام عرب يافت مىشود،اين تشبيهات جامع محاسن نكات بديعى بوده و رساترين بيان در ارائه فن ترسيم معانى شناخته شده است.
اديب بزرگ قدر جهان عرب،ابن اثير درباره تشبيه مفرد به مفرد سخن گفته و از قرآن آيه و جعلنا الليل لباسا (19) را مثال مىآورد.به گفته وى قرآن شب هنگام را به پوششى هم چون لباس-كه پوشش تن است-تشبيه نموده،زيرا تاريكى شب افراد را از ديد يك ديگر پنهان مىدارد تا اگر از دشمنى بخواهد بگريزد،يا در كمين او بنشيند،يا چيزى را از ديد ديگران پنهان دارد،از تاريكى فراگير شب مىتواند بهترين بهره را ببرد.ابن اثير گويد:«اين از تشبيهاتى است كه جز در قرآن،در جاى ديگر نتوان يافت،زيرا تشبيه تاريكى فراگير شب به پوشش تن،از جمله ظرافتهايى است كه قرآن به آن آراسته است و در ديگر كلام منثور و منظوم عرب يافت نمىشود.هم چنين آيه:
هن لباس لكم و انتم لباس لهن (20) كه هم سران را هم چون پوششى براى يك ديگر ترسيم نموده است.اين از ظريفترين تشبيهات به شمار مىرود،همان گونه كه لباس زينتى براى انسان است و عورت و ناديدنىهاى اندام او را مىپوشاند و از گزند سرما و گرما او را نگاه مىدارد،همين گونه هم سر زينتبخش حيات و پوشش زشتىها است و از لغزشها و فرو افتادن در چركىها او را نگاه مىدارد،پس چه زيبا تشبيه و شيوا تعبيرى است».
او مىگويد:«از تشبيهات زيبا و جالب قرآن نيز آيه:
نساؤكم حرث لكم (21) مىباشد و آن اندازه اين تشبيه گويا و دقيق است كه به حقيقتبيش از مجاز مىماند،زيرا «حرث»زمين آماده كشت است،كه«رحم»بدان تشبيه شده و زمينه آمادهاى براى كشت فرزندان است».ابن اثير در اين زمينه به درازا سخن مىگويد و اين گونه ترسيمهاى فنى چشم گير قرآن را با برخى از تشبيهات موجود در كلام عرب مقايسه مىكند و برترى قرآن را در فن تصوير به خوبى ارائه مىدهد (22) .
امير يحيى بن حمزه علوى نيز به تفصيل سخن گفته و به خوبى در ارائه امتيازات قرآن در فن ترسيم معانى،از عهده بر آمده است (23) .هم چنين سيد قطب-نويسنده توانا و با ذوق سرشار مصرى-كتابى با عنوان«التصوير الفني في القرآن»دارد علاوه بر آن چه در تفسير ادبى پر ارج خود«في ظلال القرآن»آورده است و در اين باره به خوبى از عهده مطلب بر آمده است.گوشههايى از اين گفتارهاى ذى قيمت در جلد 5«التمهيد»ارائه شده و در مورد انواع استعاره و كنايه و مجاز و نكات بديعى به تفصيل سخن گفته شده است (24) ،كه اين مختصر را گنجايش آن نيست و به همين اندازه بسنده مىكنيم.
پىنوشتها:
1. شحاته،اهداف كل سورة،ص 5-4.
2. استاد دراز،المدخل الى دراسة القرآن الكريم،مقدمه.(همان ص 6-5).
3. مدنى،المجتمع الاسلامي،ص 7-5.
4. ابن معصوم،انوار الربيع،ج 1،ص 34.
5. ابن اثير،المثل السائر،ج 3،ص 98.
6. ابن ابى الاصبع،بديع القرآن،ص 343 و ص 353-346.
7. انوار الربيع،ج 6،ص 325.
8. ر.ك:جلال الدين سيوطى،معترك الاقران،ج 1،ص 79-75 و نيز كتاب«الاتقان»،ج 3،ص 319-316.
البرهان زركشى،ج 1،181 164.
9. التمهيد،ج 5،ص 304-290.
10. تفسير الميزان،ط تهران،ج 1،ص 14،و ط بيروت،ص 16.
11. ر.ك:التمهيد،ج 5،ص 251-248.
12. فخر رازى،تفسير كبير،ج 7،ص 127.
13. محمد تقى شريعتى،تفسير نوين،ص 20-19.
14. بقاعى،نظم الدرر،ج 1،ص 22 و ص 15.
15. مسد 111:5.
16. اخلاص 112:1.
17. سيوطى،تناسق الدرر،ص 71،اين رساله با نام«اسرار ترتيب القرآن»به تحقيق عبد القادر احمد عطا به چاپ رسيده است.
18. هم چون مفسر گران قدر طبرسى عظيم،در تفسير پر ارج و گران قيمتخود«مجمع البيان».
19. نبا 78:10.
20. بقره 2:187.
21. بقره 2:223.
22. ر.ك:ابن اثير،المثل السائر،ج 2،ص 135-133 و ص 128-126.
23. ر.ك:امير علوى،الطراز،ج 3،ص 399.
24. ر.ك:التمهيد في علوم القرآن،ج 5،ص 333 به بعد.