ريشه هاى درونى جدال

: ريشه هاى درونى جدال
جدال نكوهش شده ، در صفات زشت درونى ريشه دارد. سرچشمه اين رفتار ناپسند يكى از امور ذيل است :
1 - خشم
آن گاه كه نيروى خشم از سيطره و فرمانبردارى نيروى خرد خارج شود، انسان را به رفتارهاى ناپسند وا مى دارد كه از جمله آن ها ((جدال )) است . انسان خشمگين يا به فردى لجوج و معاند تبديل مى شود كه مى كوشد بر شخص مقابل چيره شود و به هيچ وجه زير بار پذيرش حق نمى رود يا در صورتى كه حق با او باشد، براى اثبات حق به توهين و خشونت روى مى آورد.
2 - حب دنيا
گاه به دست آوردن مقام يا مال ، انسان را به صحنه جدال مى كشاند. گرايش به تحصيل دنيا و كسب وجهه در ميان مردم ، به ويژه دانشمندان ، فرد را اهل جدال كرده ، بحث و گفت وگو را عادت او مى سازد تا آن جا كه دانش را هم براى جدال با دانشمندان مى آموزد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در بخشى از وصيتى طولانى به حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
يا على من تعلم علما ليمارى به السفهاء او يجادل به العلماء او ليدعوالناس الى نفسه فهو من اهل النار(330).
اى على ! كسى كه دانشى را براى مراء با سبك مغزان يا جدال با دانشمندان يا فراخواندن مردم به سوى خود بياموزد، از اهل آتش است .
3 - تكبر
اظهار كمال و افتخار به دانش و آگاهى خويش ، از ديگر رذايلى است كه مى تواند ريشه جدال باشد به اين صورت كه فرد برا فخرفروشى به بحث و گفت وگو با ديگران بپردازد كه وصيت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به حضرت على (عليه السلام ) شامل اين دو قسم هم مى شود؛ البته روشن است كه ((جدال احسن )) در هيچ يك از صفات زشت درونى ريشه ندارد؛ بلكه از فضايل اخلاقى ريشه مى گيرد؛ اما شناخت انگيزه و ريشه واقعى اين رفتار براى انسان جدال كننده ، كارى بس دشوار است كه به راحتى قابل دستيابى نيست . دانشمند بزرگ شيعى ، علامه مجلسى (قدس ‍ سره ) مى گويد:
جدا كردن جدالى كه از هواهاى نفسانى سرچشمه مى گيرد، از جدالى كه براى اظهار حق و ارشاد گمراهان انجام مى شود، كارى در نهايت دشوارى است و چه بسيار كه در نگاه نخست ، يكى با ديگرى اشتباه مى شود و نفس ‍ بشر فريب كارى هاى پنهانى در اين جا دارد كه رهايى از آن ها جز به فضل الاهى ممكن نيست (331).
(5): پيامدهاى زشت جدال
جدال نكوهيده ، رفتارى است كه پيامدهاى ناپسند بسيار دارد، برخى از اين آثار منفى عبارتند از:
1 - تضعيف حق و تقويت باطل
هر گاه جدال كننده با وجود حقانيت عقيده ، در بحث و گفت وگو ضعيف باشد، نخستين اثر منفى جدال او اين است كه طرف مقابل بر او چيره شده ، اين غلبه را به حساب حقانيت عقيده خود مى گذارد و گمان مى كند آن چه به آن اعتقاد دارد، درست است و از ناتوانى كسى كه انگيزه الاهى دارد، برداشت ناصواب كرده ، آن را دليل بر بطلان ادعاى او و حقانيت خويش ‍ مى گيرد.امام صادق (عليه السلام ) در روايتى كه گذشت فرمود:
...اما المبطلون فيجعلون ضعف الضعيف منكم اذا تعاطى مجادلته و ضعف فى يده حجه له على باطله (332).
اما مخالفان ، آن گاه كه فرد ضعيف از شما به مجادله با مخالف پرداخت و ناتوانى او پديدار شد، شخص مخالف اين ضعف را دليل بر حقانيت عقيده باطل خويش قرار مى دهد.
در اين جا، نقص و كاستى از جانب جدل كننده است كه فردى ناتوان در بحث به شمار مى رود؛ اما خصم آن را به حساب بطلان حق گذاشته ، گمان مى كند عقيده باطلش حق است . گاه خصم تا پيش از اينكه جدل كننده با او وارد بحث شود، در اعتقاد خويش مردد است ؛ ولى پس از بحث ، يقين مى يابد كه اعتقاد او حق است ؛ در حالى كه يقين او چيزى جز ((جهل مركب ))(333) نيست .

ادامه نوشته

جدال

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
صورت دوم اين كه براى ابطال سخنان باطل شخص مقابل ، منكر ادله حقى شود كه شخص مقابل براى اثبات باطل خود، به ناحق از آن ها استفاده كرده است . او به حق اعتراف مى كند تا شايد بتواند باطل خود را اثبات كند و شخص جدل كننده نيز براى اين كه راه او را ببندد، در مقابل او، منكر حق مى شود تا طرف مقابل نتواند باطل خود را به اثبات برساند. اين گونه جدل در جايى پيش مى آيد كه شخص ، توان بحث با مواد درست را ندارد و در بحث ضعيف است ؛ از اين رو آن را جدل ((غيرحسن )) مى نامند. جدال و بحث نيك علمى و دينى ، آن است كه انسان از مواد درست و حق بهره گيرد و طرف مقابل را قانع كند. مخاطب جدال جدال را از جهت قابليت پذيرش مخاطب هم مى توان به دو قسم تقسيم كرد: 1 -مخاطب آماده : گاه طرف مقابل بحث ، مخاطبى است كه آمادگى پذيرش عقيده حق را دارد و با همين انگيزه به جدال مى پردازد تا حقيقت آشكار شود. براى او حق از عقيده اش مهم تر است ؛ از اين رو اگر با گفت وگو، به حقانيت جدل كننده پى ببرد، از عقيده خويش دست خواهد كشيد. 2 - مخاطب لجوج : گاه طرف جدل ، مخاطبى لجوج است كه هيچ عقيده اى را نمى پذيرد و فقط بر عقيده خويش پا مى فشرد. چنين كسى اگر به حقانيت جدال كننده هم پى ببرد، تسليم نشده ،بر عقيده خويش پابرجا و استوار خواهد ماند. موضوع جدال جدال را از جهت ميزان ارزش مساءله مورد بحث نيز مى توان به اقسامى تقسيم كرد: 1 -موضوع مفيد: گاه جدال بر سر موضوعى است كه ارزش گفت وگو را دارد، مانند بحث درباره بسيارى از مسائل اعتقادى يا علمى كه براى جدال كنندگان و نظارت كنندگان بر جدال بهره هاى فراوان خواهد داشت . 2 - موضوع بى فايده : گاه بحث درباره مساءله اى است كه روشن شدن آن هيچ گونه سود عقلانى براى جدال كنندگان نخواهد داشت . تقسيم ديگر جدال از جهت موضوع گفت وگو 1 -جدال در موضوع قابل فهم : بسيارى از امور كه مورد گفت وگوى بشر واقع مى شود، در محدوده فهم و درك او قرار دارد. بحث هاى علمى از امور طبيعى يا انسانى و گفت وگوهاى دينى درباره اصل توحيد و ساير اصول و فروع دين ، مباحثى هستند كه دست يافتن به حقيقت آن ها براى بشر ميسر است و انسان مى تواند با تحقيق و پرسش از دانايان و... به آن ها دست يابد. 2 - جدال در موضوع غير قابل فهم : برخى امور در محدوده درك و فهم بشر نمى گنجد و عقل آدمى را به آن راهى نيست . ذات الاهى از جمله امورى است كه به تصور انسان در نمى آيد و تامل و انديشه در آن راه به جايى نمى برد. اصول اعتقادى ، يا از جمله موضوع هاى قابل فهم هستند؛ مانند توحيد كه از اصول مهم دين است يا از آن دسته موضوع هايى به شمار مى روند كه مانند ذات الاهى قابل فهم و درك نيستند. دانشمندان علم كلام مى گويند: انسان به كنه و ذات خداوند پى نمى برد و فقط به طور اجمالى از او آگاه مى شود. دست يافتن به ذات او به صورت تفصيلى ممكن نيست : ((عنقا شكار كس نشود، دام باز گير.)) امير مؤ منان على (عليه السلام ) در مسجد كوفه خطبه مى خواند كه شخصى به نام ((ذعلب )) به پا خاست و از حضرت پرسيد: آيا تو خدا را مى بينى ؟ امام (عليه السلام ) فرمود: چگونه خدايى را كه نمى بينم مى پرستم ؛ البته او را با چشم دل مى بينم ، نه با چشم سر؛ آن گاه به تفصيل درباره مسائل غامض و دشوار اعتقادى سخن گفت و ابياتى سرود كه از جمله آن ها است :
فاترك اخا جدل فى الدين منعمقا
قد باشر الشك فيه الراى ماووفا(300)
پس ترك كن برادر جدل در دين را به ژرفا... (3): نكوهش و ستايش جدال از ديد شرع جدال در آيات و روايات به دو صورت زير مورد توجه قرار گرفته است : 1 -دسته اى از آيات و روايات ، جدال را نكوهش و از آن نهى مى كنند. 2 - دسته ديگر، جدال را تاءييد كرده ، به آن دستور مى دهند. 1 - نكوهش جدل از ديد شرع خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد: ما يجادل فى آيات الله الا الذين كفروا(301). فقط كسانى كه كافر شده اند، در آيات خدا جدال مى كنند. امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد: الجدل فى الدين يفسد اليقين (302). جدل در دين ، يقين را فاسد مى كند. حضرت رضا (عليه السلام ) به نقل از حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: لعن الله الذين يجادلون فى دينه اولئك ملعونون على لسان نبيه (303). خداوند كسانى را كه در دين او جدال مى كنند، لعنت مى كند. آنان در زبان پيامبر خدا نيز لعنت شدگانند. 2 - ستايش جدل از ديد شرع خداوند بزرگ در قرآن كريم مى فرمايد: ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن (304). (مردم ) را با حكمت [و برهان ] و پند نيكو به راه خدا بخوان و به بهترين روش با ايشان جدال كن . ((جادلهم )) در اين آيه ، فعل امر است كه خداوند به پيامبر دستور مى دهد به بهترين روش با مردم جدال كن و اين نشان مى دهد جدالى كه خداوند به پيامبرش سفارش مى كند، زشت و ناپسند نيست . رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: نحن المجادلون فى دين الله (305). ما مجادله كنندگان در دين خداييم . انسان ممكن است در برخورد نخست با اين آيات و روايات گمان كند ميان آن ها تضاد وجود دارد؛ حال آن كه با دقت و تامل در اقسام جدال ، به نيكى در مى يابد كه هيچ تضادى در بين نيست . حكم اقسام جدال از ديد شرع الف - جدال با انگيزه غير الاهى : جدال نيكو چه در مباحث علمى و چه در مباحث دينى بايد با انگيزه الاهى باشد. امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: اجعلوا امر كم لله و لا تجعلوه للناس فانه ما كان لله فهو لله و ما كان للناس فلا يصعد الى الله و لا تخاصموا الناس لدينكم فان المخاصمه ممرضه للقلب (306). امرتان را براى خدا قرار دهيد و براى مردم قرار ندهيد كه اگر براى خداوند انجام دهيد، بر خدا است كه پاداش آن را بدهد و اگر براى مردم باشد، به سوى خدا بالا نمى رود و با مردم در دينتان مخاصمه نكنيد. همانا مخاصمه در دين ، دل را بيمار مى كند. اين روايت نشان مى دهد كه اگر انگيزه ، غير الاهى باشد، جدال مطلوب نبوده ، ناپسند است .امام حسين (عليه السلام ) هم در روايت پيش گفته در پاسخ كسى كه حضرت را به گفت وگو فرا خواند، فرمود: همانا شيطان افراد را وسوسه ، و در گوش دل ايشان نجوا مى كند و مى گويد با مردم مناظره كن تا گمان نكنند ناتوان و نادان هستى (307). شرع جدالى را كه از هواى نفس سرچشمه بگيرد نهى كرده است ؛ زيرا اگر چه بحث و گفت وگو در آن ، علمى است ، انگيزه فرد، نفسانى و شيطانى است ؛ مانند آن كه هدف فقط چيرگى بر طرف مقابل است كه اين رذايل اخلاقى مثل خودپرستى و شهوت مقام نشات مى گيرد. ب - جدال خشن : خردمندان ، گفت وگو با لحن خشن و ناآرام را نكوهش مى كنند؛به ويژه اگر با اهانت و دشنام به مخاطب همراه باشد كه در اين صورت از ديدگاه شرع رفتارى حرام رخ داده است . تندى و خشونت در جدال افزون بر آن كه شخص را به حق نزديك نمى كند، او را از حقيقت دور ساخته ، به وادى لجاجت مى كشاند. خداوند متعالى در قرآن كريم از جدال غير احسن با اهل كتاب نهى كرده است : لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتى هى احسن الا الذين ظلموا منهم (308). با اهل كتاب مجادله نكنيد، مگر با بهترين وجه ، جز كسانى از ايشان كه ظلم كرده اند. نهى خداوند از هر گونه جدال غير احسن ، دليلى روشن بر نكوهيده بودن جدال خشن است ؛ به ويژه اگر با اهانت و دشنام همراه باشد. حال با توجه به اين كه مجادله غير احسن ، هم شامل مجادله زشت مى شود كه شخص ‍ جدال كننده در آن به خشونت و توهين مى پردازد و هم ((جدل حسن )) را در بر مى گيرد كه جدال كننده به صورت عادى و معمولى با مخاطب بحث مى كند، پرسش آن است كه آيا جدال كننده اجازه ((جدال حسن )) را دارد يا فقط ((جدال احسن )) شايسته و پسنديده است . دقت در اين بخش از آيه الا الذين ظلموا منهم روشن مى كند كه لازم نيست با افراد ستمكار كه از خلق خوش و برخورد نيكوى جدال كننده سوء استفاده مى كنند، ((مجادله احسن )) كرد و از آن جا كه جدال قبيح هم ناپسند است ، راهى جز جدال حسن باقى نمى ماند؛ بنابراين جواز مجادله حسن با چنين افرادى ثابت مى شود؛ يعنى اگر با آن ها كه از خلق نيكو سؤ استفاده مى كنند، به شكل معمول و متعارف جدل و بحث شود، ديگر نيازى به خوش رفتارى و مجادله احسن نيست ؛ بلكه چه بسا بتوان گفت : مجادله حسن با چنين كسانى بر مجادله احسن تقدم دارد. ج - جدال با استفاده از مواد نادرست : استفاده از مواد ناحق و باطل در بحث و گفت وگو، مورد ديگرى براى جدال نكوهيده به شمار مى رود؛ ولى در اين جا شبهه اى وجود دارد كه آيا در آيات و روايات ، از اثبات حق با مواد باطل نهى شده يا خير؟ خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد: و من الناس من يجادل فى الله بغير علم و يتبع كل شيطان مريد(309). و از مردم كسى است كه بدون علم در كار خدا جدل مى كند و از پى هر شيطان گمراه كننده اى مى رود. و من الناس من يجدل فى الله بغير علم و لا هدى و لا كتب منير(310). و از مردم كسى است كه بدون علم و هدايت و كتابى روشنگر، درباره خدا جدال مى كند. آن چه در اين آيه آمده ، ((يجادل فى الله )) است ؛ يعنى مجادله درباره خدا؛ ولى چون بدون آگاهى صورت مى پذيرد، نهى شده است ؛ براى نمونه ، كسى مى خواهد با مخاطب خود كه داراى عقايد باطل است ، بحث كند؛ ولى معلومات كافى براى جدال ندارد و به ناچار براى اثبات حق ، از هر چيزى ، حتى مواد باطل استفاده مى كند. طبق فرمان قرآن ، چنين كسى نبايد مجادله كند؛ زيرا توانايى آن را ندارد و خواسته او (قانع كردن طرف مقابل ) هرگز محقق نخواهد شد؛ بلكه چه بسا او را بيش تر به انحراف بكشاند. د - جدال با معاند لجوج : گفت و گو با كسى كه به پذيرش حق حاضر نبوده ، از عقيده باطل خويش ‍ دست نمى كشد، بى فايده و خالى از ارزش است . گاه انسان وارد بحث مى شود و همه جهات را هم رعايت مى كند، يعنى انگيزه و هدف او، هدايت شخص ، كيفيت آن هم ، نرم و لين ، و مواد آن هم صحيح است ؛ ولى ممكن است با تمام اين اوصاف ، طرف مقابل ، سخن او را نپذيرد و تسليم نشود و حتى اگر بحث او جنبه موعظه اى هم داشته باشد، باز بى اثر بماند؛ در چنين حالتى چون امكان بيهودگى وجود دارد نبايد به چنين بحثى تن داد. روشن است كه كسى دلسوزتر از پيامبر اسلام براى دست گيرى از مردم ، وجود نداشته است . حضرتش براى كمك به انسان ها بسيار حريص بود. گاه آن قدر از گمراهى افراد متاثر مى شد كه خداوند خطاب كرد: ان تحرص على هداهم فان الله لا يهدى من يضل (311). هر قدر بر هدايت آن ها حريص باشى ، (سودى ندارد؛ چرا كه ) خداوند كسى را كه گمراه ساخت ، هدايت نمى كند. اين بدان معنا نيست كه روش پيغمبر درست نبوده است ؛ بلكه پيامبر نگران حال آن ها بود. خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: انك لا تهدى من احببت و لكن الله يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين (312). همانا تو كسى را كه دوست داشته باشى هدايت نمى كنى ؛ اما خداوند آن كس را كه بخواهد هدايت مى كند و او به هدايت يافتگان آگاه تر است . اين هدايت به معناى راهنمايى و ارشاد نيست ؛ بلكه به معناى ((ايصال به مطلوب (313))) است ؛ زيرا ((ارشاد و راهنمايى )) وظيفه پيامبر، و ((ايصال به مطلوب )) كار خداوند است . او هر كه را بخواهد، هديد مى كند؛ ولى ((ارائه طريق ))، نشان دادن راهى است كه انسان را به سعادت برساند؛ بنابراين ، هدايت كار خداوند است ؛ از اين رو فقط براى تشفى دل پيامبر به او فرمود: تو براى هدايت مردم خود را به زحمت مى اندازى . يكى از اصحاب امير مؤ منان (عليه السلام ) به نام همام از او خواست كه تقواپيشگان را برايش وصف كند. حضرت در پاسخ چنان رسا وصف كرد كه همام بى هوش شد و از دنيا رفت . اين جا زمينه براى پرورش روحى او بسيار آماده بود كه سخنان امير مؤ منان (عليه السلام ) چنين تاثير شگفت بر او گذاشت ؛ ولى گاه پيامبر با امثال ابوجهل مواجه بد كه به هيچ شكل ، دوستى خدا و رسول در دل آن ها راه نمى يافت ؛ زيرا هيچ زمينه اى در آن ها، براى هدايت وجود نداشت . پيامبر براى هدايت اين افراد خود را بسيار به تكلف و زحمت مى انداخت ؛ به همين جهت خداوند فرمود: و لو شاء ربك لامن من فى الارض كلهم جميعا افانت تكره الناس حتى يكونوا مؤ منين (314). اگر پروردگار تو مى خواست ، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى (به اجبار) ايمان مى آوردند. آيا تو مى خواهى مردم را وادارى كه ايمان بياورند؟ بنابراين بحث و جدل با كسانى كه احتمال تاثير در آن ها وجود ندارد، بيهوده است . بدتر از كسى كه زير بار حق نمى رود، اهل فتنه است . چنين شخصى نه تنها حق را نمى پذيرد كه بر ضد آن توطئه مى كند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اياكم و جدال كل مفتون فان كل مفتون ملقن (315). از جدال با كسى كه مفتون (316) است بپرهيز؛ زيرا شيطان به او تلقين و او را يارى مى كند. هر سخن شخص مفتون ، مطلبى است كه شيطان در دل او جارى مى سازد. بحث و مجادله علمى با چنين افرادى فايده اى ندارد و شخص همان راه گمراهى خود را پيش گرفته ، براى اصلاح عقيده خويش ، و پذيرش حق ، گامى بر نخواهد داشت ؛ پس در آغاز بايد دقت شود كه شخص مورد نظر درباره مسائلى دينى چه حالتى دارد. آيا از افرادى است كه دنيا، همه وجود او را فرا گرفته و مفتون كرده يا هنوز مفتون دنيا نشده و قابل هدايت است ؟ اگر از دسته اول بود، جدل با او هيچ فايده اى ندارد. امير مؤ منان على (عليه السلام ) در زمان وفاتش وصيت فرمود: دع المماراه و مجاراه من لا عقل له و لا علم (317). بحث و گفت وگو را با كسى كه عقل و دانش ندارد رها كن ؛ چرا كه موعظه چنين فردى بى فايده بوده ، جدال با او، جدال احسن نيست ؛ ولى اگر از دسته دوم بود، گفت وگو با او با شرايط خاص جدل (جدال احسن ) خواهد بود كه انبيا نيز به چنين جدالى امر شده اند. سپس ، بايد ظرفيت و توان درك و فهم شخص را سنجيد تا بتوان مطابق آن به بحث با او پرداخت . ه - جدال در موضوع بى فايده : بحث از امور بى فايده ، كارى بيهوده و مورد نكوهش خردمندان و شرع است . انسان به حكم فطرت و عقل خويش ، در پى چيزى بر مى آيد كه در آن بهره اى بر اى خود ببيند؛ از اين رو جدال در موضوعى كه هيچ سودى براى او نخواهد داشت ،به حكم فطرت و عقل سليم نادرست است . حضرت رضا (عليه السلام ) در سفارش هايى به حضرت عبدالعظيم فرموده است : يا عبدالعظيم ابلغ عنى اوليائى [السلام ] و قل لهم لا يجعلوا للشيطان على انفسهم سبيلا و مرهم بالصدق فى الحديث و اداء الامانه و مرهم بالسكوت و ترك الجدال فيما لا يعنيهم ...(318). اى عبدالعظيم ! سلام مرا به دوستانم برسان و به ايشان بگو شيطان را به جان هايشان راه ندهند و به ايشان راستى در سخن و امانتدارى و ترك جدال و گفت وگو در چيزهايى را كه براى ايشان فايده اى ندارد دستور بده . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در بخشى از كلامى بسيار طولانى فرمود: و اما علامه المتكلف فاربعه الجدال فيما لا يعنيه ...(319). نشانه كسى كه خود را به تكلف مى اندازد چهار چيز است : 1 - جدال (و گفت وگو) در چيزى كه براى ايشان فايده ندارد... و - جدال در موضوع غير قابل فهم : گفت وگو در آن چه خارج از حد درك است ، بى حاصل ، بلكه زيانبار است . عقل و شرع بحث و جدل در چنين موضوعى را نكوهيده است . امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: تكلموا فى خلق الله و لا تكلموا فى الله فان الكلام فى الله لا يزيد الا تحيرا(320). درباره آفرينش خدا گفت وگو كنيد و در ذات خدا بحث نكنيد. همانا سخن گفتن از ذات خدا چيزى جز سرگردانى نمى افزايد. ذات الاهى فراتر از محدوده خرد انسان است . بشر فقط به هستى آفريدگار جهان پى مى برد؛ اما تصويرى از او به دست نخواهد آورد؛ زيرا ذات پاكش ‍ برتر از آن است كه به تصوير در آيد. او را صورتى نيست و به تعريف در نيايد: حده ان لا يحد(321). جدال در اين امور، چيزى جز ترديد به بار نمى آورد؛ از اين رو شرع آن را نهى كرده است . امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود: اياكم و الجدال فانه يورث الشك فى دين الله (322). از جدال بپرهيزيد؛ چرا كه در دين خدا شك را به ارث مى گذارد. امير مؤ منان على (عليه السلام ) در كلامى ديگر پس از بر حذر داشتن از جدال فرمود: ...و من تخلف عنا هلك (323). و هر كس از (فرمان ) ما سر بپيچد نابود مى شود؛ البته برخى از امور در حيطه عقل هيچ انسانى حتى ظرف با عظمت معصومان (عليه السلام ) هم نمى گنجد و برخى ديگر، از حوزه درك غالب افراد خارج است . ز - جدال احسن : بحث و گفت وگو در مسائل علمى و دينى با همه صورت هايش از سوى عقل و شرع نكوهش نشده ؛ بلكه برخى از اقسام آن ، ستايش شده است . جدالى كه ((به دور از هواهاى نفسانى ))، ((با زبانى خوش و گفتارى ملايم )) ((موادى درست )) و ((درباره موضوعى قابل فهم و مفيد)) صورت گيرد، بحثى پسنديده به شمار مى رود كه قرآن كريم و روايات به آن سفارش كرده اند. مباحثه ها و مناظره هاى پيشوايان معصوم (عليه السلام ) به ويژه امام باقر، امام صادق ، امام رضا و امام جواد (عليه السلام ) از جمله اين نوع جدال شمرده مى شود. امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مى فرمايد: در حضور امام صادق (عليه السلام ) از جدال در دين صحبت شد و گفته شد كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيشوايان معصوم (عليه السلام ) از جدال نهى مى كردند. حضرتش فرمود: لم ينه عنه مطلقا لكنه نهى عن الجدال بغير التى هى اءحسن اءما تسمعون الله يقول : ((و لا تجادلوا اءهل الكتاب الا بالتى هى اءحسن )) و قوله تعالى : ((ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى اءحسن )) فالجدال بالتى هى اءحسن قد قرنه العلماء بالدين و الجدال بغير التى هى اءحسن محرم و حرمه الله تعالى على شيعتنا و كيف يحرم الله الجدال جمله و هو يقول : ((و قالوا لن يدخل الجنه الا من كان هودا اءو نصارى )) قال الله تعالى : ((تلك اءماتيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين )) فجعل علم الصدق و الاءيمان بالبرهان و هل يؤ تى بالبرهان الا فى الجدال بالتى هى اءحسن قيل : يا ابن رسول الله فما الجدال بالتى هى اءحسن و التى ليست باءحسن قال : اءما الجدال بغير التى هى اءحسن ان تجادل مبطلا فيورد عليك باطلا فلا ترده بحجه قد نصبها الله تعالى و لكن تجحد قوله اءو تجحد حقا يريد ذلك المبطل اءن يعين به باطله فتجحد ذلك الحق مخافه اءن يكون له عليك فيه حجه لانك لا تدرى كيف المخلص منه فذلك حرام على شيعتنا اءن يصيروا فتنه على ضعفاء اخوانهم و على المبطلين اءما المبطلون فيجعلون ضعف الضعيف منكم اذا تعاطى مجادلته و ضعف فى يده حجه له على باطله و اءما الضعفاء منكم فتغم قلوبهم لما يرون من ضعف المحق فى يد المبطل و اءما الجدال التى هى اءحسن فهو ما اءمرالله تعالى به نبيه اءن يجادل به من حجد البعث بعد الموت و احياءه له فقال الله حاكيا عنه ((و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم فقال الله فى الرد عليه قل يا محمد ((يحييها الذى اءنشاءها اءول مره و هو بكل خلق عليم الذى جعل لكم من الشجر الا خضر نارا فاذا انتم منه توقدون )) فاءرادالله من نبيه اءن يجاد المبطل الذى قال كيف يجوز اءن يبعث هذه العظام و هى رميم فقال الله تعالى ((قل يحييها الذى اءنشاءها اءول مره )) اءفيعجز من ابتداء به لا من شى ء اءن يعيده بعد اءن يبلى بل ابتداؤ ه اءصعب عندكم من اعاده ثم قال : ((الذى جعل لكم من الشجر الاءخضر نارا)) اى اذا كمن النار الحاره فى الشجر الاءخضر الرطب يستخرجها فعرفكم اءنه على اعاده ما بلى اقدر ثم قال : ((اءوليس الذى خلق السماوات و الاءرض بقادر على اءن يخلق مثلهم بلى و هو الخلاق العليم )) اءى اذا كان خلق السماوات و الاءرض اءعظم و اءبعد فى اءوهامكم و قدركم اءن تقدروا عليه من اعاده البالى فكيف جوزتم من الله خلق هذا الاءعجب عندكم و الاءصعب لديكم و لم تجوزوا منه ما هو اءسهل عند كم من اعاده البالى قال الصادق (عليه السلام ): فهذا الجدال بالتى هى اءحسن لاءن فيها قطع عذر الكافرين و ازاله شبههم و اءماالجدال بغير التى هى اءحسن باءن تجحد حقا لا يمكنك اءن تفرق بينه و بين باطل من تجادله و انما تدفعه عن باطله باءن تجحد الحق فهذا هو المحرم لانك مثله ، جحد هو حقا و جحدت اءنت حقاء آخر(324). به شكل مطلق [= همه اقسام جدال ] نهى نفرموده است ؛ بلكه از جدالى نهى فرمود كه ((غير احسن )) است ؛ به دليل آن چه از خداوند مى شنويد كه مى فرمايد: ((با اهل كتاب جدال نكنيد، مگر به نيكوترين وجه )) و گفتار خداوند متعالى : ((مردم را با حكمت و پند نيكو به راه پروردگارت فرا خوان ، و به بهترين شكل جدال كن .)) پس جدال به بهترين وجه را دانشمندان به راستى با دين پيوند مى زنند و جدال ((غير احسن )) حرام شده است و خداوند متعالى آن را بر پيروان ما حرام كرده است و چگونه خدا تمام اقسام جدال را حرام كرده ؛ در حالى كه مى گويد: ((آن ها گفتند هيچ كس جز يهود يا نصارى هرگز داخل بهشت نخواهد شد.)) خداوند فرمود: ((اين آرزوى آن ها است . بگو: اگر راست مى گوييد برهان خود را (بر اين موضوع ) بياوريد.)) خداوند برهان را دليل راستى و ايمان ايشان قرار داد و آيا برهان جز در ((جدال احسن )) آورده مى شود؟ به امام عرض شد: اى پسر رسول خدا!((جدال احسن )) و ((جدال غير احسن )) چيست ؟ امام فرمود: اما ((جدال غير احسن )) آن است كه تو با مخالفى بحث و گفت وگو كنى و او دليل باطلى براى تو بياورد كه تو نمى توانى آن را با حجتى الاهى [= درست ] رد كنى ؛ اما او را انكار مى كنى يا آن كه دليل درست و حقى را كه فرد مخالف مى خواهد با كمك آن عقيده باطل خويش را اثبات كند، انكار كنى ؛ پس تو آن دليل حق را از ترس ‍ آن كه به نفع او و به زيان تو شود، انكار مى كنى ؛ زيرا نمى دانى راه گريز از آن چيست . چنين جدالى بر شيعيان ما حرام است ؛ (چرا كه ) براى برادران دينى ضعيف خود، و براى آن ها كه مخالف هستند فتنه اى مى شوند؛ اما براى مخالفان (به اين شكل ) كه وقتى فرد ضعيف از شما به مجادله با مخالف پرداخت و ضعف و ناتوانى او در بحث پديدار شد؛ شخص ‍ مخالف ، اين ضعف را بر حقانيت عقيده باطل خويش دليل قرار مى دهد؛ امام ضعيفان از شما پس از آن كه شخص بر حق در بحث با مخالف مغلوب شد، از شكست او اندوهگين مى شوند. ((جدال احسن )) همان است كه خداوند به پيامبرش دستور داده است كه به وسيله آن با كسانى كه منكر معاد و زندگى پس از مرگ هستند، گفت وگو كن ؛ پيامبر خداوند از منكر معاد چنين حكايت مى كند: ((و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش ‍ كرد و گفت چه كسى اين استخوان ها را زنده مى كند؛ در حالى كه پوسيده است .)) خداوند هم در رد او فرمود: ((بگو (اى محمد!) همان كسى كه نخستين بار آن ها را ايجاد كرد، (دوباره ) آن ها را زنده مى سازد و او به هر آفرينشى آگاه است ؛ همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما به وسيله آن ، آتش مى افروزيد.)) /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}
ادامه نوشته