ارتباط مفهومی اخلاص وریا

اخلاص در عمل و یا کار برای خدا از اصول مسلم اسلامی است که به این مکتب آسمانی روشنی و درخشندگی خاصی بخشیده است و آن را در زمینه‌های عقیدتی، اخلاقی و اجتماعی از دیگر مکاتب بشری جدا ساخته است و در حقیقت یکی از پربارترین اصولی است که اسلام دعوتگر آن می‌باشد قرآن کریم طی آیاتی افراد با ایمان را به اخلاص در عمل و پاکی دعوت می‌کند و این حقیقت را تحت عنوان «مرضات‌الله»، «رضوان‌الله»، «ابتغاء وجه‌الله»، «مخلصین له الدین» و «قوموا لله» بیان کرده و با مراجعه به آیاتی که این الفاظ در آنها وارد شده مطلب روشن‌تر می‌گردد. اصول این بیان‌ها را می‌توان به صورت زیر خلاصه نمود:
1.
مرضات‌الله

به عنوان مثال قرآن آن گروه را می‌ستاید که کار را برای تحصیل رضایت و خشنودی خدا انجام دهند آنجا که می‌فرماید: «و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات‌الله و الله رئوف بالعباد». (1)
2.
وجه‌الله

وجه در لغت عرب همان چهره و صورت است ولی از آنجا که سیمای انسان مظهر رضا و غضب و خشنودی و خشم انسان است واگر انسان از چیزی خشنود شود آثار آن در چهره او نمایان می‌گردد و یا اگر خشمگین شود آثار آن در چهره او مشخص می‌شود از این جهت در لغت عرب گاهی این لفظ به عنوان کنایه از رضا و خشنودی به کار می‌رود و گویا از آنجا که اساسی‌ترین عضو هر انسانی در مواجهه با دیگران وجه اوست افراد مخلص و با ایمان وجه خود را به طرف خدا می‌کنند.
قرآن مجید در دعوت بر این اصل می‌فرماید انگیزه کار باید تحصیل خشنودی خدا باشد و در این باره از واژه‌هایی چون «ابتغاء وجه‌الله»، «لوجه الله»، «وجه ربه الأعلی» کمک می‌گیرد. از باب نمونه می‌فرماید: «...وَ مَا تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ ...» (2) خاندان رسالت وقتی طعام شب خود را به مستمندان می‌دادند تنها رضایت محض الهی را مدنظر داشتند و می‌گفتند: « إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً» (3)

ادامه نوشته

حکمت‌هاي دهگانه لقمان در قرآن

 لقمان کيست

اصليت لقمان حبشي بود که در روزگار داود پيغمبر(ع) مي زيست و بواسطه برخورداري از اخلاق و صفات نيک، عقل، تدبير، بيان شيرين و منطق محکم به نام لقمان حکيم معروف شد.

از زندگي او اطلاعات دقيقي در اختيار نيست اما اين نکته محرز است که سخنان حکيمانه وي زينت بخش صفحات کتابهاي اخلاقي، تفاسير و تاريخ است.

لقمان عمر طولاني داشت (از دويست تا 560 سال، و از هزار تا 3500 سال را نوشته اند) و با پيامبران بسيار ديدار کرده است. (المواعظ العدديه، ص142)

به عقيده بعضي لقمان چند سال قبل از تأسيس حکومت حضرت داود(ع) و به نظر بعضي ده سال پس از حکومت داود متولد شد و عمر او تا عصر پيامبري حضرت يونس(ع) ادامه يافت، او در عصر نبوت و حکومت حضرت داود همراه آن حضرت به جنگ جالوت رفت و در کشتن جالوت که طاغوت آن عصر بود شرکت داشت.

لقمان مدتي چوپان و برده قَيْن بن حسر (از ثروتمندان بني اسرائيل) بود، سپس بر اثر بروز حکمت هاي سرشار نظري و عملي از طرف ارباب خود آزاد شد.

به نظر مي رسد لقمان بيشتر عمر خود را در خاورميانه، به ويژه در فلسطين و بيت المقدس گذرانده است و نقل شده که قبرش در اِيله (يکي از بندرهاي فلسطين) است.

از ويژگي هاي لقمان اينکه مسافرت هاي بسيار داشت، با انسانهاي مختلف مانند پيامبران، علماء و فقهاء معاشرت داشت و بدليل عمر طولاني و حالت عبرت پذيري که داشت تجربيات بسيار آموخت.

 حکمت لقمان

ادامه نوشته

تغییر ظاهری دنیا در روز قیامت بر اساس آیات قرآن

از قرآن استفاده می‌شود که در پایان این جهان و با نفخ صور انقلاب عظیمی را در کائنات و آسمان و زمین رخ می‌دهد. برپا شدن قیامت، مقارن با تحوّلات بزرگی در نظام این جهان است؛ به گونه‌ای که با برچیده شدن بساط این عالم، عالم دیگری برپا می‌گردد. آنگاه همه انسان‌ها از آغاز تا پایان خلقت زنده می‌گردند.

دگرگونی زمین، کوه‌ها، دریاها

در زمین، زلزله عظیمی پدید می‌آید و آنچه در درون زمین است، خارج می‌شود. اجزای زمین متلاشی می‌گردد. دریاها شکافته می‌شوند. کوه‌ها به حرکت درمی‌آیند و در هم کوبیده می‌شوندو مانند توشه شن می‌گردند. سپس به صورت پشم حلّاجی شده در آمده، آنگاه در فضا پراکنده می‌شوند و از سلسله کوه‌های سر به آسمان کشیده، جز سرابی باقی نمی‌ماند.

دگرگونی آسمان و ستارگان

ماه، خورشید و ستارگان عظیمی که بعضی از آنها میلیون‌ها بار از خورشید بزرگ‌تر و پر فروغ‌ترند تیره و خاموش می‌شوند و نظم حرکت آنها به هم می‌خورد. خورشید و ماه به هم می‌پیوندند آسمان که مانند سقفی محفوظ و محکم این جهان را احاطه کرده، متزلزل می‌گردد و می‌شکافد و از هم می‌درد و طومار آن در هم می‌پیچد. روزی که آسمان‌ها به مانند فلز گداخته شود و فضای جهان پر از ابر و دود می‌شود. در چنین شرایطی، شیپور مرگ نواخته می‌شود، همه موجودات زنده، می‌میرند و در جهان طبیعت، اثری از حیات نمی‌ماند و وحشت و اضطراب بر تمام جان‌ها سایه می‌افکند؛ پس از آن، جهان دیگری که جاودان و همیشگی است، برپا می‌گردد.

ادامه نوشته

110 نصیحت ارزشمند لقمان حکیم به فرزندش!


بسم الله الرحمن الرحیم 
1- فرزندم هیچ كس و هیچ چیز را با خداوند شریك مكن! 2- با پدر و مادرت بهترین رفتار را داشته باش! 3- بدان كه هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ماند! 4- نماز را آنگونه كه شایسته است بپادار! 5- اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مكن! 6- در مقابل پیشامدها شكیبا باش ! 7- از مردم روی مگردان و با آنها بی اعتنا مباش! 8- با غرور و تكبر با دیگران رفتار مكن! 9- در راه رفتن میانه رو باش! 10- بر سر دیگران فریاد مكش و آرام سخن بگو!

11- از طریق اسماء و صفات خداوند او را بخوبی بشناس! 12- به آنچه دیگران را اندرز می دهی خود پیشتر عمل كن! 13- سخن به اندازه بگو! 14- حق دیگران را به خوبی اداء كن! 15- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار! 16- به هنگام سختی دوست را آزمایش كن! 17- با سود و زیان دوست را امتحان كن! 18- با بدان و جاهلان همنشینی مكن! 19- با اندیشمندان و عالمان همراه باش! 20- در كسب و كار نیك جدّی باش!

21- بر كوتاه فكران و ضعیفان اعتماد مكن! 22- با عاقلان ایماندار مدام مشورت كن! 23- سخن سنجیدۀهمراه با دلیل را بیان كن! 24- روزهای جوانی را غنیمت بدان! 25- هم مرد دنیا و هم مرد آخرت باش! 26- یاران و آشنایان را احترام كن! 27- با دوست و دشمن خوش اخلاق باش! 28- وجود پدر و مادر را غنیمت بشمار! 29- معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار! 30- كمتر از درآمدی كه داری خرج كن!

31- در همۀامور میانه رو باش! 32- گذشت و جوانمردی را پیشه كن! 33- هر چه كه می توانی با مهمان مهربان باش! 34- در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار! 35- بهداشت و نظافت را هیچگاه فراموش مكن! 36- هیچگاه دوستان و هم كیشان خود را ترك مكن! 37- فرزندانت را دانش و دینداری بیاموز! 38- سواركاری و تیراندازی و ... را فراگیر! 39- در هر كاری از دست و پای راست آغاز كن! 40- با هر كس به اندازۀدرك او سخن بگو!

41- به هنگام سخن متین و آرام باش! 42- به كم گفتن و كم خوردن و كم خوابیدن خود را عادت بده! 43- آنچه را كه برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند! 44- هر كاری را با آگاهی و استادی انجام بده! 45- نا آموخته استادی مكن! 46- با ضعیفان و كودكان سرّ خود را در میان نگذار! 47- چشم به راه كمك و یاری دیگران مباش! 48- از بدان انتظار مردانگی و نیكی نداشته باش! 49- هیچ كاری را پیش از اندیشه و تدبر انجام مده! 50- كار ناكرده را كرده خود مدان!

51- كار امروز را به فردا مینداز! 52- با بزرگتر از خود مزاح مكن! 53- با بزرگان سخن طولانی مگو! 54- كاری مكن كه جاهلان با تو جرأت گستاخی پیدا كنند! 55- محتاجان را از مال خود محروم مگردان! 56- دعوا و دشمنی گذشته را دوباره زنده مكن! 57- كار خوب دیگران را كار خود نشان مده! 58- مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده! 59- با خویشاوندان قطع خویشاوندی مكن! 60- هیچگاه پاكان و پرهیزكاران را غیبت مكن!

ادامه نوشته

نصایح لقمان به فرزندش

سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد. لقمان فرزندش ناتان را خطاب قرار داد و گفت: فرزندم همیشه شکر خدا را به جای آور، برای خدا شریک قائل مشو، زیرا مخلوقی ضعیف و محتاج را با خالقی عظیم و بی نیاز برابر نهادن، ظلمی بزرگ است.

فرزندم:
اگر عمل تو از خردی چون ذره ای از خردل در صخره های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد شد و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید.

فرزندم:
نماز را به پای دار! تا ارتباط تو با خدا محکم گردد و از ارتکاب فحشا و منکر مصون باشی و چون به حد کمال رسیدی، دیگران را به معروف و تهذیب نفس و تزکیه روح دعوت و رهبری کن و در این راه در مقابل سختی ها، صبور و شکیبا باش.

فرزندم:
نسبت به مردم تکبر مکن و به دیگران فخر مفروش که خدا مردم خودخواه و متکبر را دوست ندارد. خود را در برابر ایشان زبون مساز که در تحقیرت خواهند کوشید، نه آنقدر شیرین باش که ترا بخورند و نه چندان تلخ باش که به دورت افکنند.

ادامه نوشته

حکمت‌هاي دهگانه لقمان در قرآن

 لقمان کيست

اصليت لقمان حبشي بود که در روزگار داود پيغمبر(ع) مي زيست و بواسطه برخورداري از اخلاق و صفات نيک، عقل، تدبير، بيان شيرين و منطق محکم به نام لقمان حکيم معروف شد.

از زندگي او اطلاعات دقيقي در اختيار نيست اما اين نکته محرز است که سخنان حکيمانه وي زينت بخش صفحات کتابهاي اخلاقي، تفاسير و تاريخ است.

لقمان عمر طولاني داشت (از دويست تا 560 سال، و از هزار تا 3500 سال را نوشته اند) و با پيامبران بسيار ديدار کرده است. (المواعظ العدديه، ص142)

به عقيده بعضي لقمان چند سال قبل از تأسيس حکومت حضرت داود(ع) و به نظر بعضي ده سال پس از حکومت داود متولد شد و عمر او تا عصر پيامبري حضرت يونس(ع) ادامه يافت، او در عصر نبوت و حکومت حضرت داود همراه آن حضرت به جنگ جالوت رفت و در کشتن جالوت که طاغوت آن عصر بود شرکت داشت.

لقمان مدتي چوپان و برده قَيْن بن حسر (از ثروتمندان بني اسرائيل) بود، سپس بر اثر بروز حکمت هاي سرشار نظري و عملي از طرف ارباب خود آزاد شد.

به نظر مي رسد لقمان بيشتر عمر خود را در خاورميانه، به ويژه در فلسطين و بيت المقدس گذرانده است و نقل شده که قبرش در اِيله (يکي از بندرهاي فلسطين) است.

از ويژگي هاي لقمان اينکه مسافرت هاي بسيار داشت، با انسانهاي مختلف مانند پيامبران، علماء و فقهاء معاشرت داشت و بدليل عمر طولاني و حالت عبرت پذيري که داشت تجربيات بسيار آموخت.

 حکمت لقمان

در آيه 12 سوره لقمان آمده است: «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ؛ ما به لقمان حکمت داديم.» اين آيه نشان مي دهد خداوندي که حکيم مطلق است لقمان را از حکمت سرشار بهره مند و آن را تأييد کرده است .

لقمان(ع) يک انسان پاک و مخلص و باصفا بود که و در صراط سير و سلوک و عرفان، زحمت ها کشيد و بواسطه مخالفت با هوس هاي نفساني و تحمل دشواري ها و رياضت و نفس کشي، از بديها دور و حکمت سرشاري در خود ايجاد کرد .

ادامه نوشته

ـ مراقبه و محاسبه

یکی از روشهای تربیت در قرآن کریم «مراقبه و محاسبه» است که علمای اخلاق و ارباب معرفت درباره این موضوع بسیار تأکید و توصیه فراوان نموده اند.

معنای «مراقبه و محاسبه» مرحوم نراقی در «جامع السعادات» می نویسد: معنای «مراقبه» آن است که همیشه ملاحظه کند ظاهر و باطن خود را تا این که اقدام به

معاصی نکند و واجبات از او ترک نشود تا این که در هنگام محاسبه ملامت و ندامت متوجه او نشود. و معنای «محاسبه»، این است: که انسان در هر شبانه روز وقتی را معین کند که به حساب نفس خویش برسد که چه اعمالی را انجام داده و طاعتها و گناهانش را موازنه و سنجش نماید و نفس خویش را سرزنش کند. اگر در طاعت الهی تقصیر نموده یا مرتکب معصیت شده، و شکر نماید خداوند را اگر واجبات را انجام داده و معصیتی از او صادر نشده و شکر زیادتری نماید، اگر موفق به بعضی اعمال خیر و مستحبی شده است.»(74)

انسان باید همواره در طول روز و تا هنگام استراحت شبانگاهی به کشیک نفس پرداخته و لحظه ای از آن غافل نباشد تا وسوسه های نفسانی و حالات شیطانی نتواند وی را از جاده حق و اعتدال خارج کرده و به سوی عمل و یا صفتی زشت سوق دهد و یا کار پسندیده را در نظرش به صورت دیگری جلوه دهد و یا با تنبلی و کسالت او را از اقدام و ادامه بر انجام آن منصرف کند.

این قدم بسیار مهمی است که در آغاز، سخت و دشوار است، ولی به تدریج از دشواری آن کاسته و آسان خواهد شد.

امام علی (ع) می فرماید: «رحم ال

ادامه نوشته

نکات تربیتی سوره مبارکه لقمان

گروه فعالیت‌های قرآنی: مسائل تربیتی در قرآن به قدری گسترده است که اگر انسان سال‌ها تلاش کند شاید بتواند گوشه‌ای از آن را بیان کند، به همین دلیل سعی ما بر این است که با رجوع به آیات سوره مبارکه لقمان، گوشه‌ای از نکات تربیتی این سوره مبارکه را که دارای نصایح خاصی است بیان کنیم.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از کردستان، محمدرضا خسروپور، کارشناس قرآن تبلیغات اسلامی سقز با اشاره به اهمیت تربیت قرآنی جامعه در یادداشتی به مسائل تربیتی سوره لقمان پرداخته است، که در ادامه این یادداشت می‌آید.
یکی از مهم‌ترین مباحث که در حوزه علوم انسانی، توجه ویژه‌ای به آن شده، تربیت انسان است، چرا که مهمترین هدف از بعثت انبیا تربیت و تزکیه انسان‌ها و به سعادت رساندن آنهاست. همه مکاتب و مذاهب برای تربیت آدمی در دوران کودکی و نوجوانی به دلایل متعدد، اهمیت ویژه‌ای قائل  شده‌اند. اسلام نیز بر تربیت در این دوران تأکید فراوان دارد و آن را از وظایف والدین و حقوق فرزندان عنوان می‌کند.

با بررسی قرآن کریم این نکته به خوبی آشکار می‌شود که کلام خداوند، به تمام معنی یک الگو تربیتی کامل برای تمامی جامعه است. مسائل تربیتی در قرآن به قدری گسترده است که اگر  انسان سالها تلاش کند شاید بتواند گوشه‌ای از آن را بیان کند. به همین دلیل سعی ما بر این است که با رجوع به آیات سوره مبارکه لقمان، گوشه‌ای از نکات تربیتی این سوره مبارکه را که دارای نصایح خاصی است بیان کنیم. 

از آداب معاشرت صحیح اسلامی آن است که انسان در برخوردها و جدایی‌های خود از مردم، اصول متانت و محبت را رعایت کند، و رفتارش با سلام و لبخند مهرانگیز باشد، از روی بی‎اعتنایی و خشم‌آلود، از کنار مردم عبور ننماید، چنین روی گردانی که از تکبر و خودپسندی نشات می‌گیرد، باعث تیره شدن روابط، و سرد شدن کانون گرم پیوندها، و احیانا موجب تخریب آن کانون خواهد شد. مساله روی گردانی مغرورانه از مردم، یک جسارت و توهین است که از آثار شوم آن کینه پروری و کاشتن بذر عداوت و دشمنی است، و چنین کاری موجب تباهی اخلاق و شیوه‌های خداپسندانه انسانی خواهد شد.

ادامه نوشته

نکات تربیتی و روانشناسی در قرآن *

چند نکته تربيتى در قرآن

1. اگر قصد راهنمايى و تربيت كسى را داريد، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گيريد؛ حتى اگر مخاطب شما فرعون سركش يا سران لجوج كفار جاهلى باشند؛(طه/44 و شعرا/215).

2. الف) گفتار رفتار آدمى در هر زمان و مكان، در حافظه الهى محفوظ است ؛ مراقب باشيد؛(لقمان/16 و كهف/30).

ب) نسبت به انسان‏هاى اطرافت، احساس مسئوليت كن و آنها را از كارهاى بد بازدار و به كارهاى خوب تشويق كن. اين لازمه استحكام يك پيكر است و بنى آدم اعضاى يكديگرند؛(لقمان/17).

ج) در رفتارهاى اجتماعى دقت كن! مبادا با غرور رويت را از ديگران برگردانى يا مثل متبكران راه بروى ؛ مبادا تندرو و كندرو شوى ؛ ميانه روى، بهترين روش است ؛ مراقب باش صدايت را بر سر كسى بلند نكنى و خلاصه در يك كلام، آدم باش ؛(لقمان/18و19).

3. قرآن كريم به شدت با پيروى از جمع(خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو) و حركت به دنبال اكثريت، مخالف است. قرآن مى‏گويد: اگر بخواهى از اكثريت مردم فقط به اين خاطر كه اكثريت هستند، پيروى كنى، بدون شك از راه خدا دور مى‏شوى ؛ هميشه با چشمان باز تصميم بگير؛(انعام/116 و اسراء/36).

4. هميشه بزرگ ترها، بهترين حرف را نمى‏زنند و هميشه حرف گوش كنى و اطاعت از بزرگان، انسان را به سعادت نمى‏رساند. اين پيام تربيتى قرآن است كه حتى در اطاعت از بزرگان هم گوش و چشمت را باز كن كه فردا فقط و فقط خودت پاسخ گوى اعمالت خواهى بود؛ نه بزرگ‏ترهايت؛(احزاب/67).

5. علم بهتر است يا ثروت؟ جواب آن را در آيه 247 بقره پيدا خواهيد كرد.

ادامه نوشته

عدالت در قرآن(1): آیات قرآنی درباره عدالت

آیاتی که در قرآن به مسئله عدالت اشاره دارد، فراوان است. برخی از آیات به دلالت مطابقی، تعدادی نیز به دلالت التزامی و برخی دیگر به دلالت تضمّنی بر عدل الاهی دلالت می کنند که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. "ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبید"؛ (آل عمران، 182؛ انفال، 51؛ حج، 10) این [عقوبت‏] به خاطر کار و کردار پیشین شما است، [و گرنه‏] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بیدادگر نیست(یعنی به عدالت رفتار می کند).

2. "شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ"؛ (آل عمران، 18) خدا گواهى مى‏دهد که جز او هیچ معبودى نیست، فرشتگان و صاحبان علم نیز (بر این حقیقت) گواه هستند که (کارهاى خدا همه) بر عدل و داد استوار است و جز خداى عزیز و حکیم، هیچ معبودى نیست.

3. "إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیما"؛ (نساء، 40) در حقیقت، خدا به مقدار ذرّه‏اى ستم نمى‏کند (تمام رفتارهایش بر اساس عدل است) و اگر [آن ذرّه، کارِ] نیکى باشد دو چندانش مى‏کند، و از نزد خویش پاداشى بزرگ مى‏بخشد.

 آیات فوق، رفتار پروردگار را عادلانه می داند که در تکوین نمود یافته است. عدل جزو صفات الهی است که عین ذات اوست، یعنی خداوند عین عدل است. این که خداوند در آیات مختلف خود را عادل می شمارد، نشانه اهمیت این موضوع است و این که انسان نیز باید خود را خداگونه پرورش دهد و به عدالت نزدیک شود، چنان که در آیات زیر تبیین شده است.

ادامه نوشته

شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآن

قرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخورداری از چنین هویتی، مطالعه دقیق کتاب تشریع و نظام تکوین را به قصد دریافت تصور روشن و واقع بینانه ازآنها به بشر توصیه می نماید، تا از این طریق، راه تعالی و تکامل خود را هموار و زمینه تشکیل و تأمین زندگی آرمانی خویش را در دو جهان، فراهم سازند.

ناکامی و گمراهی انسان از نگاه قرآن در صحنه زندگی، به اشتباه در برنامه ریزی، قانون گذاری و نظام رفتار خلاصه نمی شود، بلکه تفسیر و تلقی غیرواقع بینانه از هستی را نیز در بر می گیرد و به همین دلیل در این کتاب مقدس، آموزش حکمت و حقایق هستی در کنار تلاوت آیات الهی، تزکیه و تعلیم وحی، به عنوان عامل مؤثر در جهت رهایی انسان از ضلالت مطرح است. (یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین) جمعه/ 2

صفحه 75

بدین ترتیب، قرآن رسالت تعلیم و تربیت انسان را به عهده دارد و هر مفسر، پژوهنده و مربی که بدان روی آورد به گونه ای راهی به شناساندن نظام تربیتی قرآن می جوید و به فرا خور فهم و توانش به تبیین دیدگاه های تربیتی این کتاب آسمانی دست می یابد.

ادامه نوشته

درس ها و پيام هاي عاشورا

عاشورا پژوهي، ابعاد و محورهاي مختلفي دارد؛ ولي آنچه شايان توجه است، پرداختن به چرايي و تجزيه وتحليل و استخراج درس ها و پيام هاي حماسه عاشوراست.
آنچه که اين نوشتار نمايان مي سازد، درس ها و پيام هاي حماسه جاودانه عاشوراست. اين مقاله قبل از هر چيز، اصل پيام داشتن نهضت حسيني را مورد بررسي قرار داده، با بيان شعاع و گستره پيام اين حماسه، رهنمودهاي عاشورا را مخصوص گروه و مکتب خاصي ندانسته، بلکه قلمرو اين حماسه جاودانه را تا پهنه زمين و گستره زمان و مرز انسانيت پيش برده است.
سپس با استفاده از سخنان و عملکرد امام حسين (عليه السلام ) و اصحابش، پيام ها و درس هايي را درزمينه هاي اعتقادي، اخلاقي، عرفاني، اجتماعي، سياسي و انساني، استخراج و استنباط کرده است.
کليد واژه: عاشورا پژوهي، حماسه عاشورا، تجزيه و تحليل نهضت عاشورا، پيام داشتن حماسه عاشورا، شعاع و گستره پيام قيام عاشورا، درس ها و پيام هاي حماسه عاشورا.

درآمد
 هر حادثه و حماسه اي هر چند اصيل و مبتني بر حقايق استوار باشد، اگر دستخوش تحريف ها و بدعت ها قرار گيرد و مجموعه اي خرافات در آن رخنه کند و يا به طور صحيح مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرارنگيرد نه تنها از ايفاي نقش اصلي خود باز مي ماند بلکه به تدريج از اهداف اصلي خود فاصله گرفته و به ضد خود تبديل مي شود. در اين ميان، حادثه اي همانند حماسه جاودانه کربلا که ماهيت ضد استبدادي و هويت عدالت طلبي وويژگي ظلم ستيزي دارد، ايجاب مي کند که حکومت هاي ظلم و جور براي رسيدن به مصالح و منافع خود در تخريب و تحريف محتواي اين واقعه عظيم از هيچ تلاش و کوششي دريغ نکنند.
از اين رو آنچه بايد پيرامون حماسه جاودانه کربلا مورد توجه قرار بگيرد، پرداختن به چرايي است تا چگونگي که در اين صورت اهداف و آرمان هاي اين حادثه و درسها و پيام ها و عبرتهاي اين واقعه استخراج « کل يوم عاشورا وکل ارض کربلا » مي شود و حماسه عاشورا نقش کاربردي پيدا کرده و جمله معروف تحقق مي يابد. آنچه پيش روي شمااست گامي است کوچک در راستاي تبيين اهداف والاي اين نهضت در قالب درسها وپيامها وسعي راقم بر اين است که باتمسک به بيانات وخطابه هاي حضرت امام حسين (ع)درسها وپيامهاي اين حماسه بزرگ وجاودانه تبيين وتشريح شود. اميد است که با سرمشق قرار دادن درس ها و پيام هاي حماسه عاشورا و با عمل نمودن به آنها بتوانيم پيوندي عميق و وثيق بين نهضت حسيني و انقلاب مهدوي ايجاد کرده، از زمينه سازان ظهور منجي عالم بشريت حضرت مهدي موعود(عج) باشيم.

پيام داشتن نهضت حسيني
 نهضت سيدالشهدا قضيه اي شخصي نيست، بلکه جرياني است تاريخي که سنت الهي محسوب مي شود. ازاين رو، يقيناً پيام دارد ؛ زيرا سنت هاي الهي بر همگان و در همه عصرها و نسل ها جاري و ساري است وفلن تجد لسنه الله تبديلا و لن تجد لسنّه الله تحويلا »(1) سنّتهاي الهي قابل تغيير و تبديل و تحويل نيست. (2 )
از طرفي ديگر، امام حسين (عليه السلام) داراي مقام والاي عصمت بوده، قول و فعل و تقرير او حجت است و تمامي حرکات و سکنات امام(ع) که انسان کامل و خليفه الله است کاشف و حاکي پيامي است.

ادامه نوشته

هنر الفاظ قرآن

یکی از ویژگیهای قرآن بعد هنری الفاظ است که در این جا به چند نمونه از آن اشاره می شود:
1- همه آیات سوره مجادله اسم جلاله دارد و در مقابل این سوره، سوره های القمر، الرحمن و الواقعه جز در بسمله اسم جلاله در هیچ آیه ای از آیات این سوره به کار نرفته است.
نام جلاله در بزرگترین آیه قرآن (282 بقره) شش بار آمده است که بیشترین تکرار آن الله در یک آیه است و سوره انفطار تنها سوره ای است که به الله ختم می شود.
2- در 13 آیه قرآن (در سوره عبس 27- 15) حرف واو به کار نرفته است با این که کاربرد واو در محاوره و کتابت غیر قابل اجتناب است).
3- چهار آیه پی در پی در قرآن وجود دارد که در آنها حرف الف به کار نرفته است و آن در سوره مدثر آیه 19- 22 است.
4- در دو آیه تمامی حروف الفبای قرآن به کار رفته است و آن است از 29 فتح و 154 آل عمران.
5- در یک آیه قرآن 47 مرتبه حرف ن بدون احتساب نون مشدد در آن به کار رفته است و آن آیه 31 نور است و در آیه 61 همین سوره 32 حرف میم به کار رفته است.
6- در آیه و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم(32)که تامیم الرحمن نقطه ندارد.
7- یک آیه در قرآن از دو طرف خوانده می شود و ربک فکبر(33)

 

ادامه نوشته

معمّاهای سوره‌های قرآن مجيد

1- چند سوره با الحمدلله شروع می‌شود؟ (1- حمد2- انعام3- كهف4- سباء5- فاطر)
2- كدام سوره به « مادر قرآن» معروف است؟ (سوره حمد)
3- كدام سوره قرآن تعداد كلماتش برابر با تعداد سوره‌های قرآن است؟ ( سوره تكوير)
4- نام چه تعداد از سوره‌های قرآن يك حرفی است؟ (سوره‌های" ق" و "ص")
5-  سوره‌ای كه همنام يكی از«فروع دين» است چه نام دارد؟ (سوره حج)
6- چند سوره با « انّا » شروع می‌شود؟ (1-فتح2- نوح3- قدر4- كوثر)
7-كدام سوره به «سوره امام حسين(ع)» معروف است؟ (سوره فجر)
8- سوره‌ای كه تعداد آياتش برابر با تعداد «14 معصوم(ع)» می‌باشد چه نام دارد؟ (سوره صف)
9- كدام سوره همنام يكی از شهرهای ايران است؟ (سوره نور)
10- سوره‌هايی كه به«مستحبات» مشهور هستند كدامند؟ (1- حديد2- حشر3- صف4- جمعه5- تغابن6- اعلی)
11- چه تعداد از سوره‌های قرآن مكّی و چه تعداد مدنی هستند؟ (86 سوره مكّی و28 سوره مدنی هستند)
12- كدام يك از سوره های قرآن همنام قبيله پيامبر اكرم(ص) است؟ (سوره قريش)
13- كدام سوره به «قلب قرآن» معروف است؟ (سوره يس)
14- سوره‌ای كه 5 بار كلمه" الله " در آن آمده است چه نام دارد؟ (سوره حج)
15- كدام سوره قرآن است به غير از«،حرف ميم بسم‌ا...،»حرف ميم دیگری درآن به كار نرفته است؟ (سوره كوثر)
16- چه تعداد از سوره‌های قرآن با« اذا »

ادامه نوشته

راه هاي زدودن مهجوريت از قرآن

اشاره:  اين مقاله به دنبال پاسخ به اين سئوال است كه چه راهكارهايي را مي‌توان براي مهجوريت زدايي قرآن ارائه داد؟چگونه مي‌توان مسير جامعة اسلامي را به سوي يك جامعة ايده آل قرآني تغيير داد؟ اين راهكارها مي‌تواندجامعه را در سمت و سوي سعادت و خوشبختي قرار دهد و از مهجوريت قرآن در جامعة اسلامي بكاهد كه موارد آن ذكر مي‌گردد.

1-  اعتقاد و باور جامعه به الگو بودن قرآن در تمام ابعاد زندگي

اولين موردي كه توجه به آن در زدودن مهجوريت از قرآن لازم و ضروري به نظر مي‌رسد، اعتقاد و باور به اين امر است كه قرآن مي‌تواند در تمام زمينه‌هاي زندگي بشراعم از اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، علمي و... الگو باشد و مي‌تواند انسان‌ها و جوامع انساني را به سعادت برساند. مگر همين مسلمانان نبودند كه در سده‌هاي نخستين هجري با الهام از تعاليم انسان ساز قرآن توانستند قدرت آن روز جهان را در اختيار بگيرند و حتي در بسياري از علوم و دانش‌ها پيشرو و برتر از ساير جوامع باشند؟

نگاهي به تاريخ در قرون اوليه اسلام اين واقعيت را براي ما اثبات مي‌كند، ولي متاسفانه باگذشت زمان و به علل متعدد، مسلمانان از اين تعاليم عاليه فاصله گرفتند و هويت قرآني خود را از دست دادند و اين فاصله گرفتن از قرآن باعث شدكه موقعيت ويژة خود را در جامعة جهاني از دست بدهند. بنابر اين اگر امروز مسلمانان خواستار به دست آوردن آن موقعيت رفيع در صحنة جهاني هستند بايد به قرآن بازگردند و دستورات اين كتاب عزيز را در تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي پياده كنند.

2-  تصحيح فرهنگ استفاده از قرآن

يك فرهنگ نامناسب كه در بين بيشتر افراد جامعه رايج است اين است كه مردم قرآن را بيشتر براي كارهاي جانبي و آماده كردن مجلس براي مراسم مختلف مي‌خواهند. يكي از شايع‌ترين آنها استفاده از قرآن در قبرستانها و مجالس ترحيم است و تسليت دهندگان و عزاداران معمولا هيچ گونه توجهي به معاني و مفاهيم ندارند و هدف بيشتر كساني كه در چنين مراسمي شركت مي‌كنند خواندن فاتحه‌اي براي شادي روح مرحوم است. مي‌توان گفت كه قرآن در خانة بسياري از مسلمانان از روي طاقچه‌ها و داخل كمدها پايين آورده نمي‌شود، تا چه رسد به اينكه بخواهند آن را بخوانند و در آن انديشه كنند و فرامين آن را در زندگي پياده كنند، چرا كه ديد اين افراد اين است كه قرآن كتاب مقدسي است و كاربرد آن فقط در استخاره گرفتن و سفرة عقد و عروسي و مسائلي از اين قبيل است.

اين مظلوميت و مهجوريت قرآن و اين طرز فكر تنها مختص عوام نيست، بلكه افراد تحصيل كردة جامعه هم با فرهنگ قرآن بيگانه‌اند. بسياري از نخبگان و باسوادان جامعه نيز در زندگي روزمره به قرآن اهميتي نمي‌دهند و با كمال تاسف بايد اذعان داشت كه در بين اين طبقه نيز همان طرز تفكر عوام حاكم است واين گروه حداكثر كاري كه مي‌كنند اين است كه قرآن را بخوانند و احيانا در معاني هم دقت كنند، ولي عمل به دستورات و پايبندي به فرامين آن در جوامع اسلامي كنوني و حتي در جامعة شيعي ملموس نيست. به عنوان نمونه درجامعه مشاهده مي‌شود كه والدين بسيار علاقه‌مندند تا فرزندانشان درس‌هايي مانند انگليسي و رياضي و... را ياد بگيرند، ولي به درس قرآن و آموزش آن توجهي نمي‌كنند.

دربارة استفاده از قرآن مي‌توان مردم جامعه را به چند دسته تقسيم كرد. 1.گروهي از مردم كه اكثريت را تشكيل مي‌دهند، ديدگاهشان نسبت به قرآن همان است كه ذكرشد. 2.گروهي ديگر قرآن را با هدف كسب ثواب و بدون توجه به معاني مي‌خوانند3طبقة بالاتر از اين گروه كساني هستند كه علاوه برخواندن قرآن در معاني هم تدبر و انديشه مي‌كنند و به عبارتي معاني قرآن را متناسب با ظرفيت خود مي‌فهمند ولي در عين فهميدن به آن عمل نمي‌كنند. 4.گروه اندكي از مردم هم ضمن خواندن و تدبر و انديشه درآيات، قرآن را سرلوحة زندگي فردي و اجتماعي خود قرار مي‌دهند و در حقيقت رستگاران واقعي اينان هستند.

 امام خميني(ره) به پيروي از فرهنگي كه هدفش رهايي قرآن از قبرستانهاست افتخار مي‌كند. ايشان در مقدمه وصيت نامة سياسي ‌ـ‌ الهي خويش مي‌فرمايد:"ما مفتخريم و ملت سرتا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پيرو مذهبي است كه مي‌خواهد حقايق قرآني كه سراسر آن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مي‌زند از مقبره‌ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترين نسخة نجات دهندة بشر از جميع قيودي كه بر پاي و دست و قلب و عقل او پيچيده است و او را به سوي فنا و نيستي و بردگي و بندگي طاغوتيان مي‌كشاند نجات دهد."

ادامه نوشته

دانستنیهاو اطلاعاتی پیرامون قرآن کریم

*تعدادسوره های قرآن:114

*تعدادآیات قرآن:6236

*تعدادکلمات قرآن:77807

*تعدادجزءهای قرآن:30

*تعداد حزب های قرآن:120

*تعدادسوره های مکی:86

*تعداد سوره های مدنی:28

*تعدادسوره هایی که با حروف مقطعه آغاز میشوند:29

*تعدادسوره هایی که با قسم خوردن(سوگند)آغازمیشوند:15

*تعداد سوره هایی که قسم خوردن(سوگند)درآنهادیده میشود:22

*تعدادسوره های جزءسی قرآن:37

*تعدادسوره هایی که بالفظ(ایهاالنبی)آغازمیشوند:3سوره-احزاب،طلاق وتحریم.

*تعدادسوره هایی که با لفظ(یاایهاالناس)آغازمیشوند:2سوره-نساءو حج.

*تعداد سوره هایی که بالفظ(یاایهاالذین آمنوا)آغازمیشوند:3سوره-مائده،حجرات وممتحنه.

*تعدادسوره هایی که بالفظ(الحمدلله)آغازمشوند:5سوره-حمد،انعام،کهف،سبا وفاطر.

*تعدادسوره هایی که بالفظ(اذا)آغازمیشوند:7سوره-واقعه،منافقون،تکویر،انفطار،انشقاق،زلزال،نصر.

*تعداد سوره هایی که بالفظ(انا)آغازمیشوند:4سوره-فتح،نوح،قدر وکوثر.

*تعداد سوره هایی که بالفظ(الم)آغازمیشوند:6سوره-بقره، عنکبوت، آل عمران، روم ،سجده ولقمان.

*تعدادسوره هایی که بالفظ(الر)آغازمیشوند:5سوره-هود،یونس،یوسف،ابراهیم وحجر.

*تعدادسوره هایی که بالفظ(تبارک الذی)آغاز میشوند:2سوره-فرقان وملک.

*تعدادسوره هایی که بالفظ(حم)آغازمیشوند:6سوره-دخان،جاثیه،احقاف،زخرف،فصلت ومومن.

*تعدادسوره هایی که بالفظ(سبح یا یسبح)آغازمیشوند:6سوره-حدید،حشر،صف،جمعه،تغابن واعلی.

ادامه نوشته

چهل اصل مدیریت فرهنگی در اهداف بعثت انبیاء

چهل اصل مدیریت فرهنگی در اهداف بعثت انبیاء(موسسه علقمه)

 تهیه و تنظیم:حسن بابایی

بسم الله الرحمن الرحیم

جهان در آستانة بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.در این میان منطقة جزیرة العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین­ترین و بدترین وضع را تحمل میکرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بیجان قربانیها کرده و استمداد میطلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا میداشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بیجان خرید و فروش میشدند و... .چهل سال از عمر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گذشت. ماه رجب بود، پیامبر در فراز كوه «حِرا» به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت. در روز 27 رجب، ناگاه جبرئیل امین و پیک وحی، نزد پیامبر نازل شد، و پنج آیه آغاز سوره علق را چنین خواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. . . ؛ بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفرید، همان خدایی كه انسان را از خون بسته‎ای خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كسی كه به وسیله قلم تعلیم داد، و به انسان آن چه را كه نمی‎دانست آموخت...»پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله با دریافت نخستین شعاع وحی، سخت خسته شده، نزد خدیجه آمد و فرمود: «زَمِّلُونِی وَ دُثِّرُونِی؛ مرا بپوشانید و جامه‎ای بر من بیفكنید تا استراحت كنم.»آن حضرت در بستر آرمیده بود كه آیات آغاز سوره مُدَّثِّر (آیات 1 تا 7) توسط جبرئیل بر آن حضرت، نازل گردید:«یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَ ثِیابَكَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ * وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛ای در بستر خواب آرمیده ؛ برخیز و مردم را هشدار ده ؛ و پروردگارت را بزرگ بشمار ؛ و لباست را پاك كن ؛ و از پلیدیها بپرهیز ؛ و منّت مگذار و فزونی مَطَلَب ؛ و به خاطر پروردگارت مقاومت كن.» -مجمع البیان، ج 10، ص 241.به این ترتیب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قیام، هشدار، پاكی و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد.بعثت كه معنی رستاخیز معنوی، و انقلاب در همه امور است با «انقلاب فرهنگی» آغاز گردید، چرا كه پایه و اساس انقلابها به خواندن و نوشتن و پاكسازی و بهسازی (انقلاب فرهنگی) بستگی دارد.يادآورى بعثت به معناى يادآورى يك حادثه‌ى تاريخى نيست -اين آن نكته‌اى است كه ما بايد در مواجهه‌ى با اين حادثه‌ى بزرگ و اين خاطره‌ى ارجمند بشرى و انسانى هميشه به ياد داشته باشيم- بلكه تكيه‌ى بر اين خاطره‌ى پرشكوه در حقيقت تكرار و مرور يك درس فراموش نشدنى است در درجه‌ى اول براى خود امت اسلامى؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -سياستمداران، دانشمندان، روشنفكران- و در درجه‌ى بعد براى همه‌ى آحاد بشريت. اين، تكرار يك درس است، تكرار يك سرمشق است، يادآورى يك حادثه‌ى درس آموز است.”{مقام معظم رهبری درديدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) 09/05/1387ما مسلمانها البته بايد قدر بدانيم؛ بايد در پديده‌ى بعثت بينديشيم؛ بايد از آن درس بگيريم؛ بايد اين گذشته‌ى پرفروغ را چراغى كنيم براى راه آينده‌ى دشوار خودمان كه در پيش داريم.{بيانات مقام معظم رهبری در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام به‌مناسبت مبعث پيامبر مكرم اسلام 11/06/1384}

ادامه نوشته

آیاتی از قرآن، درباره امام زمان(عج)

آیات بسیاری درباره امام زمان (عج) در قرآن وجود دارد و بعضی تا 250 آیه از آیات قرآن را مرتبط
به امام زمان (عج) دانسته اند.[1]
ما در این جا تنها به چند آیه به نقل از کتاب
مهدی موعود(عج)، نوشته علامه مجلسی اشاره می کنیم.[2]
* سوره هود آیه 8
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛ اگر عذاب را تا مدت معینى
(ظهور امام زمان) بتأخیر بیاندازیم خواهند گفت
چه چیز آن را باز داشت (و مانع ظهور امام زمان (عج) چیست؟) بدانید روزى که عذاب مى‏آید از آنها برداشته نمی‌شود، بلکه بر آنان فرود آمده و آنچه را استهزاء به‌آن می‌کردند خواهند دید.
از امیرالمؤمنین روایت شده که در تأویل این آیه شریفه فرمود: أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ اصحاب قائم آل محمد است که سیصد و سیزده نفر می‌باشند.
امام صادق (ع) فرموده اند: این عذاب قیام امام زمان(عج) و امت معدوده یاران او می‌باشند. که برابر با سپاه اسلام در جنگ بدر هستند (یعنى 313 تن می‌باشند).
* سوره ابراهیم آیه 5
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ موسى را همراه آیات خود فرستادیم تا قوم خود را از ورطه ظلمانى کفر درآورده و به
وادى نورانى ایمان رهبرى کند، و آنها را
به‌روزهاى خداوندى متذکر گرداند که در آن آیاتى است براى هر صبرکننده شکرگزارى.
در خصال صدوق از امام باقر(ع) روایت نموده که فرمود «ایام الله» سه روز است: روز قیام قائم آل محمد، روز رجعت و روز قیامت.
* سوره انبیاء آیه 105
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ در زبور (حضرت داوود پیغمبر)
بعد از کتب آسمانى سابق نوشتیم که: زمین را بندگان صالح ما به‌ارث می‌برند.
و اینان قائم آل محمد و یاران او می‌باشند

ادامه نوشته

دعاى حفاظت از چشم زخم

دعاى حفاظت از چشم زخم: وارد شده: آيه و ان يكاد بخوانند، و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده: چون بترسد چشم او در كسى، يا چشم كسى در او، اثر بگذارد، سه مرتبه بگويد: ما شآءَاللَّهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِ الْعَظيمِ آنچه خدا خواست شد، نيرويى نيست جز به خداى والاى بزرگ.
و وارد شده: هرگاه كسى خود را به شكلى نيكو آراست، وقتى از منزل مى رود دو قل اعوذ [يعنى سوره هاى قل اعوز بربّ الفلق و قل اعوذ بربّ النّاس ] بخواند، تا چيزى به اذن اللّه تعالى به او زيان نرساند.
و نيز براى دفع چشم زخم وارد شده: دستها را برابر صورت بردارد، و سوره هاى حمد و توحيد و دو قل اعوذ را بخواند، و دست بر پيشانى بكشد.
و همچنين دعاى پناه از چشم زخم: اَللّهُمَّ رَبَّ مَطَرٍ حابِسٍ وَ حَجَرٍ يابِسٍ وَ لَيْلٍ دامِسٍ وَ رَطْبٍ وَ يابِسٍ رُدَّ عَيْنَ الْعايِنِ عَلَيْهِ فى كَبِدِهِ وَ نَحْرِهِ وَ مالِهِ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ اِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسيرٌ خدايا اى پروردگار باران زندانى و سنگ خشك و شب تار، و تر و خشك، چشم چشم زن را به خودش بازگردان، در جگر و گلو و دارايى اش، پس بازگردان ديده را، آيا مى بينى شكافى؟ ، سپس ديده را دوباره بازگردان.
ديده به سويت باز مى گردد ناتوان و درمانده دعای پناهی دیگر: اَللّهُمَّ ذَا السُّلْطانِ الْعَظيمِ وَالْمَنِّ الْقَديمِ وَالْوَجْهِ الْكَريمِ ذَا الْكَلِماتِ التّامّاتِ وَالدَّعَواتِ المُسْتَجابات عافِ فُلاناً مِنْ اَنْفُسِ الْجِنِّ وَ اَعْيُنِ الاِْنْسِ خدايا صاحب سلطنت بزرگ، و احسان ديرينه، و جلوه كريم، دارنده كلمات كامل، و دعاهاى مستجاب، فلان را از نفس هاى جنّ و چشم هاى انس، سلامت كامل بخش اين دعايى است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله براى حسنين عليهما السّلام خواند، و به اصحاب خود فرمود: زنها و اولاد خود را با اين كلمات پناه دهيد.
دعاى پناه چشم زخم براى حيوانات و غير آنها: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ بِسْمِ اللَّهِ الْعَظيمِ عَبَسَ عابِسٍ وَ شَهابَ قابسٍ حَجَرَ يابِسٍ رَدَدْتُ عَيْنَالعايِنِ عَلَيْهِ مِنْ رَأسِهِ اِلى قَدَمَيْهِ اَخَذَ عَيْناهُ قابِضٌ بِكِلاهُ وَ عَلى جارِهِ وَاَقارِبِهِ جِلْدُهُ دَقيقٌ وَ دَمُهُ رَقيقٌ وَ بابُ الْمَكْرُوهِ تَليقُ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ ثمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ اِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسيرٌ به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانى اش هميشگى است، به نام خداى بزرگ، بر ترش رويى ترش رو، و آتش فروزان، و سنگ سخت، برگرداندم چشم چشم زن را، از سر تا به پايش، بگيرد دو چشم او را گيرنده اى با همه نگاهش، و بر همسايه و خويشانش، پوستش نازك، خونش رقيق، در ناخوشايند سزاوار او، پس بازگردان چشم را، آيا شكافى مى بينى؟ سپس چشم او دوباره بازگردان چشم به سوى تو باز مى گردد خسته و ناتوان

ادامه نوشته

راه درمان ریا چیست؟

 

ریا عبارت است از این که انسان بخواهد با نشان دادن اعمال و کارهای نیک خود به دیگران در اجتماع اعتبار و منزلت کسب کند. ریا نقطه مقابل اخلاص است.

 بعضی از راه های درمان ریا عبارت اند از: توجه به خشم و غضب الاهی از عمل ریا، توجه به بی ارزشی پاداش و تشویق مردم، توجه به خلف وعده ها، نا سپاسی ها و فراموش کاری ها و ناتوانی های مردم در قدر دانی، توجه به قدرت خداوند در تسخیر دل ها و قلب ها، توجه به قدرت خداوند در افشای ریاکاری ها، توجه به این که ریا نابود کننده اجر و پاداش اخروی اعمال انسان است و عادت دادن خود به این که اعمال و کارهای نیک خود را در پنهانی انجام دهد.

 نکته مهم این که در بسیاری از موارد واقعاً انجام کاری به صورت آشکار، ریا نیست، بلکه انجام وظیفه است، ولی شیطان وسوسه می کند تا انسان را از فیض شرکت در انجام کارهای خیر و عبادات دسته جمعی باز دارد، باید این موارد را شناخت و برای مبارزه با شیطان شائبه ریا را نادیده گرفت و آنها را آشکارا انجام داد.

البته باید توجه داشت در برخی از موارد اظهار و آشکار کردن عمل نیک  نه تنها ریا و مبغوض نیست، بلکه پسندیده است؛ مثل انجام آشکار اعمال نیک و صالح به قصد تشویق دیگران، یا به قصد تبلیغ دین، یا مبارزه با وسوسه های شیطان.

ادامه نوشته

پیامدهای فرهنگی

 

وازدگی در برابر فرهنگ بیگانه

داد و ستد فرهنگی امری است مفید بلکه برای هر جامعه ای لازم و ضروری به نظر می رسد و تجربه نشان داده است که یکی از عوامل بالندگی و پویایی جوامع تعامل متقابل فرهنگی است و یا تبادل فرهنگی است به فرموده حضرت آیت الله خامنه ای: «در تبادل فرهنگی هدف بارور کردن فرهنگ ملی است، ولی در تهاجم فرهنگی هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است.» اما در دنیای کنونی فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیرمفید را دفع کند و در الگوهای مختلف اجتماعی از ثبات لازم برخوردار نباشد فرهنگ مهاجم با الگودهی، فرهنگ مقابل را تخریب می کند. ارزش ها و هنجارهای آن را نادیده می انگارد و با غلبه و تهاجم درصدد جایگزینی ارزش ها و الگوهای مورد نظر خویش است تا در سایه سار آن به اهداف بالاتر دست یابد. بنابراین فرایند بدحجابی وسیله ای می شود برای تهاجم گسترده تر به فرهنگ مقابل و شکستن هنجارها و جایگزین ساختن هنجار مورد نظر فرهنگ مهاجم. در چنین جامعه ای به نظر اسپنسر جامعه شناس معروف، جامعه قدرت دفاعی خود را از دست می دهد و در مقابل حملات بیماری ها قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچک ترین عامل مخرب، جامعه سلامت خود را از دست خواهد داد. احساس بیگانگی نسبت به فرهنگ خودی و بی هویتی اجتماعی زمینه ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین جامعه ای که دچار تهاجم فرهنگی است و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت می گیرد، ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم و در برابر فرهنگ بیگانه همیشه از خود وازدگی نشان می دهد. در سایه این وازدگی است که جامعه بحران زا می شود. سوغاتی که بدحجابی به همراه دارد تنها پوشش نامناسب نیست. بلکه الگوهای لباس های نامناسب لوازم آرایش و بزک کردن ها و... به دنبال دارد و اینجاست که افراد جامعه در پی بدحجابی باید متحمل بسیاری از الگوهای دیگر از فرهنگ بیگانه شوند.

گسترش روحیه غرب گرایی

ادامه نوشته

آيا دروغ از گناهان بزرگ است ؟


درباره كوچك بودن يا بزرگ بودن گناه دروغ ، روايات فراوانى وجود دارد، در برخى از آن ها، به ويژه در بخش شمارش گناهان بزرگ ، دروغ گناه بزرگ دانسته شده است ؛ چنان كه فضل بن شاذان از حضرت رضا (عليه السلام ) نقل مى كند كه حضرت در نامه اى به ماءمون گناهان بزرگ را بر شمرده ، دروغ را نيز يكى از آن ها معرفى كرد
فقيهان همه اقسام دروغ را جزو گناهان بزرگ نمى شمرند؛ بلكه برخى از اقسام دروغ ، مانند دروغ بستن بر خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پيشوايان معصوم (عليه السلام )، گواهى و شهادت دروغ ، قسم دروغ و تهمت زدن را به صورت مسلم ، از گناهان بزرگ به شمار آورده اند.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
الكذب على الله و على رسوله و على الاوصياء (عليه السلام ) من الكبائر
دروغ بستن به خدا، پيامبر و امامان از گناهان بزرگ است .
فقيهان در باب ((مبطلات روزه   مى گويند: دروغ بستن به خدا، پيامبر و امامان (عليه السلام ) نه تنها روزه را باطل مى كند، بلكه ((كفاره جمع   نيز دارد.
نكته اى كه بايد بدان توجه شود، اين است كه بزرگ يا كوچك بودن گناه دروغ ، به ميزان پيامدهاى آن ارتباط ندارد. چه بسا از يك دروغ مفسده اى بزرگ پديد آيد؛ اما از گناهان بزرگ به شمار نرود و بر عكس ، يك دروغ ، مفسده اى كوچك به بار آورد، اما از گناهان بزرگ شمرده شود.
ميزان غير واقعى بودن دروغ نيز در بزرگ يا كوچك بودن گناه آن ، نقشى ندارد؛ البته اصرار ورزيدن بر گناهان كوچك آن ها را به گناهانى بزرگ تبديل مى كند. فقيه بزرگ شيعى ، شيخ انصارى (ره )، توبه نكردن از گناه را هر چند تكرارى در آن نباشد، اصرار بر گناه به شمار آورده ، آن را موجب بزرگ شدن گناه مى داند
عبدالله بن حجاج مى گويد: از حضرت صادق (عليه السلام ) پرسيدم : آيا ((كذاب )) كسى است كه درباره چيزى دروغ مى گويد؟
حضرت در پاسخ فرمود:

ادامه نوشته

نامه امام علی(ع) به مالک اشتر:

 ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن ، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)

وقتی حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، مالک اشتر نخعی از یاران خود را به امارت مصر منصوب نمود، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت. این نامه بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است.

این نامه به روشنی نشان می دهد رویکرد مترقی امام علی (ع) به مساله حکومت را در عصر جاهلیت عرب و در دوران حکومت های الیگارشی. در این نامه که به نوعی به قانون اساسی اسلامی ایشان می ماند ویژگی های حکومت اسلامی، حاکم اسلامی، حقوق شهروندان، رابطه دولت با شهروند و … بیان شده است. توصیه به علاقه مندان، خصوصا دانشجویان و دوستداران مباحث حقوق، آنرا با دقت کامل مطالعه کنند. این ترجمه از ترجمه نهج البلاغه انجام شده توسط دکتر آیتی می باشد.

توضیح سید رضی (قدس سره) مولف نهج البلاغه: این فرمان را برای مالک اشتر نخعی نوشت، هنگامی که او را امارت مصر و توابع آن داد.در آن‌هنگام که کار بر محمد بن ابی بکر آشفته شده بود.این فرمان از پرمحتواترین فرمانهاست و از دیگرنامه‌های او محاسن بیشتری در بردارد.

متن نامه
به نام خداوند بخشاینده مهربان ‌این فرمانی است از بنده خدا، علی امیر المؤمنین، به مالک بن حارث اشترنخعی در پیمانی که با او می‌نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.

او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروی از هر چه درکتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنتهایی که کس به سعادت نرسد مگر به پیروی از آنها، و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها. و باید که خدای سبحان را یاری نماید به دل و دست و زبان خود، که خدای جل اسمه، یاری‌کردن هر کس را که یاریش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد بر عهده گرفته‌است. و او را فرمان می‌دهد که زمام نفس خویش در برابر شهوتها به دست گیرد و ازسرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.

ادامه نوشته

طریقت بندگی در کلام امام حسن مجتبی(ع)

  عبودیت مهم‌ترین هدف آفرینش انسان است. خداوند انسان را آفرید تا از طریق عبادت، او را در مقام خلافت قرار دهد. اما اینکه چگونه بندگی و عبادت کنیم تا این هدف برآورده شود، مسئله‌ای است که در آموزه‌های دینی تبیین شده است. پیامبران و امامان(ع) به عنوان رسولان الهی بر آن هستند تا این راه را به خوبی تشریح کنند و هرگونه شک و تردید و شبهه‌ای را بزدایند. بنابراین مراجعه به آموزه‌های آنان برای شناخت بهترین و کامل‌ترین طریقت بندگی ضروری است. نویسنده در مطلب زیر به سراغ آموزه‌های کلامی امام حسن مجتبی(ع) سرور جوانان بهشت رفته تا طریقت بندگی را از زبان ایشان واکاوی کند.
***
طریقت بندگی چیست؟ این پرسشی است که پاسخ آن را هر قلب سلیم و فطرت سالم می‌داند و اصولاً ذات انسان به طور طبیعی گرایش به بندگی و عبودیت دارد؛ هر چند که گاه به علل درونی و بیرونی در مصداق اشتباه می‌کند.
اما اینکه بهترین طریقت بندگی و کامل‌ترین و آسان‌ترین آن چیست، پاسخ آن را می‌توان در کتب آسمانی بویژه آموزه‌های قرآن جست که کتاب الهی بدون هیچ‌گونه تحریف و تغییر است.
این آموزه‌ها در حقیقت در مقام تبیین بهترین و نیکوترین شیوه بندگی است. مجموعه‌ای که از آن به دین اسلام یاد می‌شود، بر آن است تا در قالب شریعت، افکار و رفتار انسانی را شکل دهد تا به آسان‌ترین و کامل‌ترین شیوه، عبادت الهی را بجا آورد و بندگی را به تمام حقیقت آن داشته باشد.
از آنجا که این مجموعه، بسیار بزرگ و پرحجم است، اگر بخواهیم بندگی را در یک کلمه خلاصه کنیم، می‌توان آن را در انجام واجبات و ترک محرمات دانست. البته ترک محرمات الهی به یک معنا بیانگر انجام واجبات نیز است؛ زیرا ترک واجب حرام است. پس وقتی می‌گوئیم که محارم الهی را ترک کنید، یعنی به واجبات الهی نیز گردن بنهید. از این‌رو می‌توان گفت که انسان برای رسیدن به مفهوم و حقیقت عبادت و عبودیت می‌بایست از محارم الهی اجتناب کند. برهمین اساس امام حسن مجتبی(ع) در بیان اینکه چگونه می‌توان به مقام بندگی رسید و مصداق عابد شد، فرموده است: یا ابن آدم! عف عن محارم الله تکن عابدا؛ ای فرزند آدم! نسبت به محرمات الهی عفیف و پاکدامن باش تا عابد و بنده خدا باشی. (بحارالأنوار، ج78، ص112، س8)
تأثیر زمان و مکان
 در اعمال عبادی

ادامه نوشته

شب قدر؛ شب امضای مقدرات

 

  در مطلب حاضر نویسنده با بررسی برخی آیات قرآن مربوط به شب قدر، به واکاوی اهمیت و فضیلت این شب در تعیین سرنوشت انسان پرداخته است.
***
شب قدر، زمانی که برای انزال دفعی قرآن و تقدیر امور
واژه قدر به معنای ارزش، ارزیابی، تخمین، توانایی، تدبیر و مانند آنها است. بر اساس آموزه‌های قرآن، شب‌قدر زمانی برای تقدیر مقدرات امور هستی است. خداوند درباره اهمیت شب قدر می‌فرماید: والکتاب‌ المبین انا انزلنا فی لیلهًْ مبارکهًْ انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم؛ سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم؛ زیرا که ما هشدار دهنده بودیم. در آن شب هرگونه کاری به نحوی استوار فیصله می‌یابد. (دخان، آیات 2 تا 4)
از این آیات چند مطلب به دست می‌آید: 1. قرآن به عنوان یک کتاب روشنگر، در شبی مبارک برای انذار مردم، یک باره انزال یافته است؛ 2. در این شب هر امری دارای حکمت، از هم جدا می‌شود؛ 3. این تفکیک در مقام امری است نه خلقی؛ 4. بر اساس حکمت الهی و اهداف آفرینش این تفریق انجام می‌شود؛ 5. تفریق پس از مقام جمع انجام می‌گیرد.
از نظر قرآن، این شب مبارک همان‌ شب قدر است. خداوند در آیه 1 سوره قدر می‌فرماید: انا انزلناه فی لیله القدر؛ ما در شب قدرش نازل کردیم. البته آنچه در شب قدر نازل شده، می‌تواند حقیقت محمدی(ص) نیز باشد؛ به این معنا که تکوین و تدوین با هم از نظر زمانی در یک شب نازل شده باشد. با این همه با توجه به آیه 3 سوره دخان می‌توان احتمال قوی داد که مراد همان انزال دفعی و یکباره قرآن است.
خداوند در آیه 185 سوره بقره درباره نزول قرآن در ماه رمضان می‌فرماید: ماه رمضان [همان ماه] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، کتابی که مردم را راهبر و متضمن دلایل آشکار هدایت و میزان تشخیص حق از باطل است. پس هرکس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد.
با توجه به آیات می‌توان گفت قدر در ماه رمضان است. در این شب دست کم دو اتفاق مهم رخ داده و می‌دهد: 1 انزال دفعی قرآن بر قلب مبارک پیامبر(ص)؛ 2. تفریق امور هستی.
حال سوال این است که مراد از تفریق امر حکیم یعنی چه؟
علامه طباطبایی می‌نویسد: از ظاهر لفظ آیه چنین برمی‌آید که شب مزبور یکی از شب‌هایی است که در روز زمین دور می‌زند از ظاهر جمله «فیها یفرق کل امر حکیم» با در نظر داشتن اینکه صیغه مضارع (یفرق) استمرار را می‌ساند، فهمیده می‌شود که شب مزبور همواره در روی کره زمین تکرار می‌شود و از ظاهر جمله «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» چنین برمی‌آید که مادامی که ماه رمضان در کره زمین تکرار می‌شود، آن شب نیز تکرار می‌شود، پس نتیجه می‌گیریم که شب مزبور همه ساله تکرار می‌شود و در هر سال قمری در ماه رمضان همان سال یکبار تکرار می‌گردد. (المیزان، ذیل آیه 4 سوره دخان)
امین الاسلام طبرسی می‌نویسد: در این شب سرنوشت‌ساز و مبارک است که آفریدگار هستی نعمت‌های خود را از شب قدر این سال تا شب قدر سال آینده میان بندگانش تقسیم می‌کند و سرنوشت هرکسی را مقرر می‌دارد؛ به همین جهت در همه طول سال برکت آن شب در جهان امتداد دارد و به این دلیل شب مبارک عنوان یافته است. (مجمع البیان، ذیل آیه 4سوره دخان)

ادامه نوشته

هشدارهاي علوي به حارث همداني


نويسنده: حجه الاسلام ابوالقاسم يعقوبي
امام علي (ع) در بخش نامه هاي نهج البلاغه (1) به "حارث همداني "رهنمودها و هشدارهايي داده است که براي هميشه و همگان در طول تاريخ سودمند و آگاهي بخش و عبرت آموز است اين نامه را در دو محور هدايت ها و هشدارها به اندازه مجال شرح خواهيم داد، لکن پيش از آن لازم است درنگي در شخصيت حارث همداني داشته باشيم.

حارث همداني
 حارث، از خواص شيعيان اميرالمؤمنين (ع) بود. او يار وفادار و فداکار و از فقها و دانشمندان زمانش، برترين بود (انه کان افقه الناس) در سال 65 هجري از دنيا رفت.
از برخي روايات چنين به دست مي آيد که وي به گونه اي ويژه مورد توجه و علاقه امام بود و امام به ميهماني او مي رفت از اين رو نوشته اند: روزي حارث از امام خواست که براي غذا به خانه او برود حضرت قبول کرد، ولي به اين شرط که خود را به زحمت نيفکند، به هنگام خوردن غذا تکه نان هايي که در سفره بود به خدمت امام آورد، اميرمؤمنان (ع) مشغول خوردن شد، حارث گفت: من پول هم دارم – و آنها را نشان داد، اگر اجازه بفرماييد چيزي بخرم و بياورم – امام فرمود: "هذه مما في بيتک "اين از چيزهايي است که در خانه داري و بايد براي ميهمان آورده شود (اشاره به اين که اگر من گفتم از آنچه در خانه است بياور و اضافه نه، به اين معني است که نبايد قرض کرد، نه اين که فقط از خوراکي ها هر چه داخل خانه هست بياوري از پولها براي ميهمان مصرف نشود. "(2)
اين علاقه دو سويه بود، هم امام به حارث علاقمند بود و هم حارث از شيفتگان مکتب علوي بود و در اين راه سر از پا نمي شناخت و از پرچمداران دفاع از جريان ولايت علوي و اسلام ناب بشمار مي رفت. حارث مي گويد:
"نيمه روزي به خدمت اميرمؤمنان رسيدم، فرمود آمدنت نزد من براي چيست ؟ گفتم: به خدا سوگند علاقه و محبت به تو مرا اين جا آورده، فرمود: اگر در گفته ات راست بگويي مرا در سه جا خواهي ديد: هنگامي که به گلوگاهت رسيده، و در صراط و کنار حوض کوثر. (3)
در اين نامه اي که به آن اشاره شد مجموعه اي از اوامر و نواهي، هدايت ها و هشدارها از سوي امام براي حارث نوشته شده است که در اين نوشتار آن را در دو بخش به تفکيک ارائه مي دهيم:
بخش اول: هدايتها
بخش دوم: هشدارها

هدايت ها و رهنمودها
 1-قرآن محوري
 "تمسک بحبل القرآن وانتصحه، واحل حلاله و حرم حرامه و صدق بما سلف من الحق"
به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن اندرز بخواه، حلالش را حلال بشمر، و حرامش را حرام، آنچه از حقايق زندگي پيشينيان در قرآن آمده است تصديق کن.
قرآن مجيد محکم ترين سند سعادت و جامع ترين قانون خوشبختي دنيا و آخرت است اين کتاب انسان را به بهترين راه هدايت مي کند (4) و خالص ترين نصيحت ها و خيرخواهي ها را پيش روي آدمي مي گذارد. هدايتگري است که در او غش نيست، راهنمايي است که صادقانه راه مي نمايد، (5) و رهزنان را نشان مي دهد، پايبندي به حلال ها و حرام هايي که در قرآن مطرح شده تضمين کننده خير دنيا و آخرت است.
گزارش ها، قصه ها و سرگذشت پيشينيان در اين کتاب اطمينان آور و شفاف و درس آموز است، باور کردن اين سرگذشت ها پشتوانه اي استوار براي حرکت به سوي کمال است زيرا همواره گذشته چراغ راه آينده است و از گذشته بايد پلي براي آينده ساخت.

ادامه نوشته

مومن هوشیار و بهره‌مندی از لحظه‌های عمر


 
 انسان تقریبا هیچ دارایی جز لحظه‌های عمر ندارد؛ زیرا هر چیز دیگری ملک انسان نیست، بلکه ملک الهی و بخشایش الهی است تا از آن بهره‌مند شود. پس همه چیز به شکل ودیعه در اختیار آدمی قرار گرفته تا بتواند از لحظه‌های زندگی خود در دنیا بدرستی استفاده کند. به نظر می‌رسد که مومنان در بهره‌مندی گوی سبقت را از همگان ربوده‌اند، از این رو خداوند آنان را رستگاران و پیروزان میدان زندگی دانسته حال سؤال این است که آنان چگونه و بر اساس چه افکار و عقاید و رفتاری این‌گونه خوشبخت و سعادتمند هستند؟
در مقاله حاضر ضمن پاسخگویی به این سؤال از زبان قرآن به ضرورتهای بهره‌گیری حداکثری از فرصت عمر اشاره شده است.
***
انسان، مالک حقیقی نیست
از نظر آموزه‌های قرآنی، مالکیت، شأنی از شئون خالقیت است؛ یعنی از آنجا که خدا، خالق و رب همه اشیا است، مالک آنان نیز به شمار می‌رود؛ به همین سبب این مالکیت، مطلق بوده همه تصرفات در چیزی را شامل می‌شود. (مکارم‌شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 17، ص 436، 27، ص 449) از آیاتی که رابطه «خالقیت» و «مالکیت» را ترسیم می‌کند، آیات 25 و 26 سوره زمر است.
خداوند می‌فرماید: الله خالق کل شیء و هو علی کل شیء وکیل له مقالید السموت و الارض و الذین کفرو بایات‌الله اولئک هم الخاسرون؛ خداوند، خالق همه چیز و ناظر بر همه اشیاء است. کلیدهای آسمان و زمین از آن او است و کسانی که به آیات خداوند کافر شدند، زیانکارند.
مقالید به معنای کلید و به گفته لغت‌شناسان اصل آن از کلید فارسی گرفته شده است. این تعبیر، به طور معمول کنایه از مالکیت یا سلطه بر چیزی است؛ چنانکه می‌گوئیم: کلید این کار به دست فلان است؛ پس آیه پیش گفته می‌تواند هم اشاره به توحید مالکیت خداوند و هم توحید تدبیر و ربوبیت و حاکمیت او بر عالم هستی باشد. (مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 19، ص 523 و ج 24، ص 315)
بر همین اساس خداوند، انسان را مالک نفس خودش نیز نمی‌شناسد، بلکه این خداوند است که مالک نفس انسان است و هرگونه تصرف عدوانی بیرون از حدود و خطوط قرمز از سوی انسان در نفس خودش به معنای ظلم تلقی می‌شود؛ زیرا همواره ظالم غیر از مظلوم است، برخلاف علم و عالم و معلوم که می‌تواند متحد باشد، مانند علم انسان به وجود خود که از علوم حضوری است.
بر این اساس، وقتی قرآن از ظلم به نفس خود سخن می‌گوید، مراد تصرف ظالم در مظلومی است که غیر از ظالم است. خداوند می‌فرماید: و ما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمون؛ خدا به آنان ظلم نکرد ولی آنان به نفس‌هایشان ظلم کردند. (آل‌عمران، آیه 117؛ و نیز اعراف،‌آیات 160 و 177؛ توبه، آیه 70؛ نحل، آیه 33)
آیات بسیاری بر مالکیت حقیقی خداوند به عنوان  آفریدگار بر همه مخلوقات در عالم تکوین دلالت می‌کند. (بقره، آیات 255 و 107؛ آل‌عمران، آیه 26؛ نساء، آیه 53؛ مائده، آیات ‍17 و 18 و 40 و 120)

ادامه نوشته

نگاهی به فضیلت شب‌های قدر و عدالت محوری حضرت علی‌(ع)(بخش نخست)

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند


کنج خلوت حریم یار بهترین گوشه دنیاست که سنگ‌هایمان را با خودمان و دلمان وابکنیم.
به قول لسان‌الغیب(علیه رحمه) از خود بپرسیم: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی ، ره ز که پرسی، چه کنی، چون باشی؟
باید در شب‌های روشن قدر برای چگونه رفتن و به کجا رفتن؟ پاسخ‌های روشن و روراستی بیابیم. نکند کاروان رمضان امسال نیز از پیش رویمان بگذرد و ما همچنان در خواب غفلت به سر ببریم؟!
دل مؤمن به غنچه می‌ماند. غنچه در ابتدا سفت و محکم مانند سنگ است، اما بعدا که می‌شکفد و باز می‌شود چقدر این برگ‌ها لطافت و عطر دل‌انگیز دارند! چیزی که غنچه دل مومن را می‌گشاید، ترک معصیت و توبه در شب‌های قدر است. دل مومن که روشن شد، شکوفا شد، خندید، عطرش تمام وجودش را می‌گیرد. آن وقت است که روزه و عباداتش مقبول افتاده و روحش همچون  پرنده‌ای آزاد گشته است.
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شست‌وشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدی‌ها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم کنیم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدرکه شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را برما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شب‌های رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آنها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

 

ادامه نوشته

اصل مردم‌داری در مدیریت اسلامی و معیارهای آن

در رویکرد دینی، نوع ارتباط میان مدیران و افراد زیر مجموعه و چگونگی رفتار رؤسا با زیردستان و مردم با توجه به حوزة معرفتی و ارزشی مدیر صورت می‌گیرد. بسیاری از مناقشات، سوء تفاهمات، کم‌کاری‌ها و فرار از اجرای خوب و کیفی کارها، نتیجة ارتباط غیر مؤثر با افراد زیرمجموعه است.

چکیده

با مطالعة منابع اسلامی، می‌توان به خوبی درک کرد که اسلام نه تنها بر جنبه‌های معنوی انسان، اخلاقیات، تقوای افراد و رابطة انسان با خدا تأکید داشته، بلکه عنایت زیادی به روابط اجتماعی میان مردم و ادارة امور جامعه داشته است. به دلیل آنکه مدیر، کارها را به وسیلة افراد انجام می‌دهد، ضروری است ارتباطات با معنا و قابل درک و روشن داشته باشد. مدیران باید از نظر ارتباطات، چه با کارکنان و چه با مردم، به گونه‌ای مؤثر عمل کنند.

در رویکرد دینی، نوع ارتباط میان مدیران و افراد زیر مجموعه و چگونگی رفتار رؤسا با زیردستان و مردم با توجه به حوزة معرفتی و ارزشی مدیر صورت می‌گیرد. در حوزة معرفتی و ارزشی اسلام، برای رفتار مدیران و سرپرستان ویژگی‌ها و اصولی در نظر گرفته شده است که اگر مدیران به طور عام بتوانند به آن اصول آراسته گردند، بی‌شک در ارتباطات با افراد زیرمجموعه موفق خواهند بود. از بارزترین این اصول، «مردم‌داری» است. پیامبران و ائمّه اطهار(ع) می‌توانند الگوهای مناسبی برای مدیران جامعة اسلامی باشند. در این پژوهش، با روش اسنادی، تلاش شده اصل مردم‌داری، که از اهمیت فوق‌العاده‌ای در مدیریت اسلامی برخوردار است، بررسی و معیار‌های آن، با مراجعه به منابع دینی استخراج شود.

کلیدواژه‌ها: مردم‌داری، مدیر، ارتباط، اسلام.

مقدّمه

مهم‌ترین پشتوانة کار مدیران در پیشبرد اهداف بزرگ خود، حمایت‌های مردمی و علاقه و محبتی است که مردم نسبت به آنها دارند. این مهر و محبت قطعاً وقتی ایجاد می‌شود که مردم احساس کنند مدیر نیز با عشق و علاقه به آنها خدمت می‌کند. مدیر باید تمام تلاش خود را برای ارتباط مناسب با زیردستان و مردم به کار ببندد. مردمی بودن یک مدیر تأثیر بالایی در جلب اعتماد زیردستان دارد. مقصود از «مردم‌دار بودن» هر نوع برخورد و رفتاری است که موجب نزدیک شدن مردم یا زیردستان با مدیر می‌شود، به گونه‌ای که انس و الفت میان آنان را زیاد می‌کند، اگرچه تألیف قلوب و پیوند نفوس کاری سخت و دشوار است.

در بحث مربوط به مدیریت، گاهی مدیریت را به مفهوم خاص «مدیریت سازمان‌ها»، که امروز در کتب مربوط به مدیریت مطرح است، گرفته‌اند و گاهی به مفهوم عام آن که شامل «رهبری و هدایت در هر سطح و برای هر مجموعه از انسان‌ها» می‌گردد.

ادامه نوشته

توجه به اصل خدا محوری

توجه به اصل خدا محوری؛ وظیفۀ دینی هر مسلمان خدامحوری یکی از بدیهی‌ترین اصول زندگی مسلمانان است و چنانچه این اصل در زندگی افراد جاری شود اعمالشان رنگ‌وبوی الهی می‌گیرد و ارزشی معنوی می‌یابد؛ اما در شرایط کنونی امروز توجه به اصل خدامحوری سخت‌تر از همیشه است و هر فرد مسلمانی باید در تمام لحظات زندگی‌ مراقب باشد تا از حدود آن خارج نشود. خدامحوری به این معناست که انسان تمام اعمال و رفتارهای خود را بر اساس آنچه خداوند برای وی تعیین فرموده، انجام دهد تا از این طریق رضایت و خشنودی پروردگار خود را فراهم کند. از جمله عواملی که می‌توانند فرد را در به‌کارگیری اصل خدامحوری یاری کنند ایمان، تواضع و اعتقاد به معاد است.
این اصل مهم تنها جنبۀ فردی ندارد بلکه تأثیر آن بر روی جامعۀ اسلامی به اندازه‌ای است که آرامش و امنیت اجتماعی به آن وابسته بوده و حریم افراد با رعایت این اصل حفظ می‌شود. اثرات اجتماعی خدامحوری هم در کسب‌وکار افراد و هم در تعاملات اجتماعی نمود می‌یابد. فردی که حضور خدا را در زندگی خود باور داشته باشد هرگز در جایگاه شغلی خود از بیت‌المال استفادۀ شخصی نمی‌کند و در ارتباط با شهروندان احترام و تواضع را بر خودخواهی و خشونت ترجیح می‌دهد و رضایت خدا را در گروی رضایت خلق خدا می‌داند. در چنین شرایطی اگر افراد اصل خودمحوری را جایگزین خدامحوری کنند، آنچه اتفاق می‌افتد چندان خوشایند نخواهد بود. هر فردی سود و منفعت خود را در اولویت قرار داده و نسبت به دستورات دینی بی‌تفاوت است. رفتار و کردار اشخاص متوجه امور دنیوی بوده و فضای جامعه دچار نوعی خودخواهی مزمن خواهد شد. بنابراین تفاوت خدامحوری با خودمحوری تا به آنجاست که مسلمانان رعایت خدامحوری را وظیفۀ دینی خود قلمداد کرده و آن را در زندگی‌ خود حاکم‌ کنند.
خدامحوری همچنین یکی از موضوعاتی است که در سلسله نشست‌های «دین، نشاط، زندگی» مورد بحث قرار می‌گیرد تا اهمیت لزوم آن به عموم زائران یادآوری شود. حجت‌الاسلام و‌ المسلمین ماندگاری خدامحوری را نقشۀ راه زندگی سالم می‌داند و بیان می‌کند: «همه‌چیز باید حول محور خدا باشد، باید در زندگی خدامحوری را جایگزین انسان‌محوری و هر چیزی که منافی با آن است را اصلاح کرد.» چنین نشست‌هایی موجب می‌شود تا افراد بتوانند تجلی این اصل را در تمام ابعاد زندگی درک کرده و خود را نسبت به رعایت آن ملزم بدانند.

ادامه نوشته

توجه به اصل خدا محوری؛ وظیفۀ دینی هر مسلمان

خدامحوری یکی از بدیهی‌ترین اصول زندگی مسلمانان است و چنانچه این اصل در زندگی افراد جاری شود اعمالشان رنگ‌وبوی الهی می‌گیرد و ارزشی معنوی می‌یابد؛ اما در شرایط کنونی امروز توجه به اصل خدامحوری سخت‌تر از همیشه است و هر فرد مسلمانی باید در تمام لحظات زندگی‌ مراقب باشد تا از حدود آن خارج نشود.

خدامحوری به این معناست که انسان تمام اعمال و رفتارهای خود را بر اساس آنچه خداوند برای وی تعیین فرموده، انجام دهد تا از این طریق رضایت و خشنودی پروردگار خود را فراهم کند. از جمله عواملی که می‌توانند فرد را در به‌کارگیری اصل خدامحوری یاری کنند ایمان، تواضع و اعتقاد به معاد است.
این اصل مهم تنها جنبۀ فردی ندارد بلکه تأثیر آن بر روی جامعۀ اسلامی به اندازه‌ای است که آرامش و امنیت اجتماعی به آن وابسته بوده و حریم افراد با رعایت این اصل حفظ می‌شود. اثرات اجتماعی خدامحوری هم در کسب‌وکار افراد و هم در تعاملات اجتماعی نمود می‌یابد. فردی که حضور خدا را در زندگی خود باور داشته باشد هرگز در جایگاه شغلی خود از بیت‌المال استفادۀ شخصی نمی‌کند و در ارتباط با شهروندان احترام و تواضع را بر خودخواهی و خشونت ترجیح می‌دهد و رضایت خدا را در گروی رضایت خلق خدا می‌داند. در چنین شرایطی اگر افراد اصل خودمحوری را جایگزین خدامحوری کنند، آنچه اتفاق می‌افتد چندان خوشایند نخواهد بود. هر فردی سود و منفعت خود را در اولویت قرار داده و نسبت به دستورات دینی بی‌تفاوت است. رفتار و کردار اشخاص متوجه امور دنیوی بوده و فضای جامعه دچار نوعی خودخواهی مزمن خواهد شد. بنابراین تفاوت خدامحوری با خودمحوری تا به آنجاست که مسلمانان رعایت خدامحوری را وظیفۀ دینی خود قلمداد کرده و آن را در زندگی‌ خود حاکم‌ کنند.
خدامحوری همچنین یکی از موضوعاتی است که در سلسله نشست‌های «دین، نشاط، زندگی» مورد بحث قرار می‌گیرد تا اهمیت لزوم آن به عموم زائران یادآوری شود. حجت‌الاسلام و‌ المسلمین ماندگاری خدامحوری را نقشۀ راه زندگی سالم می‌داند و بیان می‌کند: «همه‌چیز باید حول محور خدا باشد، باید در زندگی خدامحوری را جایگزین انسان‌محوری و هر چیزی که منافی با آن است را اصلاح کرد.» چنین نشست‌هایی موجب می‌شود تا افراد بتوانند تجلی این اصل را در تمام ابعاد زندگی درک کرده و خود را نسبت به رعایت آن ملزم بدانند.

 

ادامه نوشته

«ذکر الهی »

«ذکر الهی » چون نسیم فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می کند . قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان ها به ارمغان می آورد .

انسانی که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و نیاز خویش به ذات اقدس الهی و عقاب و ثواب باشد، در درون خویش راهی برای رشد و نمو رذائل اخلاقی و ارتکاب معاصی نخواهد گذاشت و همواره درصدد رشد و تعالی خویش می باشد .

بنابراین «ذکر و یاد خدا» از مهم ترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت می رساند .

خداوند در آیه 41 و 42 سوره احزاب می فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا»

ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید و او را در صبحگاه و شامگاه تسبیح کنید .

مفهوم ذکر

ذکر در لغت به معنای «یاد کردن » است; خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، خواه بعد از نسیان باشد یا در ادامه ذکر، و نیز «ذکر» به معنای «حفظ شی ء» است و خلاف نسیان می باشد . (1)

به بیان دیگر، «ذکر» عبارت است از این که آدمی نیروی ادراک خود را متوجه «یاد شده » کند، یا به این که نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند و مصداق مهمتر این که در قلب به یاد او باشد . (2)

طبق این معنا، «ذکر» معنای عامی دارد که هر چیزی را شامل می شود . اما آن چه خداوند در قرآن کریم به آن امر فرموده است: «ذکر خداوند» و «یادآوری نعمت های الهی » می باشد که در سایه آن، انسان غبار غفلت و دوری را از قلب خود بزداید و بر جان و روح خسته خویش، با باران الهی، گل های طاعت و بندگی را برویاند .

مراتب ذکر

ادامه نوشته

«ذکر الهی »

«ذکر الهی » چون نسیم فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می کند . قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان ها به ارمغان می آورد .

انسانی که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و نیاز خویش به ذات اقدس الهی و عقاب و ثواب باشد، در درون خویش راهی برای رشد و نمو رذائل اخلاقی و ارتکاب معاصی نخواهد گذاشت و همواره درصدد رشد و تعالی خویش می باشد .

بنابراین «ذکر و یاد خدا» از مهم ترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت می رساند .

خداوند در آیه 41 و 42 سوره احزاب می فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا»

ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید و او را در صبحگاه و شامگاه تسبیح کنید .

مفهوم ذکر

ذکر در لغت به معنای «یاد کردن » است; خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، خواه بعد از نسیان باشد یا در ادامه ذکر، و نیز «ذکر» به معنای «حفظ شی ء» است و خلاف نسیان می باشد . (1)

به بیان دیگر، «ذکر» عبارت است از این که آدمی نیروی ادراک خود را متوجه «یاد شده » کند، یا به این که نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند و مصداق مهمتر این که در قلب به یاد او باشد . (2)

طبق این معنا، «ذکر» معنای عامی دارد که هر چیزی را شامل می شود . اما آن چه خداوند در قرآن کریم به آن امر فرموده است: «ذکر خداوند» و «یادآوری نعمت های الهی » می باشد که در سایه آن، انسان غبار غفلت و دوری را از قلب خود بزداید و بر جان و روح خسته خویش، با باران الهی، گل های طاعت و بندگی را برویاند .

مراتب ذکر

ادامه نوشته

دلایل عقلی معاد

کلیدواژه: معاد، دلایل عقلی، دلایل فطری، دلایل قرآنی.
پرسش: دلایل عقلی و فطری معاد را به تفصیل بنویسید و به کتاب‌های مهم در این باره اشاره کنید؟
پاسخ: دلایل عقلی قرآنی معاد، عبارت‌اند از: عالم آخرت لازمه هدف‌داری دنیا، برپایی عدل و رسیدن انسان به کمال است. خدایی که بار اول انسان را خلق کرد و بذر را در زمین می‌رویاند، بر معاد انسان نیز توانا است. دلایل عقلی آن هم مانند به خاطر واحد بودن نفس هر انسانی، تغییر خصوصیات بدن مضر به معاد نیست. خیرات و کمالات عقلی، هنگام وابستگی نفس به بدن حاصل نمی‌شود، و با تحقق معاد، چنین کمالاتی به دست خواهد آمد. مرگ بدن، به خاطر توجه نفس به عالم دیگر است و این به معنای بازگشت به موطن و جایگاه ابدی است. لازمه "خلقت" انسان، انتقال او به عالمی کامل‌تر است. بازگشت نفس به مبدأ، مقتضای لفظ "معاد" است. شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم است و بالاترین لذت آن مشاهده واقعیات است. معاد تجلیگاه بعضی اسمای الاهی مثل معید، محیی، حاشر، باعث و ... است. دلایل فطری، تمام اصول و فروع دین و از جمله معاد، فطری است. میل به جاودانگی فطری است و با معاد، محقق می‌شود. غایت انسان، لذات مادی نیست. ترس از مرگ و لوازم آن، نشانه‌ای بر فطری بودن میل به بقاست.

ادامه نوشته

دلائل اثبات معاد

 

اعتقاد به معاد ناشی از اعتقاد به نبوت پیغمبران الهی است. اگر از نظر عقلی نبوت یک پیامبر را اثبات کردیم، لازم است به محتویات دعوت او نیز ایمان بیاوریم. به این ترتیب شاید به نظر برخی، ذکر دلایل عقلی برای اثبات معاد لازم ننماید. ولی از آنجا که خود قرآن و متون دینی، به شکلی عقلی به استدلال در این زمینه پرداخته اند بسیاری از متفکران اسلامی نیز همین شیوه را در پیش گرفته اند. شهید مطهری در این زمینه چنین می فرماید:

«گرچه از آن نظر که ایمان و اعتقاد ما به قیامت از ایمان به قرآن و گفتار پیامبران سرچشمه می گیرد لزومی ندارد که درباره قیامت به ذکر برهان و استدلال بپردازیم و یا شواهد و قرائن علمی بیاوریم، ولی نظر به این که خود قرآن کریم - لااقل برای نزدیک کردن مطلب به اذهان - به ذکر یک سلسله استدلالها پرداخته است و خواسته است افکار ما از راه استدلال و به طور مستقیم هم باجریان قیامت آشنا شود، ما به طور اختصار آن استدلالها را ذکر می کنیم.» (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص 526)

تحقق «معاد» فی نفسه یک امر محال نیست. یعنی عقلا امکان این هست که امر معاد اتفاق افتد و اگر شرایط موجود باشد و موانع مفقود، هیچ محال عقلی از وقوع معاد رخ نمی دهد. برخی امور مانند اجتماع نقیضین محال عقلی هستند و هیچگاه نمی توان تصور کرد که تحقق یابند ولی معاد این چنین نیست. بنابراین می توان ادله عقلی برای آن ذکر کرد.

 1- استدلال از طریق حکمت الهی:

مقتضای حکمت الهی این است که خلقت جهان عبث و بیهوده نباشد. جهان آخرت به عنوان مقصد نهایی این جهان مانع از عبث و بیهوده بودن خلقت می شود. یکی از آثار ایمان و اعتقاد به عالم آخرت این است که ما را از پوچ پنداری و پوچ بودن نجات می بخشد و به ما و اندیشه و هستی ما معنی می دهد. اگر معاد نباشد خلقت بیهوده و عبث خواهد بود. خداوند در قرآن می‌فرماید:

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (مومنون/115)؛ «آیا چنین پنداشتید كه ما شما را به عبث و بازیچه آفریدیم و به سوی ما رجوع نخواهید كرد.»

 معاد متمّم و مكمّل خلقت است و جزیی از خلقت است كه با نبودن آن خلقت ناقص است، خداوند در قرآن می‌فرماید:

«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقَاتُهُمْ أَجْمَعِین» (دخان/38و40)؛ «ما آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آنهاست به بازیچه خلق نكردیم آنها را به حق آفریدیم ولی اكثر مردم از آن آگاه نمی‌باشند همانا روز قیامت روز جدایی بین مؤمن و كافر و وعده‌گاه جمیع خلایق است.»

کلمه «حق» عبارت است از چیزی که اصل و واقعیت داشته باشد و خبر، مطابق آن واقعیت باشد. بنابراین، خبر خداوند مبنی بر این که معادی در پیش است حق بودنش به این معنا است که خلقت الهی به نحوی صورت گرفته است که جز با برگشتن موجودات به سوی او تام و کامل نمی شود. بنابراین، مقتضای تحقق وعده الهی، تحقق معاد است

2- استدلال از طریق عدل الهی:

ادامه نوشته

مردم داری در نگاه اسلام

 مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است.

زندگی انسان را می توان به طور کلی به دو بخش اجتماعی و فردی تقسیم کرد که هر کدام آن ها دارای ابعاد و اجزای مختص خود و گاه با هم مشترک می باشد.

زندگی اجتماعی انسان بر حس غریزی اجتماعی زیستن استوار است که نوع ارتباط برقرار کردن با سایرین را از اهمیت بسیاری برخوردار می سازد. دین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین درباره زندگی اجتماعی بشر قوانین و هنجارهای دقیقی دارد که اگر درست به کار گرفته شوند خیلی از معضلات و مشکلات اخلاقی که امروز در جامعه وجود دارد درمان می شوند.

یکی از ضرورتهای اخلاق مسلمانی و معاشرت، "مردم داری" است؛ یعنی با مردم، برای مردم و شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهی، همدردی، همگامی، هم‌خونی با دیگران و هر نام دیگری که بتوان بر آن گذاشت همه دارای یک واقعیت هستند یعنی خود را خدمتگزار و غمخوار و پیوسته با دیگران دیدن و دانستن. این رمز و راز حیات اجتماعی یک مسلمان است و برای او پایگاه مردمی و برخورداری از رافت و رحمت و مودت و حمایت مردم را فراهم می آورد.

همانطور که در مثل ماهی به آب زنده است، یک مسلمان اجتماعی به حسن سلوک با دیگران برقرار است. باید دید چه چیزهایی و چگونه رفتارهایی و چه روحیاتی این زمینه و موقعیت و پایگاه را برای انسان پدید می آورد؟

وقتی هدف یک مسلمان، خدمت بیشتر به همنوعان است باید راه و رسم آن را هم بیاموزد. مردم داری یکی از این رمزها است.

نمودهای مردم داری

بدون شناخت نمودها و شاخص‌های مردم داری و این خصلت نیکو، نمی توان به رمز آن دست یافت. چه روحیه ها و خصلت هایی سبب جذب دیگران می شود؟ چه رفتارهایی باعث ضعف اخلاق و منش مسلمانی ما می شود؟ و مواردی از این دست. مولفه هایی مانند خوش خلقی، عفو و گذشت، خیرخواهی، محبت و صله رحم (رسیدگی به یکدیگر) را می توان جزو نمودهای مردم‌داری برشمرد.

اما برای تبیین دقیق‌تر موضوع به بررسی جایگاه خوش‌خلقی میان مردم می پردازیم:

خوش اخلاقی

حسن خلق کمندی است که دیگران را در دام محبت اسیر می کند. کیست که از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسانی نشود. اهمیت حسن خلق که خود در کلام معصومین (ع) دارای مراتب و درجاتی است تا بدان جاست که پیامبر اسلام (ص) خود را مبعوث به اتمام مکارم اخلاق معرفی می کنند.

حسن خلق در روایات و احادیث با مشوق هایی چون افزایش طول عمر، پاک شدن از گناهان، اجر روزه، کامل شدن ایمان و حتی جهاد در راه خدا مورد تاکید قرار گرفته است.

اما در دنیای معاصرکه بشر می رود تا اخلاق را به حاشیه براند و منفعت را جایگزین آن نماید، باید دید چه رفتارهایی باعث تقویت و چه آفتهایی باعث ضعف اخلاق می شود تا با پرهیز از آنها راه را برای تقویت اخلاقی خود و در نهایت جامعه باز نگه داشت.

موید های اخلاق خوش

ادامه نوشته

مردم سالاری در بینش و منش امام علی علیه السلام

منابع مقاله: فصلنامه علوم سیاسی، شماره 11، سید مرتضی هزاوه ای؛

مقدمه

واژه مردم سالاری چندی است که در ادبیات سیاسی جامعه ما رواج یافته و مورد بحث و مداقه صاحب نظران داخلی و خارجی، محافل آکادمیک و دانشگاهی، مطبوعات و رسانه ها و احزاب و تشکل های مختلف سیاسی قرار گرفته است.از سوی دیگر، امسال به ابتکار مقام معظم رهبری به نام مبارک امیرمؤمنان علی علیه السلام مزین گشت و با این امر بستری فرهنگی - تحقیقاتی در راستای شناخت بیشتر ابعاد وجودی آن حضرت در جامعه ما فراهم آمد.با توجه به این که همه مفاهیم و کلمات بسته به فضای فرهنگی و ارزشی خاص حاکم بر جامعه، می باید مورد استفاده قرار گیرند و طبعا در جمهوری اسلامی نیز واژه هایی چون دموکراسی یا مردم سالاری، جامعه مدنی در چارچوب هنجارها و نرم های خاص جامعه مورد نظر است، و نیز با عنایت به سابقه درخشان حکومت دینی امام علی علیه السلام در مقطعی خاص در امت اسلامی که مردم سالاری به مفهوم حقیقی را تجلی می بخشید و امروز نیز بشر نیازمند چنان نظم اجتماعی بر پایه معنویت است، تصمیم گرفتم که با اشاره به دیدگاه های نظری و سیره عملی امام علی به تبیین این موضوع بپردازم. (1) آنچه گرد آمده، نه در حد و اندازه عظمت آن شخصیت بی بدیل که در حد بضاعت اندک و با توجه به رعایت اختصار بوده است.

بخش اول، نقش مردم در شکل گیری حکومت دینی و نظام سیاسی

یکی از مباحث مهم در شکل گیری نظام های سیاسی و تاسیس نهادهای حکومتی مساله مشروعیت سیاسی است.منظور از مشروعیت سیاسی به طور خلاصه، عامل عقلانی توجیه اعمال قدرت سیاسی است یا به عبارت دیگر، عامل یا عنصری است که قدرت برهنه و عریان را به اقتدار مورد پذیرش مردم تبدیل می کند.در این جا قصد بحث درباره مبنای مشروعیت سیاسی در حکومت دینی و تمایز مقبولیت و مشروعیت در نظریه حکومت دینی نداریم ; اما به طور مختصر می توان گفت حکومتی مشروعیت دارد که مردم از روی رضا و رغبت اوامر حکومت کنندگان را بپذیرند.در دیدگاه اسلامی به مساله مشروعیت حکومت از دو زاویه نگاه شده است:

الف) دیدگاه دولت - امامت (دیدگاه تشیع) :

این دیدگاه خود دارای دو مرحله ظهور و غیبت است.در زمان ظهور امام، تشیع امامت را یک بحث اعتقادی در امتداد نبوت می داند و آن را جزو اصول مذهب خود و روایات (3) آن را عهد الهی می داند که از سوی خدا با ائمه بسته شده و مشروعیت حکومت ائمه بدین سان تنها از ناحیه خداوند است و حتی وصیت امام هم منشا مشروعیت امام بعدی نیست.البته در این دیدگاه میان مشروعیت و مقبولیت تمایز وجود دارد، یعنی حکومت ائمه که مشروعیت الهی دارد، هیچ گاه به زور بر مردم حکومت نخواهد کرد; به عبارت دیگر، با پذیرش مردم قدرت و توان اعمال می یابد ; اما در عصر غیبت بحث های فراوانی درباره مشروعیت حکومت در این دوره صورت گرفته است و ثمره آن مباحث، سه نظریه مختلف است که ذکر همه آنها از حوصله این مقاله خارج است و فقط فهرست گونه به آنها اشاره می شود:

1.نظریه ولایت نیابی:

ادامه نوشته

مردم دوستی در سنت و سیره

بررسی نوعدوستی در آموزه های عقلانی و دینی

در مقاله حاضر نویسنده به برخی آموزه های عقلی و دینی پیرامون ضرورت دوستی با مردم و نوعدوستی اشاره کرده راههای تقویت این نوعدوستی را تشریح نموده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

نوع دوستی، گرایش طبیعی

شاید یکی از زیباترین اصطلاحات در ادبیات جهان، نوعدوستی باشد. نوعدوستی انگیزه همدردی با دیگران را در انسان بوجود می آورد همراهی و همدلی آنان را سبب می شود.

تاثیر این واژگان در ادبیات و گفتمان جهانی تا آن اندازه است که بسیاری از سیاستمداران جهان برای دست یابی به اهداف خود و تسلط بر افکار و قلوب جهانیان در یک جنگ نرم از آن به عنوان سلاحی کارآمد و بی هزینه بهره می گیرند؛ چرا که مسایلی چون حقوق بشر، آزادی، برابری و برادری و مانند آن که در جنگ نرم مهم ترین و کارآمدترین سلاح است، تحت مقوله نوعدوستی معنا می یابد.

به سخن دیگر، نوعدوستی و مردم دوستی در ذات انسان نهفته است و آدمی به هر دلیلی به طور طبیعی گرایش به هم نوع دارد و در جنگ هم نوع و طبیعت همواره بی توجه به نژاد، زبان، فرهنگ، دین و مذهب به یاری همنوع می شتابد.

البته شاید وجود نزاعها و درگیری ها در گوشه جهان شما را به اندیشه فروبرد که اگر خصلت و طبیعت آدمی این گونه است، چرا این همه جنگ و کشتار در جهان به وقوع می پیوندند؟ در پاسخ باید به این مطلب توجه داشت که تضاد منافع عامل بسیاری از جنگ ها و کشتارهاست. انسان ها در برابر طبیعت با هم متحد هستند؛ چون منافع ایشان این گونه اقتضا می کند که پشتیبان یک دیگر باشند، اما هر گاه دشمن غیر همنوع شکست خورد، آن خاستگاه های دیگری از این قبیل، به جنگ هم می روند بدین ترتیب هم نوع دوستی به کناری می رود و جای آن را جنگ و کشتار می گیرد.

عقل و فطرت، خاستگاه نوعدوستی

با این همه، اگر انسان ها هواهای نفسانی را به کنار نهند و به جای وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی، فطرت و عقل خود را معیار داوری و سنجش قرار دهند، این دو، حکم به نوعدوستی می کند و اختلافات از هر نوعی را امری ناپسند می شمارد، چرا که آن را سد راه پیشرفت فردی و جمعی بر می شمارد. به این معنا که حتی اگر شخص بخواهد به منافع بیش تری دست یابد، تحصیل آن از طریق تعاون، شدنی تر و امکان پذیرتر است؛ زیرا رقابتی که بوی خون و خشونت بدهد، هرگز به پایان نمی رسد و بار کژی است که به منزل و مقصد نرسد؛ چرا که خشونت ، زاده خشونت است و هزینه های گزافی بر شخص و جامعه تحمیل می کند و در یک حساب سرانگشتی همواره اختلاف و خشونت، موجب زیان و ضرر حتی برای طرف برنده نزاع و درگیری است. از این رو خداوند بر تعاون بر نیکی و تقوا تاکید می کند؛ چرا که این دو را عامل اساسی در رشد و پیشرفت همگانی بشر بر می شمارد که آسایش و آرامش عمومی را موجب می شود.

پیامبر گرامی (ص) درباره نقش عقل در ایجاد نوعدوستی و محبت با مردم می فرماید: راس العقل بعدالایمان، التودد الی الناس؛ ریشه و راس عقل پس از ایمان، دوستی با مردم است. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۱۳۱) به این معنا که اگر بخواهیم عقل را همچون انسانی فرض کنیم، ایمان و دوستی با مردم درمقام سر آن می باشد. بنابر این، عقل هر کسی را باید با توجه به میزان ایمان و نوعدوستی وی سنجید و ارزیابی کرد. پس اگر کسی اهل ایمان نیست و یا سست ایمان است و یا کسی که نوعدوستی در وجود او ریشه ندارد و یا نوعدوستی در او سست و ضعیف می باشد، باید در عقل او شک کرد.

ادامه نوشته

نامه امام علی(ع) به مالک اشتر: ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش م

نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)

وقتی حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، مالک اشتر نخعی از یاران خود را به امارت مصر منصوب نمود، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت. این نامه بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است.

این نامه به روشنی نشان می دهد رویکرد مترقی امام علی (ع) به مساله حکومت را در عصر جاهلیت عرب و در دوران حکومت های الیگارشی. در این نامه که به نوعی به قانون اساسی اسلامی ایشان می ماند ویژگی های حکومت اسلامی، حاکم اسلامی، حقوق شهروندان، رابطه دولت با شهروند و … بیان شده است. توصیه به علاقه مندان، خصوصا دانشجویان و دوستداران مباحث حقوق، آنرا با دقت کامل مطالعه کنند. این ترجمه از ترجمه نهج البلاغه انجام شده توسط دکتر آیتی می باشد.

توضیح سید رضی (قدس سره) مولف نهج البلاغه: این فرمان را برای مالک اشتر نخعی نوشت، هنگامی که او را امارت مصر و توابع آن داد.در آن‌هنگام که کار بر محمد بن ابی بکر آشفته شده بود.این فرمان از پرمحتواترین فرمانهاست و از دیگرنامه‌های او محاسن بیشتری در بردارد.

متن نامه
به نام خداوند بخشاینده مهربان ‌این فرمانی است از بنده خدا، علی امیر المؤمنین، به مالک بن حارث اشترنخعی در پیمانی که با او می‌نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.

او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروی از هر چه درکتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنتهایی که کس به سعادت نرسد مگر به پیروی از آنها، و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها. و باید که خدای سبحان را یاری نماید به دل و دست و زبان خود، که خدای جل اسمه، یاری‌کردن هر کس را که یاریش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد بر عهده گرفته‌است. و او را فرمان می‌دهد که زمام نفس خویش در برابر شهوتها به دست گیرد و ازسرکشی هایش باز دارد، زیرا نفس همواره به بدی فرمان دهد، مگر آنکه خداوند رحمت آورد.

ای مالک، بدان که تو را به بلادی فرستاده‌ام که پیش از تو دولتها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر. و مردم در کارهای تو به همان چشم می‌نگرند که تو درکارهای والیان پیش از خود می‌نگری و درباره تو همان گویند که تو درباره آنها می‌گویی و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جاری ساخته، توان شناخت.

باید بهترین اندوخته‌ها در نزد تو، اندوخته کار نیک باشد. پس زمام هواهای نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه برای او روا نیست، بخل بورز که بخل ورزیدن بر نفس، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش می‌شمارد.مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت‌شماری، زیراآنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.

ادامه نوشته

طریقت بندگی در کلام امام حسن مجتبی(ع)

 مصطفی کریمی
  عبودیت مهم‌ترین هدف آفرینش انسان است. خداوند انسان را آفرید تا از طریق عبادت، او را در مقام خلافت قرار دهد. اما اینکه چگونه بندگی و عبادت کنیم تا این هدف برآورده شود، مسئله‌ای است که در آموزه‌های دینی تبیین شده است. پیامبران و امامان(ع) به عنوان رسولان الهی بر آن هستند تا این راه را به خوبی تشریح کنند و هرگونه شک و تردید و شبهه‌ای را بزدایند. بنابراین مراجعه به آموزه‌های آنان برای شناخت بهترین و کامل‌ترین طریقت بندگی ضروری است. نویسنده در مطلب زیر به سراغ آموزه‌های کلامی امام حسن مجتبی(ع) سرور جوانان بهشت رفته تا طریقت بندگی را از زبان ایشان واکاوی کند.
***
طریقت بندگی چیست؟ این پرسشی است که پاسخ آن را هر قلب سلیم و فطرت سالم می‌داند و اصولاً ذات انسان به طور طبیعی گرایش به بندگی و عبودیت دارد؛ هر چند که گاه به علل درونی و بیرونی در مصداق اشتباه می‌کند.
اما اینکه بهترین طریقت بندگی و کامل‌ترین و آسان‌ترین آن چیست، پاسخ آن را می‌توان در کتب آسمانی بویژه آموزه‌های قرآن جست که کتاب الهی بدون هیچ‌گونه تحریف و تغییر است.
این آموزه‌ها در حقیقت در مقام تبیین بهترین و نیکوترین شیوه بندگی است. مجموعه‌ای که از آن به دین اسلام یاد می‌شود، بر آن است تا در قالب شریعت، افکار و رفتار انسانی را شکل دهد تا به آسان‌ترین و کامل‌ترین شیوه، عبادت الهی را بجا آورد و بندگی را به تمام حقیقت آن داشته باشد.
از آنجا که این مجموعه، بسیار بزرگ و پرحجم است، اگر بخواهیم بندگی را در یک کلمه خلاصه کنیم، می‌توان آن را در انجام واجبات و ترک محرمات دانست. البته ترک محرمات الهی به یک معنا بیانگر انجام واجبات نیز است؛ زیرا ترک واجب حرام است. پس وقتی می‌گوئیم که محارم الهی را ترک کنید، یعنی به واجبات الهی نیز گردن بنهید. از این‌رو می‌توان گفت که انسان برای رسیدن به مفهوم و حقیقت عبادت و عبودیت می‌بایست از محارم الهی اجتناب کند. برهمین اساس امام حسن مجتبی(ع) در بیان اینکه چگونه می‌توان به مقام بندگی رسید و مصداق عابد شد، فرموده است: یا ابن آدم! عف عن محارم الله تکن عابدا؛ ای فرزند آدم! نسبت به محرمات الهی عفیف و پاکدامن باش تا عابد و بنده خدا باشی. (بحارالأنوار، ج78، ص112، س8)
تأثیر زمان و مکان
 در اعمال عبادی

ادامه نوشته

شب قدر؛ شب امضای مقدرات

  محمد رضا پازوکی  
  در مطلب حاضر نویسنده با بررسی برخی آیات قرآن مربوط به شب قدر، به واکاوی اهمیت و فضیلت این شب در تعیین سرنوشت انسان پرداخته است.
***
شب قدر، زمانی که برای انزال دفعی قرآن و تقدیر امور
واژه قدر به معنای ارزش، ارزیابی، تخمین، توانایی، تدبیر و مانند آنها است. بر اساس آموزه‌های قرآن، شب‌قدر زمانی برای تقدیر مقدرات امور هستی است. خداوند درباره اهمیت شب قدر می‌فرماید: والکتاب‌ المبین انا انزلنا فی لیلهًْ مبارکهًْ انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم؛ سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم؛ زیرا که ما هشدار دهنده بودیم. در آن شب هرگونه کاری به نحوی استوار فیصله می‌یابد. (دخان، آیات 2 تا 4)
از این آیات چند مطلب به دست می‌آید: 1. قرآن به عنوان یک کتاب روشنگر، در شبی مبارک برای انذار مردم، یک باره انزال یافته است؛ 2. در این شب هر امری دارای حکمت، از هم جدا می‌شود؛ 3. این تفکیک در مقام امری است نه خلقی؛ 4. بر اساس حکمت الهی و اهداف آفرینش این تفریق انجام می‌شود؛ 5. تفریق پس از مقام جمع انجام می‌گیرد.
از نظر قرآن، این شب مبارک همان‌ شب قدر است. خداوند در آیه 1 سوره قدر می‌فرماید: انا انزلناه فی لیله القدر؛ ما در شب قدرش نازل کردیم. البته آنچه در شب قدر نازل شده، می‌تواند حقیقت محمدی(ص) نیز باشد؛ به این معنا که تکوین و تدوین با هم از نظر زمانی در یک شب نازل شده باشد. با این همه با توجه به آیه 3 سوره دخان می‌توان احتمال قوی داد که مراد همان انزال دفعی و یکباره قرآن است.
خداوند در آیه 185 سوره بقره درباره نزول قرآن در ماه رمضان می‌فرماید: ماه رمضان [همان ماه] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، کتابی که مردم را راهبر و متضمن دلایل آشکار هدایت و میزان تشخیص حق از باطل است. پس هرکس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد.
با توجه به آیات می‌توان گفت قدر در ماه رمضان است. در این شب دست کم دو اتفاق مهم رخ داده و می‌دهد: 1 انزال دفعی قرآن بر قلب مبارک پیامبر(ص)؛ 2. تفریق امور هستی.
حال سوال این است که مراد از تفریق امر حکیم یعنی چه؟
علامه طباطبایی می‌نویسد: از ظاهر لفظ آیه چنین برمی‌آید که شب مزبور یکی از شب‌هایی است که در روز زمین دور می‌زند از ظاهر جمله «فیها یفرق کل امر حکیم» با در نظر داشتن اینکه صیغه مضارع (یفرق) استمرار را می‌ساند، فهمیده می‌شود که شب مزبور همواره در روی کره زمین تکرار می‌شود و از ظاهر جمله «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» چنین برمی‌آید که مادامی که ماه رمضان در کره زمین تکرار می‌شود، آن شب نیز تکرار می‌شود، پس نتیجه می‌گیریم که شب مزبور همه ساله تکرار می‌شود و در هر سال قمری در ماه رمضان همان سال یکبار تکرار می‌گردد. (المیزان، ذیل آیه 4 سوره دخان)
امین الاسلام طبرسی می‌نویسد: در این شب سرنوشت‌ساز و مبارک است که آفریدگار هستی نعمت‌های خود را از شب قدر این سال تا شب قدر سال آینده میان بندگانش تقسیم می‌کند و سرنوشت هرکسی را مقرر می‌دارد؛ به همین جهت در همه طول سال برکت آن شب در جهان امتداد دارد و به این دلیل شب مبارک عنوان یافته است. (مجمع البیان، ذیل آیه 4سوره دخان)

ادامه نوشته

هشدارهاي علوي به حارث همداني


نويسنده: حجه الاسلام ابوالقاسم يعقوبي
امام علي (ع) در بخش نامه هاي نهج البلاغه (1) به "حارث همداني "رهنمودها و هشدارهايي داده است که براي هميشه و همگان در طول تاريخ سودمند و آگاهي بخش و عبرت آموز است اين نامه را در دو محور هدايت ها و هشدارها به اندازه مجال شرح خواهيم داد، لکن پيش از آن لازم است درنگي در شخصيت حارث همداني داشته باشيم.

حارث همداني
 حارث، از خواص شيعيان اميرالمؤمنين (ع) بود. او يار وفادار و فداکار و از فقها و دانشمندان زمانش، برترين بود (انه کان افقه الناس) در سال 65 هجري از دنيا رفت.
از برخي روايات چنين به دست مي آيد که وي به گونه اي ويژه مورد توجه و علاقه امام بود و امام به ميهماني او مي رفت از اين رو نوشته اند: روزي حارث از امام خواست که براي غذا به خانه او برود حضرت قبول کرد، ولي به اين شرط که خود را به زحمت نيفکند، به هنگام خوردن غذا تکه نان هايي که در سفره بود به خدمت امام آورد، اميرمؤمنان (ع) مشغول خوردن شد، حارث گفت: من پول هم دارم – و آنها را نشان داد، اگر اجازه بفرماييد چيزي بخرم و بياورم – امام فرمود: "هذه مما في بيتک "اين از چيزهايي است که در خانه داري و بايد براي ميهمان آورده شود (اشاره به اين که اگر من گفتم از آنچه در خانه است بياور و اضافه نه، به اين معني است که نبايد قرض کرد، نه اين که فقط از خوراکي ها هر چه داخل خانه هست بياوري از پولها براي ميهمان مصرف نشود. "(2)
اين علاقه دو سويه بود، هم امام به حارث علاقمند بود و هم حارث از شيفتگان مکتب علوي بود و در اين راه سر از پا نمي شناخت و از پرچمداران دفاع از جريان ولايت علوي و اسلام ناب بشمار مي رفت. حارث مي گويد:
"نيمه روزي به خدمت اميرم

ادامه نوشته

نامه امام علی ع به حارث همدانی

: محمدصادق رضائی

نهج البلاغة-ترجمه دشتى  ص: 613

ترجمه نامه 69

(نامه به حارث همدانى)

اخلاق كارگزاران حكومتى‏

به ریسمان قرآن چنگ زن، و از آن نصیحت پذیر، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بشمار ، و حقّى را كه در زندگى گذشتگان بود تصدیق كن، و از حوادث گذشته تاریخ، براى آینده عبرت گیر، كه حوادث روزگار با یكدیگر همانند بوده، و پایان دنیا به آغازش مى‏پیوندد، و همه آن رفتنى است.

نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق سخنى بر زبان نیاور، مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یاد آور، هرگز آرزوى مرگ مكن جز آن كه بدانى از نجات یافتگانى، از كارى كه تو را خشنود، و عموم مسلمانان را ناخوشایند است بپرهیز، از هر كار پنهانى كه در آشكار شدنش شرم دارى پرهیز كن، از هر كارى كه از كننده آن پرسش كنند، نپذیرد یا عذر خواهى كند، دورى كن، آبروى خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده، و هر چه شنیدى باز گو مكن، كه نشانه دروغگویى است، و هر خبرى را دروغ مپندار، كه نشانه نادانى است.

خشم را فرو نشان، و به هنگام قدرت ببخش، و به هنگام خشم فروتن باش، و در حكومت مدارا كن تا آینده خوبى داشته باشى، نعمت‏هایى كه خدا به تو بخشیده نیكو دار، و نعمت‏هایى كه در اختیار دارى تباه مكن، و چنان باش كه خدا آثار نعمت‏هاى خود را در تو آشكارا بنگرد.

اوصاف مؤمنان‏

و بدان، بهترین مؤمنان، آن بود كه جان و خاندان و مال خود را در راه خدا پیشاپیش تقدیم كند، چه آن را كه پیش فرستى براى تو اندوخته گردد، و آنچه را كه باقى گذارى سودش به دیگران مى‏رسد.

از دوستى با بى‏خردان و خلافكاران بپرهیز، زیرا هر كس را از آن كه دوست اوست مى‏شناسند، و در شهرهاى بزرگ سكونت كن زیرا مركز اجتماع مسلمانان است، و از جاهایى كه مردم آن از یاد خدا غافلند، و به یكدیگر ستم روا مى‏دارند، و بر اطاعت از خدا به یكدیگر كمك نمى‏كنند، بپرهیز.

در چیزى اندیشه كن كه یارى‏ات دهد، از نشستن در گذرگاههاى عمومى، و بازار، پرهیز كن كه جاى حاضر شدن شیطان، و بر انگیخته شدن فتنه‏هاست، و به افراد پایین‏تر از خود توجه داشته باش، كه راه شكر گزارى تو در برترى است. در روز جمعه پیش از نماز مسافرت مكن،

جز براى جهاد در راه خدا، و یا كارى كه از انجام آن ناچارى. در همه كارهایت خدا را اطاعت كن، كه اطاعت خدا از همه چیز برتر است.

روش به كار گیرى نفس در خوبى‏ها

نفس خود را در واداشتن به عبادت فریب ده، و با آن مدارا كن، و به زور و اكراه بر چیزى مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به كارش گیر، جز در آنچه كه بر تو واجب است، و باید آن را در وقت خاص خودش به جا آورى. بپرهیز از آن كه مرگ تو فرا رسد در حالى كه از پروردگارت گریزان، و در دنیاپرستى غرق باشى. از همنشینى با فاسقان بپرهیز كه شر به شر مى‏پیوندد، خدا را گرامى دار، و دوستان خدا را دوست شمار، و از خشم بپرهیز كه لشگر بزرگ شیطان است. با درود.

ادامه نوشته

مومن هوشیار و بهره‌مندی از لحظه‌های عمر

 عباس کرملو

 انسان تقریبا هیچ دارایی جز لحظه‌های عمر ندارد؛ زیرا هر چیز دیگری ملک انسان نیست، بلکه ملک الهی و بخشایش الهی است تا از آن بهره‌مند شود. پس همه چیز به شکل ودیعه در اختیار آدمی قرار گرفته تا بتواند از لحظه‌های زندگی خود در دنیا بدرستی استفاده کند. به نظر می‌رسد که مومنان در بهره‌مندی گوی سبقت را از همگان ربوده‌اند، از این رو خداوند آنان را رستگاران و پیروزان میدان زندگی دانسته حال سؤال این است که آنان چگونه و بر اساس چه افکار و عقاید و رفتاری این‌گونه خوشبخت و سعادتمند هستند؟
در مقاله حاضر ضمن پاسخگویی به این سؤال از زبان قرآن به ضرورتهای بهره‌گیری حداکثری از فرصت عمر اشاره شده است.
***
انسان، مالک حقیقی نیست
از نظر آموزه‌های قرآنی، مالکیت، شأنی از شئون خالقیت است؛ یعنی از آنجا که خدا، خالق و رب همه اشیا است، مالک آنان نیز به شمار می‌رود؛ به همین سبب این مالکیت، مطلق بوده همه تصرفات در چیزی را شامل می‌شود. (مکارم‌شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 17، ص 436، 27، ص 449) از آیاتی که رابطه «خالقیت» و «مالکیت» را ترسیم می‌کند، آیات 25 و 26 سوره زمر است.
خداوند می‌فرماید: الله خالق کل شیء و هو علی کل شیء وکیل له مقالید السموت و الارض و الذین کفرو بایات‌الله اولئک هم الخاسرون؛ خداوند، خالق همه چیز و ناظر بر همه اشیاء است. کلیدهای آسمان و زمین از آن او است و کسانی که به آیات خداوند کافر شدند، زیانکارند.
مقالید به معنای کلید و به گفته لغت‌شناسان اصل آن از کلید فارسی گرفته شده است. این تعبیر، به طور معمول کنایه از مالکیت یا سلطه بر چیزی است؛ چنانکه می‌گوئیم: کلید این کار به دست فلان است؛ پس آیه پیش گفته می‌تواند هم اشاره به توحید مالکیت خداوند و هم توحید تدبیر و ربوبیت و حاکمیت او بر عالم هستی باشد. (مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 19، ص 523 و ج 24، ص 315)
بر همین اساس خداوند، انسان را مالک نفس خودش نیز نمی‌شناسد، بلکه این خداوند است که مالک نفس انسان است و هرگونه تصرف عدوانی بیرون از حدود و خطوط قرمز از سوی انسان در نفس خودش به معنای ظلم تلقی می‌شود؛ زیرا همواره ظالم غیر از مظلوم است، برخلاف علم و عالم و معلوم که می‌تواند متحد باشد، مانند علم انسان به وجود خود که از علوم حضوری است.
بر این اساس، وقتی قرآن از ظلم به نفس خود سخن می‌گوید، مراد تصرف ظالم در مظلومی است که غیر از ظالم است. خداوند می‌فرماید: و ما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمون؛ خدا به آنان ظلم نکرد ولی آنان به نفس‌هایشان ظلم کردند. (آل‌عمران، آیه 117؛ و نیز اعراف،‌آیات 160 و 177؛ توبه، آیه 70؛ نحل، آیه 33)
آیات بسیاری بر مالکیت حقیقی خداوند به عنوان  آفریدگار بر همه مخلوقات در عالم تکوین دلالت می‌کند. (بقره، آیات 255 و 107؛ آل‌عمران، آیه 26؛ نساء، آیه 53؛ مائده، آیات ‍17 و 18 و 40 و 120)

ادامه نوشته

نگاهی به فضیلت شب‌های قدر و عدالت محوری حضرت علی‌(ع)(بخش نخست)

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند


کنج خلوت حریم یار بهترین گوشه دنیاست که سنگ‌هایمان را با خودمان و دلمان وابکنیم.
به قول لسان‌الغیب(علیه رحمه) از خود بپرسیم: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی ، ره ز که پرسی، چه کنی، چون باشی؟
باید در شب‌های روشن قدر برای چگونه رفتن و به کجا رفتن؟ پاسخ‌های روشن و روراستی بیابیم. نکند کاروان رمضان امسال نیز از پیش رویمان بگذرد و ما همچنان در خواب غفلت به سر ببریم؟!
دل مؤمن به غنچه می‌ماند. غنچه در ابتدا سفت و محکم مانند سنگ است، اما بعدا که می‌شکفد و باز می‌شود چقدر این برگ‌ها لطافت و عطر دل‌انگیز دارند! چیزی که غنچه دل مومن را می‌گشاید، ترک معصیت و توبه در شب‌های قدر است. دل مومن که روشن شد، شکوفا شد، خندید، عطرش تمام وجودش را می‌گیرد. آن وقت است که روزه و عباداتش مقبول افتاده و روحش همچون  پرنده‌ای آزاد گشته است.
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شست‌وشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدی‌ها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم کنیم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدرکه شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را برما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شب‌های رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آنها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

 

ادامه نوشته

آثار تربیتی بشارت و انذار

 

پرسش : چرا در آیات قرآن «بشارت» و «انذار» در کنار یکدیگر آمده است؟ پاسخ اجمالی: پاسخ تفصیلی: «بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» بخش مهمى از انگیزه هاى تربیتى و حرکت هاى اجتماعى را تشکیل مى دهد، آدمى هم باید در برابر انجام کار نیک «تشویق» شود، و هم در برابر کار بد «توبیخ» بیند تا آمادگى بیشترى براى پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند.
«تشویق» به تنهائى براى رسیدن به تکامل فرد یا جامعه کافى نیست؛ زیرا انسان در این صورت مطمئن است انجام گناه خطرى براى او ندارد.
فى المثل مى بینیم: پیروان کنونى مسیح(علیه السلام) عقیده به «فداء» دارند، و معتقدند حضرت مسیح(علیه السلام) فداى گناهان آنها گردیده، حتى رهبرانشان گاه سند بهشت به آنها مى فروشند و گاه گناهشان را از طرف خدا مى بخشند! مسلماً چنین جمعیتى به آسانى مرتکب گناه مى شود.
در «قاموس کتاب مقدس» مى خوانیم: «... فدا نیز اشاره به کفاره خون گران بهاى مسیح است که گناه جمیع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صلیب متحمل شد»!
مسلماً این منطق نادرست، افراد را در ارتکاب گناه جسور مى کند.
کوتاه سخن این که آنها که تصور مى کنند تنها تشویق براى تربیت انسان (اعم از کودکان و بزرگسالان) کافى است، و باید تنبیه، تهدید و کیفر را به کلى شست و کنار گذاشت، سخت در اشتباهند، همان گونه که پایه تربیت را تنها بر ترس و تهدید گذاردن و از جنبه هاى تشویقى غافل بودن نیز گمراهى و بى خبرى است.
این هر دو گروه در شناخت انسان در اشتباهند؛ توجه ندارند: انسان مجموعه اى است از بیم و امید، از حب ذات و علاقه به حیات، و نفرت از فناء و نیستى، ترکیبى است از جلب منفعت و دفع ضرر.
آیا انسانى که ابعاد روح او را این دو تشکیل مى دهد، ممکن است پایه تربیتش تنها روى یک قسمت باشد؟
مخصوصاً تعادل میان این دو لازم است که: اگر تشویق و امید از حد بگذرد باعث جرأت و غفلت است.
و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد نتیجه اش یأس و نومیدى و خاموش شدن شعله هاى عشق و تحرک است.
درست به همین دلیل در آیات قرآن، «نذیر» و «بشیر» یا «انذار» و «بشارت» در کنار هم قرار گرفته، حتى گاهى «بشارت» بر «انذار» مقدم است، مانند آیه 119 سوره «بقره»: «إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً»؛ (ما تو را به حق براى بشارت و انذار [مردم جهان] فرستادیم) و گاه به عکس، «نذیر» بر «بشیر» تقدم یافته، مانند آیه 188 سوره «اعراف»: «إِنْ أَنَا إِلاّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ»؛ (من بیم دهنده و بشارت دهنده ام براى افرادى که ایمان مى آورند).
هر چند در اکثر آیات قرآن، بشارت مقدم داشته شده این نیز ممکن است به خاطر این باشد که در مجموع، رحمت خدا بر عذاب و غضب او پیشى گرفته است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ».(1)،(2)

        پی نوشت:

        (1). «مصباح المتهجد»، صفحات 442 و 696 (مؤسسه فقه الشیعه، بیروت)؛ کتاب «المزار»، صفحه 161 (کنگره شیخ مفید)؛ «بحار الانوار»، جلد 91، صفحات 239 و 386، و جلد 95، صفحه 232.

(2). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج 1، ص 485.

   

 

ادامه نوشته

آثار ذكر



«یاد خداوند» آثار و بركات فراوانی دارد كه در آیات و روایات به آن اشاره شده است. در این جا به برخی از آنها اشاره می‌كنیم:

1- مورد یاد خدا قرار گرفتن

 «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِی وَلاَ تَكْفُرُونِ» (1) مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم و كفران نورزید.

 ذكر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد. انسانی كه در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات پاكی است كه سرچشمه تمام خوبی‌ها و نیك‌ها می‌باشد و به این وسیله روح و جان خود را پاك و روشن می‌سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشكلات و سختی‌ها او را تنها نمی‌گذارد.

 2- همنشینی با خدا

كسی كه همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود چنان كه در حدیث قدسی به حضرت موسی (ع) فرمود: ای موسی؛ من همنشین كسی هستم كه مرا یاد كند، موسی سؤال كرد: روزی كه هیچ پناهی نیست جز پناه تو چه كسی در پناه تو خواهد بود. فرمود: آنها كه مرا یاد می‌كنند و من نیز آنان را یاری می‌كنم، و با هم دوستی می‌كنند در راه من، پس دوست دارم آنها را، اینان كسانی هستند كه وقتی بخواهم به اهل زمین بدی برسانم، آنها را یاد كرده و به خاطر آنان بدی را دفع می‌كنم. (2)

 3- محبت خداوند

انسانی كه پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای می‌گیرد. چنانچه در زندگی روزمره نیز چنین است كه اگر انسان در تمامی ساعات و در تمامی افكار خود شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، كم كم محبت او در قلبش حاكم می‌شود. در روایت نیز آمده است.

ادامه نوشته

هدف از انذار در قرآن

پیامبران در سطح گسترده ای درگیر هدایت و کنترل رفتار انسان ها بوده اند. آن ها با استفاده از انذار و تبشیر، مردم را ترغیب می کرده اند تا اعمالشان را کنترل کنند. با وجود منهیات و اعلام نتایج شوم گناهان، و با وجود اوامر مؤکد در انجام تکالیف و وعده پاداش های فراوانی به مؤمنان و مخلصان، واکنش مردم نسبت به این «بیم و امیدها» یکسان نبوده است. بعضی از مردم چنان تحت تأثیر پیام دعوت پیامبران واقع می شدند که خود را فدای دینشان می کردند، در حالی که برخی دیگر نه تنها گفته های پیامبران را رد می نمودند، بلکه انذار و تبشیرها را بی ارزش تلقی کرده، آن را به تمسخر می گرفتند. مخصوصاً فرمانروایان و ثروتمندان و رهبانان جامعه که سرمست عیش و نوش، و مغرور به مال و مکنت یا علم و دانش خودشان بودند، سرسختانه کمر به مبارزه با ایشان می بستند و بسیاری از قشرهای دیگر را به دنبال خود می کشاندند و از پیروی حق بازمی داشتند. خداوند دراین باره، آیات الهی را به بادهای بشارت آور تشبیه کرده است: همانگونه که خداوند برای احیای زمین ها، بادها را بشارت دهنده باران رحمت خود به نقاط مختلف می فرستد و با آن زمین های مستعد و هموار و پاکیزه را سرسبز و زنده می گرداند، برای احیای ملت ها نیز، پیامبران را به عنوان بشارت دهندگانی همراه با آیات هدایت به سوی همه ملت ها و سرزمین ها می فرستد، ولی بعضی از ملت ها و سرزمین ها خود را آماده پذیرش هدایت و تربیت کرده و آیات الهی را در خود می پذیرند و زنده می شوند و بعضی همچون زمین های بلند و ناهموار و آلوده در اثر گناه و تکبر و پلیدی ها، آیات الهی را نمی پذیرند و از هدایت و تربیت الهی به دور می مانند؛

«هُوَ الَّذی یُرسِلُ الرِّیاحَ بُشراً بَینَ یَدَی رَحمَتِهِ؛1 او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش می فرستد».

در این جا سؤالی مطرح می شود که: چرا با این که می دانیم دستور از طرف خداوند صادر شده و متن و محتوای آن دستور، کتب آسمانی و الهی است و مجریان آن پیامبران و مؤمنان هستند و جایگاه ابدی پاداش و کیفر، بهشت و جهنم است؛ اکثر مردم این هشدارها را نمی پذیرند؟!

در پاسخ باید گفت: مرور آیات مربوطه نشان می دهد که دلیل این واکنش ها نداشتن قابلیت و توانایی لازم در بسیاری از مردم است و به اصطلاح «عیب از دین نیست، بلکه از دیندار است».

برخی عنوان های قرآنی موانع انذار

در قرآن به آیات زیادی برمی خوریم که علت این پدیده را وجود مانع و حجاب بر عقل، قلب، گوش و چشم انسان می داند، موانعی که درک و فهم صحیح محتوای وحی و کلمات معصومین (علیهم السلام) را غیر ممکن می سازد.

حال به ذکر چند مورد از موانع و حجاب هایی که در قرآن منعکس شده می پردازیم:

«إنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیهِم ءَأنذَرتَهُم، أم لَم تُنْذِرهُم لا یُؤمِنُون خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِم وَ عَلی سَمعِهِم وَ عَلی أبصارِهِم غِشاوَةٌ وَ لَهُم عَذابٌ عَظیمٌ؛2 کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمی کند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد. خدا بر دل ها و گوش های آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هایشان پرده افکنده و عذاب بزرگی در انتظار آن هاست».

پیامد عدم تأثیر انذار

ادامه نوشته

مردم دوستی در سنت و سیره

 

بررسی نوعدوستی در آموزه های عقلانی و دینی

 

در مقاله حاضر نویسنده به برخی آموزه های عقلی و دینی پیرامون ضرورت دوستی با مردم و نوعدوستی اشاره کرده راههای تقویت این نوعدوستی را تشریح نموده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

نوع دوستی، گرایش طبیعی

شاید یکی از زیباترین اصطلاحات در ادبیات جهان، نوعدوستی باشد. نوعدوستی انگیزه همدردی با دیگران را در انسان بوجود می آورد همراهی و همدلی آنان را سبب می شود.

تاثیر این واژگان در ادبیات و گفتمان جهانی تا آن اندازه است که بسیاری از سیاستمداران جهان برای دست یابی به اهداف خود و تسلط بر افکار و قلوب جهانیان در یک جنگ نرم از آن به عنوان سلاحی کارآمد و بی هزینه بهره می گیرند؛ چرا که مسایلی چون حقوق بشر، آزادی، برابری و برادری و مانند آن که در جنگ نرم مهم ترین و کارآمدترین سلاح است، تحت مقوله نوعدوستی معنا می یابد.

به سخن دیگر، نوعدوستی و مردم دوستی در ذات انسان نهفته است و آدمی به هر دلیلی به طور طبیعی گرایش به هم نوع دارد و در جنگ هم نوع و طبیعت همواره بی توجه به نژاد، زبان، فرهنگ، دین و مذهب به یاری همنوع می شتابد.

البته شاید وجود نزاعها و درگیری ها در گوشه جهان شما را به اندیشه فروبرد که اگر خصلت و طبیعت آدمی این گونه است، چرا این همه جنگ و کشتار در جهان به وقوع می پیوندند؟ در پاسخ باید به این مطلب توجه داشت که تضاد منافع عامل بسیاری از جنگ ها و کشتارهاست. انسان ها در برابر طبیعت با هم متحد هستند؛ چون منافع ایشان این گونه اقتضا می کند که پشتیبان یک دیگر باشند، اما هر گاه دشمن غیر همنوع شکست خورد، آن خاستگاه های دیگری از این قبیل، به جنگ هم می روند بدین ترتیب هم نوع دوستی به کناری می رود و جای آن را جنگ و کشتار می گیرد.

عقل و فطرت، خاستگاه نوعدوستی

با این همه، اگر انسان ها هواهای نفسانی را به کنار نهند و به جای وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی، فطرت و عقل خود را معیار داوری و سنجش قرار دهند، این دو، حکم به نوعدوستی می کند و اختلافات از هر نوعی را امری ناپسند می شمارد، چرا که آن را سد راه پیشرفت فردی و جمعی بر می شمارد. به این معنا که حتی اگر شخص بخواهد به منافع بیش تری دست یابد، تحصیل آن از طریق تعاون، شدنی تر و امکان پذیرتر است؛ زیرا رقابتی که بوی خون و خشونت بدهد، هرگز به پایان نمی رسد و بار کژی است که به منزل و مقصد نرسد؛ چرا که خشونت ، زاده خشونت است و هزینه های گزافی بر شخص و جامعه تحمیل می کند و در یک حساب سرانگشتی همواره اختلاف و خشونت، موجب زیان و ضرر حتی برای طرف برنده نزاع و درگیری است. از این رو خداوند بر تعاون بر نیکی و تقوا تاکید می کند؛ چرا که این دو را عامل اساسی در رشد و پیشرفت همگانی بشر بر می شمارد که آسایش و آرامش عمومی را موجب می شود.

پیامبر گرامی (ص) درباره نقش عقل در ایجاد نوعدوستی و محبت با مردم می فرماید: راس العقل بعدالایمان، التودد الی الناس؛ ریشه و راس عقل پس از ایمان، دوستی با مردم است. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۱۳۱) به این معنا که اگر بخواهیم عقل را همچون انسانی فرض کنیم، ایمان و دوستی با مردم درمقام سر آن می باشد. بنابر این، عقل هر کسی را باید با توجه به میزان ایمان و نوعدوستی وی سنجید و ارزیابی کرد. پس اگر کسی اهل ایمان نیست و یا سست ایمان است و یا کسی که نوعدوستی در وجود او ریشه ندارد و یا نوعدوستی در او سست و ضعیف می باشد، باید در عقل او شک کرد.

این بدان معناست که عقل انسانی به طور طبیعی و فطری به دو امر مهم که نشانه عقل است، فرمان می دهد و آن ایمان و نوعدوستی است.

امام صادق(ع) از پیامبر گرامی(ص) نقل می کند که فرمود: التودد الی الناس، نصف العقل؛ دوستی با مردم نیمی از عقل است. (وسایل الشیعه، حر عاملی، ج۸، ص ۴۳۴) در این روایت نیز برای عقل و خرد دو مقوم برمی شمارد که یکی از آن نوعدوستی است. با توجه به روایت پیشین می توان گفت که نیم دیگر عقل همان ایمان می باشد. بنابراین، نشانه عقل و خرد در کسی را باید در همان ایمان و نوعدوستی وی جست و کسی که از ایمان و نوعدوستی بی بهره است، در حقیقت بی بهره از عقل و خرد و انسان سفیه است.

راه های تقویت نوعدوستی

اکنون این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان عقل و خرد را در خود با نوعدوستی تقویت کرد و از تاثیر وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی رهایی یافت و از جنگ و نزاع در امان ماند؟

از سنت و سیره معصومان(ع) که الگوهای زندگی بهتر و برتر هستند، چنین برمی آید که باید به اموری توجه یافت که موجبات انس و تالیف قلوب می شود؛ چرا که انس هر انسانی با انسان دیگر، محبت را در دل ها زنده می کند و همین آشنایی موجبات تالیف قلوب و همدلی و در نهایت همراهی و همکاری ها را تحقق می بخشد. امیرمؤمنان علی(ع) برای تقویت نوعدوستی در میان مردم سفارش می کند که به ایجاد رابطه و بخشش به عنوان دو عامل مهم در تقویت نوعدوستی توجه ویژه ای مبذول شود. آن حضرت(ع) در هنگام شهادت به فرزندان خویش چنین سفارش می فرماید: علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع؛ همواره ملازم رابطه با یکدیگر و بذل و بخشش دو سویه باشید و از قطع رابطه ها و پشت کردن به یکدیگر پرهیز کنید. (بحارالانوار، ج۷۴، ص ۴۰۰)

امام صادق(ع) نیز در این باره سفارش می کند که با یکدیگر رابطه داشته باشید و به یکدیگر نیکی و محبت و مهربانی کنید. (همان، ص ۴۰۱) آن حضرت بر چهار چیز یعنی حفظ روابط (تواصلوا)، نیکی به یکدیگر (تباروا)، مرحمت و معاطفت به عنوان عوامل تاثیرگذار در تقویت بنیادهای نوعدوستی تاکید می کند.

از دیگر عوامل تاثیرگذار، ایجاد آشنایی و حمایت حقوقی و مالی از افراد جامعه است. اگر کسی این گونه با دیگران برخورد کند، محبت و مهر خود را در دل های ایشان و محبت و مهر آنان را در دل خود می افروزد. امام موسی بن جعفر(ع) از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا(ص) فرمود: هرگاه یکی از شما برادر نوعی خود را دوست داشته باشد، باید از نام پدر و قبیله و عشیره او بپرسد؛ زیرا این از حقوق واجب به شمار می رود. اخوت و برادری حقیقی آن است که از برادرش در این باره بپرسد و آشنایی به دست آورد وگرنه اگر از این امور نپرسد معرفت و شناختی احمقانه است. (همان، ص ۱۷۹)

از این روایت این معنا به دست می آید که ایجاد رابطه با شناخت اسمی عامل مهمی در ایجاد مهر و محبت برادری و نیز نوعدوستی در میان مردم است و اصولا عقل، این روش را می پسندد و اگر کسی از این روش بهره نگیرد در حقیقت انسان بی خرد و احمقی است.

از دیگر عوامل تاثیرگذار، اعلان عشق و محبت به دیگری است. اگر انسان کسی را دوست دارد این مطلب را به او اعلام کند تا محبت در میان آنان افزایش یابد. پیامبر گرامی(ص) می فرماید: هرگاه یکی از شما برادر و همنوع خود را دوست می دارد، باید به او اعلام کند؛ زیرا این بیان و اعلام، بیشتر مایه بقای الفت و استواری محبت می شود. (نهج الفصاحه، ج۲، ص۲۶)

امام صادق(ع) نیز بر این معنا تاکید می کند و می فرماید: هرگاه شخصی را دوست داشته باشی او را از دوستی خود آگاه کن؛ زیرا این بیشتر مایه استواری و استحکام محبت در میان شما می شود. (وسایل الشیعه، ج۸، ص ۴۳۵)

اصولا توجه و اهتمام به دیگری موجب می شود، تا دوستی و محبت در میان آدمی پدید آید. این که شخص از نامش و نام پدرش و مانند آن می پرسد و یا به کارهایش توجه نشان می دهد و از همراهی با او اعلام خشنودی می کند، موجب می شود تا این عطف توجه، محبت را در دل او و طرف دیگر ایجاد کرده و یا بیفزاید. از این رو امیرمؤمنان(ع) سفارش می کند که برای جلب محبت، به دیگران توجه و تعاطف داشته باشیم: من تألف الناس، احبوه؛ اگر با مردم الفت و مهربانی کنیم محبت ایشان را سبب می شویم. (غرر الحکم، ص۶۲۲)

چنان که گذشت، تواصل و پایداری در رابطه ها و تکرار آن از عوامل تقویت نوعدوستی و محبت میان مردم است. حضرت امیرمؤمنان(ع) بر همین اساس است که دیدار دوست را مایه روشنی چشم بر می شمارد (الاثنا عشریه، ص ۲۰) تا این گونه بیان کند که آدمی با دوست خود باید دید و بازدیدهایش را تجدید کند تا دل ها و چشم ها روشن شود و مهر و محبت استوار و پایدار گردد. در این دید و بازدیدها لازم است که شخص سخنان نیک بر زبان آورد و برای دیگری دعای خیر کند (بحارالانوار، ج۷۴، ص ۳۵۵)

برای ایجاد تألیف قلوب، انسان باید تواضع و فروتنی را رفیق خود قرار دهد و همواره با فروتنی به استقبال ایجاد محبت و مهر رود. در سیره پیامبر(ص) است که آن حضرت(ص) همواره بر دیگران در سلام پیشدستی می کردند و هنگامی که با کسی مصافحه می کردند دست خود را آنقدر نگه می داشتند تا آن که آن مرد دستش را از دست رسول خدا جدا می کرد.(همان،ص۵۰۰)

از این رو امام صادق(ع) از امیرمؤمنان علی(ع) نقل می کند که فرموده است: مومن مردی است که انس می گیرد و اگر کسی نه انس بگیرد و نه دیگران با او انس بگیرند، در چنین شخصی خیری نیست. (بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۸۱)

این بدان معناست که اصولا انسان مومن و سالم و عاقل کسی است که با دیگران انس می گیرد و به دیگران محبت و مهر می ورزد و به هم، نوعدوستی و علاقه دارد؛ چرا که باید همانند پیامبرش(ص)، رحمت برای جهانیان باشد و برای رسیدن مردم به کمال و رهایی از خسران، خودش را حتی در رنج افکند، چنان که پیامبر(ص) این گونه بود و در این راه چنان رفت که خداوند وی را توصیه می کند که کمتر خود را بیازارد.

 

ادامه نوشته

افکار عمومی

افکار عمومی در اصطلاح به نظر، روش و ارزیابی مشترک گروهی اجتماعی در رابطه با یک موضوع مورد توجه و علاقه همگان گفته می‌شود که در لحظه مشخص بین تعدادی از افراد یک قشر یا طبقه یا سراسر اجتماع به‌طور نسبی عمومیت پیدا کرده است.[1]

اصطلاح افکار عمومی در قرن هجدهم به منظور بیان افکار نخبگان فرانسه نسبت به پادشاه استفاده می‌شد و بعد از انقلاب فرانسه به‌معنای نظرات همه افراد (نخبگان و عموم مردم) نسبت به دولت و با عبارت افکار عمومی رایج شد.[2]

قبل از ظهور رسانه‌های همگانی، افکار عمومی در خصوص یک موضوع به‌کندی گسترش پیدا می‌کرد و اغلب در محدوده کوچکی مانند روستا یا منطقه باقی می‌ماند و یا از بین می‌رفت. با ظهور و گسترش تدریجی رسانه‌های همگانی امروزه افکار عمومی تا سطح بین‌المللی و جهانی توانسته بسط پیدا کند و به‌طور روزافزونی به دلایل مختلف از جمله نیاز دولت‌ها به مشروعیت‌بخشی خویش در نزد مردم، اهمیت پیدا کند. اهمیت افکار عمومی و نیاز به بررسی آن منجر به ابداع روش‌های بررسی و تحلیل افکار عمومی خصوصا در قالب نظرسنجی شده و این روش‌ها به‌صورت یک رشته مستقل، هویت پیدا کرده است.

یورگن هابرماس سیر تاریخی پیدایش یک حوزه عمومی (Public Sphere) که در آن افکار عمومی مجال ظهور پیدا کند را در رابطه با نقش رسانه‌ها مورد بررسی قرار داده است. حوزه عمومی میدانی برای بحث و جدل‌های عمومی است که مباحث و مسایل مورد علاقه عموم به بحث گذاشته می‌شود و عقاید و باور‌هایی شکل می‌گیرد.

ادامه نوشته

همیت افکار عمومی از دیدگاه امام خمینی قدس سره

 

تاریخ انتشار : 1389/3/30

بازدید : 1854

منبع : مجله بازتاب اندیشه در مطبوعات شماره 59 و 60 , پور حنیفه معافی، محمد علی

کلمات کلیدی ماشینی : افکار عمومی از دیدگاه امام‌خمینی، امام، دیدگاه امام‌خمینی قدس‌سره، اهمیت افکار عمومی، امام‌خمینی قدس‌سره، افکار عمومی،

مردم سالاری، ش 882، 12/11/83

نویسنده در این مقاله سعی دارد که موضوع امام در باب اهمیت افکار عمومی را به دو بخش اندیشه های نظری و عملی تقسیم کند؛ چرا که به نظر وی، امام، بدون اشاره به موضوعی، بسیار از آن استفاده می نمود و افکار عمومی یکی از این موارد است که یک واژه علمی است تا عملی. ازاین رو، به سیره عملی امام خمینی قدس سره در زمینه افکار عمومی می پردازد. به نظر وی، امام با دیدگاهی مدرن همانند متفکری چون فوکو قدرت را از میان اکثریت اعضای جامعه کسب می کند که منشأ قدرت، جایی نیست جز افکار افراد آن جامعه. ایشان این خصوصیات کاریزماتیک که لازمه همراه کردن توده ها با خود و حتی سوابق لازم دیگر برای رهبری را دارا بود.

از نظر نویسنده دو مورد از عوامل موفقیت امام در جلب افکار عمومی عبارت اند از:

الف) شخصیت امام: امام همچون مردان خدا نه در جست وجوی قدرت ظاهری، بلکه در پی اقتدار معنوی است و از سازش با آن ظالم شیطان صفت (شاه) خودداری می کند.

ب) هوشیاری امام: ایشان با انتقاد از رژیم بر سر مسائل و موضوعاتی که عامل نارضایتی همه جناح های مخالف بود، آنان را مطمئن می کند که دین سالاری و حکومت دموکراتیک اسلامی هرگز جانشین این خودکامگی و حکومت استبداد نخواهد شد و به استبداد منتهی نمی گردد.

از آنجا که مذهب به عنوان یک احساس، هم بستگی اجتماعی و گروهی مورد نیاز مناطق فقیرنشین شهری را فراهم می کند، بعد از انقلاب سفید نیز روحانیان طرف دار امام برای بیداری توده های فقیر و بسیج روستاییان، البته نه به عنوان سخن گوی زمین داران بزرگ، عازم روستاها شدند. در واقع امام اذهان رشدیافته در دوره پهلوی را نمی پذیرد و تمامی سال های 42 تا 57 را صرف اطلاع رسانی و آگاه نمودن مردم در باب سیاست می کند. همچنین خود را هرگز سوار بر موج اندیشه توده مردم تصور نمی کند. در نظر ایشان، فقط مردم هستند که قدرتی معادل قدرت حکومت دارند.

به نظر نویسنده، امام خمینی به علت وجود دو دیدگاه، نظریه مشروعیت دوگانه را مطرح می کند. دیدگاه اول، حاکمیت و ولایت را از آنِ خداوند می داند و این استدلال فقهای شیعه با حاکمیت ملی مخالف است. از طرفی امام نیز یک «پراگماتیست» به تمام معناست، نه یک انسان اندیشمند که خود را در مباحث نظری حفظ کند. دیدگاه دوم، حاکمیت از آنِ نخبگان دینی (تئوکراسی) است. امام به سه دلیل، حکومت اسلامی را بر این اساس ایجاد نمی کند. دلیل اول اینکه ایشان قدرت را نزد علما نمی دید و دوم آنکه امام نمی توانست مرجع تام باشد و سوم، پذیرش امام برای سایر علما، تبعات ناخوشایندی داشت.

هدف اصلی امام ایجاد حقانیت و مشروعیت حکومت اسلامی در افکار عمومی است. در الگوی حکومتی امام، ولی فقیه بدون مردم و مردم بدون ولی فقیه جایگاهی ندارند. از طرفی هم، احترام به آزادی مردم از اصول مهم اندیشه سیاسی امام است. بنابراین، الگوی مورد نظر امام بر سه ستون اسلام، ولایت فقیه و مردم استوار است. اصول و دلایل امام قدس سره برای اهمیت رأی و نظر مردم عبارت اند از: اصل اعتماد و خوش بینی به شعور و استعداد مردم، که امام نقطه آغاز رشد و مشارکت سیاسی را منوط به روشن گری و آگاهی می دانست؛ اصل امر به معروف و نهی از منکر و اصل شوری و مشورت.

مهم ترین ابتکار امام خمینی ترکیب مفهوم جمهوری با اسلام است. در نظر ایشان، رژیم های بشری بر فرض که صالح باشند، تا حدودی که دیدشان است انسان را پیش می برند؛ ولی اسلام می تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت و فوق آن تربیت کند. همچنین امام در اهمیت توجه به افکار عمومی، روحانیون را به روشن نمودن افکار عمومی و حراست از حیثیت اسلام سفارش می کند؛ چرا که رفتار نادرست مسئولین، موجب تقویت تفکر جدایی دین از سیاست می شود؛ درحالی که زهد و ساده زیستی عامل موفقیت آنان است. امام از روحانیت خواست تا مرزبندی بین اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد را روشن کنند.

 

ادامه نوشته

توجه به اصل خدا محوری؛ وظیفۀ دینی هر مسلمان

 

خدامحوری یکی از بدیهی‌ترین اصول زندگی مسلمانان است و چنانچه این اصل در زندگی افراد جاری شود اعمالشان رنگ‌وبوی الهی می‌گیرد و ارزشی معنوی می‌یابد؛ اما در شرایط کنونی امروز توجه به اصل خدامحوری سخت‌تر از همیشه است و هر فرد مسلمانی باید در تمام لحظات زندگی‌ مراقب باشد تا از حدود آن خارج نشود.

خدامحوری به این معناست که انسان تمام اعمال و رفتارهای خود را بر اساس آنچه خداوند برای وی تعیین فرموده، انجام دهد تا از این طریق رضایت و خشنودی پروردگار خود را فراهم کند. از جمله عواملی که می‌توانند فرد را در به‌کارگیری اصل خدامحوری یاری کنند ایمان، تواضع و اعتقاد به معاد است.
این اصل مهم تنها جنبۀ فردی ندارد بلکه تأثیر آن بر روی جامعۀ اسلامی به اندازه‌ای است که آرامش و امنیت اجتماعی به آن وابسته بوده و حریم افراد با رعایت این اصل حفظ می‌شود. اثرات اجتماعی خدامحوری هم در کسب‌وکار افراد و هم در تعاملات اجتماعی نمود می‌یابد. فردی که حضور خدا را در زندگی خود باور داشته باشد هرگز در جایگاه شغلی خود از بیت‌المال استفادۀ شخصی نمی‌کند و در ارتباط با شهروندان احترام و تواضع را بر خودخواهی و خشونت ترجیح می‌دهد و رضایت خدا را در گروی رضایت خلق خدا می‌داند. در چنین شرایطی اگر افراد اصل خودمحوری را جایگزین خدامحوری کنند، آنچه اتفاق می‌افتد چندان خوشایند نخواهد بود. هر فردی سود و منفعت خود را در اولویت قرار داده و نسبت به دستورات دینی بی‌تفاوت است. رفتار و کردار اشخاص متوجه امور دنیوی بوده و فضای جامعه دچار نوعی خودخواهی مزمن خواهد شد. بنابراین تفاوت خدامحوری با خودمحوری تا به آنجاست که مسلمانان رعایت خدامحوری را وظیفۀ دینی خود قلمداد کرده و آن را در زندگی‌ خود حاکم‌ کنند.
خدامحوری همچنین یکی از موضوعاتی است که در سلسله نشست‌های «دین، نشاط، زندگی» مورد بحث قرار می‌گیرد تا اهمیت لزوم آن به عموم زائران یادآوری شود. حجت‌الاسلام و‌ المسلمین ماندگاری خدامحوری را نقشۀ راه زندگی سالم می‌داند و بیان می‌کند: «همه‌چیز باید حول محور خدا باشد، باید در زندگی خدامحوری را جایگزین انسان‌محوری و هر چیزی که منافی با آن است را اصلاح کرد.» چنین نشست‌هایی موجب می‌شود تا افراد بتوانند تجلی این اصل را در تمام ابعاد زندگی درک کرده و خود را نسبت به رعایت آن ملزم بدانند.

 

ادامه نوشته

آثار یاد خدا در زندگی

 

 یاد خدا در همه ی مراحل زندگی- از تولد تا مرگ، و قیامت- با ما خواهد بود. نوشته ی حاضر به بررسی شمه ای از آثار و برکات و یاد خدا درزندگی انسان می پردازد. ما در این مقاله، پس از مقدمه ای کوتاه و بیان حقیقت ذکر، به آثار دنیوی و اخروی یاد خدا می پردازیم.
کلید واژه ها:ذکر، یاد خدا، آثار دنیوی، آثار اخروی.
یاد خدا از زیباترین و بهترین جلوه های عبودیّت، و اساسی ترین و بنیادی ترین طریق بندگی و سلوک الی الله است. اگر یاد خدا در رفتار و زندگی آدمی طلوع کند، آثار ارزشمندی ا زخود به جای می گذارد؛ همچنان که غفلت از آن نیز سبب بروز آثار زیانباری می گردد.
قرآن ، چه زیبا می فرماید:
یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلهِکُم أموَالُکُم وَلاَ أولاَدُکُم عَن ذِکرِ اللهِ وَ مَن یَفعَل ذلِکَ فَأولئِکَ هُم الخَاسِرُونَ(منافقون:9)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال واولادتان شما را از یاد خدا غافل نکند؛ که هرکس چنین کند، زیانکار است.
حقیقت ذکر
حقیقت ذکر و یاد خدا عبارت است از توجه قلبی انسان به ساحت قدس الهی و توجه کاملِ تمامیِ وجود آدمی به ذات احدیت. اطلاقِ یاد خدا به ذکر لفظی و زبانی از آن جهت است که ذکر لفظی از آثار ذکر قلبی است؛ وقتی دل مشغول یاد خدا و ذکر الهی است، زبان نیز بیانگر آن اشتغال قلبی می شود؛ و گرنه ذکر حقیقی همان ذکر قلبی و توجه دل به سوی پروردگار جهانیان است.
آثار یاد خدا
الف.آثار دنیوی
یاد خدا در زندگی دنیوی انسان، آثار و برکات فراوانی دارد که در دو محور مادی و معنوی به تبیین آن می پردازیم.
آثار مادی: عمده ترین آثار و برکات مادی یاد خدا در زندگی دنیوی به شرح ذیل است:
1. شکوفایی عقل:
از آثار ارزشمند ذکر خدا و مداوت برآن، روشنی دل و خرد انسان است؛ چنان که در سخنان گهر بار امام علی(علیه السّلام) می خوانیم:

ادامه نوشته

روز مبارزه ملي با استكبار جهاني

روز ملّی مبارزه با استکبار

روز 13 آبان، یادآور حوادث مهمی است که در شکل گیری انقلاب اسلامی و بیرون راندن مظهر استکبار یعنی آمریکا از ایران نقش اساسی داشتند. در روز 13 آبان 1343، مأموران رژیم شاه، حضرت امام خمینی(ره) را در قم دستگیر و به دستور آمریکا، به ترکیه تبعید کردند. در روز 13 آبان 1357، دانش آموزان تهرانی در اعتراض به دخالت های آمریکا در ایران، راه پیمایی کردند، ولی دژخیمان رژیم شاه، به آنان حمله کرد و آنان را به خاک و خون کشید. در روز 13 آبان 1358، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، لانه ی جاسوسی آمریکا را در تهران تسخیر کردند و جاسوسان آمریکایی را به گروگان گرفتند. كه حضرت امام اين روز را انقلاب دوم ناميدند  بدین ترتیب، مبارزه ی ضد آمریکایی مردم ایران، ابعاد جدیدتری پیدا کرد. بنابراین، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، این روز را به روز «ملّی مبارزه با استکبار» نام گذاری کردند.

همه با هم...

روز 13 آبان، روز دستگیری و تبعید حضرت امام ـ آن نور قبیله ی قبله ـ است. روز کشتار دانش آموزان است. روز تسخیر لانه ی جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان ایمان مدار و عدالت پناه است. این مناسبت ها ایجاب می کند که همه باهم به قول آن بزرگ زادِ خورشیدگون، هرچه فریاد داریم بر سر آمریکا بریزیم. بیایید کران تا کران، حیات را از تحرّک و مبارزه و فریاد علیه مستکبران، سرشار سازیم و از هیچ قدرتی جز خداوند باک نداشته باشیم و در برابر هیچ گردن کشی، سر فرود نیاوریم؛ هم چنان که تاکنون این گونه بوده ایم. بیایید برخی سستی ها و رکودها را به حرکت و شور مبّدل سازیم و رخوت و خواب آلودگی برخی افراد را باز شوییم. بیایید دست ها و دلهامان را قوی کنیم و در روز 13 آبان، مردم خداجو و استکبارستیز را به مبارزه با مظهر استکبار بخوانیم. این چنین باد.

ادامه نوشته

پیام عاشورا؛بصیرت در برابر فتنه های زمان

 

ضرورت بررسی راز ماندگاری مکتب عاشورای حسینی(ع

حسین(ع) آموزگار بزرگ مکتب ایثار و شهادت است که درس عشق و دلدادگی را در گوش زمان زمزمه کرد و اینک پس از گذشت قرن های متمادی از آن واقعه بزرگ، هنوز درس آزادگی او در دل و جان انسان های آزاده در چهارگوشه جهان تبلور عینی دارد، و هنوز هم مسلمانان و غیرمسلمانان او را الگوی بارز و برجسته و مصداقی ارزشمند از رشادت و از خودگذشتگی می دانند و بر صلابت بی چون و چرای زاده رسول الله(ص) سر تعظیم و تکریم فرود می آورند.

از همین روست که نزدیک به ۱۴ قرن هنوز ندای «هل من ناصر ینصرنی» کیست مرا یاری کند حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به گوش می رسد و خیل مشتاقان و سینه چاکان آن حضرت هر سال به یاد مظلومیت اهل بیت(ع) سیاهپوش می شوند و مراسم عزاداری برپا می کنند.»

براستی قیام امام حسین«ع» چه نقشی در بیداری مسلمانان جهان دارد و چرا این واقعه تاریخی همچون صدها و هزاران رویداد تاریخی دیگر به دست فراموشی سپرده نشده است؟ نقش عظیم عاشورا در انقلاب اسلامی ایران چه بود و به راستی در شرایط فعلی که دشمنان با انواع و اقسام حیل و فتنه ها سعی در وارد کردن خدشه به این انقلاب بزرگ را دارند، ما به عنوان حامیان این وارث حسینی چه نقشی برعهده داریم و چگونه باید با بصیرت و آگاهی که درس بزرگ عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین«ع» می باشد، در برابر کینه توزیهای دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کنیم و بیرق سرخ حسینی را برافراشته نگه داریم؟

● فتنه گران بی ریشه

ادامه نوشته

دانشگاه عاشورا و درس هایی که به بشریت آموخت

در کربلا جلوه های بسیاری از ایثار و استقامت به چشم می خورد که نمونه بارز آن را می توان در ایثار حضرت ابالفضل العباس(ع) و استقامت و پایداری سیدالشهدا(ع) و یاران بزرگوارش در کربلا یافت. در ادامه این گفتگو همچنین عنوان شد: در قرآن کریم به نهی از منکر و غیرت دینی و دفاع از حریم اسلام و مسلمانان سفارش بسیاری شده که با استناد به این نکته، آخرین جمله امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به لشکر یزید، این بود که به خیمه های من حمله نکنید و ناموس مرا پاس بدارید و اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! . همچنین تعالیم اسلامی تاکید می کند که رهبر باید همواره پیشگام باشد که در همین راستا، در کربلا نیز امام حسین(ع) پیشگام بود و فرزندش علی اکبر(ع) را قبل از جوانان بنی هاشم به میدان نبرد فرستاد ضمن آنکه در قرآن به عفو و پذیرش عذر مردم سفارش بسیاری شده که نمونه بارز آن را در کربلا و عفو و بخشش حر بن یزید ریاحی از سوی امام حسین(ع) می توان مشاهده کرد.

 

ادامه نوشته

درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي (1)

يكي از اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت هاي اين نهضت است.
درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است . هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان خاصي نيست. عدالت خواهي و ستم ستيزي، عزت، پاسداري از اسلام و ارزشهاي اسلامي، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهي از منكر از جمله درس هاي مهم در عرصه رفتارسياسي رويداد عاشورا است.
نويسنده پس از تبيين مسائل ياد شده و بيان نمونه هايي از آن در كلام و رفتار امام حسين (علیه السّلام)، به بررسي عبرت هاي عاشورا مي پردازد . وي تحليل عوامل زمينه ساز حادثه عاشورا را مايه عبرت جامعه اسلامي و نظام ديني دانسته، مهم ترين آن ها را تحت عنوان دگرگوني ارزش ها و آرمان هاي حاكم بر جامعه نبوي و كوتاهي خواص از انجام رسالت خود، بازگو مي نمايد. جدايي مردم از اهل بيت (علیهم السّلام) و دنياگرايي خواص از جمله موضوعاتي است كه در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه
 در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشته اند . باز هم جاي گفتن و نوشتن باقي است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده اي برخوردار است كه هر چه بيش تر به تحليل و بررسي آن پرداخته شود زواياي نوتر و تازه تري از آن آشكار خواهد شد .
قيام عاشورا از سال 61 هجري تا امروز همچون چشمه اي جوشان و خروشان از آب زلال و گواراي خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام بخش بسياري از نهضت هاي حق عليه باطل بوده است . انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني (رحمة الله علیه) از عاشورا الهام گرفت . ماندگاري و پايايي آن نيز در گرو بهره گيري از درس ها و عبرت هاي آن است . درس هاي عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده است:
«كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم .» (1)
يعني درگيري حق جويان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران هميشگي است . رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است . از اين روي، عاشورا رسالت بزرگي را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است . همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است .
سخن ما در اين گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي » در باره يكي از اساسي ترين ابعاد اين حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پي خواهيم گرفت:
الف . درس هاي عاشورا;
ب . عبرت هاي عاشورا .

ادامه نوشته

درس هاى نهضت عاشورا

- حسين (ع ) معلم بشريت  
حسن بن على درس غيرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شدايد و سختى ها به مردم داد، اينها براى ملت مسلمان درس هاى بسيار بزرگى بود، پس اينكه مى گويند: حسين بن على چه كرد و چطور شد كه دين اسلام زنده شد، جوابش همين است ؟ حسين بن على روح تازه دميد، خونها را به جوش آورد، غيرتها بار تحريك كرد، عشق و ايده آل به مردم داد، حس استغناء در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ايستادگى در مقابل شدايد به مردم داد، ترس ‍ را ريخت ، همان مردمى كه تا آن مقدار مى ترسيدند، تبديل به يك عده مردم شجاع و دلاور شدند،

- درس زندگى همراه عزت  
مى آييم روز عاشورا، مى بينيم تا آخرين لحظات حيات حسين عليه السلام مكرمت و بزرگوارى ؛ يعنى همان محور اخلاق اسلامى ، محور تربيت اسلامى در كلمات او وجود دارد. در جواب فرستاده ابن زياد مى گويد: لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ من مانند يك آدم پست و دست به دست شما نمى دهم ، مانند يك بنده و برده هرگز نمى آيم اقرار بكنم كه من اشتباه كردم ، چنين چيزى محال است ، بالاتر از اين در همان حالى كه دارد مى جنگد؛ يعنى در حالى كه تمام اصحابش كشته شده اند، تمام نزديكان و اقاربش شهيد شده اند، كشته هاى فرزندان رشيدش ‍ را در مقابل چشمش مى بيند، برادرانش را قلم شده در مقابل چشمش ‍ مى بيند و به چشم دل مى بيند كه تا چند ساعت ديگر مى ريزند در خيام حرمش و اهل بيتش را هم اسير مى كنند، در عين حال در همان حال كه مى جنگد شعار مى دهد، شعار حكومت سيادت و آقايى ، اما نه آقايى به معنى اينكه من بايد رئيس باشم و تو مرئوس (بلكه به اين معنى كه ) من آقايى هستم كه آقاييم به من اجازه نمى دهد كه به يك صفت پست تن بدهم :

 

- درس ظلم ستيزى  
امام حسين عليه السلام در كمال صراحت فرمود: اسلام دينى است كه به هيچ مؤ منى (حتى نفرموده به امام ) اجازه نمى دهد كه در مقابل ظلم ، سبم ، مفاسد و گناه بى تفاوت بماند
- درس ايجاد حس قهرمانى
 
اينكه من تاءكيد مى كنم كه حماسه حسينى و حادثه كربلا و عاشورا را بايد بيشتر از اين مورد استناد ما قرار بگيرد، به خاطر همين درس هاى بزرگى است كه اين قيام مى تواند به ما بياموزد. من مخالف رثاء و مرثيه نيستم ، ولى مى گويم اين رثاء و مرثيه بايد به شكلى باشد كه در عين حال آن حس ‍ قهرمانى حسينى را در وجود ما تحريك و احياء بكند
- درس عدالت و آزادى خواهى 

ادامه نوشته

بررسي اهداف و عوامل زمينه ساز قيام عاشورا

پژوهشگر: سيدمحمد ابراهيمي*
منبع : سایت راسخون
از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم

مقدمه:
 

رويدادهاي اجتماعي ايران اسلامي، پيوسته ازنهضت خونين حسيني تاثير پذيرفته است. فرهنگ مردم ايران با قيام عاشورا پيوندي ناگسستني خورده و سيماي آزاده وستم ستيز سرور شهيدان حسين ابن علي (ع) بر لوح دلشان نقشي نازدودني دارد.
انقلاب طاغوت برانداز اسلامي ايران نيز ريشه در عاشورا دارد و دردوران مبارزه با رژيم سرسپرده استکبار، سيد الشهدا ويارانش بزرگترين و پرجاذبه ترين اسوه هاي پايداري، ايثار وشهادت طلبي بوده اند.
ضرورت بازشناسي نهضت سالار شهيدان وبه ويژه با عنايت به مقتضيات عصر، ايجاب مي کند که درسها وعبرتهاي عاشورا ژرف کاوي نموده وريشه ها و پيشينه هاي آن در کانون توجه قرار گيرد. (پژوهشکده تحقيقات اسلامي - 1387)
قيام عاشورا از مهمترين حوادث تاريخ اسلامي، بلکه تاريخ بشر است هر چند اين واقعه از نظر گسترده و وسعت،درمقايسه با رخدادهاي ديگر تاريخ، چندان بزرگ نيست. اما ازجهت عمق و عظمت کم نظير است بروز قساوت وبي رحمي از يک سوي وصفات متعالي انساني از سوي ديگر دراين حماسه بي مانند است.
عاشورا همچنين از جهت تاثير گذاري و زنده بودنش درگذر زمان، از حوادث بي دليل تاريخ به شمار مي رود.
ابعاد وگستره اين حادثه نيم روزه آنچنان ژرف و سترگ است که با وجود گذشت ساليان متمادي اثري شگفت وستودني بر جامعه وانسانها نهاده است. خروش به کژيها و ناپاکيها، شبهات ودشمني ها ونقش بستن منش آزادگي، ايثار وشهادت در روش زندگاني از عالي ترين و والاترين اثرهايي است که درجامعه امروزين شيعيان مشهود وقابل رويت است. (آيت ا. . . . مصباح يزدي - 1385)
به يقين آنچه رمز جاودانگي اين واقعه حزن انگيز وتاب رباست، اصالت آن است. قيام امام حسين (ع) رويگردي احساسي وبرخواسته از خواهشهاي نفساني و يا قدرت مدار نيست. تجزيه وتحليل وباز کاوي زمينه ها و سبب هاي آن حادثه بزرگ از نهضتي منطقي،اصيل، جامع، استراتژيک ومستمر حکايت دارد.
قيامي که با وجود روش بودن نتيجه آن، به تمام اماها واگرهاي تاريخ پاسخي گويا و استوار داد. ونقطه اتکاي بسياري از حق طلبان ومجاهدان ونيز مجالي براي عبرت صاحبان خرد گشته است. (مرکز انتشارات مؤسسه آموزشي وپژوهشگي امام خميني (ره) -1385)
در بين تمام نهضت هايي که در اسلام رخ داده وتاريخ اسلام آکنده از نهضت وقيام است. اين تنها نهضتي است که هنوز يادمان آن در بين مسلمانان زنده وتازه است واين تنها نهضتي است که به ژرفاي وجدان عمومي نفوذ کرده وآن را غنا بخشيده ودرتعامل با آن، خود نيز غناي بيشتر يافته است. قيام عاشورا تنها نهضتي در طول تاريخ اسلام است که توفاني از توليد هنري وشعري و فکري آفريده واين توفان از سال 61 هجري شروع شده وتاکنون متوقف نشده است. (آيت ا. . . شمس الدين -1386)

عوامل زمينه ساز قيام عاشورا
 

1- کنار گذاشتن وصاياي نبي اکرم:
 

ادامه نوشته

اهداف و زمينه هاي قيام عاشورا در كلام امام حسين(ع) ‏

حامد علي اكبرزاده ‏


قيام امام حسين(ع) داراي ابعاد مختلفي است كه در اين ميان زمينه ها و دلايل شكل گيري اين نهضت عظيم از اهميت ويژه اي برخوردار است.تبيين علت هاي قيام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ويژه شيعيان در اعصار متمادي بوده است.

براي بررسي دلايل قيام حضرت سيدالشهدا(ع) بايستي ويژگي هاي دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گيرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسين بن علي(ع) را مي توان به دو بخش دوره حاكميت معاويه و حكومت يزيد تقسيم كرد.

"در حقيقت در زمان امام حسين(ع)انحراف از اصول و موازين اسلام كه پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خليفه سوم گسترش يافته بود به اوج خود رسيد.در اين دوره معاويه كه سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حكومت كرده و موقعيت خود را كاملا تثبيت نموده بود،به نام خليفه مسلمين سرنوشت و مقدرات كشور اسلامي را در دست گرفته و حزب اموي را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1

چرا سيد الشهدا(ع)در دوره معاويه قيام نكرد
"امام حسين(ع) اگر در زمان معاويه قيام مي كرد،معاويه مي توانست از پيمان صلحي كه با امام حسن(ع) امضا كرده بود،براي متهم ساختن امام حسين(ع)بهره برداري كند،زيرا همه مردم مي دانستند كه امام حسن و امام حسين(ع) متعهد شده اند تا زمانيكه معاويه زنده است سكوت كنند.البته لازم به يادآوري است كه امام حسين(ع) معاهده با معاويه را پيماني لازم الوفاء نمي دانست،زيرا اين عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرايطي صورت گرفته بود كه بحث و گفتگو فايده اي نداشت،به علاوه معاويه خود آن را نقض كرده بود و محترم نمي شمرد.اما با وضعيت آنروز جامعه اسلامي اگر امام حسين(ع)عليه معاويه قيام مسلحانه مي كرد،معاويه مي توانست از آن به عنوان يك شورش غير موجه و برخلاف مفاد پيمان سوء استفاده كند."2

عامل ديگري كه مانع قيام حضرت در زمان معاويه بود،ظاهرسازيهاي اين خليفه اموي است.اگرچه معاويه عملا اسلام را تحريف كرده بود،اما اين مطلب را به خوبي درك مي كرد كه چون به نام دين و خلافت اسلامي حكومت مي كند،بايد به اعمال خود رنگ ديني داده و مردم را فريب بدهد.
با اين حال امام حسين(ع) به رغم موانعي كه ذكر شد در دوره حكومت معاويه نيز چندين بار به صورت علني در برابر رفتارهاي اين حاكم جائر بني اميه ايستاد و مبارزه كرد.معاويه در اواخر عمر خود مي كوشيد تا با بيعت گرفتن از بزرگاني همچون حسين بن علي(ع) و ابن عباس مساله وليعهدي يزيد را تثبيت كند،وي در ديداري كه با امام حسين(ع) در مدينه داشت اين مساله را مطرح كرد كه حضرت در سخناني به شدت با آن مخالفت كرده و با برشمردن خصوصيات زشت يزيد، وي را فاقد صلاحيت حكومت مي داند.

از ديگر اقدامات حضرت در برابر معاويه،سخنراني افشاگرانه در مراسم حج است. در اين خطبه كه يك يا دو سال پيش از مرگ معاويه و در حضور بزرگاني از صحابه و تابعين ايراد شده است،امام(ع) اينچنين در برابر معاويه موضع مي گيرد:
"...ديديد كه اين مرد زورگو و ستمگر(معاويه)با ما و شيعيان ما چه كرد؟من در اينجا مطالبي را با شما در ميان مي گذارم،اگر درست بود آنرا تصديق و اگر دروغ بود تكذيب كنيد.سخنان مرابشنويد و گفتار مرا بنويسيد،وقتي كه به شهرها و ميان قبايل خود برگشتيد با افراد مود اطمينان و اعتماد در ميان بگذاريد و آنان را به رهبري ما دعوت كنيد،زيرا مي ترسم اين موضوع(رهبري امت توسط اهل بيت)به دست فراموشي سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3

ادامه نوشته

اهداف و دلایل نهضت عاشورا

مقصود از « هدف » امام حسین (ع) در حادثه کربلا ، چیزی است که آن حضرت برای دست یافتن به آنها یا تحقق آنها هرچند در زمانهای بعد ، دست به آن قیام زد و در این راه ، شهید شد . فهرستی از این اهداف مقدس به این صورت است :

1 - زنده کردن اسلام

2 - آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیت واقعی امویان

3 - احیاءی سنت نبوی و سیره علوی

4 - اصلاح جامعه و به حرکت در آوردن امت

5 - از بین بردن سلطه استبدادی بنی امیه بر جهان اسلام

6 - آزادسازی اراده ملت از محکومیت سلطه و زور

7 - حاکم ساختن حق و نیرو بخشیدن به حق پرستان

8 - تأمین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع

9 - از بین بردن بدعتها و کجرویها

10 - تأسیس یک مکتب عالی تربیتی و شخصیت بخشیدن به جامعه

این هدفها ، هم در اندیشه و عمل سیدالشهداء ، جلوه گر بود ، هم در یاران و سربازانش .

 

از جمله سخنان امام حسین (ع) که گویای اهداف اوست ، عبارت است از :

« ... اِنما خَرَجْتُلِطَلَبِ الا صلاحِ فی اُمةِ جَدی ، اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَاَنهی عَنِ المُنکرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدی وَ أبی عَلِیبنِ أبی طالِب » .(123)

و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت :

« ... أنَا اَدْعُوکمْاِلی کتابِ اللهِ وَ سُنةِ نَبِیهِ ، فَإ ن السنةَ قَد اُمیتَتْ وَالبِدعَةَ قَد اُحْییتْ فَاِنْ تَسمَعُوا قَولی اَهْدِکم سَبیلَ الرشادِ » .
(124)

و در نامه ای که همراه مسلم بن عقیل به کوفیان نوشت ، رسالت امامت را اینگونه ترسیم فرمود :

« ... فَلَعَمْری مَاالا مامُ إ لا العامِلُ بِالکتابِ وَ الاخِذُ بِالقِسطِ وَالدائِنُبِالحَق وَالحابِسُ نَفسَهُ عَلی ذاتِ اللهِ ، وَالسلام » .
(125)

و در کربلا به یاران خویش فرمود : « اَلاتَرَوْنَ اِلی الحَق لایعْمَلُ بِهِ وَالِی الباطِلِ لایتَناهی عَنْه، لِیرغَبِ المُؤ مِنُ فی لِقأ اللهِ ، فَإ نی لا اَرَی المَوتَ إ لاسَعادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظالِمینَ إ لا بَرَما » .
(126)

از حسین اکتفا به نام حسین

نبود در خور مقام حسین

بلکه یابد که خلق دریابند

علت اصلی قیام حسین

کشته شد زیر بار ظلم نرفت

به به از قدرت تمام حسین

بهر احیاءی دین شهادت یافت

ادامه نوشته

اهداف نهضت عاشورا


مقدمه
 

شور انگيز ترين صفحات تاريخ، شرح حال رجال و پيشواياني است که براي سعادت خانواده، جامعه و يا ملت خود قيام کرده و با وجود خطرات فراوان، جانفشاني ها کرده و حماسه آفريده اند و سعادت وآزادي را در کام مردم پس از خودشيرين ساخته و نام خود را در رديف حماسه سازان و فداکاران تاريخ ثبت کرده اند. 
تاريخ اسلام پر از حوادثي است که در گذر زمان اتفاق افتاده و بسياري از آنها، به مرور زمان، کهنه و متروک گرديده و به فراموشي سپرده شده است، امّا در اين ميان، واقعه کربلا و نهضت مقدس امام حسين (ع) است که، نه تنها به مرور زمان و گذشت دوران فراموش نگرديده و از صفحه تاريخ محو نشده، بلکه هر چه زمان بر او گذشته بر عظمت آن حادثه و اهميت آن افزوده گشته است. 
مسلمانان و پيروان مکتب اهل بيت (ع) در هر سال ياد و خاطره آن حماسه خونبار را با گريه و اشک بر مظلوميت آن امام شهيد و ياران فداکارش با هيجان و شکوه بيشتر و بهتر از سال هاي قبل برگزار مي کنند و هر چه از زمان آن قضيه مي گذرد عظمتش بيشتر، جايگاهش رفيع تر و بر خواري و ذلت دشمنانش افزوده مي شود و اين همان معجزه ي حضرت سيدالشهدا (ع) و کرامت جاويد عاشورا است. 
بي شک، تاريخ خونين کربلا يکي از وقايعي است که قلب هر مؤمن و هر انسان آزاده را جريحه دار مي کند. و به گواه تاريخ مي توان ادعا کرد که عاشورا پديده اي نيست که فقط متعلق به تاريخ گذشته باشد، بلکه عاشورا و قيام خونين اباعبدالله و يارانش جرياني است که گذر زمان آن را کهنه نمي سازد. زينب کبري در مجلس يزيد خطاب به وي مي فرمايد:
ثم کد کيدک، واجهد جهدک فوالله الذي شرفنا بالوحي و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امدنا و لا تبلغ غايتنا و لا تمحوا ذکرنا. 
مکر و حيله ات را به کار ببر، آنچه تلاش و سعي داري به کارگير، سوگند به خداوندي که ما را بواسطه وحي، قرآن و پيامبر (ص) شرافت داد! ياد ما را از دل ها نمي تواني محو کني و وحي نازل شده بر پيامبر را نمي توان ازبين ببري. (1)
سؤالي که مطرح است اين که: راز ماندگاري نهضت عاشورا در چيست؟ و چگونه شهادت جمعي معدود، اينگونه با تأثيرگذاري و ايجاد تحول در عصر خود، از قالب زمان خارج شده و اکنون پس از چهارده قرن هنوز هم حقيقت جويان و دانش پژوهان را به شگفتي و تحير واداشته است؟ 
تا به حال از زواياي مختلف به اين پرسش پاسخ داده شده است؛ که هر کدام به جاي خود مهم و ارزشمند است. اما به ا عتقاد نويسنده پاسخ را بايد در انگيزه و اهداف الهي اين انقلاب و حماسه خونبار جست وجو کرد.

ادامه نوشته

7درس از درسهاي عاشورا

 

1-عاشورا و انسانيت

يکي از ماندگارترين پيام هاي عاشورا که براي تمام بشريت در طول تاريخ،چه مسلمان و چه غيرمسلمان،آموزنده و زندگي سازاست،اين جمله امام(ع) است که فرمودند: «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.» امام(ع) در اين جمله به اين نکته اشاره مي کند که انسانيت يک ملاک بسيار ارزشمند است که جداي از هر دين و مسلک که انسان ها از آن پيروي مي کنند و مؤمن به خداوند که يا کافر هستند، يک گوهر دروني در وجود تمام آنهاست که به نام انسانيت که اگر هر فرد به آن مراجعه کند، مي تواند راه درست و حقيقت را پيدا کند و حق و ناحق را به واسطه همين گوهر دروني تا حدود زيادي تشخيص دهد. در جاي ديگرايشان فرمودند: «دين لغلغه دهان شما نباشد.» يعني به مسايل دين به صورت ظاهري نگاه نکنيد بلکه تلاش کنيد تا آن را در زندگي خود متبلور و متجلي کنيد. نمود حضور دين در زندگي ايشان،بزرگي روح، عزت و کرامت انساني، به اسارت نگرفتن روح انسان در دام خواهش ها و وسوسه ها و تسليم نشدن در برابر آنچه انسانيت و روح انساني را ذليل مي کند، خواهد بود. به همين دليل است که امام(ع) مي فرمايد: «مرگ در مسير عزت،حيات جاودان است.»

2-عاشورا و اميد

امام حسين(ع) در آن شرايط سنگين قبل از شهادتش، خانواده اش را جمع مي کند و به ايشان مي فرمايد: «براي سختي ها و مشکلات آماده باشيد و مطمئن باشيد که خداوند، شر دشمنان را از شما دور مي کند.»
امام(ع) با اينکه مي داند چه شرايط سختي در انتظار خانواده اش است آنها را براي چنين مصايبي آماده مي کند و به عنوان بزرگ ترين خانواده،اعضاي خانواده اش را متوجه رحمت و عنايت خداوند مي کند و اينکه همه چيز در اراده خداوند است. اين يک پيام خانوادگي دارد براي تمام کساني که در زندگي با مشکلاتي رو به رو مي شوند و به سرعت دچار افت روحيه مي شوند يا عنان اختيار از کف مي دهند.
امام(ع) در سخت ترين شرايط به خانواده اش روحيه مي دهد و زماني که حضرت زينب(س) بي تابي مي کند، امام(ع) دست روي سينه خواهرش مي گذارد و مي فرمايد: «مبادا شيطان صبر و شکيبايي تو را از بين ببرد». اينها همه درس هايي است که ما ازاين واقعه عاشورا مي گيريم و مي توانيم در زندگي، از آنها استفاده کنيم.

3-عاشورا و عبوديت

ادامه نوشته

گناهان کبیره (اسلام)  

گناهان کبیره (اسلام)

گُناهان کَبیره در تعالیم دینی اسلامی گناهانی هستند که از گناهان عادی بزرگتر و متفاوت هستند و در قرآن و روایات امامان شیعه بر مرتکبین آنها وعده آتش دوزخ داده شده‌است.

در شماره و تعداد گناهان کبیره بین مذاهب مختلف اسلامی(شیعه و سنی) اختلاف است. بعضی تعداد آن را ۲۵ و بعضی دیگر هفتاد شمرده‌اند

خداوند در قرآن، در سوره نساء آیه ۳۱ می‌فرماید: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾ ترجمه:« اگر از گناهان بزرگي كه از آنها نهي مي‌شويد دوري گزينيد، گناهان كوچكتان را از شما مي‌زداييم‌ و شما را در جايگاهي ارجمند و پركرامت در مي‌آوريم. »

بر اساس تعالیم دینی اسلامی، کسی که گناه کبیره از او سر زند و توبه ننماید فاسق است و نمی‌شود در نماز باو اقتداء کرد و شهادتش پذیرفته نیست و پس از مرگ مستحق عقوبت الهی است مگر اینکه فضل الهی شامل حالش شود که از آنجمله شفاعت پیامبر اسلام و آل پیامبر است. درباره شفاعت پیامبر اسلام گفته‌است که شفاعتم را برای صاحبان گناهان کبیره از امتم ذخیره کرده‌ام. شفاعت من برای صاحبان گناهان کبیره از امتم می‌باشد، اما نیکوکاران، یعنی ترک‌کنندگان کبائر، برایشان راه مواخذه نیست[۱].

ادامه نوشته

خطبه فدكيه حضرت زهرا در مسجد  

خطبه فدكيه حضرت زهرا در مسجد

خطبتها عليهاالسلام بعد غصب الفدك 
روى انّه لمّا أجمع أبوبكر و عمر علي منع فاطمة عليهاالسلام فدكاً و بلغها ذلك،لاثت خمارها علي رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت في لمّة من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذيولها، ما تخرم مشيتها مشية رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله،حتّى دخلت علي أبي‏بكر، و هو في حشد من المهاجرين و الانصار و غير هم، فنيطت دونها ملاءة فجلست، ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبكاء، فارتجّ المجلس، ثم أمهلت هنيئة. 
حتّى اذا سكن نشيج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الكلام بحمداللَّه و الثناء عليه و الصلاة علي رسوله، فعاد القوم في بكائهم، فلمّا أمسكوا عادت في كلامها فقالت عليهاالسلام: 
اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلي ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلي ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَني بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها. 
 

خطبه آن حضرت بعد از غصب فدك 
روايت شده: هنگامى كه ابوبكر و عمر تصميم گرفتند فدك را از حضرت فاطمه عليهاالسلام بگيرند و اين خبر به ايشان رسيد، لباس بتن كرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فاميل و خدمتكاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حاليكه چادرش به زمين كشيده مى‏شد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پيامبر خدا بود، بر ابوبكر كه در ميان عده‏اى از مهاجرين و انصار و غير آنان نشسته بود وارد شد، در اين هنگام بين او و ديگران پرده‏اى آويختند، آنگاه ناله‏اى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم بگريه افتادند و مجلس و مسجد بسختى به جنبش درآمد. 
سپس لحظه‏اى سكوت كرد تا همهمه مردم خاموش و گريه آنان ساكت شد و جوش و خروش ايشان آرام يافت، آنگاه كلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اينجا دوباره صداى گريه مردم برخاست، وقتى سكوت برقرار شد، كلام خويش را دنبال كرد و فرمود: 
حمد و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت، و شكر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شكر بر او بر آنچه پيش فرستاد، از نعمتهاى فراوانى كه خلق فرمود و عطاياى گسترده‏اى كه اعطا كرد، و منّتهاى بى‏شمارى كه ارزانى داشت، كه شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهايت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراك دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شكرگذارى آنها نعمتها را زياده گرداند، و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به اين نعمتها آنها را دو چندان كرد. 

 
ادامه نوشته

درس هایی از قرآن؛ خطر لجاجت در برابر حق(۲)  

درس هایی از قرآن؛ خطر لجاجت در برابر حق(۲)

قرآن کریم > مفاهیم - حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
1 - لجاجت بت‌پرستان بر پرستش بت‌ها. «انْصُرُوا آلِهَتَکُم» (انبیاء/68) بت‌ها را یاری کنید، یعنی روی بت‌پرستی مقاومت کنید. اصلاً ابلیس به‌خاطر لجبازی ابلیس شد. خدا گفت: سجده کن. گفت: نمی‌خواهم! در مقابل خدا لجبازی کرد. بعد هم به جای اینکه عذرخواهی کند، گفت: حق با من است. «خَلَقْتَنی مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» (ص/76)

2 - محبت فرزند، زمینه لجاجت در برابر حق. وقتی بنا شد زمین زیر آب برود و کفار غرق شوند، حضرت نوح گفت: «إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی» (هود/45) خدایا پسرم از اهل من است. فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» (هود/46) پسر تو راهش کج است اینجا پارتی‌بازی نیست، نور چشم بازی نیست.

3 - اصرار بی‌جا، عامل شکست‌های زندگی. وقتی دیدی در یک کاری موفق نیستی، نگو: بختم بد است. چون بعضی زن‌ها یا مردها در ازدواج اول شکست می‌خورند، می‌گوید: من دیگر ازدواج نمی‌کنم. پیداست من بدبختم. ما مستضعف بودیم. می‌گوید: مستضعف بودی چرا تکان نخوردی؟«قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ‌الله واسِعَةً فَتُهاجِرُوا» (نساء/97) خوب بلند می‌شدی آن طرف‌تر می‌رفتی. چه‌کسی گفت شما در تهران زندگی کنی که خانه‌ات 45متر شود؟ خوب حالا تهران هستی، دود می‌خوری.

4 - آثار لجاجت در زندگی فردی و خانوادگی. آدمی که لجباز است، از منطق و استدلال محروم است. از چشم مردم می‌افتد. قرآن می‌گوید: هروقت یک آیه‌ای را که می‌شنود، گناهش بیشتر می‌شود، چون در مقابل هر آیه مقاومت می‌کند.

ادامه نوشته

درس‌هایی از قرآن؛ مقام زن در قرآن کریم  

درس‌هایی از قرآن؛ مقام زن در قرآن کریم

قرآن کریم > مفاهیم - حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
1- حضرت مریم و مائده آسمانی. خدا به مریم می‌گوید: «اصْطَفَاکِ» (آل‌عمران/42)؛ تو را انتخاب کردم. مصطفی یعنی انتخاب شده! زن می‌تواند به جایی برسد که مائده آسمانی برایش بیاید. حضرت مریم سر سجاده بود، میوه‌های غیرفصل جلویش می‌آمد. حضرت زکریا پیغمبر بود، میوه‌های آسمانی ندارد، ولی مریم که سر نماز می‌رود، این میوه‌ها حاضر می‌شود. پرسید اینها از کجاست؟ گفت: اینها مائده آسمانی است.

2- زن می‌تواند به جایی برسد که خدا به قلبش الهام کند. مادر موسی پسر زایید، قرآن می‌گوید: «وَأَوْحَیْنَا إِلَی ام مُوسَی» (قصص/7)؛ به مادر موسی الهام کردیم. پس زن می‌تواند مورد الهام قرار بگیرد.
همسر فرعون، الگوی همه مؤمنان. قرآن به ما گفته است همه مردها و زن‌ها، الگویتان زن فرعون باشد. «وَضَرَ‌بَ‌الله مَثَلًا» خدا یک نمونه مثال زده است. «لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَ‌أَتَ فِرْ‌عَوْنَ» (تحریم/11)؛ یعنی زن فرعون برای مردها و زن‌ها الگو است. زن فرعون در کاخ بود اما می‌گوید: خدایا! من نه کاخش را می‌خواهم، نه باغش را، نه طلایش را! خدایا من را نجات بده!

3- حضرت زینب و دفاع از ولایت. زینب کبری(س) شوهرش تاجر بود، گفت: تجارت را نمی‌خواهم، با خودت هم خداحافظی می‌کنم، من امام حسین(ع) را می‌خواهم. همه‌‌چیز را رها کرد. در سخنرانی‌هایش زینب کبری(س) نگفت: دو تا بچه‌هایم شهید شده است. با اینکه زینب کبری(س) در کربلا 2 تا از جوانانش شهید شد. از امامت گفت، از ولایت گفت، از بچه‌هایش نگفت. خیلی شجاع بود. به یزید گفت: یا یزید! «انّی» به درستی که من! «لاستصغرک» من خیلی تو را صغیر و کوچک می‌بینم. خیلی کوچکی! یک زن اسیر، مادر 2شهید، خواهر دو شهید، گفت: «انّی لاستصغرک» خیلی بزرگ است.

4- نقش 4زن در زندگی حضرت موسی. حضرت موسی(ع) را 4تا زن نگه‌داشتند. ما خبری از پدر موسی نداریم. نخستین زن، مادرش بود که خدا به او وحی کرد، شیرش بده بگذارش در جعبه و بیندازش در دریا، ما برمی‌گردانیم به تو! دومین زن، خواهر موسی بود. که عقب این رودخانه رفت، ببیند سرنوشت این جعبه، چه می‌شود. زن فرعون هم نقش داشت، چون فرعون می‌خواست بچه را بکشد، زن فرعون اینجا نهی از منکر کرد. گفت: «لا تَقْتُلُوهُ» نکشش. «عَسَی أَن یَنفَعَنَا» (قصص/9)؛ شاید به‌درد ما بخورد. ما که بچه‌دار نمی‌شویم، این بچه‌مان است. بالاخره با نهی از منکر زن فرعون جلوی قتل موسی را گرفت، خواهر فرعون دلالی کرد، وقتی گرفتندش، دیدند نوزاد است و شیر می‌خواهد، هر دایه‌ای آوردند سینه دایه را نمکید، این دختر آمد جلو، گفت: «هَلْ أَدُلُّکُمْ» شما را دلالت بکنم، به خانه‌ای که «یَکْفُلُونَهُ» نه فقط شیرش بدهد، تحت تکفل بگیرد.یکی هم زن موسی که نقش داشت. زن‌های ما هم در انقلاب خیلی نقش داشتند.

5- سعی میان صفا و مروه، یادگار هاجر. در کنار کعبه یک خیابان 400متری سقف پوشیده است. به نام صفا و مروه! در این خیابان 400متری حدود 30-20مترش را دو تا مهتابی سبز زده‌اند، همه مسیر را عادی راه می‌روند، ولی به اینجا که می‌رسند، باید هیجانی بدوند. آیت‌الله العظمی، تاجر، رئیس‌جمهور، هر کس باشد، می‌گویند یک زنی بچه‌اش را اینجا گذاشت برای آب! به سراغ آب رفت. این قسمت بچه مادر را که می‌دید بال بال می‌زد، مادر هم هیجانی می‌شد. به تمام حاجیان می‌گوید: بروید آنجا، سعی صفا و مروه واجب است و در این واجب این قسمتش مستحب است که هروله کنید.

 

ادامه نوشته

امر به معروف و نهی از منکر در تعامل حقوق و حریم خصوصی شهروندان( با تاکید بر آیات و روایات )  

چکیده 

در یک تقسیم بندی کلی حقوق شهروندان را به دو بخش عمده حقوق کلی و اساسی و حقوق اجتماعی تقسیم بندی می کنند. شهروندی مقوله ای است که شامل کلیه حقوق از جمله حقوق فردی اجتماعی خصوصی و عمومی است. از جمله حقوق فردی هر یک از اعضاء جامعه مدنی حریم خصوصی است. حریم خصوصی شامل اموری است که فرد بتواند دسترسی به ان را در کنترل داشته باشد. مصادیق حریم خصوصی افراد شامل چهار حوزه حریم اطلاعاتی ،حریم ارتباطی،حریم مکانی و حریم جسمانی است .حریم اطلاعاتی در بر گیرنده اطلاعات حوزه هایی چون پزشکی ،مالی و... است. حریم ارتباطی به حفظ حریم تمامی وجوه ارتباطی انسان از قبیل پست الکترونیک ،تلفن وارسالات اشاره دارد.حریم مکانی در بر گیرنده محل اسکان و حریم جسمانی نیز در برگیرنده مسايل سلامتی و بهداشتی فرد است. در عصر کنونی و با توجه به فرایند جامعه الکترونیکی و اطلاعاتی و فضای سایبری توجه به حریم خصوصی اهمیتی دو چندان یافته است. عدم اشنایی با فرهنگ حاکم بر شبکه،فقدان روحیه خود نظارتی ،توجه به ارزشهای محوری چون رعایت حقوق دیگران،رقابتهای ناسالم در سطح جوامع و... از جمله دلایلی است که برای افراد خاطی مجوز ورود به حریم خصوصی دیگران را صادر می کند. از دیگر سو عدم آشنایی افراد با چگونگی محافظت ار اطلاعات خود،اعتماد بیش از حد به شبکه،و ناتوانی در طبقه بندی اطلاعات و... عاملی است که را ه را برای راهیابی به حریم خصوصی افراد هموار می سازد. روشهایی چون فرهنگ سازی در سطح کلان جامعه، مهندسی فرهنگی،برنامه ریزی فرهنگی و سیاستگذاری های نوین بر تاکید بر روشها ،مبانی و اصول انسان ساز اسلامی چون امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وسیله ای که قبح تجاور به حریم خصوصی دیگران را روشن ساخته و تلاش می نماید با مدد گرفتن از شیوه های تربیتی اسلام به مبارزه با چنین مفاسدی بپردازد در این زمینه راه گشا خواهد بود.مقاله حاضر ضمن پرداختن به مبانی حریم خصوصی به ارایه راهکارهایی در این زمینه با محوریت امر به معرف و نهی از منکر می پردازد.
واژگان کلیدی: حقوق،حریم خصوصی، امربه معروف،نهی از منکر

ادامه نوشته

گناه تهمت با ایمان انسان چه می‌کند؟

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA


گناه تهمت با ایمان انسان چه می‌کند؟

در کلام این روز به مباحثی همچون میزان سنگینی گناه بهتان، چه کسی نباید تهمت زننده را سرزنش کند و چه کسی مورد تهمت قرار می‌گیرد؟ با استفاده از احادیث و روایات معصومین(ع) می‌پردازیم. 
امام صادق(ع) می‌فرمایند: "آن گاه که مومن به برادر مومنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب می‌شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب می‌شود". این حدیث زیبا نشان می‌دهد که گناه زشت و ناپسند "تهمت" چگونه موجب از بین رفتن ایمان مۆمن می‌شود. 
از ائمه معصومین(ع) نیز در بیان اندازه سنگینی گناه احادیثی وارد شده است. 
امام علی(ع) در این باره فرمودند: "بهتان زدن به آدم بی‌گناه بزرگتر از آسمان است۱". 
امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: "بهتان زدن به آدم بی‌گناه سنگین‏‌تر از کوه‌های استوار است۲". 
همچنین امام علی(ع) در مذمت رفت و آمد به مکان‌ها و محافل تهمت برانگیز، فرمودند: "از (رفت و آمد به) جاهای تهمت برانگیز و مجالسی که گمان بد به آنها برده می‏‌شود بپرهیز؛ زیرا دوستِ بد، همنشین خود را می‏‌فریبد۳". 
آن حضرت در حدیثی دیگر درباره این‌که چه کسی نباید تهمت زننده را سرزنش کند؟ می‌فرمایند: "کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او گمان بد برد، سرزنش کند۴". 
مولای متقیان(ع) همچنین فرمودند: "هر که به جاهای بد رفت و آمد کند مورد بدگمانی و تهمت واقع شود۵". 
منبع: ایسنا
پی نوشت ها:
۱- بحارالأنوار: ۷۸ / ۳۱ / ۹۹ منتخب میزان الحکمة: ۸۶ 
۲- بحارالأنوار: ۷۵ / ۱۹۴ / ۳ منتخب میزان الحکمة: ۸۶ 
۳- بحار الأنوار: ۷۵ / ۹۰ / ۲ منتخب میزان الحکمة: ۹۶ 
4-
بحار الأنوار: ۷۵ / ۹۰ / ۴ منتخب میزان الحکمة: ۹۶ 
۵- بحار الأنوار: ۷۵ / ۹۱ / ۸ منتخب میزان الحکمة: ۹۶

 

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

ادامه نوشته

راه‌های کسب علم و ملاک محبت


پرسش:
از منظر قرآن انسان از چه راه‌هایی می‌تواند کسب علم نماید و آیا ملاک محبت و دوست‌داشتن خدا و یا پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) برای رسیدن به سعادت و رستگاری دردنیا و آخرت کافی است؟
پاسخ: 
راه‌های کسب علم
به طور کلی علم بر دو نوع است:
الف: علم اکتسابی که با شرکت در کلاس درس و آموزش توسط مربی و استاد و مطالعه به دست می‌آید.
ب: علم لدنی که توسط خدای متعال به انسان عطا می‌شود و نیاز به کلاس و درس و استاد ندارد. پیامبران الهی(ص) و ائمه اطهار(ع) و بعضی از بزرگان دین دارای چنین علمی بوده‌اند.
از آیه 282 سوره بقره چنین استفاده می‌شود که راه کسب علم لدنی منحصر در تقوی و پرهیزگاری است: اتقوا الله و یعلمکم الله... از نافرمانی خداوند پرهیز کنید که خداوند (در این صورت) به شما تعلیم می‌دهد.
ملاک محبت
برخی معتقدند ما خدا، پیامبران(ص) و ائمه اطهار(ع) را دوست داریم ولی در انجام افعال الهی و عبادی سستی می‌کنند با این توجیه که خداوند به عبادتهای ما نیازی ندارد و ما دلهایمان را پاک کرده‌ایم و محبت خدا، رسول و اهل بیت را نیز در دل داریم که همین ضامن نجات و رستگاری ما خواهد بود. در پاسخ به این افراد باید گفت: درست است که خداوند به عبادتهای ما نیازی ندارد، اما ما با انجام عبادات و اعمال الهی، رشد و تعالی پیدا می‌کنیم و به کمال می‌رسیم. در واقع راه کمال ما انسان‌ها اعتقاد به خدای متعال، پیامبران الهی و ائمه اطهار(ع) و انجام عبادات و رفتار الهی است که در پرتو عقیده و عمل است که استعدادهای بالقوه انسان در مسیر رشد و تعالی به فعلیت می‌رسد. علاوه بر این، هر چیزی محصول و ثمره‌ای دارد، ثمره محبت خدا، پیروی از دستورات پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است. خداوند سبحان در آیه 31 سوره آل‌عمران می‌فرمایند: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی... (به اینها بگو)؛ اگر خدا را دوست دارید از من (که دستورات خدا را برایتان آورده‌ام) پیروی کنید.
در حقیقت پیروی از خدا و دستورات او، نشانه درست و مطمئن، دوست‌داشتن و محبت خداست.

 

ادامه نوشته

ویژگی‌های خلقتی انسان


پرسش: 
انسان با قطع نظر از هرگونه اندیشه و رفتار چه ویژگی‌هایی به لحاظ خلقتی دارد؟
پاسخ:
انسان دارای روشن‌ترین و ارزشمندترین ابعاد وجودی است که هر کدام نمودی از جایگاه والای انسان در نظام هستی است و او را از سایر مخلوقات متمایز می‌کند. اینک به نحو اجمال به اهم این ویژگی‌های خلقتی انسان در ذیل می‌پردازیم:
1- عقل
در نزد غالب مکاتب و مذاهب بر موضوع «عقل» به عنوان یکی از ویژگی‌های اصلی انسان تاکید فراوان گشته و نزد انسان‌شناسان بالاترین مشخصه وجود انسان دانسته شده است. در آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز با تعبیرهایی بسیار گویا و عمیق این موضوع مطرح گردیده و بارها بر حیاتی بودن این گوهر در تکوین حقیقت انسان تاکید شده است. به عنوان نمونه علی(ع) در اصول کافی، ج 1، ص 27 می‌فرماید: فقد العقل فقد الحیاه، ولایقاس الا بالاموات. از دست دادن خرد به منزله از دست دادن جان است و بی‌خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.
2- اراده
یکی دیگر از آثار و خواص و ابعاد جوهر انسانی، اراده و قدرت تصمیم‌گیری و خواستن و برخاستن است. انسان به عنوان موجودی پویا و جست وجوگر و تلاش‌کننده شناخته می‌شود و از این نقطه نظر هیچ‌گونه درنگ، ایستایی و رکود درباره او مفهوم ندارد و این چگونگی لازمه حیات انسانی است.
اراده انسان، چون دیگر خواص او، قابل رشد و پرورش است و تا حدی می‌تواند تکامل یابد که بر خود و امیالش مسلط شود، افکار و اندیشه‌هایش را نیز می‌تواند در اختیار داشته باشد و فکر کردن و فکر نکردن او ارادی گردد. همچنین با این اراده می‌توانددر دیگر موجودات تصرف کند و هر چیز را تحت نفوذ خویش درآورد. از این رو برخی از صاحب‌نظران در تعریف انسان گفته‌اند «انسان موجودی دارای اراده است».
امام صادق(ع) در امالی صدوق، صفحه 198 می‌فرماید: «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه» (هیچ گاه) بدن ناتوانی نمی‌کند در جایی که اراده قوی باشد.
3- اختیار و انتخاب
آزادی عمل و قدرت انتخاب، یکی دیگر از ویژگی‌های ماهوی انسان است. اگرچه مکاتب جبرگرا، چنین ویژگی را باور ندارند.
آزادی در عمل و قدرت اختیار، به راستی انسان را چنانکه شایسته است معرفی می‌کند، و او را در جایگاه مناسب خویش می‌نشاند. عقلانیت به عنوان محوری‌ترین راه برای شناخت انسان، در صورتی کارایی لازم را دارد که پس از شناخت راهها و کارها، قدرت انتخاب در کار باشد از این رو انتخاب و آزادی عمل، در شناخت انسان بالاترین پیام را دارد و می‌توان به جرئت گفت: اگر این آزادی و استطاعت در مورد هر عملی نباشد، مهم ترین بخش وجودی انسان، یعنی عقل نیز از ارزش و اصالت می‌افتد، زیرا اگر خرد آدمی در هر پایه از اندیشه‌ورزی باشد، در میدان عمل و پس از بررسی‌های عقلی، توان انتخاب و عمل نداشته باشد و نتواند آزادانه به مقتضای عقل خود عمل کند، از عقل چه سودی خواهد برد؟
امام صادق(ع) در بحارالانوار، ج5، ص 38 می‌فرماید: «لایکون من العبد قبض و لابسط، الا باستطاعه متقدمه علی القبض والبسط» هیچ‌گونه تصرفی از انسان سر نمی‌زند، مگر به قدرتی که پیش از آن تصرف در انسان وجود داشته است.

ادامه نوشته

مطالبي در مورد قيامت - اسمهاي قيامت در قرآن کریم - كيفيت وقوع قيامت اعوذ بالله من الشیطان الرجیم    

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم         (( بسم الله الرحمن الرحیم )) 


در قرآن کریم به فراوانی از قیامت یاد شده‌است، این یادآوری گاه با برهان و گاه با آوردن مثالها بوده و سعی برآن بوده تا فهم آن را به ذهنها نزدیک سازد.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 
﴿۶۲﴾ 
«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان و مسیحیان و صابئین (پیروان حضرت یحیی ) هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد....»

در قرآن کریم با اسامی مختلفی از قیامت یاد شده‌است که در ادامه برخی از آنها را نام می‌بریم.  

قیامت
 

«یوم القیامه» در آیات ۱۲ انعام، ۱۴ و۳۶ مائده، ۱۳ اسرا، ۹ و۱۷حج، ۳۲ اعراف، ۱۶ مومنون، ۲۵ نحل و برخی آیات دیگر آمده‌است. به معنای برانگیخته شدن پس از مرگ. قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند و روز قیامت؛ روزی است که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند.

 آخرت

و الدار آلاخره خیر للذین یتقون (اعراف/۶۹)

وسرای آخرت بهتر است برای کسانی که تقوا پیشه گیرند (گناه نکنند )
 

 معاد

ادامه نوشته

زیانکار و خسران زده واقعی کیست؟! در قرآن کریم آیات متعددی درباره «خسارت خود» وجود دارد. در این نوشتا



در قرآن کریم آیات متعددی درباره «خسارت خود» وجود دارد. در این نوشتار کوتاه در صدد درنگ کردن در این تعبیر قرآنی هستیم. خودباختگی از نظر قرآن کریم یعنی چه و چه کسانی خویشتن خود را می بازند.


تعبیر «خسروا انفسهم» در کتاب آسمانی ما هشت بار تکرار شده است. مثلاً قرآن در دو مرتبط در سوره انعام می گوید: «الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُۆْمِنُونَ [1]»: خود باختگان کسانی اند که ایمان نمی آورندیا می فرماید: «وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ [2 و کسانی که کفه میزان (اعمال) شان سبک باشد، آنان به خویشتن زیان زده و همیشه در جهنم می مانند.

برای اینکه به اهمیت بحثی که می کنیم واقف باشیم، همین اندازه باید دانست که از دیدگاه قرآن خسارت واقعی و اصلی، خسارت مالی نیست بلکه ضرر زدن به خود است. در قرآن دو بار آمده که: إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ [3]»: زیان کاران در حقیقت کسانی اند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رسانده اند. (یا می رسانند)

 خسارت نفس چیست؟

ادامه نوشته

دفن مردگان

دفن مردگان در خاک در تمامی ادیان الهی بوده است و اختصاصی به شریعت اسلام هم ندارد. آیاتی از قرآن کریم نیز بر این حکم دلالت می کند. در قرآن کریم آیات بر دفن میت در خاک دلالت دارد. در سوره مرسلات آیه 35 آمده است A}«الم نجعل الارض کفاتا احیائا و امواتا؛{A آیا زمین را مسکن و مرکز اجتماع انسان ها قرار ندادیم هم در حال زندگانی و هم در مرگ آنان». این آیه به روشنی مسکن انسان های زنده را روی زمین و مسکن مردگان را داخل آن معرفی می کند. همچنین - آیه شریفه «ثم اماته فاقبره؛ بعد او را میراند و در قبر پنهان نمود» - اشاره به دفن انسان در خاک دارد. علاوه بر آیات یاد شده روایات فراوانی دلالت بر وجوب دفن مردگان در خاک دارد که به نظر می رسد این مطلب از بدیهیات اسلام باشد و نیازی به استدلال بر آن نداشته باشیم. از باب نمونه در روایتی از امیر مؤمنان نقل شده است حضرت هنگام باز گشتشان از صفین به قبرستان نگاه کردند و فرمودند این جایگاه اموات است. سپس به خانه های کوفه نگاه کردند و فرمودند و این ها مسکن زنده هاست. سپس این آیه شریفه را خواندند A}«الم نجعل الارض کفاتا احیائا و امواتا»{A ؛V}(بحارالانوار، ج 9، ص 246).{V
فلسفه این کارها چیست؟ در برخی روایات، برای این امور فلسفه هایی گفته شده است ولی در اینجا به برخی از مطالب دانشمندان جدید اشاره می کنیم. برای روشن شدن این مطالب باید به این امور توجه کرد: بیش از چهارده قرن است که دین اسلام دستوراتی برای رعایت حال محتضر داده است. محتضر کسی است که در حال جان کندن است و می خواهد بمیرد و این جهان را ترک کند. از دیدگاه اسلام حتی اهمیت کفن کردن مرده به اندازه اهمیت لباس پوشیدن است و در دفن مرده هم دین اسلام اصول اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی را به طور کامل مراعات کرده است. دانش جدید هم در این اواخر درباره کسانی که در حال احتضار هستند، دستوراتی داده است و اگر به این دستورات عمل شود، در این صورت چنین نخواهد بود که محتضر را به اتاق ایزوله و از آنجا به مسجد و از آنجا به گورستان ببرند بلکه حال محتضر را رعایت خواهند کرد. امروزه مرده ها را یا می سوزانند یا مومیایی می کنند یا در دخمه می گذارند و یا به صندوقی می گذارند و دفن می کنند ولی دستور دین اسلام سوزاندن مرده و یا مومیایی کردن آن نیست بلکه زیر خاک دفن کردن با شرایط مخصوص مورد نظر اسلام است. برخی ایراد می کنند که چرا مردگان را که آل

ادامه نوشته

نشانه فرد بخيل چيست

نشانه فرد بخیل چیست؟


برخی آیات و روایات را بارها شنیده ایم اما به معنای آن توجهی نکرده ایم .

تا به حال به عبارتی که همیشه بعد از نمازها خوانده می شود،و پس از آن صلوات فرستاده می شود دقت کرده اید؟


این عبارت آیه 56 سوره احزاب است." إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا "(خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند. اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.)

این آیه به مۆمنان دستور می دهد به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) درود بفرستند.

مقام پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنقدر والا و بلند است که اول خود پروردگار عالم و خالق تمام موجودات و دوم ملائکه که مدبّران امور الهی هستند به او درود می فرستند و مۆمنان نیز به تبعیت از آنان به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) درود می فرستند.

اما خود صلوات به چه معنایی است و صلوات خداوند بر رسولش چه معنایی دارد و چگونه است؟

درباره معنای " صلوه" گفته شده در اصل به معناى انعطاف بوده، و صلات خدا بر پیغمبر به معناى انعطاف خدا به وسیله رحمتش به وى است، و همچنین صلات ملائكه او انعطاف آنها به اینكه او را تزكیه نموده و برایش استغفار كنند می باشد.

صلات مۆمنین بر او انعطاف به وسیله درخواست رحمت براى ایشان است.

نکته مهم آیه این است که خداوند برای درود فرستادن خودش و ملائکه و مۆمنان بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) قیدی نیاورده، و به معنی مطلق بودن این صلات است.

همچنین "یصلون" فعل مضارع است، که به معنای مستمر بودن می باشد. یعنى پیوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مى فرستند

ادامه نوشته

در مورد قيامت

مطالبي در مورد قيامت - اسمهاي قيامت در قرآن کریم - كيفيت وقوع قيامت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم         (( بسم الله الرحمن الرحیم )) 


در قرآن کریم به فراوانی از قیامت یاد شده‌است، این یادآوری گاه با برهان و گاه با آوردن مثالها بوده و سعی برآن بوده تا فهم آن را به ذهنها نزدیک سازد.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 
﴿۶۲﴾ 
«کسانی که ایمان داشتند و یهودیان و مسیحیان و صابئین (پیروان حضرت یحیی ) هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد....»

در قرآن کریم با اسامی مختلفی از قیامت یاد شده‌است که در ادامه برخی از آنها را نام می‌بریم.  

قیامت
 

«یوم القیامه» در آیات ۱۲ انعام، ۱۴ و۳۶ مائده، ۱۳ اسرا، ۹ و۱۷حج، ۳۲ اعراف، ۱۶ مومنون، ۲۵ نحل و برخی آیات دیگر آمده‌است. به معنای برانگیخته شدن پس از مرگ. قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند و روز قیامت؛ روزی است که خلایق همه برای محاسبه محشور شوند.

 آخرت

و الدار آلاخره خیر للذین یتقون (اعراف/۶۹)

وسرای آخرت بهتر است برای کسانی که تقوا پیشه گیرند (گناه نکنند )
 

 معاد

به قیامت، «معاد» گفته می‌شود، از آن جهت که «محل بازگشت» است؛ بازگشتن به جایی که قبلاً آنجا بود. معاد را نزد اهل کلام حشر گویند و آن دو قسم است: جسمانی و روحانی. مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته‌است همان مساله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می‌آورند. 
دیگر اسامی قیامت در قرآن که با کلمه یوم آغاز می‌شود

یَوم الدین؛ روز جزا (۲ حمد، ۳۵ حجر، ۲۰ صافات، ۱۲ ذاریات، ۱۵ و ۱۷ و۱۸ انفطار، ۸۲ شعرا، ۵۶ واقعه، ۷۸ ص و...)

یَوم یَنظر المَراء ماقَدَّمَتْ یَداه؛ روزی که انسان به کارهای از پیش فرستاده‏اش می‏نگرد (نباء آیه ۴۰)

یَوم تُبْلی السرائِر؛ روزی که پرده‏ ها کنار می‏رود و اسرار فاش می‏شود (۹ طارق)

یَوم یکون الناسُ کالفَراش المَبْثوث؛ روزی که مردم همانند پروانه‏ های پراکنده مبهوتند (۴ قارعه)

یَوم المَوعُود؛ روز موعود (۲ بروج)

یَوم یَفِرُّ المرء مِن اَخیه و اُمّهِ وَاَبیه؛ روزی که انسان از برادر و مادر و پدرش می‏ گریزد (۳۴ عبس)

یَوم الفَصْل؛ روز جدایی (۲۱ صافات، ۴۰ دخان، ۱۷ نبا، ۳۸ مرسلات و...)

یَوم لایَنْطِقون؛ روزی که کس سخن نمی‏گوید (۳۵ مرسلات)

یَوم عَسیر علی الکافرین غیر یسیر؛ روز بسیار سخت و دردناک برای کافران نه آسان (۹ مدثر)

یوم عسر؛ روز دشوار (۸ قمر)

یَوم یَخرجُونُ مِن الاَجداث سِراعاً؛ روزی که مردم از گور شتابان بیرون می‏ آیند (۴۳ معارج)

یَومُ التغابُن؛ روزی که مردم در می‏ یابند که در دنیا باخته ‏اند (۹ تغابن)

یَومُ لاتملک نفسٌ لنفْس شَیئاً؛ روزی که هیچ کس مالک چیزی نیست (۱۹ انفطار)

یَومُ لایُخْزی اللَّهُ‏النَّبی والذین آمنوا معه؛ روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان را خوار نمی‏ کند (۸ تحریم)

یَومُ الجَمع؛ روزی که مردمان گرد می‏آیند (۷ شوری)

یَوم تَری المؤمنین و المؤمنات یَسمی‏ نورهم بین اَیْدیهم؛ روزی که زنان و مردان با ایمان برای اعمال شایسته‏ شان با نور خویش که در پیش آنان است، حرکت می‏کنند (۱۲ حدید)

یَوم معلوم؛ روزی که قطعی و حتمی است (۳۸ شعرا)

یَوم مشهود؛ روزی که جملگی در آن حاضر شوند (۱۰۳ هود) 

 

«يَوْمَ يَسْمَعُوْنَ الصَّيْحَةَ بِالحقِّ ذلِكَ يَوْمُ الخُروج * اِنَّا نَحْنُ نُحْيى وَ نُمِيْتُ وَ اِلَيْنا المَصِيْرُ* يَوْمَ تَشَقَّقُ الأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعَاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسُيْرٌ»  

روزى كه مى شنوند صيحه را (نفخ در صور) به حقيقت و راستى ، آن روز روزِ خروج (زنده شدن مردگان و خارج شدن از زمين) است . البته ما خلق را زنده ساخته و مى ميرانيم و بازگشت همه به سوى ماست روزى كه شكافته و منشق گردد زمين از مردگان بسرعت (رها كند زمين مردگان را) آنروز روز حشر و قيامت مى باشد و اين جريان (زنده نمودن مردگان) براى ما آسان است . 

یَوم یُدَعّون اِلی نارِجَهنّم دَعّا؛ روزی که تکذیب کنندگان معاد با شدّت و عنف به دوزخ پرتاب می‏ شوند (۱۳ طور)

یَوم الخروج؛ روزی که از گورها بیرون می‏ آیند  (۴۲ ق)

یَوم یسمعون الصیحة؛ روزی که فریاد رستاخیز را می‏ شنوند (۴۲ ق)

یَوم الخلود؛ روز جاودانگی (۳۴ ق)

یَوم الخروج؛ روز رستاخیز (۴۲ ق)

یَوم الوعید؛ روز تهدید (۲۰ ق)

یَوم عظیم؛ روز بسیار بزرگ (۱۵ انعام، ۱۵ یونس، ۱۳ زمر، ۳۷ مریم، ۵۹ اعراف، ۲۱ احقاف، ۱۳۵ و ۱۵۶ و ۱۸۹ شعرا)

یَوم عقیم؛ روز بدفرجام (۵۵ حج)

یَوم الیم؛ روز بسیار دردناک (۶۵ زخرف)

یَوم التَنّادِ؛ روزی که مردم یکدیگر را می‏خوانند (۳۲ غافر)

یَوم الحساب؛ روزی که به حسابها می‏رسند (۱۶ و ۲۶ ص)

یَوم یقوم الحساب؛ روز محاسبه (۴۱ ابراهیم)

یَوم یقوم الناس؛ روز رستاخیز مردم (۶ مطففین)

یَوم التَّلاق؛ روز ملاقات (۱۵ غافر)

یَوم الازفة؛ روزی که نزدیک است (۱۸ غافر)

یَوم الحَسَرة؛ روزی که حسرت‏ها دارد (۳۹ مریم)

یَوم یَقوم الاشهاد؛ روزی که گواهان برای گواهی بر می‏خیزند (۵۱ غافر)

یَوم یقوم الروح و الملائکه صفا؛ روزی که روح و ملائکه به صف می‌ایستند (۳۸ نبا)

یَوم لابیع فیه و لاخُلَّه؛ روزی که داد و ستدها و روابط سودی ندارد (۲۴۵ بقره)

یَوْمَ تبیضُّ وجوه و تَسودّ وجوه؛ روزی که چهره‏هایی سپید و چهره‏هایی سیاه گردد (۱۰۶ آل عمران)

یَوم تقوم الساعه؛ روزی که رستاخیز برپا شود (۱۲ و ۱۴ و۲۶ و ۵۵ روم، ۲۷ جاثیه)

یَوم البعث؛ روز رستاخیز (۵۶ روم)

یَوم الوقت المعلوم؛ روز و وقت معلوم (۳۸ حجر، ۸۱ ص)

یَوما ثقیلا؛ روز گرانبار (۲۷ انسان)

یَوم تشخص فیه الابصار؛ روز خیره شدن دیدگان (۴۲ ابراهیم)

 منبع

 قرآن کریم

 

ادامه نوشته

كجاي قرآن در مورد شب اول قبر صحبت دارد

کجای قران در مورد قبر و شب اول قبر توضیحی هست؟

باید توجه کنیم که منظور از قبر، مکان فیزیکی ای نیست که میت را در آن قرار می دهیم. بلکه عالم قبر، همان عالم برزخ است که آیات متعددی در قرآن اصل وجود آن را قطعی می کند.دلیل بر وجود چنین جهانى كه گاهى از آن تعبیر به" عالم قبر" و یا" عالم ارواح" مى‏شود از طریق ادله نقلیه است آیات متعددى از قرآن مجید داریم كه بعضى ظهور و بعضى صراحت در این معنى دارد.
«
وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛[مومنون/100] پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگیخته شوند.»ظاهر در وجود چنین عالمى است، ... تعبیر به" إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ" (تا روز رستاخیز) دلیل بر این است كه این برزخ در میان دنیا و آخرت قرار گرفته . از آیاتى كه" صریحا" وجود چنین جهانى را اثبات مى‏ كند آیات مربوط به حیات شهیدان است مانند:
«
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛[آل عمران/169] هرگز گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند آنها زنده ‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند»
... 
نه تنها در مورد مؤمنان عالی مقامى همچون شهیدان جهان برزخ وجود دارد بلكه درباره كفار طغیانگرى همچون فرعون و یارانش نیز وجود برزخ صریحا در آیه 46 سوره مؤمن آمده است:
«
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ؛[مومن/46] " آنها (فرعون و یارانش) هر صبح و شام در برابر آتش قرار مى‏ گیرند و به هنگامى كه روز قیامت بر پا مى‏ گردد فرمان داده مى‏شود آل فرعون را در شدیدترین كیفرها وارد كنید.»[1]
اما درباره احوال کسانی که وارد عالم قبر می شوند، به چند آیه می توان اشاره کرد:
«
الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[نحل/32] همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏ گیرند در حالى كه پاك و پاكیزه ‏اند به آنها مى ‏گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى كه انجام مى ‏دادید!»
«
الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرینَ؛[نحل، آیات 28-29] همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى ‏گیرند در حالى كه به خود ظلم كرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مى‏شوند (و بدروغ مى‏گویند:) ما كار بدى انجام نمى‏ دادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مى‏ دادید عالم است. (به آنها گفته مى‏شود:) اكنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى كه جاودانه در آن خواهید بود! چه جاى بدى است جایگاه مستكبران!»
«
فَكَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ؛[محمد/27] حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان مى‏زنند و جانشان را مى‏گیرند؟»

ادامه نوشته

بررسي آموزه هاي قرآني در باره مرگ

بررسي آموزه هاي قرآني درباره مرگ

نوشته شده توسط محمدرضا صدري

زندگي انسان در اين دنيا با مرگ پايان مي يابد، ولي هرگز اين به معناي پايان زندگي نيست، بلكه آغاز نوع زندگي ديگر است كه تا ابديت ادامه دارد. هركسي در زندگي كوتاه خود فرصت اين را دارد تا خود را براي ابديت بسازد. اين تنها فرصت استثنايي بشر است كه براساس آموزه هاي قرآني هرگز تكرار نخواهدشد و ديگر فرصتي به انسان براي بازسازي، اصلاح نادرستي ها، جبران كمبودها و فعليت كمالات داده نمي شود.

Atenolol + cialis or xergic cheap buy cialis Proscar and Avodart are also approved to scale back the potential risk of urina vs viagra cialisCialis at last daily use resulted in improvement within the IPSS total score on the first scheduled observation week and throughout the weeks of treatment see cialis 20mg.

مرگ، روح آدمي را از كالبد جسماني و خاكي بيرون مي آورد و در كالبدي لطيف قرار مي دهد كه مي تواند كالبد جسماني برزخي و يا اخروي باشد. روح به عالم ديگري كوچ مي كند، اما اين جسد و كالبد خاكي در همين دنيا مي ماند.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگاه قرآن را به عالم مردگان بيان كند و برخي از احكام و مسائل آن را براساس آموزه هاي وحياني قرآن روشن نمايد.

¤¤¤

مرگ، رهايي جان از تن

خداوند انسان را از خاك، گل و لجن خشك و بدبو آفريده است. (حجر، آيه26) كالبد انساني از پست ترين عناصر هستي آفريده شده است؛ اما زماني كه از روح خود در اين كالبد پست دميد (حجر، آيه29) از شريف ترين آفريده هاي هستي شد.

بهره گيري از اين عنصر پست هستي، از آن روست كه منفعل ترين عنصر در هستي نيز مي باشد و توانايي و ظرفيت آن را دارد كه همه اشكال وجود را تجربه كند و بتواند به عنوان خليفه با درك نيازهاي همه موجودات هستي، درمقام مظهريت در ربوبيت و پروردگاري، همه آنها را به كمال بايسته و شايسته آنها برساند. (بقره، آيات 30 و 31)

البته هر انساني از اين ظرفيت برخوردار است تا به مقام مظهريت در ربوبيت برسد، ولي اين بدان معنا نيست كه هر انساني چنين است؛ بلكه مي بايست با پيمودن و سير وجودي در طريقت عبوديت، متأله (و خدايي) شده و سپس دراين مقام جاي گيرد. اين فرصت تحول هاي كمالي در دنيا براي آدمي فراهم شده است و مدت كوتاه عمر دوران طلايي خدايي و رباني شدن انسان است.

پس از آنكه هر انساني در مدت عمر خود به هر درجه اي از كمال يا هبوط و سقوط رسيد، زنگ پايان عمر او نواخته مي شود و اجل مسمي و قطعي و معين به سراغ او مي آيد و جان از تن آدمي خارج مي شود.(انعام، آيه 60؛ نحل، آيه 61)

آنچه به كالبد خاكي آدمي ارزش و بها بخشيده، همان روح الهي دميده در اين كالبد است كه در زمان حضور در كالبد از آن به روان و نفس ياد مي شود و هنگامي كه از آن جدا مي شود، به عنوان روح و جان شناخته مي شود. پس هنگامي كه مرگ و اجل مسمي فرا مي رسد نفس آدمي از كالبد تن خاكي بيرون مي آيد و زندگي ديگري را در جهاني ديگر آغاز مي كند.

شعور و شنوايي مردگان

وقتي ما از مردگان سخن به ميان مي آوريم، در حقيقت از كساني سخن مي گوييم كه جان ايشان از تن بيرون رفته است. (زمر، آيه 42) از اين حالت در فرهنگ قرآني و اسلامي به عنوان توفي و وفات ياد مي شود؛ زيرا توفي و وفات به معناي گرفتن چيزي به صورت تمام و كمال است (اخذ الشي بتمامه). پس تعبير به فوت به معناي نابودي، تعبير نادرست و غلط است كه در زبان فارسي رايج شده است و بايد بجاي آن از عبارت وفات استفاده كرد.

در حقيقت، هنگامي كه مرگ آدمي فرا مي رسد، فوت نمي شود بلكه وفات مي كند و خداوند و فرشتگان مأمور الهي، جان و روح او را مي گيرند و از طريق حلقوم روح و جان را از تن مرده بيرون مي كشند. (واقعه، آيه83؛ قيامت، آيه26؛ زمر، آيه42)

براساس آموزه هاي قرآني، هر موجودي به حكم وجود از برخي صفات چون عقل و شعور برخوردار است؛ از اين رو همه موجودات هستي، اهل تسبيح خداوند هستند. (حشر، آيات1 و 24 و آيات ديگر قرآن)

ولي آنچه شعور و عقل كامل آدمي را موجب مي شود، همان روح و نفس (جان و روان) آدمي است لذا خداوند كافران حق ناپذير، ناشنوا و غير قابل تفهيم را چونان مردگان مي داند (نمل، آيه80؛ روم، آيات51و 52) و در آيات36و 121 و 122 سوره انعام نيز مشركان را به سبب تأثيرناپذيري از پند و نصحيت ها، به عنوان انسان هاي مرده معرفي مي كند.

خداوند در آياتي از جمله آيه 22 سوره فاطر مردگان و زندگان را در شنيدن و فهم و درك يكسان نمي داند. اين بدان معناست كه شعور كامل آدمي به سبب همان روح و رواني است كه از تن بيرون رفته است و از آن جايي كه كافران و مشركان از شعور و ادراك نسبت به مفاهيم قرآني برخوردار نمي باشند، پس همانند مردگان بي شعور هستند.

البته بايد توجه داشت كه گاه وقتي ما از مردگان سخن به ميان مي آوريم، مراد تنها جسد و كالبد است و گاه ديگر مجموع روح و كالبد جدا شده است. با اين همه مردگان در سطحي از شعور قرار دارند كه همه موجودات به حكم وجود از آن بهره مندند هر چند كه اين سطح شعور به سطح شعور زنده انساني نمي رسد.

اما بايد توجه داشت كه كافران به سبب اينكه در دنيا در سطح شعوري بسيار پايين تر از انسان هاي مؤمن قرار دارند و عقلشان به حد عقل اولوالالباب نرسيده است، با مرگ، برخي از پرده ها و حجاب ها از پيش ايشان برداشته مي شود و به سطحي از شعور مي رسند كه برتر از شعور آنان در حيات مادي و دنيوي است. از اين رو خداوند مرگ را كشف الغطاء ايشان مي داند (ق، آيه22) كه حقايق بسياري براي آنان از بهشت و دوزخ و عذاب هاي آن كشف مي شود و آنان آتش دوزخ را به عيان در برابر خود مي بينند (تكاثر، آيه6) و عاجزانه از خداوند در خواست بازگشت و اصلاح امور خود را مي كنند كه با پاسخ رد خداوند مواجه مي شوند.(مؤمنون، آيات99 و 100)

پيامبر گرامي(ص) هنگامي كه مشركان جنگ بدر را در چاه ريخت با آنان سخن گفت. در روايت است پيامبر اكرم(ص) در جنگ بدر وقتي از اجساد مشركين را در چاهي انداخت، بالاي آن چاه ايستاد و به آنان خطاب كرد: آنچه پروردگار ما به ما وعده داد عمل كرد و حق بود آيا به حق دريافتيد آنچه پروردگارتان به شما وعده داده بود؟ يكي از صحابه عرض كرد يا رسول الله با مردگان حرف مي زني؟؟

پيامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نيستيد. (صحيح بخاري، ج5 باب قتل ابي جهل؛ و نيز سيره نبويه، ابن هشام، ج2، ص292)

آيت الله جوادي آملي مي فرمايند: «مردگان توان شنيدن و فهميدن را دارند، گرچه گوش و مغز مادي آنان از كار افتاده باشد، از اين رو آنان را تلقين مي كنند. در جنگ بدر، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بر سر چاهي كه مشركان كشته در آن ريخته شده بود قرار گرفت و چنين فرمود: خداوند به آنچه به من وعده داده بود وفا كرد و من آن را يافتم، آيا شما وعيد هاي الهي را يافتيد؟ عمر گفت: يا رسول الله با مردگان سخن مي گويي؟! فرمود: «مه يابن الخطاب. فو الله ما انت بأسمع منهم»؛ اي پسر خطاب ساكت شو كه تو از آنان شنواتر نيستي

ادامه نوشته

بهشت ودوزخ برزخي


فرق بين بهشت برزخ و بهشت آخرت چيست؟
برخى تفاوت ها عبارتند از:
1. بهشت برزخ موقت، ولى بهشت آخرت دائمى است(... قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَــلَيْتَ قَوْمِى يَعْلَمُون ...)[1]سرانجام او را شهيد كردند و] به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى كاش قوم من مى دانستند[2]روشن است اين بهشت و بهشتى كه در آيه 169، آل عمران شهيدان بعد از شهادت در آن وارد مى شوند بهشت برزخ است و اين بهشت موقت خواهد بود، زيرا از آيات و روايات استفاده مى شود كه بهشت جاويدان در قيامت، نصيب مؤمنان خواهد شد(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى مَقَام أَمِين * فِى جَنَّـت وَ عُيُون ... لاَ يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الاُْولَى ...)[3]پرهيزكاران در جايگاه امن و امانى هستند. در ميان باغ ها و چشمه ها ... هرگز جز همان مرگ اوّل[ كه در دنيا چشيده اند] نخواهد چشيد.
2. بهشت برزخ نمونه كوچكى از بهشت آخرت است.
امام على(ع) مى فرمايد: القبر اما روضة من رياض الجنه او حفرة من حفر النيران;[4] قبر، يا باغى از باغ هاى بهشت، يا حفره اى از حفره هاى دوزخ است.
3. نعمت هاى بهشت برزخى به بدنى از غير بدن عنصرى (بدن مادى دنيايى) تعلق مى گيرد; بدنى كه متناسب با حيات برزخى است كه به اصطلاح متكلمان به آن، بدن يا قالب «مثالى» گويند [فقط آرايش و رنگ ماده را دارد] ولى نعمت ها در بهشت آخرت، شامل بدن و روح هر دو مى شود. آيات بسيارى از جمله آيات سوره شريفه الرحمن بر اين مطلب دلالت دارد.[5]

ارتباط با مردگان

آيا انسان ـ كه بعد از مرگ، روح از بدنش خارج مى شود ـ قادر است با انسان هاى زنده در اين دنيا ارتباط بر قرار كند؟
آيات متعدد در قرآن مجيد است كه از مرگ به «توفى» (دريافت تام و تمام) تعبير مى كند كه اشاره لطيفى به مسئله بقاى روح دارد; از جمله: سوره هاى، نساء، 97; انعام، 61; نحل، 27، 32 و 70; يونس، 46 و 104; رعد، 40; غافر 77 و 67; انفال، 50; اعراف، 37; حج، 5; زمر، 42 ـ و ... ; بنابراين با توجه به اين آيات، روشن مى شود كه روح، باقى، مستقل و مجرد از مادّه است.
علما و دانشمندان چندين قرن است كه پژوهش هاى علمى و آزمايش هاى عملى زيادى را درباره روح انجام داده اند; از جمله مى گويند: ارواح آزادند و در صورت فراهم بودن بعضى شرايط مخصوص، مى توانند با زندگان تماس برقرار كنند; پس مسئله بقاى روح پس از مرگ، امرى مسلم است كه امروزه از طرف دانشمندان و فلاسفه شرق و غرب مورد تأييد قرار گرفته و بزرگان اسلام نيز با دلايل روشن، اين امر را ثابت كرده اند.[6] و آيات 17 آل عمران و 26 يس نيز بر ارتباط ارواح با انسان هاى زنده در اين دنيا دلالت دارد.
گرچه بسيارى از كسانى كه ادعاى ارتباط با عالم ارواح دارند، دروغ مى گويند و يا گرفتار تخيل و پندارند، ولى طبق تحقيقات، اثبات شده است كه ارتباط با عالم ارواح امرى ممكن است واين امر، براى جمعى از آگاهان، به تجربه ثابت شده كه در تماس با ارواح، حقايقى را درك كرده اند و اين خود، دليل روشنى بر اثبات جهان برزخ و واقعيت آن است و نشان مى دهد كه بعد از عالم دنيا و مرگ جسم، و قبل از برپا شدن قيامت جهان ديگرى وجود دارد.[7]
آيا انسان در عالم برزخ با نزديكان خود ملاقات مى كند؟ و آيا در عالم برزخ مى داند در دنياى ديگرى زندگى مى كرده است؟

ادامه نوشته

قبض روح و مرگ در قرآن گرچه نام مرگ برای بسیاری هول انگیز و وحشتناك است، ولی در جهان بینی اسلامی این


گرچه نام مرگ برای بسیاری هول انگیز و وحشتناك است، ولی در جهان بینی اسلامی این موضوع چهره دیگری دارد، چرا كه مرگ گذرگاهی است به جهان دیگر، و در حقیقت یك تولد ثانوی محسوب می‌شود. 
قرآن مجید روی این مسأله زیاد تكیه كرده و با تعبیرات مختلفی این رویداد مهم را كه به هر حال برای تمامی افراد بدون استثناء رخ می‌دهد حقیقت آن را شكافته و گفتنی‌ها را پیرامون آن گفته است.
 
با این اشاره، به قرآن باز می‌گردیم و به آیات زیر گوش جان می‌سپاریم:
 
1ـ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ.[1]
 
هر كس مرگ را می‌چشد و شما پاداش خود را به طور كامل در روز قیامت خواهید گرفت.
 
2ـ اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِكُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى.[2]
 
خداوند ارواح را به هنگام «مرگ» قبض می‌كند و ارواحی را كه نمرده‌اند نیز به هنگام «خواب» می‌گیرد سپس ارواح كسانی را كه فرمان مرگ آن‌ها را صادر كرده نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (كه باید زنده بمانند) باز می‌گرداند تا سر آمد معینی.
 
3ـ قُلْ یَتَوَفَّیكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ.[3]
 
بگو: فرشته‌ی مرگ كه بر شما مأمور شده (روح) شما را می‌گیرد سپس به سوی پروردگارتان باز می‌گردید.
 
4ـ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[4]
 
همان‌ها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را می‌گیرند در حالی كه به خود ظلم كرده بودند در این هنگام آن‌ها تسلیم می‌شوند (و می‌گویند) ما كار بدی انجام نمی‌دادیم آری خداوند به آنچه انجام می‌دادید عالم است.
 
5ـ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[5]
 
همان‌ها كه فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را می‌گیرند در حالی كه پاك و پاكیزه‌اند به آن‌ها می‌گویند سلام بر شما باد وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی كه انجام می‌دادید!
 
6ـ تَبارَكَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ ـ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ.[6]
 
پر بركت و زوال ناپذیر است كسی كه حكومت جهان هستی به دست او است و بر همه چیز قادر است ـ همان كسی كه مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید كه كدام یك بهتر عمل می‌كنید و او شكست ناپذیر و بخشنده است.
 
تفسیر و جمع بندی
 
1ـ مرگ یك قانون عمومی است
 
نخستین آیه سخن از عمومیت قانون مرگ می‌گوید، سرنوشتی كه برای همه‌ی انسانها، همه‌ی موجودات زنده، بلكه حتی برای موجودات غیر زنده حتمی است، می‌فرماید: «هر انسانی (سرانجام) مرگ را می‌چشد» (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ).
 

ادامه نوشته

بهره‏گيرى اموات، از اعمال نيك خود  در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك

در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك است كه خود در دنيا به جاى آورده، و با ديگران در رابطه با او انجام داده‏اند.

بر همين اساس، امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جنازه انسان مومن را در ميان قبر مى‏گذارند، نماز او در جانب راست او (به صورتى) قرار مى‏گيرد، و زكات او در جانب چپ او مى‏ايستد، و احسان او، بر او سايه مى‏افكند، و صبر و استقامت، او در نقطه‏اى دور از آنها، قرار مى‏گيرد، آنگاه صبر، به نماز، و زكات و احسان مى‏گويد:

دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه: مواظب رفيق خود باشيد اگر (در نجات او) درمانده شديد من حاضرم. (132)

ابوبصير از امام باقر يا امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن را در ميان قبر مى‏گذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مى‏گردند، يكى از آنها در جانب راست او مى‏ايستد و ديگرى در جانب چپ او مى‏ايستد، و سومى در روبروى صورت، چهارمى درپشت سر او، و پنجمى در كنار پاى او مى‏ايستد و يكى از آنها ششمى كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مى‏ايستد... و به اين ترتيب از صاحبشان پاسدارى مى‏كنند.

آنكه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مى‏پرسد، شما كيستيد، خدا به شما جزاى خير دهد؟

آنكه در جانب راست ميت قرار دارد مى‏گويد، من نماز هستم.

آنكه در جانب چپ او است مى‏گويد: من زكات هستم.

آن كه در روبروى او است، مى‏گويد، من روزه هستم.

آن كه در پشت او است مى‏گويد: من حج و عمره هستم.

آن كه در كنار پايش ايستاده مى‏گويد: من نيكيهاى او هستم كه به برادران دينى خود نمود.

سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانى‏تر از همه، مى‏پرسند: تو كيستى كه از همه ما زيباتر و خوشبو ترهستى؟

او در پاسخ مى‏گويد: انا الو لايه لال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم): من ولايت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم(133)

نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: در عالم قبر، از نماز و زكات و حج و روزه و ولايت و محبت ميت با ما خاندان رسالت، سؤال مى‏كنند، مقام ولايت (كه به صورتى) در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زكات مى‏گويد: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تكميل مى‏كنم (134)

بنابراين يگانه چيزى كه در عالم قبر، به داد انسان مى‏رسد و موجب نجات و دلگرمى او مى‏شود، اعمال نيك است، چنانكه امام على (عليه السلام) فرمود: همانا هر مسلمانى، داراى سه دوست است:

ادامه نوشته

31- گفتار قبر به مومن و كافر  امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار


امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار مى‏گويد من خانه خاك هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم، وقتى كه بنده مومن وارد قبر مى‏گردد، زمين قبر به او مى‏گويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مى‏رفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مى‏يابى، در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مى‏گردد، و درى در قبر به روى او گشوده مى‏شود، و او جايگاهش را در بهشت مى‏نگرد و از آن در، مردى بيرون مى‏آيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را زيباتر از تو نديده‏ام، تو كيستى؟

آن مرد زيبا در پاسخ مى‏گويد: انا رايك الحسن الذى كنت عليه و علمك الصالح الذى كنت تعمله: من راى نيك تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام داده‏اى.

سپس روح او گرفته مى‏شود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مى‏گردد: سپس به او گفته مى‏شود:

نم قرير العين بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى، از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مى‏وزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مى‏يابد.

ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مى‏گذارند، زمين قبر به او مى‏گويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مى‏رفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مى‏نگرى.

آنگاه قبر، او را فشار مى‏دهد و جسد او را خورد و خاكستر مى‏نمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مى‏گرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مى‏شود، او جايگاهش را در دوزخ مى‏نگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مى‏گردد، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا تو كيستى؟.

آن مرد، در پاسخ مى‏گويد:انا علمك السيى الذى كنت تعمله، و رايك الخبيث: من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مى‏دادى، و راى ناپاك تو مى‏باشم.

سپس روح او گرفته مى‏شود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مى‏گردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مى‏وزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مى‏يابد، و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مى‏گزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمى‏شود.(50)

32- چگونگى حال مومن و كافر، هنگام مرگ

امام صادق (عليه السلام) روزى به شاگردان فرمود:

الناس اثنان : و احد اراح و آخر استراح: مردم بر دو گونه‏اند:

1- استراح

2- اراح

سپس چنين توضيح داد:

انسان باايمان وقتى كه از دنيا رفت، از دنيا و بلاهاى آن راحت مى‏شود، و با خاطرى شاد به جهان بعد از مرگ وارد مى‏گردد، ولى انسان كافر وقتى كه از دنيا رفت، گياهان و حيوانات و بسيارى از مردم، از دست او راحت مى‏گردند، (و او با خاطرى پر اندوه وارد جهان بعد از مرگ مى‏شود) اين است معنى: استراح المومن عند الموت، و اراح الكافر عند الموت(51)

33- كرامت مومن هنگام مرگ

رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند از بنده‏اش راضى شد، به عزرائيل مى‏فرمايد: از جانب من نزد فلانى برو و روح او را براى من بياور آنچه كه از اعمال نيكى كه انجام داده كافى است، من او را امتحان نمودم، او را در جايگاه ارجمندى كه مورد علاقه من است يافتم.

عزرائيل همراه پانصد فرشته كه با آنها شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى ريشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهى به زمين نزول مى‏كنند و نزد آن بنده صالح مى‏آيند و هر كدام از آن فرشتگان او را به چيزى بشارت مى‏دهند كه ديگرى به چيز ديگر بشارت مى‏دهد.

در آن هنگام فرشتگان با شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى زعفران كه در دست دارند براى خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانى مى‏ايستند (تا با چنين جلال و شكوه، از روح آن بنده صالح استقبال كنند).

ادامه نوشته

مهارت تحملِ فقدان (مرگ) عزيزان در قرآن  عبدالعلى پاكزاد1 چكيده مرگ لازمه جدايى‏ناپذير زندگى بشر است؛


عبدالعلى پاكزاد1
چكيده
مرگ لازمه جدايى‏ناپذير زندگى بشر است؛ اما چه بايد كرد تا سنگينى غم آن كاهش يابد؟ از عوامل مهمى كه سلامت روان آدمى را به مخاطره مى‏اندازد، فشارهاى روانى است كه پديده‏هاى گوناگونى سبب آن مى‏شود. يكى از اين پديده‏ها، مرگ است.
     
اين نوشتار با رويكرد توصيفى ـ تحليلى در پى ارائه مهارت‏هاى قرآنى در تحمّلِ فقدان و مرگ عزيزان است كه آدمى در پرتو آن مى‏تواند فشار روانى مصيبت را تحمل، بلكه از آن در رشد و تعالى خويش بهره بگيرد.
     
مقاله حاضر با تكيه بر آيات قرآن كريم و روش تفسير موضوعى و معناشناسى، به بيان مهارت‏هاى قرآنى تحمل فقدان عزيزان مى‏پردازد. قرآن براى تحمل مرگ عزيزان، مجموعه‏اى از مهارت‏هاى شناختى (خداشناختى، انسان‏شناختى، روان‏شناختى و جهان‏شناختى) و مهارت رفتارى (تقوامدارى) و مهارت‏هاى اخلاقى (ياد خدا، صبر، توكل و تسليم) را ارائه داده است كه به تفصيل در نوشتار بدان‏ها پرداخته مى‏شود. حاصل اين نوشتار اين است كه آدمى براى تحمل فقدان عزيزان، ناگزير از بهره‏گيرى مهارت‏هاى ارائه شده قرآنى است، وگرنه هم گرفتار جزع و فزع، اضطراب و افسردگى روحى مى‏شود و هم از مطلوب فطرى خويش كه تكامل روحى است، دور مى‏ماند.كليدواژها: قرآن، تحمل فقدان، مهارت‏هاى شناختى، مهارت رفتارى، مهارت‏هاى اخلاقى.

 
 
مقدّمه
از سنت‏هاى عمومى نظام آفرينش، مرگ و مفارقت روح از بدن است كه در متون دينى به آن تصريح شده است. در قرآن آمده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»(آل‏عمران: 185)؛ هركسى مرگ را مى‏چشد.
     
براساس بينش الهى، مرگ پايان زندگى بشر نيست، بلكه پلى به سوى جهان ابدى است. به تصريح متون دينى، آدمى در مسير سعادت فطرى، در حال حركت است: «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق: 6). حال چه نوع مهارت‏هايى را بايد كسب كند تا سختى‏ها، بخصوص فقدان عزيزان، او را دچار افسردگى نكند و از مسير مطلوب فطرى باز ندارد؟
     
در كتب تفسير ذيل آيات مربوط به آزمايش، انسان، جهان هستى، مرگ و... و در كتب و مباحث اخلاقى از قبيل صبر، توكل و تسليم مباحثى درباره پرسش مذكور به ميان آمده است، ولى از آنجا كه به موضوع موردنظر، به صورت استقلالى نگاه نشده و دسته‏بندى در نوشته‏ها، به ويژه كتب تفسيرى و اخلاقى نظام‏مند نيست، بر آن شديم كه از نگاه قرآن، مهارت تحمل‏مرگ‏عزيزان را بررسى كنيم.مفهوم‏شناسى
واژه مهارت كاربرد فراوانى در كارهاى روزمره و نيز در علوم و فنون دارد؛ مثل مهارت رانندگى، مهارت انجام دادن معامله و خريد و فروش، مهارت حاضرجوابى و مهارت‏هايى كه روان‏شناسان بر آنها تأكيد دارند؛ همچون مهارت دوست‏يابى، مهارت همسردارى، و مهارت تعليم و تربيت كودك

ادامه نوشته

در مورد تغذیه در ماه مبارک رمضان بیشتر بدانیم


در ماه ضیافت الهی هستیم،‌ خوب است در مورد تغذیه در ماه مبارک رمضان بیشتر بدانیم

روزه علاوه بر اینکه موجب ارتقای سلامت فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد می‌گردد، خود آدابی دارد که رعایت آنها به‌ویژه در زمینه تغذیه سالم در ماه رمضان، موجب بهره‌‌وری بیشتر از فواید معنوی، بهداشتی و... در این ماه عزیز می‌شود.

در طول روزه‌داری دستگاه گوارش حدود چند ساعت خالی می‌ماند و در واقع این دستگاه و سایر دستگاه‌هایی که به نحوی در هضم و جذب مواد غذایی دخالت دارند استراحت می‌کنند و بعد از روزه‌داری به نحو بهتری اعمال خود را به انجام می‌رسانند.

مطالعات متعدد نقش موثر روزه‌داری را در بهبود بیماری‌های مختلف نشان می‌دهد. در اغلب بیماری‌هایی که عادات غلط غذایی، چاقی و افزایش وزن در بروز آنها دخالت دارند روزه‌داری مفید است.

مطالعات نشان داده است روزه گرفتن برای مبتلایان به چربی خون بالا بسیار مفید است و میزان چربی‌های نامطلوب موجود در خون را تنظیم می‌کند و موجب افزایش میزان چربی‌های مفید خون می‌شود. علاوه بر این برخی از بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم به کمک پزشک معالج و یک متخصص تغذیه به راحتی می‌توانند در این ماه روزه بگیرند و از آثار مفید آن بهره کافی را ببرند.

به طور کلی پیروی از یک برنامه غذایی صحیح در ایام ماه مبارک رمضان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است تا هم بتوان عادات غذایی غلط را اصلاح کرد و هم از برکات معنوی این ماه بهره برد.

 

سحری و افطاری سالم

 

در ماه مبارک رمضان نیز مانند همیشه پیروی از برنامه غذایی متنوع و متعادل شامل چهار گروه اصلی غذایی (نان و غلات، میوه‌ها و سبزی‌ها، گوشت و حبوبات و تخم‌مرغ، شیر و لبنیات) ضروری است. با رعایت تنوع و تعادل در مصرف غذا نیازهای تغذیه‌ای شامل آب، املاح، ویتامین ها، ‌پروتئین و انرژی مورد نیاز بدن تأمین می‌شود.

توصیه می‌شود افراد روزه‌دار همانند زمانی که روزه نیستند سه وعده غذا بخورند که وعده شامل افطار، شام و سحر است، اما در ماه مبارک رمضان سرو غذا در دفعات کمتر برای مثال دو بار در روز نیز اشکال ندارد و به شرایط جسمی و توانایی فرد بستگی دارد.

بهتر است غذای مصرفی در وعده سحری خصوصیات و ویژگی وعده ناهار را داشته باشد تا از ایجاد گرسنگی در طول روز پیشگیری شود.

با توجه به اینکه ساعت سرو افطار حدود ساعت ۱۸ است و تا وعده سحری فاصله طولانی است، می‌توان در فاصله افطار تا سحر یک وعده غذایی مثل شام سبک را سرو کرد که البته این به وضعیت خود شخص و تمایل او به سرو غذا بستگی دارد.

 

در هنگام افطار مصرف غذاهای سبک و مختصر شامل گروه‌‌های غذایی شیر و لبنیات (مانند شیر و ماست و پنیر) میوه‌ها و سبزی‌ها و نان و غلات (مانند برنج و نان) توصیه می‌شود، مانند نان و پنیر و سبزی که یکی از عادات خوب غذایی هموطنان در این ایام است.

نکته مهم شست‌وشوی کامل و ضد عفونی‌کردن سبزی مصرفی است که در این دوران باید بیش از پیش به آن توجه کرد. علاوه بر آن مصرف شیر گرم و فرنی و یا شیر برنج در هنگام افطار مناسب است. استفاده از مواد غذایی آبکی مثل سوپ، آش، حلیم بدون روغن (حلیم منبع خوبی از مواد نشاسته‌ای، فیبر، پتاسیم و منیزیم است) و همچنین مایعات به هنگام افطار و سحر موجب حفظ تعادل آب و املاح فرد روزه‌دار می‌شود.

 

سبزی و میوه فراموش نشود

 

استفاده از سبزی‌ها و میوه‌ها در هنگام افطار و همچنین در فاصله زمانی بین افطار تا سحر به دلیل اینکه منبع خوبی از فیبر هستند، برای دستگاه گوارش بسیار مفید است و مانع بروز یبوست می‌شود. توصیه می‌شود در وعده سحری مقدار مناسبی سبزی‌های گوناگون مصرف شود. سبزی‌ها با دارا بودن مواد مغذی مختلف و آب، علاوه بر تأمین ویتامین‌ها و املاح مورد نیاز بدن، از تشنگی فرد در طول روز جلوگیری می‌کنند.

 

اعتدال در مصرف شیرینی‌ها

 

مصرف مواد غذایی شیرین در وعده سحری توصیه نمی‌شود. مصرف مواد غذایی شیرین با تحریک انسولین موجب ورود قند خون به داخل سلول‌ها و در نتیجه کاهش قند خون می‌شود. به این ترتیب مصرف مواد غذایی شیرین و حاوی قندهای ساده مثل شیرینی و شکلات در وعده سحری موجب می‌شود شخص زودتر گرسنه شود. انواع میوه را که حاوی مواد مغذی بسیار مفید برای سلامت بدن است بهتر است در وعده افطار و یا در فاصله افطار تا سحر مصرف کرد.

از کربوهیدرات‌های پیچیده مثل غلات از جمله گندم، جو و... حبوبات مثل عدس، لوبیا،‌ نان‌های سبوس‌دار و غذاهای حاوی فیبر مثل سبزی‌ها، حبوبات، غلات، میوه‌های با پوست، میوه‌های خشک مانند گلابی، آلو و انجیر و بادام در وعده‌های غذایی به خصوص سحری بیشتر استفاده کنید. این غذاها باعث می‌شوند احساس گرسنگی کمتری کنید، چون به آهستگی هضم می‌شوند.

ادامه نوشته

دعاى بندگان مخلص خدا

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}


قرآن كريم ، گفت و گوى خداوند بزرگ با اهل جهنم و پاسخ آنان را بازگو مى فرمايد خداوند به جهنميان خطاب مى كند و مى گويد: گروهى از بندگان من دعا مى كردند و مرا مى خواندند، اما شما آنها را مسخره مى كرديد، و به آنان پوزخند مى زديد، دعاى آنان اين بود:

ربنا آمنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خيرالراحمين (1) ؛
پروردگارا ما ايمان آورديم پس بيامرز ما را و ما را مورد رحمت خود قرار ده ، تو بهترين رحم كنندگانى .
خداوند اين دعا را بهعبادى(بندگان ويژه ) نسبت مى دهد و اين دعا و دعاكنندگان را تاءييد و تصديق مى كند و از آنان حمايت ميكند.
------------------------------------------------
1 - مؤ منون (23) آيه 109.
--------------------------------------------
منبع: كتاب دعاهاى قرآن، حسین واثقى.

·         < قبلی

·         بعدی >

 

ادامه نوشته

سخنان پیامبر درباره ماه مبارك رمضان


1.سید قدس سره در (اقبال) از كتاب (بشارة المصطفى لشیعة المرتضى ) با استناد آن به ((حسن بن على بن فضال )) از امام رضا از پدرانش ، از امیرالمؤ منین - درود و سلام بر آنان - روایت نموده كه حضرت فرمودند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روزى براى ما سخنرانى نمود و فرمود:

 ((مردم ! ماه خدا با بركت و رحمت و بخشش گناهان نزدیك است ؛ ماهى كه نزد خدا برترین ماه ها، روزهایش برترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعتهاى آن بهترین ساعتهاست ؛ ماهى است كه در آن به میهمانى خدا دعوت شده و شما را در این ماه از كسانى قرار داده اند كه شایسته كرامت خدا هستند. نفس كشیدن شما در آن تسبیح و خوابیدنتان در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعاى شما در آن مستجاب است . پس با نیتهایى راست، و دلهایى پاك از خدا بخواهید شما را موفق به روزه آن ، و خواندن كتابش نماید. بدبخت كسى است كه از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم شود.

 با تشنگى و گرسنگى خود در آن ، گرسنگى و تشنگى روز قیامت را بیاد آورید. به فقیران خود صدقه بدهید؛ بزرگان خود را در آن احترام كنید؛ كوچكترها را مورد رحمت خود قرار دهید و صله رحم بجا آورید. زبانهاى خود را حف0كرده ، دیدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نیست و گوشهاى خود را از آنچه گوش دادن به آن حلال نیست ، نگهدارید. با یتیمان مردم مهربانى كنید تا با یتیمان شما مهربانى شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه كنید. هنگام نماز دستهایتان را با دعا بطرف بالا بلند كنید؛ زیرا این وقت بهترین اوقات است و خداوند در آن هنگام با نظر رحمت به بندگانش نگاه كرده و هنگامى كه از او بخواهند و با او مناجات نمایند، جواب آنان را مى دهد. و اگر او را صدا بزنند، به آنان لبیك مى گوید. و اگر دعا كنند، دعایشان را مستجاب مى كند.

مردم! شما زندانى اعمال خود مى باشید، با استغفار خود را آزاد كنید. پشتهایتان از گناه سنگین است با طولانى نمودن سجده هاى خود آن را سبك نمایید. بدانید خداوند به عزت خود سوگند خورده است كه سجده كنندگان و نمازگزاران را عذاب نكند و در روزى كه مردم براى پروردگار جهانیان بر مى خیزند، آنان را با آتش نترساند.

مردم ! كسى كه به مؤمن روزه دارى افطار بدهد، ثواب آزاد كردن یك بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض كردند: رسول خدا! همه ما نمى توانیم این كار را انجام دهیم . حضرت (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: از آتش بپرهیزید، گر چه با نیم دانه خرمایى . از آتش بپرهیزید گر چه با جرعه آبى .

 مردم ! هر كدام از شما كه اخلاق خود را در این ماه اصلاح كند، روزى كه در صراط پاها مى لغزد، جوازى بر صراط خواهد داشت . و هر كدام از شما كه بر بنده و كنیز خود آسان بگیرد، خداوند در حساب بر او آسان خواهد گرفت ؛ و كسى كه شر خود را در آن باز دارد، خداوند در روزى كه او را ببیند غضب خود را از او باز مى دارد. كسى كه یتیمى را بزرگ بدارد، خداوند در روزى كه او را ببیند او را بزرگ خواهد داشت ؛ و كسى كه در این ماه صله رحم كند، خداوند روزى كه او را ببیند او را به رحمت خود وصل مى كند. كسى كه در آن قطع رحم كند، خداوند روزى كه او را مى بیند رحمت خود را از او قطع خواهد نمود. و كسى كه یك نماز مستحبى بخواند خداوند براى او خلاصیى از آتش مى نویسد. و كسى كه عمل واجبى انجام دهد ثواب كسى كه هفتاد واجب را در ماهى غیر از این ماه انجام دهد، خواهد داشت . و كسى كه در این ماه زیاد بر من صلوات بفرستد، روزى كه ترازوها سبك است ، خداوند ترازوى او را سنگین مى نماید. و كسى كه یك آیه از قرآن بخواند، مانند پاداش كسى كه قرآن را در ماهى غیر از این ماه ختم كند، خواهد داشت .

مردم ! درهاى بهشت در این ماه باز است ، از پروردگار خود بخواهید آن را به روى شما نبندد؛ درهاى جهنم نیز بسته است از پروردگار خود بخواهید آن را به روى شما باز نكند؛ شیاطین هم در زنجیرند، از پروردگار خود بخواهید آنان را بر شما مسلط نكند.

امیرالمؤمنین (علیه السلام ) فرمود: برخاستم و عرض كردم یا رسول خدا! برترین اعمال در این ماه چیست ؟ فرمودند: اباالحسن ! برترین اعمال در این ماه دورى گزیدن از حرام هاى خداى عزیز و بزرگ است . سپس گریه كرد. عرض كردم چرا گریه مى كنى رسول خدا؟ فرمود: على ! بخاطر حلال شمردن تو در این ماه است ؛ گویا با تو هستم و تو براى پروردگارت نماز مى خوانى و بدبخت ترین اولین و آخرین ، همانند ((پى كننده شتر ثمود)) ضربه اى به جلو سرت مى زند كه موى صورتت با آنان رنگین مى شود.

 

امیرالمؤمنین (علیه السلام ) فرمود: عرض كردم : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم )! آیا در آن حال دینم سالم است ؟ فرمود: آرى دینت سالم است . سپس فرمود: على ! كسى كه تو را بكشد مرا كشته و كسى كه با تو دشمنى كند با من دشمنى نموده و كسى كه به تو ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته ، زیرا تو مانند نفس من هستى روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است ؛ خداى عزیز و بزرگ مرا آفرید؛ تو را نیز آفرید و مرا برگزید! و تو را؛ من را براى پیامبرى انتخاب نمود و تو را براى امامت اختیار كرد

ادامه نوشته