پیام عاشورا؛بصیرت در برابر فتنه های زمان

 

ضرورت بررسی راز ماندگاری مکتب عاشورای حسینی(ع

حسین(ع) آموزگار بزرگ مکتب ایثار و شهادت است که درس عشق و دلدادگی را در گوش زمان زمزمه کرد و اینک پس از گذشت قرن های متمادی از آن واقعه بزرگ، هنوز درس آزادگی او در دل و جان انسان های آزاده در چهارگوشه جهان تبلور عینی دارد، و هنوز هم مسلمانان و غیرمسلمانان او را الگوی بارز و برجسته و مصداقی ارزشمند از رشادت و از خودگذشتگی می دانند و بر صلابت بی چون و چرای زاده رسول الله(ص) سر تعظیم و تکریم فرود می آورند.

از همین روست که نزدیک به ۱۴ قرن هنوز ندای «هل من ناصر ینصرنی» کیست مرا یاری کند حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به گوش می رسد و خیل مشتاقان و سینه چاکان آن حضرت هر سال به یاد مظلومیت اهل بیت(ع) سیاهپوش می شوند و مراسم عزاداری برپا می کنند.»

براستی قیام امام حسین«ع» چه نقشی در بیداری مسلمانان جهان دارد و چرا این واقعه تاریخی همچون صدها و هزاران رویداد تاریخی دیگر به دست فراموشی سپرده نشده است؟ نقش عظیم عاشورا در انقلاب اسلامی ایران چه بود و به راستی در شرایط فعلی که دشمنان با انواع و اقسام حیل و فتنه ها سعی در وارد کردن خدشه به این انقلاب بزرگ را دارند، ما به عنوان حامیان این وارث حسینی چه نقشی برعهده داریم و چگونه باید با بصیرت و آگاهی که درس بزرگ عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین«ع» می باشد، در برابر کینه توزیهای دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کنیم و بیرق سرخ حسینی را برافراشته نگه داریم؟

● فتنه گران بی ریشه

ادامه نوشته

دانشگاه عاشورا و درس هایی که به بشریت آموخت

در کربلا جلوه های بسیاری از ایثار و استقامت به چشم می خورد که نمونه بارز آن را می توان در ایثار حضرت ابالفضل العباس(ع) و استقامت و پایداری سیدالشهدا(ع) و یاران بزرگوارش در کربلا یافت. در ادامه این گفتگو همچنین عنوان شد: در قرآن کریم به نهی از منکر و غیرت دینی و دفاع از حریم اسلام و مسلمانان سفارش بسیاری شده که با استناد به این نکته، آخرین جمله امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به لشکر یزید، این بود که به خیمه های من حمله نکنید و ناموس مرا پاس بدارید و اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! . همچنین تعالیم اسلامی تاکید می کند که رهبر باید همواره پیشگام باشد که در همین راستا، در کربلا نیز امام حسین(ع) پیشگام بود و فرزندش علی اکبر(ع) را قبل از جوانان بنی هاشم به میدان نبرد فرستاد ضمن آنکه در قرآن به عفو و پذیرش عذر مردم سفارش بسیاری شده که نمونه بارز آن را در کربلا و عفو و بخشش حر بن یزید ریاحی از سوی امام حسین(ع) می توان مشاهده کرد.

 

ادامه نوشته

درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي (1)

يكي از اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت هاي اين نهضت است.
درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است . هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان خاصي نيست. عدالت خواهي و ستم ستيزي، عزت، پاسداري از اسلام و ارزشهاي اسلامي، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهي از منكر از جمله درس هاي مهم در عرصه رفتارسياسي رويداد عاشورا است.
نويسنده پس از تبيين مسائل ياد شده و بيان نمونه هايي از آن در كلام و رفتار امام حسين (علیه السّلام)، به بررسي عبرت هاي عاشورا مي پردازد . وي تحليل عوامل زمينه ساز حادثه عاشورا را مايه عبرت جامعه اسلامي و نظام ديني دانسته، مهم ترين آن ها را تحت عنوان دگرگوني ارزش ها و آرمان هاي حاكم بر جامعه نبوي و كوتاهي خواص از انجام رسالت خود، بازگو مي نمايد. جدايي مردم از اهل بيت (علیهم السّلام) و دنياگرايي خواص از جمله موضوعاتي است كه در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه
 در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشته اند . باز هم جاي گفتن و نوشتن باقي است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده اي برخوردار است كه هر چه بيش تر به تحليل و بررسي آن پرداخته شود زواياي نوتر و تازه تري از آن آشكار خواهد شد .
قيام عاشورا از سال 61 هجري تا امروز همچون چشمه اي جوشان و خروشان از آب زلال و گواراي خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام بخش بسياري از نهضت هاي حق عليه باطل بوده است . انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني (رحمة الله علیه) از عاشورا الهام گرفت . ماندگاري و پايايي آن نيز در گرو بهره گيري از درس ها و عبرت هاي آن است . درس هاي عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده است:
«كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم .» (1)
يعني درگيري حق جويان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران هميشگي است . رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است . از اين روي، عاشورا رسالت بزرگي را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است . همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است .
سخن ما در اين گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي » در باره يكي از اساسي ترين ابعاد اين حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پي خواهيم گرفت:
الف . درس هاي عاشورا;
ب . عبرت هاي عاشورا .

ادامه نوشته

درس هاى نهضت عاشورا

- حسين (ع ) معلم بشريت  
حسن بن على درس غيرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شدايد و سختى ها به مردم داد، اينها براى ملت مسلمان درس هاى بسيار بزرگى بود، پس اينكه مى گويند: حسين بن على چه كرد و چطور شد كه دين اسلام زنده شد، جوابش همين است ؟ حسين بن على روح تازه دميد، خونها را به جوش آورد، غيرتها بار تحريك كرد، عشق و ايده آل به مردم داد، حس استغناء در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ايستادگى در مقابل شدايد به مردم داد، ترس ‍ را ريخت ، همان مردمى كه تا آن مقدار مى ترسيدند، تبديل به يك عده مردم شجاع و دلاور شدند،

- درس زندگى همراه عزت  
مى آييم روز عاشورا، مى بينيم تا آخرين لحظات حيات حسين عليه السلام مكرمت و بزرگوارى ؛ يعنى همان محور اخلاق اسلامى ، محور تربيت اسلامى در كلمات او وجود دارد. در جواب فرستاده ابن زياد مى گويد: لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ من مانند يك آدم پست و دست به دست شما نمى دهم ، مانند يك بنده و برده هرگز نمى آيم اقرار بكنم كه من اشتباه كردم ، چنين چيزى محال است ، بالاتر از اين در همان حالى كه دارد مى جنگد؛ يعنى در حالى كه تمام اصحابش كشته شده اند، تمام نزديكان و اقاربش شهيد شده اند، كشته هاى فرزندان رشيدش ‍ را در مقابل چشمش مى بيند، برادرانش را قلم شده در مقابل چشمش ‍ مى بيند و به چشم دل مى بيند كه تا چند ساعت ديگر مى ريزند در خيام حرمش و اهل بيتش را هم اسير مى كنند، در عين حال در همان حال كه مى جنگد شعار مى دهد، شعار حكومت سيادت و آقايى ، اما نه آقايى به معنى اينكه من بايد رئيس باشم و تو مرئوس (بلكه به اين معنى كه ) من آقايى هستم كه آقاييم به من اجازه نمى دهد كه به يك صفت پست تن بدهم :

 

- درس ظلم ستيزى  
امام حسين عليه السلام در كمال صراحت فرمود: اسلام دينى است كه به هيچ مؤ منى (حتى نفرموده به امام ) اجازه نمى دهد كه در مقابل ظلم ، سبم ، مفاسد و گناه بى تفاوت بماند
- درس ايجاد حس قهرمانى
 
اينكه من تاءكيد مى كنم كه حماسه حسينى و حادثه كربلا و عاشورا را بايد بيشتر از اين مورد استناد ما قرار بگيرد، به خاطر همين درس هاى بزرگى است كه اين قيام مى تواند به ما بياموزد. من مخالف رثاء و مرثيه نيستم ، ولى مى گويم اين رثاء و مرثيه بايد به شكلى باشد كه در عين حال آن حس ‍ قهرمانى حسينى را در وجود ما تحريك و احياء بكند
- درس عدالت و آزادى خواهى 

ادامه نوشته

بررسي اهداف و عوامل زمينه ساز قيام عاشورا

پژوهشگر: سيدمحمد ابراهيمي*
منبع : سایت راسخون
از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم

مقدمه:
 

رويدادهاي اجتماعي ايران اسلامي، پيوسته ازنهضت خونين حسيني تاثير پذيرفته است. فرهنگ مردم ايران با قيام عاشورا پيوندي ناگسستني خورده و سيماي آزاده وستم ستيز سرور شهيدان حسين ابن علي (ع) بر لوح دلشان نقشي نازدودني دارد.
انقلاب طاغوت برانداز اسلامي ايران نيز ريشه در عاشورا دارد و دردوران مبارزه با رژيم سرسپرده استکبار، سيد الشهدا ويارانش بزرگترين و پرجاذبه ترين اسوه هاي پايداري، ايثار وشهادت طلبي بوده اند.
ضرورت بازشناسي نهضت سالار شهيدان وبه ويژه با عنايت به مقتضيات عصر، ايجاب مي کند که درسها وعبرتهاي عاشورا ژرف کاوي نموده وريشه ها و پيشينه هاي آن در کانون توجه قرار گيرد. (پژوهشکده تحقيقات اسلامي - 1387)
قيام عاشورا از مهمترين حوادث تاريخ اسلامي، بلکه تاريخ بشر است هر چند اين واقعه از نظر گسترده و وسعت،درمقايسه با رخدادهاي ديگر تاريخ، چندان بزرگ نيست. اما ازجهت عمق و عظمت کم نظير است بروز قساوت وبي رحمي از يک سوي وصفات متعالي انساني از سوي ديگر دراين حماسه بي مانند است.
عاشورا همچنين از جهت تاثير گذاري و زنده بودنش درگذر زمان، از حوادث بي دليل تاريخ به شمار مي رود.
ابعاد وگستره اين حادثه نيم روزه آنچنان ژرف و سترگ است که با وجود گذشت ساليان متمادي اثري شگفت وستودني بر جامعه وانسانها نهاده است. خروش به کژيها و ناپاکيها، شبهات ودشمني ها ونقش بستن منش آزادگي، ايثار وشهادت در روش زندگاني از عالي ترين و والاترين اثرهايي است که درجامعه امروزين شيعيان مشهود وقابل رويت است. (آيت ا. . . . مصباح يزدي - 1385)
به يقين آنچه رمز جاودانگي اين واقعه حزن انگيز وتاب رباست، اصالت آن است. قيام امام حسين (ع) رويگردي احساسي وبرخواسته از خواهشهاي نفساني و يا قدرت مدار نيست. تجزيه وتحليل وباز کاوي زمينه ها و سبب هاي آن حادثه بزرگ از نهضتي منطقي،اصيل، جامع، استراتژيک ومستمر حکايت دارد.
قيامي که با وجود روش بودن نتيجه آن، به تمام اماها واگرهاي تاريخ پاسخي گويا و استوار داد. ونقطه اتکاي بسياري از حق طلبان ومجاهدان ونيز مجالي براي عبرت صاحبان خرد گشته است. (مرکز انتشارات مؤسسه آموزشي وپژوهشگي امام خميني (ره) -1385)
در بين تمام نهضت هايي که در اسلام رخ داده وتاريخ اسلام آکنده از نهضت وقيام است. اين تنها نهضتي است که هنوز يادمان آن در بين مسلمانان زنده وتازه است واين تنها نهضتي است که به ژرفاي وجدان عمومي نفوذ کرده وآن را غنا بخشيده ودرتعامل با آن، خود نيز غناي بيشتر يافته است. قيام عاشورا تنها نهضتي در طول تاريخ اسلام است که توفاني از توليد هنري وشعري و فکري آفريده واين توفان از سال 61 هجري شروع شده وتاکنون متوقف نشده است. (آيت ا. . . شمس الدين -1386)

عوامل زمينه ساز قيام عاشورا
 

1- کنار گذاشتن وصاياي نبي اکرم:
 

ادامه نوشته

اهداف و زمينه هاي قيام عاشورا در كلام امام حسين(ع) ‏

حامد علي اكبرزاده ‏


قيام امام حسين(ع) داراي ابعاد مختلفي است كه در اين ميان زمينه ها و دلايل شكل گيري اين نهضت عظيم از اهميت ويژه اي برخوردار است.تبيين علت هاي قيام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ويژه شيعيان در اعصار متمادي بوده است.

براي بررسي دلايل قيام حضرت سيدالشهدا(ع) بايستي ويژگي هاي دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گيرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسين بن علي(ع) را مي توان به دو بخش دوره حاكميت معاويه و حكومت يزيد تقسيم كرد.

"در حقيقت در زمان امام حسين(ع)انحراف از اصول و موازين اسلام كه پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خليفه سوم گسترش يافته بود به اوج خود رسيد.در اين دوره معاويه كه سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حكومت كرده و موقعيت خود را كاملا تثبيت نموده بود،به نام خليفه مسلمين سرنوشت و مقدرات كشور اسلامي را در دست گرفته و حزب اموي را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1

چرا سيد الشهدا(ع)در دوره معاويه قيام نكرد
"امام حسين(ع) اگر در زمان معاويه قيام مي كرد،معاويه مي توانست از پيمان صلحي كه با امام حسن(ع) امضا كرده بود،براي متهم ساختن امام حسين(ع)بهره برداري كند،زيرا همه مردم مي دانستند كه امام حسن و امام حسين(ع) متعهد شده اند تا زمانيكه معاويه زنده است سكوت كنند.البته لازم به يادآوري است كه امام حسين(ع) معاهده با معاويه را پيماني لازم الوفاء نمي دانست،زيرا اين عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرايطي صورت گرفته بود كه بحث و گفتگو فايده اي نداشت،به علاوه معاويه خود آن را نقض كرده بود و محترم نمي شمرد.اما با وضعيت آنروز جامعه اسلامي اگر امام حسين(ع)عليه معاويه قيام مسلحانه مي كرد،معاويه مي توانست از آن به عنوان يك شورش غير موجه و برخلاف مفاد پيمان سوء استفاده كند."2

عامل ديگري كه مانع قيام حضرت در زمان معاويه بود،ظاهرسازيهاي اين خليفه اموي است.اگرچه معاويه عملا اسلام را تحريف كرده بود،اما اين مطلب را به خوبي درك مي كرد كه چون به نام دين و خلافت اسلامي حكومت مي كند،بايد به اعمال خود رنگ ديني داده و مردم را فريب بدهد.
با اين حال امام حسين(ع) به رغم موانعي كه ذكر شد در دوره حكومت معاويه نيز چندين بار به صورت علني در برابر رفتارهاي اين حاكم جائر بني اميه ايستاد و مبارزه كرد.معاويه در اواخر عمر خود مي كوشيد تا با بيعت گرفتن از بزرگاني همچون حسين بن علي(ع) و ابن عباس مساله وليعهدي يزيد را تثبيت كند،وي در ديداري كه با امام حسين(ع) در مدينه داشت اين مساله را مطرح كرد كه حضرت در سخناني به شدت با آن مخالفت كرده و با برشمردن خصوصيات زشت يزيد، وي را فاقد صلاحيت حكومت مي داند.

از ديگر اقدامات حضرت در برابر معاويه،سخنراني افشاگرانه در مراسم حج است. در اين خطبه كه يك يا دو سال پيش از مرگ معاويه و در حضور بزرگاني از صحابه و تابعين ايراد شده است،امام(ع) اينچنين در برابر معاويه موضع مي گيرد:
"...ديديد كه اين مرد زورگو و ستمگر(معاويه)با ما و شيعيان ما چه كرد؟من در اينجا مطالبي را با شما در ميان مي گذارم،اگر درست بود آنرا تصديق و اگر دروغ بود تكذيب كنيد.سخنان مرابشنويد و گفتار مرا بنويسيد،وقتي كه به شهرها و ميان قبايل خود برگشتيد با افراد مود اطمينان و اعتماد در ميان بگذاريد و آنان را به رهبري ما دعوت كنيد،زيرا مي ترسم اين موضوع(رهبري امت توسط اهل بيت)به دست فراموشي سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3

ادامه نوشته

اهداف و دلایل نهضت عاشورا

مقصود از « هدف » امام حسین (ع) در حادثه کربلا ، چیزی است که آن حضرت برای دست یافتن به آنها یا تحقق آنها هرچند در زمانهای بعد ، دست به آن قیام زد و در این راه ، شهید شد . فهرستی از این اهداف مقدس به این صورت است :

1 - زنده کردن اسلام

2 - آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیت واقعی امویان

3 - احیاءی سنت نبوی و سیره علوی

4 - اصلاح جامعه و به حرکت در آوردن امت

5 - از بین بردن سلطه استبدادی بنی امیه بر جهان اسلام

6 - آزادسازی اراده ملت از محکومیت سلطه و زور

7 - حاکم ساختن حق و نیرو بخشیدن به حق پرستان

8 - تأمین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع

9 - از بین بردن بدعتها و کجرویها

10 - تأسیس یک مکتب عالی تربیتی و شخصیت بخشیدن به جامعه

این هدفها ، هم در اندیشه و عمل سیدالشهداء ، جلوه گر بود ، هم در یاران و سربازانش .

 

از جمله سخنان امام حسین (ع) که گویای اهداف اوست ، عبارت است از :

« ... اِنما خَرَجْتُلِطَلَبِ الا صلاحِ فی اُمةِ جَدی ، اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَاَنهی عَنِ المُنکرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدی وَ أبی عَلِیبنِ أبی طالِب » .(123)

و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت :

« ... أنَا اَدْعُوکمْاِلی کتابِ اللهِ وَ سُنةِ نَبِیهِ ، فَإ ن السنةَ قَد اُمیتَتْ وَالبِدعَةَ قَد اُحْییتْ فَاِنْ تَسمَعُوا قَولی اَهْدِکم سَبیلَ الرشادِ » .
(124)

و در نامه ای که همراه مسلم بن عقیل به کوفیان نوشت ، رسالت امامت را اینگونه ترسیم فرمود :

« ... فَلَعَمْری مَاالا مامُ إ لا العامِلُ بِالکتابِ وَ الاخِذُ بِالقِسطِ وَالدائِنُبِالحَق وَالحابِسُ نَفسَهُ عَلی ذاتِ اللهِ ، وَالسلام » .
(125)

و در کربلا به یاران خویش فرمود : « اَلاتَرَوْنَ اِلی الحَق لایعْمَلُ بِهِ وَالِی الباطِلِ لایتَناهی عَنْه، لِیرغَبِ المُؤ مِنُ فی لِقأ اللهِ ، فَإ نی لا اَرَی المَوتَ إ لاسَعادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظالِمینَ إ لا بَرَما » .
(126)

از حسین اکتفا به نام حسین

نبود در خور مقام حسین

بلکه یابد که خلق دریابند

علت اصلی قیام حسین

کشته شد زیر بار ظلم نرفت

به به از قدرت تمام حسین

بهر احیاءی دین شهادت یافت

ادامه نوشته

اهداف نهضت عاشورا


مقدمه
 

شور انگيز ترين صفحات تاريخ، شرح حال رجال و پيشواياني است که براي سعادت خانواده، جامعه و يا ملت خود قيام کرده و با وجود خطرات فراوان، جانفشاني ها کرده و حماسه آفريده اند و سعادت وآزادي را در کام مردم پس از خودشيرين ساخته و نام خود را در رديف حماسه سازان و فداکاران تاريخ ثبت کرده اند. 
تاريخ اسلام پر از حوادثي است که در گذر زمان اتفاق افتاده و بسياري از آنها، به مرور زمان، کهنه و متروک گرديده و به فراموشي سپرده شده است، امّا در اين ميان، واقعه کربلا و نهضت مقدس امام حسين (ع) است که، نه تنها به مرور زمان و گذشت دوران فراموش نگرديده و از صفحه تاريخ محو نشده، بلکه هر چه زمان بر او گذشته بر عظمت آن حادثه و اهميت آن افزوده گشته است. 
مسلمانان و پيروان مکتب اهل بيت (ع) در هر سال ياد و خاطره آن حماسه خونبار را با گريه و اشک بر مظلوميت آن امام شهيد و ياران فداکارش با هيجان و شکوه بيشتر و بهتر از سال هاي قبل برگزار مي کنند و هر چه از زمان آن قضيه مي گذرد عظمتش بيشتر، جايگاهش رفيع تر و بر خواري و ذلت دشمنانش افزوده مي شود و اين همان معجزه ي حضرت سيدالشهدا (ع) و کرامت جاويد عاشورا است. 
بي شک، تاريخ خونين کربلا يکي از وقايعي است که قلب هر مؤمن و هر انسان آزاده را جريحه دار مي کند. و به گواه تاريخ مي توان ادعا کرد که عاشورا پديده اي نيست که فقط متعلق به تاريخ گذشته باشد، بلکه عاشورا و قيام خونين اباعبدالله و يارانش جرياني است که گذر زمان آن را کهنه نمي سازد. زينب کبري در مجلس يزيد خطاب به وي مي فرمايد:
ثم کد کيدک، واجهد جهدک فوالله الذي شرفنا بالوحي و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امدنا و لا تبلغ غايتنا و لا تمحوا ذکرنا. 
مکر و حيله ات را به کار ببر، آنچه تلاش و سعي داري به کارگير، سوگند به خداوندي که ما را بواسطه وحي، قرآن و پيامبر (ص) شرافت داد! ياد ما را از دل ها نمي تواني محو کني و وحي نازل شده بر پيامبر را نمي توان ازبين ببري. (1)
سؤالي که مطرح است اين که: راز ماندگاري نهضت عاشورا در چيست؟ و چگونه شهادت جمعي معدود، اينگونه با تأثيرگذاري و ايجاد تحول در عصر خود، از قالب زمان خارج شده و اکنون پس از چهارده قرن هنوز هم حقيقت جويان و دانش پژوهان را به شگفتي و تحير واداشته است؟ 
تا به حال از زواياي مختلف به اين پرسش پاسخ داده شده است؛ که هر کدام به جاي خود مهم و ارزشمند است. اما به ا عتقاد نويسنده پاسخ را بايد در انگيزه و اهداف الهي اين انقلاب و حماسه خونبار جست وجو کرد.

ادامه نوشته

7درس از درسهاي عاشورا

 

1-عاشورا و انسانيت

يکي از ماندگارترين پيام هاي عاشورا که براي تمام بشريت در طول تاريخ،چه مسلمان و چه غيرمسلمان،آموزنده و زندگي سازاست،اين جمله امام(ع) است که فرمودند: «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.» امام(ع) در اين جمله به اين نکته اشاره مي کند که انسانيت يک ملاک بسيار ارزشمند است که جداي از هر دين و مسلک که انسان ها از آن پيروي مي کنند و مؤمن به خداوند که يا کافر هستند، يک گوهر دروني در وجود تمام آنهاست که به نام انسانيت که اگر هر فرد به آن مراجعه کند، مي تواند راه درست و حقيقت را پيدا کند و حق و ناحق را به واسطه همين گوهر دروني تا حدود زيادي تشخيص دهد. در جاي ديگرايشان فرمودند: «دين لغلغه دهان شما نباشد.» يعني به مسايل دين به صورت ظاهري نگاه نکنيد بلکه تلاش کنيد تا آن را در زندگي خود متبلور و متجلي کنيد. نمود حضور دين در زندگي ايشان،بزرگي روح، عزت و کرامت انساني، به اسارت نگرفتن روح انسان در دام خواهش ها و وسوسه ها و تسليم نشدن در برابر آنچه انسانيت و روح انساني را ذليل مي کند، خواهد بود. به همين دليل است که امام(ع) مي فرمايد: «مرگ در مسير عزت،حيات جاودان است.»

2-عاشورا و اميد

امام حسين(ع) در آن شرايط سنگين قبل از شهادتش، خانواده اش را جمع مي کند و به ايشان مي فرمايد: «براي سختي ها و مشکلات آماده باشيد و مطمئن باشيد که خداوند، شر دشمنان را از شما دور مي کند.»
امام(ع) با اينکه مي داند چه شرايط سختي در انتظار خانواده اش است آنها را براي چنين مصايبي آماده مي کند و به عنوان بزرگ ترين خانواده،اعضاي خانواده اش را متوجه رحمت و عنايت خداوند مي کند و اينکه همه چيز در اراده خداوند است. اين يک پيام خانوادگي دارد براي تمام کساني که در زندگي با مشکلاتي رو به رو مي شوند و به سرعت دچار افت روحيه مي شوند يا عنان اختيار از کف مي دهند.
امام(ع) در سخت ترين شرايط به خانواده اش روحيه مي دهد و زماني که حضرت زينب(س) بي تابي مي کند، امام(ع) دست روي سينه خواهرش مي گذارد و مي فرمايد: «مبادا شيطان صبر و شکيبايي تو را از بين ببرد». اينها همه درس هايي است که ما ازاين واقعه عاشورا مي گيريم و مي توانيم در زندگي، از آنها استفاده کنيم.

3-عاشورا و عبوديت

ادامه نوشته

معروف ومنکر در قرآن وسنت

معروف و منکر در قرآن و سنت

نویسنده : سید محمود مدنی

همه انسان ها در آرزوی جامعه ای سرشار از ارزشهای انسانی و دور از تباهی و فسادند. به نظر می رسد برای تحقّق این آرزو باید سه ركن اساسی محقق شود:
1ـ قانون صحیح
2ـ اجرای سالم
3ـ نظارت دقیق
الف) اسلام با معرفی قرآن و سنت، به عنوان منبع جوشان و كهنگی ناپذیر قوانین ثابت و متغیر مورد نیاز بشر، اولین ركن اساسی را به بهترین وجه فراهم آورده است.
ب) منابع دینی با بیان سیستم حكومتی اسلام، تعیین افراد معصوم برای ولایت و تبیین ویژگیهای حاكمان در زمان غیبت، مشكل مجریان سالم و اجرای صحیح را نیز تا حد بسیاری رفع كرده، اجرای آن را به عهده امّت اسلامی قرار داده است.
ج) از آنجا كه حسن اجرای قوانین الهی به نظارتی كارآمد نیاز دارد، اسلام با تبیین و ایجاب امر به معروف و نهی از منكر این ركن اساسی را نیز تأمین كرده است.

محدوده و تعریف امر به معروف و نهی از منکردر تعاریف فقهی، امر به معروف و نهی از منكرِ واجب، به فرمان، به واجبات و بازداشت از محرمات محدود می شود؛ ولی در گستره معارف اسلامی و روایات، امر به معروف عناوین دیگری چون ارشاد، هدایت، تبلیغ و نصیحت را نیز در بر می گیرد كه برخی مستحب و برخی واجب اند.

معروف و منكر یعنی چه؟ گروهی از لغت شناسان، آنچه شرع و عقل پسندیده و به رسمیت شناخته است، معروف می دانند(1). گروهی دیگر آنچه اكثریت مردم نیكو می شمارند(2)، معروف می خوانند. در نگاه برخی از لغت شناسان، معروف چیزی است كه انسان با فطرت پاك الهی اش آن را می شناسد و می پسندد.(3) منكر در برابر معروف جای دارد و همه محققان آن را ضد معروف شمرده اند.

سابقه تاریخیامر به معروف، به عنوان یك دستور، در ادیان گذشته نیز وجود داشته است. قرآن در آیات بسیاری به وجود این فریضه در ادیان گذشته اشاره دارد. شماری از این آیات عبارت است از:
1 ـ آیه 79 سوره مائده ترك امر به معروف و نهی از منكر را یكی از گناهان بنی اسرائیل می شمارد: «وكانوا لایتناهونَ عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا یفعلون.»
آنان (بنی اسرائیل) یكدیگر را از كار زشتی كه انجام می دادند نهی نمی كردند و چه زشت كاری انجام می دادند. تفاسیر و روایات این كار زشت را ترك امر به معروف دانسته اند.
2 ـ آیه 63 سوره مائده درباره ترك این وظیفه بزرگ توسط دانشمندان یهودی و مسیحی چنین می گوید: «ولولا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم....»
چرا احبار (روحانیان یهودی) و راهبان (روحانیان مسیحی) آنان را از سخن گناه آلوده شان نهی نمی كنند.
3 ـ آیه 21 آل عمران از سرنوشت تلخ آمران به معروف در برخی از جوامع گذشته سخن می گوید: «ویقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس.»
و می كشند آن مردمی را كه به قسط فرمان می دهند.
4 ـ آیه 165 سوره اعراف از نجات آمران به معروف و ناهیان ازمنكر سخن به میان می آورد: «...انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس....»
خداوند ابتدا از امر به معروف و نهی از منكر شروع كرد؛ زیرا می دانست اگر امر به معروف و نهی از منكر درست انجام گیرد تمـامی واجبــات آســان و مشكل، استوار گردند. و نجات دادیم كسانی را كه از زشتی ها نهی می كردند و آنان را كه ستم می كردند به عذابی شدید گرفتار كردیم.
5 ـ آیه 116 سوره هود یكی از علل هلاكت اقوام پیشین را ترك امر به معروف و نهی از منكر می داند: «فلو لا كان من القرون من قبلكم أولوا بقیة ینهون عن الفساد فی الارض الّا قلیلاً ممّن أنجینامنهم....» چرا در اقوام پیشین شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند تا از فساد باز دارند مگر اندكی از آنان كه نجاتشان دادیم.
روایات اسلامی نیز نشان می دهد كه این فریضه بزرگ در شرایع پیش از اسلام وجود داشته و شیوه همه انبیا و شایستگان بوده است. برای نمونه امام باقر علیه السلام می فرماید: ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء.(4) همانا امر به معروف و نهی از منكر راه انبیا و شیوه شایستگان است.
امام علی علیه السلام نیز می فرماید: انما هلك من كان قبلكم بحیث ما عملوا من المعاصی و لم ینههم الربّانیون و الاحبار عن ذلك فانهم لمّا تمادوا فی المعاصی نزلت بهم العقوبات.(5) همانا آنان كه قبل از شما هلاك شدند بدان سبب بود كه چون گناه می كردند عالمان یهودی و مسیحی آنها را نهی نمی كردند؛ و چون در گرداب گناه فرور رفتند، عذابهای الهی بر آنان فرود آمد.
حضرت علی علیه السلام در بیانی دیگر می فرماید: ان اللّه لم یلعن القرن الماضی بین ایدیكم الّا لتركهم الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فلعن اللّه السفهاء لركوب المعاصی و الحكماء لترك التناهی.(6) به راستی خداوند لعنت نكرد قوم پیشین شما را مگر بدان سبب كه آنان امربه معروف و نهی از منكر را ترك كردند. پس خداوند نادانهای آنها را به سبب گناه و دانشمندان آنها را به دلیل ترك نهی از منكر لعنت كرد.

اهمیت امر به معروف و نهی از منكر1 ـ نگاهبان فرایض
احكام الهی به دو دسته كلّی تقسیم می شوند: دسته ای تنها بیانگر ارزش، تكلیف و ثواب یك عمل است و به دیگر اعمال و تكالیف نظر ندارد؛ مانند احكام نماز و روزه.....؛ دسته ای جنبه نگاهبانی از دیگر احكام دارد و استواری سایر احكام به آنها وابسته است؛ مانند: ولایت.
امام باقر علیه السلام می فرماید: ... و لم یناد بشی ء ما نودی بالولایه.(7) آن گونه كه دعوت به ولایت شده است به هیچ چیز دعوت نشده است. 
آن حضرت در روایتی می فرماید: الولایة افضل لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن.(8) ولایت برتر از نماز و زكات و حج و روزه است؛ زیرا ولایت كلید آنها است و والی راهنمای (مردم) به سوی آن واجبات است.
امر به معروف نیز همین نقش را دارد و بدین سبب از اهمیت بسیار برخوردار است. امام حسین علیه السلام در خطبه شگفت و طولانی عرفات و در اجتماع برگزیدگان امّت اسلامی می فرماید: فبداء اللّه بالامر بالمعروف و النهی عن المنكر فریضة منه لعلمه بانها اذا ادیت و اقیمت استقامت الفرائض كلّها هینها و صعبها...(9) وقتی مردم مسلمان به ایمان خویش پایبند باشند و امر به معروف كنند، برترین امّتها هستند. خداوند ابتدا از فریضه امر به معروف و نهی از منكر شروع كرد؛ زیرا می دانست اگر امر به معروف و نهی از منكر درست انجام گیرد تمامی واجباتِ آسان و مشكل، استوار گردند.
امام باقر علیه السلام در بیان این ویژگی امر به معروف و نهی از منكر می فرماید: ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المكاسب و ترّد المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر.(10) امر به معروف و نهی از منكر فریضه ای بزرگ است كه به واسطه آن تمامی فرایض دیگر استوار شده، راهها امن، درآمدها حلال، ستمها برطرف و اراضی آباد می شود، از دشمنان انتقام كشیده شده و امور راست می گردد.
امیرمؤمنان علیه السلام امر به معروف و نهی از منكر را سنگ پایانی و كامل كننده امور معرفی می كند و چنین می فرماید: وامر بالمعروف تكن من اهل فان استتمام الامور عنداللّه تبارك و تعالی الامر بالمعروف و النهی عن المنكر.(11) و به معروف امر كن تا از اهل معروف باشی؛ زیرا تمام و كمال امور نزد خداوند متعال به امر به معروف و نهی از منكر است.2 ـ امتیاز امت اسلامی
«كنتم خیر امّة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللّه...» قرآن از امت اسلامی به عنوان نیكوترین و برترین امتها یاد می كند و دلیل این فضیلت و برتری را سه خصوصیت امر به معروف و نهی از منكر و ایمان می داند.
نكته قابل توجه در این آیه مقدّم شدن امر به معروف بر ایمان است. ناگفته پیدا است این ویژگیها در سایر امتها نیز بوده است، پس چرا خداوند آنها را امتیاز امّت اسلامی می شمارد؟ برخی از مفسران گفته اند؛ به خاطر گستردگی وظیفه امر به معروف در اسلام است ؛ ولی قانون دیگر امّتها به این گستردگی و ظهور نبوده است.(12) و گروهی گفته اند؛ برتری و امتیاز امّت اسلامی به سبب این ویژگی نیست؛ بلكه این برتری و عظمت به انجام دادن این دو وظیفه بستگی دارد؛ وقتی مردم مسلمان به ایمان خویش پایبند باشند و امر به معروف كنند، (به این دو شرط) برترین امّتهایند و گرنه با عدم شرط، مشروط هم منعدم خواهد بود.(13)
شاید بتوان گفت: بیان این آیه نوعی اِخبار غیبی است. امتهای دیگر امر به معروف و نهی از منكر داشتند ولی به شهادت قرآن آن را ترك كردند و دچار تحریف و عذاب شدند؛ ولی امت اسلامی برترین امتها است؛ زیرا این فریضه در آن استوارتر و پابرجاتر خواهد بود و از انحراف و تحریف مصون خواهد ماند؛ یعنی این امّت در اصل تشریع امر به معروف و نهی از منكر با دیگر امتها مساوی است ولی در عمل به آن ثابت تر و استوارتر است.
معصومان نیز ملاك خیر و برتری را در امر به معروف و نهی از منكر شمرده اند؛ برای مثال در تفسیر قرطبی می خوانیم: جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله و هو علی المنبر فقال: من خیرالناس قال: آمرهم بالمعروف و آنها هم عن المنكر و اتقاهم للّه و اوصلهم لرحمه(14)
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بر منبر نشسته بود. مردی به محضرش آمد و پرسید: برترین مردم كیست؟ حضرت فرمود: آن كه بیش از دیگران امر به معروف و نهی از منكر كند، از خدا بیشتر بترسد و با خویشانش بیشتر رابطه داشته باشد.3 ـ راه نجات از زیانكاری
قرآن در سوره عصر با شدت تمام ( اِنّ، الف و لام استغراق و لام تأكید) و با سوگند (والعصر) همه انسانها را زیانكار معرّفی می كند مگر كسانی كه دارای ویژگیهای زیر باشند:
1 ـ ایمان
2 ـ عمل صالح
3 ـ سفارش به حق و صبر.
گویا این آیات به یك ویژگی انسانی اشاره دارد. خطر گمراهی و انحراف همواره انسان را تهدید می كند و عوامل درونی و بیرونی او را به انحراف و تباهی فرا می خواند. تنها راه نجات جامعه و افراد عبارت است از:
الف: علم به حق و باور كردن آن.
ب: عمل به حق.
ج: سفارش شدن پیوسته به حق و صبر.
معصومان نصرت الهی و عنایات او را در گرو امر به معروف و نهی از منكر دانسته اند. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: یا ایها الناس ان اللّه یقول لكم مروا بالمعروف و انهوا عن المنكر قبل ان تدعوا فلا اجیب لكم و تسألون فلا اعطیكم و تستنصرون فلا انصركم.(15) امتهای دیگر امر به معروف و نهی از منكر داشتند ولی به شهادت قرآن آن را ترك كردند و دچار تحریف و عذاب شدند؛ ولی امت اسلامی برترین امتها است؛ زیرا این فریضه در آن استوارتر و پابرجاتـر خواهد بود و از انحراف و تحریف مصــون خواهد ماند.
ای مردمان! خداوند به شما می فرماید: به معروف امر و از منكر نهی كنید و الاّ قبل از آن كه دعا كنید، اجابت نكنم و درخواست كنید، عنایت نكنم و از من یاری بخواهید، از یاریتان خودداری ورزم.4 ـ جامعه برتر
«الذین ان مكنّا هم فی الارض اقاموا الصلاة و اتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الامور.» آنان كه چون در زمین قدرتشان بخشیدیم نماز را برپای می دارند و زكات می پردازند و امر به معروف و نهی از منكر می كنند و عاقبت همه كارها از آنِ خداوند است. این آیه برای جامعه نمونه قرآنی سه شرط ذكر كرده است: 
1 ـ رابطه با خالق (نماز).
2 ـ رسیدگی به وضعیت اقتصادی یكدیگر (زكاة).
3 ـ رسیدگی به وضعیت معنوی یكدیگر (امر به معروف و نهی از منكر).
به عبارت دیگر، برای رسیدن به جامعه برتر باید به سه نیاز زیر توجه شود:
1 - نیاز روحی به عبادت.
2 ـ نیاز فقرای مادی به رسیدگی مادی.
3 ـ نیاز فقرای معنوی به ارشاد و هدایت و امر به معروف و نهی از منكر.
در نگاه قرآن و امامان معصوم، جامعه ای كه امر به معروف و نهی از منكر را ترك كند، گرفتار فساد، تباهی، و لعنت می شود: «لعن الذین كفروا من بنی اسرائیل... كانوا لایتناهون عن منكر فعلوه فلبئس ماكانوا یفعلون» لعنت شدند آنان كه كفر ورزیدند از بنی اسرائیل... آنان كه چون كار زشتی انجام می دادند، یكدیگر را نهی از منكر نمی كردند و چه زشت كاری انجام می دادند.
در ذیل این آیه از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است: اما انهم لم یكونوا یدخلون مداخلهم و لا یجلسون مجالسهم ولكن كانوا اذا لقوهم ضحكوا فی وجوههم و آنسوابهم.(16) همانا آنان در راههایی كه آنها (گنهكاران) می پیمودند داخل نمی شدند (در گناه با آنان همراه نبودند) و در جلسات آنان شركت نمی كردند ولی چون با آنان ملاقات می كردند، به روی آنان تبسم كرده و با آنان اُنس می گرفتند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: 
بئس القوم قوم یعیبون الامر بالمعروف و النهی عن المنكر.(17) چه زشت مردمی اند آنان كه بر امر به معروف و نهی از منكر عیب می گیرند و آن را ناپسند می شمارند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: ویل لقوم لایدینون اللّه بالامر بالمعروف و النهی عن المنكر.(18) وای بر مردمی كه خدای را با امر به معروف و نهی از منكر اطاعت نمی كنند!
ما قدست امة لم یؤخذ لضعیفها من قویها غیر متعتع.(19) هرگز مقدس نیست امتی كه بی هیچ لكنت زبانی حق ضعیف را از قوی باز پس نستاند.

اهداف و آثارهمه واجبات، اهداف و مصالحى دارند كه به واسطه آن مصلحت ها واهداف واجب شده اند. اين مصالح گاه آشكار است و گاه پنهان. هدف امر به معروف و نهى از منكر بسيار آشكار است. لفظ و عنوان اين واجب نشان مى دهد كه هدف آن واداشتن مردم به ارزشهاى الهى وبازداشتن آنها از محرمات و مناهى خداوند است؛ به ديگر عبارت،پاكسازى فرد و جامعه از ناشايستگى ها و آراستن به نيكى ها هدف نهايى امر به معروف و نهى از منكر است.
در روايات نيز به اين هدف و اهميت و پاداش بسيار بزرگ آن بسيار اشاره شده است. 
مهمترين رهاورد اين فريضه عبارت است از: 1- رحمت بى پايان الهى و بهشت و نعمت هاى اخروى 
(المؤمن و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف...اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم وعدالله المؤمنين والمومنات جنات تجرى من تحتهاالانهار. (20) 
مردان و زنان مؤمن برخى سرپرست برخى ديگرند. يكديگر را امربه معروف و نهى از منكر مى كنند... خدا ايشان را رحمت كند. به راستى خداوند شكست ناپذير و حكيم است. خداوند مردان و زنان مؤمن را به بهشت هايى كه در آن شهرهايى جارى است وعده مى دهد. 2- فلاح و رستگارى 
در برخى از آيات، فلاح و رستگارى درگرو امر به معروف و نهى ازمنكر شمرده شده است. 
(ولتكن منكم امه يدعون الى الخير و يامرون بالمروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون (21) 
بايد گروهى از شماباشند كه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر كنند؛ و ايشان رستگارانند. 3- آمران به معروف شايستگانند 
(يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر اولئك من الصالحين امر به معروف و نهى از منكر مى كنند. ايشان از شايستگانند. (22)4- نجات از عذاب الهى 
(انجينا الذين ينهون عن السود و اخذنا الذين ظلموانجات داديم آنان را كه از زشتى ها نهى مى كردند و آنان را كه ستم مى كردند، به عذاب گرفتار كرديم. (23)5- شركت در ثواب اعمال ديگران 
(و من شيفع شفاعه حسنه يكن له نصيب منها (24) 
هركس به كار نيكى تشويق كند و ديگران را به نيكى ها دعوت كند(و وادارد)از آن بهره مى برد. شفاعت به معنى جفت و ضميمه شدن در انجام دادن كار است. گاه مراد شفاعت در آخرت است كه شفاعت كننده با گنه كار همراهى كرده،او را به بهشت هدايت مى كند. شفاعت كننده گاه در دنيا تحقق مى يابد، يعنى فرد، با هدايت و امر به معروف، ديگران را همراهى كرده، به صراط مستقيم رهنمون مى شود. در تفسير نورالثقلين آمده است: 
رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «من امر بمعروف و نهى عن المنكر اودل على خير او اشار به فهو شريك و من امر بسوء او دل عليه اواشاره به فهو شريك.» (25) 
آن كه امر به معروف مى كند يا از منكرى باز مى دارد يا راهنايى به خير و نيكى كند يا اشاره اى به نيكى و خير كند، در(ثواب)آن عمل شريك است؛ و آن كه به زشتى فرمان دهد يا بدان راهنايى كندو يا به آن اشاره كند نيز(در مجازات و آثار آن) شريك خواهدبود. 
آن حضرت همچنين فرمود: «الدال على الخير كفاعله » (26) 6- همراهى معصومان 
رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)مى فرمايد: كسى كه يك شيعه را هدايت و ارشاد كندو شريعت را به وى تعليم دهد، با ما در جايگاه رفيع و والا همراه خواهد بود. (27) 
امام صادق(علیه السّلام)مى فرمايد: علماى شيعه اى كه مرزهاى عقيدتى را پاس مى دارند و از تسلط شيطان و دشمنان بر شيعيان جلوگيرى مى كنند،يك ميليون بار از مجاهدان صحنه جنگ برترند. (28) 7- ارزشمندتر از جان زمينيان 
مردى كسى را كشت. فرزند مقتول او را به محضر امام سجاد(علیه السّلام)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آيا قاتل حقى برگردن شماندارد؟ 
عرض كرد: چرا، او توحيد و نبوت و امامت را به ما تلقين كرده ولى اين به اندازه خون پدر ما نيست. حضرت فرمود: 
«والله هذا يفى بدماء اهل الارض كلهم مناالاولين و الاخرين سواالانبياء و الائمه » (29) 
به خدا سوگند، اين عمل هم سنگ جان تمام اهل زمين از اولين وآخرين(جز انبياء و ائمه)است. 
امام صادق(علیه السّلام)فرمود: «لايتكلم الرجل بكلمه حق يوخذ بها الا كان له مثل اجر من اخذبها» (30) 
مردى سخن حقى را بگويد و ديگران به آن عمل كنند، براى اوهمانند پاداشى كسانى است كه به آن سخن عمل كرده اند. 8- مقامى ويژه در قيامت
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «الا حدثكم عن اقوام ليسوا بانبياء و لاشهداء يغبطهم يوم القيامه الانبياء و الشهداء بمنازلهم من الله على منابر من نورفقيل: من هم قال هم الذين يحببون عبادالله الى الله و يحببون عبادالله الى يامرونهم بما يجب الله و ينهونهم عمايكره الله فاذا اطاعوهم احبهم الله.» (31) 
آيا با شما سخن نگويم از كسانى كه از پيامبران و شهدا نيستندولى پيامبران و شهيدان از مشاهده مقام آنان مسرور مى شوند كه چه جايگاه والاى نزد خدا دارند و برچه جايگاههاى نورانى تكيه زده اند. يكى از اصحاب عرض كرد: اى رسول خدا! كيانند؟ فرمود: كسانى هستند كه بندگان خدا را نزد خدا و رسول خدامحبوب مى سازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان مى دهند واز آنچه خدا نمى پسندد، باز مى دارند و چون بندگان خدا به امر ونهى آنان عمل كنند، خداوند آنها را دوست خواهد داشت. 
در پاورقى بحارالانوار آمده است: منظور از غبطه، سرور است نه تمناى منزلت آنها.

آثار ترك امر به معروف و نهى از منكرهمان گونه كه با انجام دادن فرمانهاى الهى سعادت دنيا و آخرت فرد و جامعه تامين مى شود، عمل نكردن به اين دستورها نيز عواقب سخت دنيوى و اخروى خواهد داشت. آثار ترك امر به معروف و نهى ازمنكر به طور خلاصه عبارت است از: 1- لعن الهى و دور شدن از رحمت خداوند 
(لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داود و عيسى بن مريم.... كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه. (32) 
لعنت شدند آن دسته از نبى اسرائيل كه كفر ورزيدند به زبان حضرت داود و عيسى بن مريم... ايشان، چون كار زشتى مرتكب مى شدند،يكديگر را نهى نمى كردند. 
نكته مهمى كه در تفسير اين آيه وجود دارد آن است كه لعن وطرد و مسخ بنى اسرائيل هنگامى واقع شد كه امر به معروف را به طور كلى ترك نكرده بودند و تنها آن را كامل و صحيح انجام نمى دادند. 
على(علیه السّلام)فرمود: «لما وقع التقصير فى بنى اسرائيل جعل الرجل منهم يرى اخاه على الذنب فينهاه فلاينتهى فلايمنعه من ذلك ان يكون اكيله وجليسه و شريبه حتى ضرب الله عزوجل قلوبهم بعضهم ببعض و نزل فيهم القرآن حيث يقول الله عزوجل لعن الذين كفروا من بنى اسرائيل...» (33) 
چون تقصير و كوتاهى(در وظيفه)در بنى اسرائيل واقع شد، مردى از آنان برادر خود را درحال گناه مشاهده مى كرد او را نهى ازمنكر مى كرد؛ ولى گنه كار از عمل زشت خود دست بر نمى داشت، اصراراو برگناه مانع رفت و آمد و خوردن و آشاميدن و مجالست با اونمى شد.(به مجالست با گناه كار ادامه مى دادند.)تا اين كه خداوندقلبهاى برخى را متمايل به قلبهاى ديگران ساخت و در باره آنان آيه قرآن نازل شد. آن جا كه مى گويد: لعن شدند آنان كه كفرورزيدند از بنى اسرائيل.. . 
نظير همين روايت از رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز نقل شده است. (34) 
اين عقاب و لعن و طرد يك سنت الهى است و در مورد همه كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، تحقق مى يابد. رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)مى فرمايد: 
«والله لتامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و لتاخذون على ايدى الظالم و لتاطرنه على الحق اطرا او ليضربن الله بقلوبكم بعضكم على بعض ثم يلعنكم كما لعنهم.» (35) 
به خدا سوگند، همانا امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد؛ ودست ستمگران را مى گيريد و آنان را مجبور مى كنيد به حق روى آورند و گرنه خداى برخى شما را داخل در بعض ديگر مى كند.(آنان را كه گناه نكرده، نهى از منكر نيز نكردند در گروه گنه كاران داخل مى سازد.)و سپس همه شما را لعنت خواهد كرد. 
امام صادق(علیه السّلام)به محمدبن مسلم چنين نوشت: بزرگان و خردورزان شما به نادانان و رياست طلبان شما توجه كنند و آنها رابازدارند و گرنه لعنت من همه شما را فرا خواهد گرفت. (36) 2- تسلط بدكاران برجامعه و عدم استجابت دعا 
وقتى اميرمومنان(علیه السّلام)در بستر افتاده، روزهاى آخرعمرش رامى گذراند، در وصيتى به فرزندانش فرمود: 
«لاتتركوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلايستجاب لكم.» (37) 
امر به معروف و نهى از منكر را ترك مكنيد و گرنه بدكاران شمابرشما مسلط خواهند شد. سپس دعا خواهيد كرد، ولى مستجاب نمى شود. 3- عزت و ذلت
عزت و ذلت به دست خداست و براساس سنتهاى تغييرناپذير او به افراد و جوامع داده مى شود. يكى از عوامل عزت و ذلت عمل كردن ياترك كردن امر به معروف و نهى از منكر است. امام باقر(علیه السّلام)فرمود: 
«الامر بالمعروف و النهى عن المنكر خلقان من خلق الله عزوجل فمن نصرهمان اعزه الله و من خذلها خذله الله.» (38) 
امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى اند. كسى كه اين دورا يارى كند، خداوند او را عزت مى دهد و آن كه اين دو را پست وخوار انگارد، خداى او را ذليل و پست خواهد كرد. 
4- رفع بركت و مشكلات دنيوى 
در دعاى كميل مى خوانيم: «اللهم اغفرلى الذنوب التى تغيرالنعم اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء.» 
خدايا! بيامرز آن گناهان را كه نعمتها را دگرگون مى سازد،خدايا! بيامرز آن گناهان را كه بلا فرود مى آورد. 
يكى از گناهانى كه نعمتها را مى برد و مشكلات پديد مى آورد، ترك امر به معروف و نهى از منكر است. رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)به يارانش فرمود: 
«لتامرن بالمعروف و لتنهى عن المنكر او ليلحينكم الله كمالحيت عصاى هذه. » (39) 
امر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه خداوند پوست شما راخواهد كند، چنانكه من پوست رويين اين عصا را كنده ام. 
سيد مرتضى در ذيل روايت مى گويد: مراد نقص در اموال و انفس ومصيبتهاى بزرگ است. 
در روايتى ديگر، پيامبراكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «لاتزال امتى بخير ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر وتعاونوا على البر فاذا لم يعفلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلطبعضهم على بعض و لم يكن لهم ناصر فى الارض و لا فى السماء.» (40) 
هماره امت من در خيزند تا آن هنگام كه امر به معروف و نهى ازمنكر كنند و در خوبى ها به كمك يكديگر بشتابند؛ ولى چون اين امور را ترك كنند، بركت ها از آن گرفته شده، برخى بربرخى ديگرمسلط شوند و در زمين و آسمان ياور و مددكارى نيابند.

مراتب امر به معروف و نهى از منكر فرمانهاى الهى هريك داراى اهميتى ويژه اند و افراد گناهكارنيز هركدام به گونه اى خاص تاثير مى پذيرند و شرايط و اوضاع زمان و مكان و بسيارى عوامل ديگر در چگونگى امر به معروف و نهى از منكر دخالت دارند. از اين رو، براى امر به معروف و نهى ازمنكر مراتبى ذكر كرده اند كه با توجه به وضعيت(زمان و مكان وافراد)معروف و منكر بايد رعايت شود. امام(ره)در تحريرالوسيله مى فرمايد: 
«فان لهما(امر به معروف و نهى از منكر)مراتب لايجوز التعدى عن مرتبه الى اخرى مع حصول المطلوب من المرتبه الدانيه بل مع احتماله، المرتبه الاولى ان يعمل عملا يظهر منه انزجاره القلبى عن المنكر... المرتبه الثانيه الامروالنهى لسانا... المرتبه الثالثه الانكار باليد. (41) 
همانا براى امر به معروف و نهى از منكر مراتب و درجاتى است كه جايز نيست به مرتبه بالاتر وارد شوند، چنانچه مقصود از مرتبه پايين تر حاصل مى شود؛ بلكه اگر احتمال حصول مطلوب را بدهند،تعدى به مرتبه بالات جايز نيست. مرتبه اول، آن است كه عملى راانجام دهد كه نشان دهنده انزجار قلبى او از گناه باشد... مرتبه دوم، امر و نهى گفتارى است؛ و مرتبه سوم، انكار منكر به وسيله دست(اقدام عملى)است. 1- انكار قلبى 
مرحله اول امر به معروف و نهى از منكر، انكار قلبى است. منظور از انكار قلبى آن است كه انسان با افراد مرتكب خلاف برخوردى كند كه نشان دهنده اعراض و عدم رضايت او از افعال آنان باشد و با اين كار، قصد امر به معروف و نهى از منكر داشته باشد. حضرت ابراهيم(علیه السّلام)به بست پرستان مى گويد:(واعتزلكم وماتدعون من دون الله. (42) 
از شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد دورى مى جويم و كناره مى گيرم. 
قرآن درباره حضرت موسى(علیه السّلام)هنگامى كه از كوه طور برگشت ومشاهده كرد بنى اسرائيل گوساله مى پرستند، مى فرمايد:(فرجع موسى الى قومه غضبان اسفا) (43) موسى خشمگين و اسفناك به سوى قوم خود برگشت. 
شرط ايمان 
در آيه ديگر شرط ايمان را عدم مودت با دشمنان خدا ذكرمى كند:(لاتجد قوما يومنون بالله و اليوم الاخريوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشيرتهم. (44) 
نخواهى يافت گروهى را كه به خدا و روز واپسين ايمان داشته باشد و آنان را كه با خدا و رسول دشمنى مى ورزند، وست بدارند؛ هرچند آنها پدران، فرزندان، برادران يا اقوام و خويشانشان باشند.چهره خشمگين 
اميرمومنان در اشاره به اين مرتبه از امر به معروف و نهى ازمنكر مى فرمايد: «امرنا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مكفهره.» (45) اعتراض رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) 
رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)به خانه عايشه وارد شد. خواهر عايشه در حالى كه لباسى با آستين گشاد پوشيده بود و برخى از اعضاى بدنش ديده مى شد، نشسته بود. حضرت بلافاصله برگشت. عايشه علت اين برخورد پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را فهميد و به خواهرش گفت: بيرون برو ؛ زيرا پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چيزى ديد كه او را ناراحت كرده است. با بيرون رفتن آن زن، پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داخل شد. عايشه پرسيد: چه چيز شما را ناراحت كرد؟ 
فرمود: آيا خواهرت را نديدى؟ براى زن مسلمان جائز نيست جز صورت و دستهايش تا مچ ديده شود. (46) عابدى كه خشمگين نشد 
امام صادق(علیه السّلام) مى فرمايد: خداوند دو فرشته براى عذاب كردن مردم شهرى فرستاد. چون دو فرشته به سوى آن شهر رفتند، مشاهده كردندمردى مشغول مناجات است. از خدا پرسيدند: چه كنيم؟ خطاب رسيد: عذاب نازل كنيد؛ زيرا اين مرد كسى است كه هرگز چهره اش براى خدا از خشم برافروخته نشده است. (47) 
اميرمومنان(علیه السّلام)اين مرحله را كمترين مرحله امر به معروف و نهى از منكر مى داند و مى فرمايد: «ادنى الانكار ان تلقى اهل المعاصى بوجوه مكفهره » (48) كمترين انكار و مبارزه با منكر و گناه آن است كه با چهره خشمگين با گناهكاران برخورد كنى. 2- انكار قولى 
مرحله ديگر امر به معروف و نهى از منكر، استفاده از گتفاراست. در اين مرحله نيز مراتبى است. اولين مرحله آن، قول لين است. خداوند به موسى وهارون(عليهماالسلام) فرمود: «اذهبا الى فرعون انه طغى فقولاله قولا لينا» (49) 
به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است و با گفتار نرم بااو سخن بگوييد. 
عمل به اين دستور را در سيره حضرت ابراهيم(علیه السّلام)مشاهده مى كنيد. چون به ستاره پرستان رسيد، ابتدا با آنها همراه شد و گفت: «هذاربى » ولى چون ماه را ديد فرمود: اين روشن تر است، پس اين بايد پروردگار باشد. 
چون خورشيد طلوع كرد، فرمود: اين بزرگتر از ماه و ستاره وشايسته عبادت است ولى چون همگى غروب كردند، با ستاره پرستان سخن گفت و فرمود: اينها همه در تغيير و نقصانند و در مدارى بى اختيار حركت مى كنند، پس خود مسخرند و نقص و تغيير مى پذيرند. خداى من تسخير كننده انيها و آفريننده اينها است. (50) 
قرآن، در باره امر به معروف و نهى از منكر گفتارى، سه گونه سخن گفتن را توصيه مى كند: 
(ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن (51) 
به وسيله حكمت و موعظه نيكو به سوى پروردگارت فراخوان و باشيوه نيكوتر با آنها جدال كن. 
1- دعوت با حكمت و انديشه و برهان 
2- دعوت با موعظه و استفاده از عواطف و احساسات. 
3- دعوت با مجادله و الزام و آنچه طرف مقابل پذيرفته است. 
برخى از مفسران عامه اين آيه را در حق كافران منسوخ دانسته اند؛ چرا كه دستور جهاد با آنها داده شده است. (52) 
ولى بايد گفت اين آيه با آيات جهاد منافات ندارد. سيره رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)آن بود كه قبل از هرجهاد كفار را به وسيله بيان واستدلال به حق دعوت مى كرد. آن حضرت به على(علیه السّلام)فرمود: 
«لاتقاتلن احدا حتى تدعوه الى الاسلام و لئن يهدى الله على يديك رجلا خيرلك مماطلعت عليه الشمس و غربت و لك و لائه ياعلى.» (53) باكسى به نبرد مپرداز مگر آن كه ابتدا او را به اسلام دعوت كنى؛ و اگر خدا كسى را به دست تو هدايت كند، براى تو از هرچه كه خورشيد برآن طلوع و غروب مى كند برتر است؛ و ولاى او نيز ازآن تو است، اى على! 
اين مضمونو در آيات ديگر قرآن نيز ديده مى شود، مانند: 
(و لاتجادلوا اهل الكتاب الابالتى هى احسن (54) با اهل كتاب، جز به شيوه نيكوتر مجادله نكنيد. 
(قل لعبادى يقولوا التى هى احسن) (55) اى پيامبر! به بندگانم بگو آنچه نيكوتر است بگوييد. 
برخى از مفسران مردم را به سه دسته تقسيم كرده اند: الف)برترين گروه، حكما و اهل علم است. ب)پست ترين گروه، اهل مجادله و مخاصمه است كه در پى حقيقت نيستند. ج)بين اين دو دسته، دسته اى است كه نه به درجه فهم مطالب عالمانه رسيده اند و نه در پى مجادله اند. 
قرآن براى گروه اول حكمت، يعنى براهين يقينى و براى گروه سوم موعظه، يعنى براهين ظنى و اقناعى و براى گروه دوم مجادله احسن را كه استفاده از مقدمات مورد قبول و مسلم نزد مشهور يا دست كم نزد گوينده است. فرمان مى دهد. (56) 
در مراحل بعدى، نوبت سخن تند و درشت و تهديد است. براى نمونه مى توان به تهديد رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)با آتش زدن خانه هاى سركشان (57)، تهديدانبياء و معصومان (عليهم السلام) به لعن و نفرين يا خطبه هاى تندو آتشين اميرمومنان(علیه السّلام) اشاره كرد. 3- اقدامات عملى 
مرحله سوم امر به معروف و نهى از منكر، زمانى است كه ازاظهار تنفر و امر به معروف و نهى از منكر گفتارى سودى حاصل نشود. در اين صورت، بايد به اقدامات عملى دست يازد كه درجات مختلفى دارد. برخى مراتب آن نظير قتل و جرح در اختيار حاكم شرع است؛ ولى مراتب پايين تر با حفظ حدود و مراعات شرايط براى هرانسان مسلمانى جايز است. 
حضرت ابراهيم(علیه السّلام)براى نهى از منكر قوم خود، به شكستن بت هامى كند: 
(فجعلهم حدادا الا كبيرا لهم (58) پس آن بتها را نابود كرد مگر بت بزرگ را. 
حضرت موسى نيز براى دفاع از مظلوم با مرد قبطى وارد مبارزه مى شود كه در نهايت به قتل قبطى مى انجامد.(فوكره موسى فقضى عليه) (59) موسى با مشت به آن مرد كوبيد و او از دنيا رفت. 
نمونه اعلاى اين گونه برخورد كه البته در اختيار حاكم شرع است. اجراى حدود الهى است. در برخى از روايات به هرسه مرحله امر به معروف اشاره شده است. 
اميرمومنان(علیه السّلام)هنگام نبرد صفين، به اصحابش فرمود: 
«ايهاالمومنون انه من راى عدوانا يعمل به و منكرا يدعى اليه فانكره بقلبه فقد سلم و برئى و من انكره بلسانه فقد اجرو هو افضل من صاحبه و من انكره بالسيف لتكون كلمه الله العليا وكلمه الظالمين السفلى فذلك الذى اصاب سبيل الهدى و قام على الطريق و نور فى قلبه اليقين.» (60) 
اى مومنان! آن كه ببيند ستمى مى رود و به گناهى دعوت مى شود ودر دل خويش آن را انكار كند و از آن ناخرسند باشد(از گناه)سالم مانده است و از آن پيراستته است؛ ولى كسى كه با زبان به مبارزه با آن بپردازد، پاداش مى يابد و از فرد اول برتر است؛ و شخصى كه با شمشير به مبارزه با آن قيام كند تا سخن خداى برتر باشد وسخن ستم پيشگان پست شود، اين فرد به هدايت راه جسته و برشيوه درست استوار است و يقينى در دلش به نور افشانى پرداخته است. 
گاه براى انسان اظهار نفرت از منكر ممكن نيست و با گفتار وكردار نيز توان جلوگيرى از آن را ندارد، در اينجا بايد در قلب خود از منكر بيزارى جويد. اين، پايين ترين و آخرين درجه نهى ازمنكر است. رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: 
«من راى منكم منكرا فلينكرده بيده ان الستطاع فان لم يستطع فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه فحسبه ان يعلم الله من قلبه انه لذلك كاره.» (61) 
هركس از شما منكرى را مشاهده كرد، اگر توان دارد بادست (اقدامات عملى) به انكار آن برخيزد؛ اگر توان اقدام عملى ندارد، با زبان و گفتار، و اگر توان گفتار نيز ندارد، با قلب خود به انكار آن اقدام كند. در اين صورت، همين مقدار كافى است كه خداوند بداند او در قلب خويش از اين گناه ناراضى است.

شيوه ها در بسيارى از واجبات قالب و شيوه انجام دادن واجب از طرف شريعت مقرر شده است و تخلف از آن شيوه معين، جايز نيست. نظيرنماز كه جهت قبله و تعداد ركعات و حتى كيفيت آرام يا بلندخواندن آن معلوم است. شيوه اجراى در امر به معروف واجب به عهده خود مكلف گذاشته شده است. او بايد بهترين و مؤثرترين روش راانتخاب كند.

پى نوشت ها:
1- راغب اصفهانی می گوید: المعروف اسم لكل فعل یعرف بالعقل او الشرع حسنه و المنكر ما ینكر بهما.(مفردات، ص331، مجمع البیان، ج1، ص484.)
2- ابن اثیر می گوید: المعروف اسم جامع لكل ما عرف من طاعة اللّه و التقرب الیه و الاحسان الی الناس و كل ما ندب الیه الشرع و نهی عنه من المحسّنات و المقبّحات و هومن الصفات الغالبه ای امر معروف بین الناس اذاراوه لا ینكرونه و المنكر ضد ذلك جمیعه.(النهایه، ج3، ص216.) 
3ـ المعروف هو كل ما تعرفه النفس من الخیر و تبسأبه و تطمئن الیه ضد المنكر. (لسان العرب، ص239.)
4ـ وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح6. 
5ـ بحارالانوار، ج100، ص74، ج11. 
6ـ همان، ج100، ص90 و نهج البلاغه، خطبه192. 
7 ـ وسائل الشیعه، ج1، ص10، ح10. 
8 ـ همان، ج1، ص7، ج2. 
9 - موسوعة كلمات الامام حسین علیه السلام ص275؛ بحارالانوار، ج100، ص79، ج37.
10 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح6.
11 ـ میزان الحكمه، ج6، ص255. 
12 ـ قرطبی، ج4، ص171، (ذیل آیه 110 آل عمران).
13 ـ مجمع البیان، ج4، ص811. 
14 ـ قرطبی، ج4، ص47. 
15 ـ میزان الحكمه، ج6، ص264. 
16 ـ تفسیر برهان، ج1، ص493، ح1.
17 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص394، ح2.
18 - همان، ج11، ص391، ح1.
19 ـ همان، ص395، ح9. 
20- توبه، آيه 71. 
21- آل عمران، آيه 2. 
22- آل عمران، آيه 114. 
23- اعراف، آيه 165. 
24- نساء، آيه 85. 
25- نور الثقلين، ج 1، ص 524. 
26- وسائل الشيعه، ج 11، ص 398. 
27- بحار الانوار، ج 2، ص 2. 
28- همان، ص 5. 
29- همان، ج 2، ص 12. 
30- همان، ص 19. 
31- همان، ص 24. 
32- مائده، آيه 79. 
33- نور الثقلين، ج 1، ص 660. 
34- ميزان الحمكة، ج 6، ص 265. 
35- ميزان الحكمة، ج 6، ص 266! 
36- كافى، ج 8، ص 158. 
37- نهج البلاغه، نامه 47. 
38- كافى، ج 5، ص 59. 
39- بحار الانوار، ج 100، ص 71. 
40- وسايل الشيعه، ج 11، ص 398. 
41- تحرير الوسيله، ج 1، ص 437. 
42- سوره مريم، آيه 49. 
43- سوره طه، آيه 87. 
44- مجادله، آيه 22. 
45- كافى، ج 5، ص 58. 
46- سنن بيهقى، ج 7، ص 86. 
47- وسايل الشيعه، ج 11، ص 413. 
48- همان. 
49- سوره طه، آيه 45. 
50- سوره انعام، آيات 75 تا 80. 
51- نحل، آيه 125. 
52- قرطبى، ج 10، ص 200. 
53- وسايل الشيعه، ج 11، ص 30. 
54- عنكبوت، آيه 46. 
55- اسراء، آيه 53. 
56- تفسير كبير رازى، ج 20،ص 139. 
57- وسايل الشيعه، ج 5، ص 376. 
58- انبياء، آيه 59. 
59- قصص، آيه 16. 
60- وسايل الشيعه، ج 11، ص 405. 
61- همان، ص 406.

برگرفته از : مجله فرهنگ کوثر، شماره 37 و 38، سال 1379
منبع : http://maroofyaran.com

 

ادامه نوشته

شیوه‏هاى امر و نهى

شیوه‏هاى امر و نهى

 1. آماده‏سازى‏
 سخن حق، همچون شكر است؛ اگر شكر را به همین شكل در گلوى كسى بریزیم، امكان دارد خفه شود. باید شكر را با آب مخلوط كرده تا تبدیل به شربت شود و براى همه افراد قابل استفاده و تحمّل شود.
 از خاطرم نمى‏رود زمانى كه مى‏خواستم درباره روایات كفن در تلویزیون صحبت كنم، فكر كردم كه بعضى مردم تحمّل شنیدن این‏گونه حرفها را ندارند. پس، زمینه را این گونه آماده كردم كه: از نیازهاى عمومى و همگانى، نیاز به لباس است. اسلام براى هر فصل و زمان و كارى لباس در نظر گرفته و دستوراتى داده است؛ مثل لباس كودك، لباس كار، لباس جنگ، لباس نماز عید، لباس نماز باران، لباس احرام و حج، لباس عروس، لباس دادن به برهنه‏ها، نظافت لباس، وصله كردن لباس، رنگ لباس، دوخت لباس، جنس لباس و ...
 و براى هر یك از عناوین هم حدیثى و نكته‏اى گفتم. كم‏كم مردم را براى شنیدن بحث آخرین لباس (كفن) و روایات كفن آماده كردم. ولى اگر از ابتدا مى‏گفتم: موضوع بحث امروزم كفن است، شاید میلیونها نفر تلویزیون را خاموش مى‏كردند.
 2. تلقین‏
 چه بسیارند افرادى كه از انجام معروف هراس دارند و چه بسیارند كسانى كه جدا شدن از بعضى منكرات را براى خود محال مى‏پندارند، در صورتى كه تلقین صحیح و بیان نمونه‏ها در این زمینه كارگشا خواهد بود.
 3. استفاده از هنر، شعر و طنز
 نقش هنر در دعوت مردم به فساد و انحراف، بر كسى پوشیده نیست. سامرى با هنر مجسمه‏سازى توانست مردم را منحرف و بنى‏اسرائیل را گوساله‏پرست كند.
 زیباگویى، فصاحت و بلاغت، بهترین اهرم براى جذب مردم است؛ همان‏گونه كه قیافه زیبا و موزون نقش مهمى در تأثیر كلام دارد.
 در قرآن، امر شده است كه هنگام رفتن به مسجد، زینت‏هاى خود را با خود بردارید.(154) 
 سخن زیبا و مجادله نیكو از سفارشهاى قرآن كریم است.(155)
 یكى از نامهاى قرآن، احسن القصص است. آرى، قصه‏گویى یك هنر است.
 4. انصاف در برخورد
 قرآن كریم در نهى از شراب، اول از منافع مادى و مالى آن سخن گفته است و بعد مى‏فرماید: «ضررش از نفعش بیشتر است».(156)
 خداوند در برخورد با كافران و منافقان و مشركان، همواره از عبارتِ «اكثرهم» استفاده مى‏كند، یعنى همه آنان را نفى نمى‏كند بلكه مى‏فرماید: بیشتر آنها چنین هستند. در برخورد با خلافكاران نیز باید ابتدا نقاط قوت و مثبت آنهارا بگوییم و سپس آنهارا متذكر كنیم.
 5 . امید دادن‏
 گاهى انسان گنهكار با خود مى‏گوید: دیگر از ما گذشته است، ما دیگر راهى براى بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمى شده‏ایم. این گونه افراد هر روز به گناه بیشترى گرفتار مى‏شوند. 
 چون قامت ما براى غرق است‏
در كم و زیاد او چه فرق است‏
 باید به آنها از عفو الهى و از پذیرفتن توبه و لطفى كه خداوند به توبه‏كنندگان دارد بگوییم و خاطراتى از توبه‏كنندگان بیان كنیم تا گناه، او را به یأس نكشاند. باید به او تذكر داد كه یأس از گناهان كبیره است.
 6. تغافل‏
 گاهى باید انسان خود را به غفلت بزند و تظاهر كند كه من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شكسته نشود.
 قرآن مى‏فرماید: برادران یوسف كه پس از ده‏ها سال او را دیدند و نشناختند، به او گفتند: ما قبلاً برادرى داشتیم به نام یوسف كه دزد بود.
 یوسف خود را به تغافل زد و نگفت كه آن برادر من هستم و چرا به من نسبت دزدى مى‏دهید.(157)
 البتّه تغافل در مورد خلاف‏هاى شخصى، جزئى و فردى است؛ و گرنه در مسائل مهم كه دشمنان و كفار براى براندازى نظام اسلامى نقشه مى‏كشند، تغافل بزرگ‏ترین خواست دشمن است.(158)
 7. توجه به ظرفیت افراد
 امام صادق علیه السلام شخصى را براى مأموریتى به منطقه‏اى فرستاد. او در گزارش خود به امام، از مردم منطقه به شدت انتقاد كرد. امام فرمود: ایمان ده درجه دارد. بعضى یك درجه ایمان دارند و بعضى دو درجه، بعضى هم هفت تا ده درجه. نباید كسانى كه ایمان كامل‏ترى دارند، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند.(159)
 در شیوه تبلیغ انبیا مى‏خوانیم كه مى‏فرمودند: ما مأموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت كنیم.(160)
 8 . كنایه گویى‏
 قرآن به حضرت عیسى علیه السلام مى‏فرماید: آیا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را خدا بگیرید؟!(161)
 در جاى دیگر، خداوند پیامبرصلى الله علیه وآله را مخاطب قرار داده و مى‏فرماید: اگر پدر یا مادرت نزد تو به پیرى رسیدند، تو با آنان درشتى نكن!(162)
 در حالى كه همه مى‏دانیم حضرت عیسى مردم را به توحید دعوت مى‏كرد و پیامبر اسلام در كودكى پدر و مادر خود را از دست داده بود. این گونه خطاب‏ها در حقیقت به مردم است.
 9. ایجاد محبّت‏
 در بخش مهمّى از قرآن، خداوند نعمت‏هاى خود را مى‏شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد كند.
 قرآن كه مردم را امر به عبادت مى‏كند، مى‏فرماید: پروردگارِ كعبه را پرستش كنید؛ زیرا او شما را از گرسنگى و ترس نجات داد.(163)
 نمونه‏هایى از سیره پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله درباره جذب دلها:
 1. هرگاه سه روز یكى از یاران را نمى‏دید، به سراغش مى‏رفت.(164)
 2. از مریض‏ها در دورترین نقطه شهر عیادت مى‏كرد.(165)
 3. مردم را با بهترین نام صدا مى‏زد. حتى نام زنان و كودكان را با كرامت مى‏برد.(166)
 در تاریخ زندگى اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانى به چشم مى‏خورد كه یك نمونه از آن را نقل مى‏كنیم:
 مردى شامى به امام حسن مجتبى‏علیه السلام جسارت كرد. حضرت، ایشان را به منزل بردند و چنان مورد تفقد قرار دادند كه او از حرفهاى خود شرمنده شد.(167)
 در روایات مى‏خوانیم: با هر كس كه با تو قطع رابطه كرد، ارتباط برقرار كن و هر كس به تو بدى كرد، تو با او خوبى كن.(168)
 10. تحریك عواطف‏
 شخصى به مادرش تندى كرد. روز بعد، امام صادق‏علیه السلام او را دید و به او فرمود: چرا با مادرت تندى كردى؟ مگر نمى‏دانى كه شكم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادرت غذاى تو بود؟
 سپس فرمود: پس با او خشن نباش.(169)
 11. مخفیانه و مختصر باشد
 در حدیث مى‏خوانیم: هر كس برادر دینى خود را مخفیانه موعظه كند، او را آراسته كرده، ولى هر كس آشكارا موعظه كند، او را شرمنده كرده است.(170)
 گر نصیحت كنى، به خلوت كن‏
كه جز این، شیوه نصیحت نیست‏
 هر نصیحت كه برملا باشد
آن نصیحت به جز فضیحت نیست‏
 در حدیث مى‏خوانیم: 
 هرگاه كسى را موعظه مى‏كنى؛ خلاصه بگو!(171)
 12. نمایاندن الگوها
 معرفى چهره‏هاى موفق و تجلیل از آنها، در دعوت مردم به معروف نقش مؤثرى دارد. این كه هر سال مردم در عاشورا فریاد «یا حسین» سر مى‏دهند، زمینه دورى از پذیرش طاغوت‏ها و وفادارى به نظام اسلامى مى‏شود.
 قرآن مى‏فرماید: مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند كه چگونه جذب مال و مقام و قدرت فرعون نشد.(172)
 در جاى دیگرى مى‏فرماید: از حضرت ابراهیم وحضرت محمّدعلیهما السلام درس بگیرید؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه و الگو هستند.(173)
 13. تدریج‏
 همان‏گونه كه شیطان انسان را گام به گام به سوى فساد مى‏كشاند،(174) راه اصلاح و امر به معروف نیز باید گام به گام باشد.
 در قرآن، در مورد تحریم ربا این مراحل به چشم مى‏خورد:
 در مرحله اول، قرآن مى‏فرماید: آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه مى‏شود، نزد خدا افزایش نیست.(175)
 در مرحله دوم، قرآن، رباخوارى را از عادات زشت یهودیان مى‏شمارد.(176)
 در مرحله سوم، قرآن، انسان را از رباى مضاعف و زیاد نهى مى‏كند.(177)
 در مرحله چهارم، قرآن، ربا گرفتن را به منزله اعلام جنگ با خدا مى‏داند.(178)
 14. تكرار
 چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست، بلكه تربیت هم هست، لذا اوامر و نواهى باید تكرار شود. براى هر غفلت، یك تذكر لازم است. شما در نماز ده‏ها بار جمله «اللّه اكبر» را در ركوع و سجود و قیام تكرار مى‏كنید.
 یاد خدا غذاى روح است و باید همچون غذاى جسم تكرار شود.
 
 15. مماشات‏
 حضرت ابراهیم علیه السلام براى نهى از بزرگ‏ترین منكر (شرك) از راه مدارا و مماشات وارد شد و گام به گام به انتقادات خود اضافه كرد.
 بار اول فرمود: خورشید غروب مى‏كند و من غروب شدنى را دوست ندارم. «اِنِّى لا اُحِبّ الآفِلِین»(179)
 بار دوم فرمود: ماه پرستى انحراف است و خدا مرا گرفتار آن نكند. «لَئِنْ لَم یَهْدَنى رَبِّى...»(180)
 بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه كه شما شریك خدا مى‏دانید. «اِنِّى بَرِى‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُون»(181)
 16. حكمت، موعظه، جدال نیكو
 قرآن كریم به پیامبر عزیز مى‏فرماید: از طریق حكمت و منطق یا موعظه و نصیحت و یا جدال نیكو مردم را به راه خدا دعوت كن!(182)
 در امر به معروف و نهى از منكر باید روى مسائلى تكیه كرد كه قابل خدشه نباشد. به سخنان محكمى كه مورد قبول همه است، حكمت گفته مى‏شود.
 مراد از موعظه حسنه، موعظه‏اى است كه بر اساس محبت و با بیان نیكو باشد و در زمان و مكان مناسب با شیوه‏هاى صحیح انجام شود.
 و مراد از مجادله نیكو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران و استدلال و مقابله به مثل در شیوه‏ها ست.
 17. ریشه مفاسد را بخشكانیم‏
 قرآن مى‏فرماید: «سوء ظن نبرید و تجسّس نكنید»؛(183) زیرا سوء ظن، سرچشمه تجسّس و تجسس، سرچشمه غیبت مى‏شود.
 اگر قرآن، زنان را از پایكوبى(184) و یا گفتار همراه با ناز و كرشمه و تحریك آمیز(185) نهى مى‏كند، به خاطر خشكاندن سرچشمه گناه است.
 در مسائل سیاسى واجتماعى نیز براى اصلاح دولت‏ها باید دولتمردان اصلاح شوند و براى اصلاح نسل نو، باید خانواده‏ها اصلاح شوند.
 قرآن مى‏فرماید: با رهبران كفر مبارزه كنید.(186)
 18. احترام به ارزشهاى دیگران‏
 قرآن كریم، به تورات و انجیل و انبیاى گذشته احترام مى‏گذارد و مراكز عبادت سایر ادیان را محترم مى‏شمارد؛ حتى براى حفظ آن، دفاع را لازم مى‏داند.(187) در سفارش‏هاى اسلامى نیز آمده است: «بزرگان هر قوم را احترام كنید!»(188)
 19. با انجام معروف، زمینه را بر منكر تنگ كنیم‏
 قرآن مى‏فرماید: «راه جلوگیرى از فحشا و منكر، انجام معروفى همچون نماز است».(189)
 هنگامى كه خداوند مى‏خواهد حضرت آدم را از غذایى منع كند، ابتدا اجازه بهره‏بردارى از غذاهاى دیگر را به او مى‏دهد و مى‏فرماید: «از هر غذایى در بهشت استفاده كن؛ ولى از این غذا استفاده نكن!»(190)
 تفریح و ورزش از معروف‏هایى است كه جلو بسیارى از مفاسد، امراض و منكرات را مى‏گیرد.
 زهد و عدالت مسئولان مملكتى، از معروف‏هایى است كه مى‏تواند جلو بزرگ‏ترین منكرات را كه بدبینى به حكومت اسلامى است، بگیرد.
 20. توجه به زمان‏
 در روایات مى‏خوانیم: هنگام مسافرت، خانوداه خود را به تقوى سفارش كنید؛(191) زیرا در آستانه جدایى، علاقه‏ها اوج مى‏گیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد مى‏شود. 
 در حدیث مى‏خوانیم: به هنگام خشم وغضب، كسى را ادب نكنید؛ زیرا در معرض افراط هستید».(192)
 در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مكرر سفارش شده است.(193)
 21. اعراض‏
 قرآن مى‏فرماید: «هر گاه كسانى را دیدى كه در آیات ما به یاوه‏سرائى نشسته‏اند، پس به عنوان اعتراض، مجلس آنان را ترك كن! یا مسیر حرف را تغییر ده! و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، تا متوجه شدى جلسه را ترك كن و با ستمگران منشین».(194) 
 در حدیث مى‏خوانیم: «سزاوار نیست كه مؤمن در مجلس گناهى كه نمى‏تواند آن را تغییر دهد، بنشیند.»(195)
 پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: گناهكاران را با قیافه عبوس ملاقات كنید!(196)


154) سوره اعراف، آیه 31.
155) سوره نحل، آیه 125.
156) سوره حج، آیه 13.
157) سوره یوسف، آیه 77.
158) سوره نساء، آیه 102.
159) بحارالانوار، ج‏66، ص‏168.
160) بحارالانوار، ج 2، ص 69.
161) سوره مائده، آیه 116.
162) سوره اسراء، آیه 23.
163) سوره قریش، آیه 3 و 4.
164) بحارالانوار، ج‏16، ص 151.
165) بحارالانوار، ج‏16 ، ص 225.
166) سنن‏النبى، ص 152.
167) بحارالانوار، ج‏43، ص 344.
168) بحارالانوار، ج‏71 ، ص‏157.
169) بحارالانوار، ج‏71، ص‏76.
170) بحارالانوار، ج 75 ، ص‏374.
171) غررالحكم.
172) سوره تحریم، آیه 11.
173) سوره احزاب، آیه 21.
174) سوره بقره، آیه 168.
175) سوره روم، آیه 39.
176) سوره نساء، آیه 161.
177) سوره آل عمران، آیه 130.
178) سوره بقره، آیه 279.
179) سوره انعام، آیه 76.
180) سوره انعام، آیه 77.
181) سوره انعام، آیه 78.
182) سوره نحل، آیه 125.
183) سوره حجرات، آیه 12.
184) سوره نور، آیه 31.
185) سوره احزاب، آیه 32.
186) سوره توبه، آیه 12.
187) سوره حج، آیه 40.
188) مستدرك، ج 8، ص 395. 
189) سوره عنكبوت، آیه 45.
190) سوره بقره، آیه 35.
191) مستدرك، ج 8، ص‏122.
192) بحارالانوار، ج 76، ص 102.
193) سوره ذاریات، آیه 18.
194) سوره انعام، آیه 68.
195) وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص 503 .
196) وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص 413.

   

 

ادامه نوشته

گناهان کبیره (اسلام)  

گناهان کبیره (اسلام)

گُناهان کَبیره در تعالیم دینی اسلامی گناهانی هستند که از گناهان عادی بزرگتر و متفاوت هستند و در قرآن و روایات امامان شیعه بر مرتکبین آنها وعده آتش دوزخ داده شده‌است.

در شماره و تعداد گناهان کبیره بین مذاهب مختلف اسلامی(شیعه و سنی) اختلاف است. بعضی تعداد آن را ۲۵ و بعضی دیگر هفتاد شمرده‌اند

خداوند در قرآن، در سوره نساء آیه ۳۱ می‌فرماید: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا﴾ ترجمه:« اگر از گناهان بزرگي كه از آنها نهي مي‌شويد دوري گزينيد، گناهان كوچكتان را از شما مي‌زداييم‌ و شما را در جايگاهي ارجمند و پركرامت در مي‌آوريم. »

بر اساس تعالیم دینی اسلامی، کسی که گناه کبیره از او سر زند و توبه ننماید فاسق است و نمی‌شود در نماز باو اقتداء کرد و شهادتش پذیرفته نیست و پس از مرگ مستحق عقوبت الهی است مگر اینکه فضل الهی شامل حالش شود که از آنجمله شفاعت پیامبر اسلام و آل پیامبر است. درباره شفاعت پیامبر اسلام گفته‌است که شفاعتم را برای صاحبان گناهان کبیره از امتم ذخیره کرده‌ام. شفاعت من برای صاحبان گناهان کبیره از امتم می‌باشد، اما نیکوکاران، یعنی ترک‌کنندگان کبائر، برایشان راه مواخذه نیست[۱].

ادامه نوشته

خطبه فدكيه حضرت زهرا در مسجد  

خطبه فدكيه حضرت زهرا در مسجد

خطبتها عليهاالسلام بعد غصب الفدك 
روى انّه لمّا أجمع أبوبكر و عمر علي منع فاطمة عليهاالسلام فدكاً و بلغها ذلك،لاثت خمارها علي رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت في لمّة من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذيولها، ما تخرم مشيتها مشية رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله،حتّى دخلت علي أبي‏بكر، و هو في حشد من المهاجرين و الانصار و غير هم، فنيطت دونها ملاءة فجلست، ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبكاء، فارتجّ المجلس، ثم أمهلت هنيئة. 
حتّى اذا سكن نشيج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الكلام بحمداللَّه و الثناء عليه و الصلاة علي رسوله، فعاد القوم في بكائهم، فلمّا أمسكوا عادت في كلامها فقالت عليهاالسلام: 
اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلي ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلي ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَني بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها. 
 

خطبه آن حضرت بعد از غصب فدك 
روايت شده: هنگامى كه ابوبكر و عمر تصميم گرفتند فدك را از حضرت فاطمه عليهاالسلام بگيرند و اين خبر به ايشان رسيد، لباس بتن كرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فاميل و خدمتكاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حاليكه چادرش به زمين كشيده مى‏شد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پيامبر خدا بود، بر ابوبكر كه در ميان عده‏اى از مهاجرين و انصار و غير آنان نشسته بود وارد شد، در اين هنگام بين او و ديگران پرده‏اى آويختند، آنگاه ناله‏اى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم بگريه افتادند و مجلس و مسجد بسختى به جنبش درآمد. 
سپس لحظه‏اى سكوت كرد تا همهمه مردم خاموش و گريه آنان ساكت شد و جوش و خروش ايشان آرام يافت، آنگاه كلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اينجا دوباره صداى گريه مردم برخاست، وقتى سكوت برقرار شد، كلام خويش را دنبال كرد و فرمود: 
حمد و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت، و شكر او را در آنچه الهام فرمود، و ثنا و شكر بر او بر آنچه پيش فرستاد، از نعمتهاى فراوانى كه خلق فرمود و عطاياى گسترده‏اى كه اعطا كرد، و منّتهاى بى‏شمارى كه ارزانى داشت، كه شمارش از شمردن آنها عاجز، و نهايت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراك دورتر است، و مردمان را فراخواند، تا با شكرگذارى آنها نعمتها را زياده گرداند، و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به اين نعمتها آنها را دو چندان كرد. 

 
ادامه نوشته

مقاومت فرهنگی خانواده ها ودانش آموزان در برابر آسیب های اجتماعی

باسمه تعالی

مقاومت فرهنگی خانواده ها ودانش آموزان در برابر آسیب های اجتماعی

1-تعریف وتبین موضوع یا مسأله : امروزه آسيب هاي اجتماعي به عنوان يك تهديد جدي سلامت كودكان و قاومت فرهنگی خانواده ها ودانش آموزان در برابر آسیب های اجتماعینوجوانان را با خطر مواجه ساخته است. رشد شهرنشيني، پيدايش جامعه توده وار يا گسترده، برخورد و تضاد ميان هنجارها، از هم پاشيدگي روابط متقابل بين افراد، تأثير گروه همسال و... توجه به آسيب هاي اجتماعي را امري اجتناب ناپذير ساخته است. اگرچه آسيب هاي اجتماعي مي تواند بسيار گسترده باشد ليكن مي توان مسائلي از قبيل اعتياد ، فرار از خانه ، خشونت ، انزواي اجتماعي، ناهنجاري هاي رفتاري، سرقت و كودك آزاري  وافت تحصیلی واخلاقی در مدرسه وعدم توجه دانش آموزان به مقررات وضوابط آموزشی در مدرسه وعدم علاقه دانش آموزان به شرکت در برنامه های فرهنگی تربیت را از جمله نتايج آسيب هاي اجتماعي عصر حاضر تلقي كرد. : رفتارهای انسان بر گرفته از فرهنگ وباورهای فردی است از این رو رفتار افراد موحد وبا ایمان با افراد مادی متفاوت است بگونه ای كه امنیت جانی ،مالی ،اجتماعی و...در جامعه ای كه از ارزشهای الهی ودینی برخوردارند بالاتر است ودر جوامعی كه بی اعتقادی ودنیا پرستی در آن رواج دارد این امنیتها ضعیف تر است آسیب های اجتماعی با بسیاری از امور دیگر مانند اقتصادی ،رفتارهای مدیریتی وسنتها ارتباط دارد آسیبهای اجتماعی در جوامع مختلف متفاوت است اما جوامعی كه می خواهند توسعه یافته تلقی شوند باید برای مبارزه با آسیب های اجتماعی راه حل های مدرن ارائه نمایند واز روشهای قدیمی پرهیز كنند ، آسیب های اجتماعی که به تعبیر بعضی از اندیشمندان حاصل و معلول مستقیم انقلاب صنعتی هستند، در اکثر جوامع وجود دارند و تاثیرات خود را می گذارند. اما آن چه جوامع مختلف را در این مورد از هم متفاوت می سازد، نوع نگرش این جوامع به علل به وجود آورنده آسیب ها و راهکارهای اصلاح وبهبود آن است. در مورد نگرش، آن چه مهم است این که این آسیب ها چرا به وجود آمده اند؟ آیا وجود آسیب ها در جوامع امری لازم وضروری است یا می توان جامعه ای بدون آسیب داشت؟ پاسخ به این پرسش ها مستلزم شناخت نظریه های مختلف جامعه شناسی و روان شناسی است که هرکدام سعی درتبیین مسائل ،آسیب ها وبحران های اجتماعی از نظر گاه های مختلف دارند.این دید گاه ها متاثر از باورهای سیاسی و اقتصادی هر جامعه است مطالعه انحرافات و كجروي هاي اجتماعي و به اصطلاح، آسيب شناسي اجتماعی عبارت است از مطالعه و شناخت ريشه بي نظمي هاي اجتماعي. در واقع، آسيب شناسي اجتماعي مطالعه و ريشه يابي بي نظمي ها، ناهنجاري ها و آسيب هايي نظير بيكاري، اعتياد، فقر، خودكشي، طلاق و...، همراه با علل و شيوه هاي پيش گيري و درمان آن ها و نيز مطالعه شرايط بيمارگونه و نابساماني اجتماعي است. به عبارت ديگر، مطالعه خاستگاه اختلال ها، بي نظمي ها و نابساماني هاي اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي است; زيرا اگر در جامعه اي هنجارها مراعات نشود، كجروي پديد مي آيد و رفتارها آسيب مي بيند. يعني، آسيب زماني پديد مي آيد كه از هنجارهاي مقبول اجتماعي تخلفي صورت پذيرد. عدم پاي بندي به هنجارهاي اجتماعي موجب پيدايش آسيب اجتماعي است. 

2-  اهمیت وضرورت طرح یا تجربه : در جامعه امروز ما آسیب های اجتماعی پشت درب منازل کمین کرده و هیچ خانواده ای از این مسئله مصون نیست. و تنها خانواده های منطقی هستند که از این آسیبها در امانند.با توجه به ویژگی های نسل جوان امروز که شامل ریسک پذیر، جستجوگر برای تجربه های جدید ، علاقه مند رفاه های مجازی، مسلط به تکنولوژی، خواهان نشاط و شادی است ، الگوی مناسب رفتار والدین می تواند آیینه تمام قدی برای کودکان ایجاد کند تا در گرداب آسیب های اجتماعی گرفتار نشوند.  لذا اجرای این طرح در جامعه مخصوصاً در مدارس متوسطه ضرورت دارد ووالدین باید با اهداف این طرح آشنا شوندلذا باید راهکارهای زیر را در رابطه با رسیدن به هدف انجام دهیم

ادامه نوشته

امر به معروف و نهي از منكر و نقش پيشگيرانه آنها از جرم  

امر به معروف و نهي از منكر و نقش پيشگيرانه آنها از جرم 
علماي حقوق جزا وجرم‌شناسي علل وعوامل مختلفي را در تحقق جرم و به طور كلي پديده مجرمانه موثر مي‌دانند ليكن به نظر اين دانشمندان تاثير هريك از علل وعوامل بر حسب شرايط، اوضاع و احوال متفاوت خواهد بود به نحوي كه فرد بر اساس ميزان تاثير هر كدام از اين شرايط ...

نویسندگان : جعفر رشادتي*، زيبا زعفري**

چكيده
علماي حقوق جزا وجرم‌شناسي علل وعوامل مختلفي را در تحقق جرم و به طور كلي پديده مجرمانه موثر مي‌دانند ليكن به نظر اين دانشمندان تاثير هريك از علل وعوامل بر حسب شرايط، اوضاع و احوال متفاوت خواهد بود به نحوي كه فرد بر اساس ميزان تاثير هر كدام از اين شرايط بر ديگري بازيگري نقش مجرمانه را در جامعه به عهده ميگيرد.اين عوامل گاهي در خود فرد وجود دارد و گاهي جامعه او را در ايفاي اين نقش ياري مي‌نمايد.
دانشمندان اين رشته از علم حقوق با طرح ديدگاههاي متنوعي تلاش نموده‌اند تا ضمن شناسايي كليه عوامل جرم‌زا روش‌هاي مختلفي را براي پيشگيري از وقوع جرم بر اساس مباني ديدگاه خود ارائه نمايند كه وجود ديدگاه‌هاي متعدد حاكي از جامع نبودن هريك از شيوه‌ها به تنهايي در پيشگيري از جرم مي‌باشد.
تاثيرپذيري اين رشته از علوم انساني از حقوق غرب موجب گرديده در جمهوري اسلامي ايران جرم‌شناسي اسلامي كه توان پاسخگويي به كليه سؤالات مرتبط با جرم و پيشگيري را داردكمتر مورد توجه حقوق‌دانان قرار گيرد.

ادامه نوشته

درس هایی از قرآن؛ خطر لجاجت در برابر حق(۲)  

درس هایی از قرآن؛ خطر لجاجت در برابر حق(۲)

قرآن کریم > مفاهیم - حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
1 - لجاجت بت‌پرستان بر پرستش بت‌ها. «انْصُرُوا آلِهَتَکُم» (انبیاء/68) بت‌ها را یاری کنید، یعنی روی بت‌پرستی مقاومت کنید. اصلاً ابلیس به‌خاطر لجبازی ابلیس شد. خدا گفت: سجده کن. گفت: نمی‌خواهم! در مقابل خدا لجبازی کرد. بعد هم به جای اینکه عذرخواهی کند، گفت: حق با من است. «خَلَقْتَنی مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» (ص/76)

2 - محبت فرزند، زمینه لجاجت در برابر حق. وقتی بنا شد زمین زیر آب برود و کفار غرق شوند، حضرت نوح گفت: «إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی» (هود/45) خدایا پسرم از اهل من است. فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» (هود/46) پسر تو راهش کج است اینجا پارتی‌بازی نیست، نور چشم بازی نیست.

3 - اصرار بی‌جا، عامل شکست‌های زندگی. وقتی دیدی در یک کاری موفق نیستی، نگو: بختم بد است. چون بعضی زن‌ها یا مردها در ازدواج اول شکست می‌خورند، می‌گوید: من دیگر ازدواج نمی‌کنم. پیداست من بدبختم. ما مستضعف بودیم. می‌گوید: مستضعف بودی چرا تکان نخوردی؟«قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ‌الله واسِعَةً فَتُهاجِرُوا» (نساء/97) خوب بلند می‌شدی آن طرف‌تر می‌رفتی. چه‌کسی گفت شما در تهران زندگی کنی که خانه‌ات 45متر شود؟ خوب حالا تهران هستی، دود می‌خوری.

4 - آثار لجاجت در زندگی فردی و خانوادگی. آدمی که لجباز است، از منطق و استدلال محروم است. از چشم مردم می‌افتد. قرآن می‌گوید: هروقت یک آیه‌ای را که می‌شنود، گناهش بیشتر می‌شود، چون در مقابل هر آیه مقاومت می‌کند.

ادامه نوشته

درس هایی از قرآن؛ تلاش دشمن برای انحراف نسل جوان  

درس هایی از قرآن؛ تلاش دشمن برای انحراف نسل جوان

1- برنامه دشمن برای کم کردن نسل ایرانیان. یکی از تلاش‌ها این است که نسل اینها را کم کنیم. دکترهایی را دیدند، اساتید دانشگاهی را دیدند، بعضی از روحانیون را دیدند که تحت عنوان تنظیم خانواده و اولاد کمتر، زندگی بهتر، این نسل را کم کنیم. تمام توانشان را گذاشتند برای اینکه جمعیت ما یک جمعیت کهنه‌ای بشود. حدیث داریم که اگر هر وقت یک چیزی به سمت شما آمد، و نمی‌دانید حق چیست، باطل چیست! «فعلیکم بالقرآن» با قرآن متر کنید. قرآن راجع به جمعیت می‌گوید: «إِذْ کُنتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَ‌کُمْ» (اعراف/86) جمعیت شما کم بود زیاد کردیم. یعنی کثرت جمعیت یک ارزش است.

2- عدم‌ارتباط میان تعداد فرزندان و تربیت آنها. شعارها و حرف‌های دروغی هم می‌زنند. می‌گویند: هر‌کس اولاد کمتر داشته باشد، به تربیتش می‌رسد. یک آمار علمی بدهید که آنکه 2 تا بچه دارد، تربیتش بهتر از آن 5 تا بچه است. بسیارند افرادی که بچه‌هایشان دو تا و سه تا هستند و آنها هم بچه‌های بدی هستند. و افرادی داریم که 8-7 تا بچه دارند، همه خوب هستند. هیچ دلیل عقلی و علمی نداریم.

3- مصرف‌زدگی و اسراف و تبذیر. چند وقت پیش ظاهراً تلویزیون می‌گفت مصرف گاز در ایران 75میلیونی مساوی با مصرف گاز در چین یک میلیارد و سیصد میلیونی است. خیلی بد مصرف می‌کنیم.

ادامه نوشته

درس‌هایی از قرآن؛ مقام زن در قرآن کریم  

درس‌هایی از قرآن؛ مقام زن در قرآن کریم

قرآن کریم > مفاهیم - حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
1- حضرت مریم و مائده آسمانی. خدا به مریم می‌گوید: «اصْطَفَاکِ» (آل‌عمران/42)؛ تو را انتخاب کردم. مصطفی یعنی انتخاب شده! زن می‌تواند به جایی برسد که مائده آسمانی برایش بیاید. حضرت مریم سر سجاده بود، میوه‌های غیرفصل جلویش می‌آمد. حضرت زکریا پیغمبر بود، میوه‌های آسمانی ندارد، ولی مریم که سر نماز می‌رود، این میوه‌ها حاضر می‌شود. پرسید اینها از کجاست؟ گفت: اینها مائده آسمانی است.

2- زن می‌تواند به جایی برسد که خدا به قلبش الهام کند. مادر موسی پسر زایید، قرآن می‌گوید: «وَأَوْحَیْنَا إِلَی ام مُوسَی» (قصص/7)؛ به مادر موسی الهام کردیم. پس زن می‌تواند مورد الهام قرار بگیرد.
همسر فرعون، الگوی همه مؤمنان. قرآن به ما گفته است همه مردها و زن‌ها، الگویتان زن فرعون باشد. «وَضَرَ‌بَ‌الله مَثَلًا» خدا یک نمونه مثال زده است. «لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَ‌أَتَ فِرْ‌عَوْنَ» (تحریم/11)؛ یعنی زن فرعون برای مردها و زن‌ها الگو است. زن فرعون در کاخ بود اما می‌گوید: خدایا! من نه کاخش را می‌خواهم، نه باغش را، نه طلایش را! خدایا من را نجات بده!

3- حضرت زینب و دفاع از ولایت. زینب کبری(س) شوهرش تاجر بود، گفت: تجارت را نمی‌خواهم، با خودت هم خداحافظی می‌کنم، من امام حسین(ع) را می‌خواهم. همه‌‌چیز را رها کرد. در سخنرانی‌هایش زینب کبری(س) نگفت: دو تا بچه‌هایم شهید شده است. با اینکه زینب کبری(س) در کربلا 2 تا از جوانانش شهید شد. از امامت گفت، از ولایت گفت، از بچه‌هایش نگفت. خیلی شجاع بود. به یزید گفت: یا یزید! «انّی» به درستی که من! «لاستصغرک» من خیلی تو را صغیر و کوچک می‌بینم. خیلی کوچکی! یک زن اسیر، مادر 2شهید، خواهر دو شهید، گفت: «انّی لاستصغرک» خیلی بزرگ است.

4- نقش 4زن در زندگی حضرت موسی. حضرت موسی(ع) را 4تا زن نگه‌داشتند. ما خبری از پدر موسی نداریم. نخستین زن، مادرش بود که خدا به او وحی کرد، شیرش بده بگذارش در جعبه و بیندازش در دریا، ما برمی‌گردانیم به تو! دومین زن، خواهر موسی بود. که عقب این رودخانه رفت، ببیند سرنوشت این جعبه، چه می‌شود. زن فرعون هم نقش داشت، چون فرعون می‌خواست بچه را بکشد، زن فرعون اینجا نهی از منکر کرد. گفت: «لا تَقْتُلُوهُ» نکشش. «عَسَی أَن یَنفَعَنَا» (قصص/9)؛ شاید به‌درد ما بخورد. ما که بچه‌دار نمی‌شویم، این بچه‌مان است. بالاخره با نهی از منکر زن فرعون جلوی قتل موسی را گرفت، خواهر فرعون دلالی کرد، وقتی گرفتندش، دیدند نوزاد است و شیر می‌خواهد، هر دایه‌ای آوردند سینه دایه را نمکید، این دختر آمد جلو، گفت: «هَلْ أَدُلُّکُمْ» شما را دلالت بکنم، به خانه‌ای که «یَکْفُلُونَهُ» نه فقط شیرش بدهد، تحت تکفل بگیرد.یکی هم زن موسی که نقش داشت. زن‌های ما هم در انقلاب خیلی نقش داشتند.

5- سعی میان صفا و مروه، یادگار هاجر. در کنار کعبه یک خیابان 400متری سقف پوشیده است. به نام صفا و مروه! در این خیابان 400متری حدود 30-20مترش را دو تا مهتابی سبز زده‌اند، همه مسیر را عادی راه می‌روند، ولی به اینجا که می‌رسند، باید هیجانی بدوند. آیت‌الله العظمی، تاجر، رئیس‌جمهور، هر کس باشد، می‌گویند یک زنی بچه‌اش را اینجا گذاشت برای آب! به سراغ آب رفت. این قسمت بچه مادر را که می‌دید بال بال می‌زد، مادر هم هیجانی می‌شد. به تمام حاجیان می‌گوید: بروید آنجا، سعی صفا و مروه واجب است و در این واجب این قسمتش مستحب است که هروله کنید.

 

ادامه نوشته

درس‌هایی از قرآن؛ پیشگیری در مسائل خانوادگی و اجتماعی  

درس‌هایی از قرآن؛ پیشگیری در مسائل خانوادگی و اجتماعی

 قرآن کریم > مفاهیم - حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:

موضوع بحث پیشگیری است که مسئله مهمی است. پیشگیری فقط برای سلامت نیست. در دنیای پزشکی می‌گویند: پیشگیری از درمان بهتر و ارزان‌تر است، ولی پیشگیری در مسائل اجتماعی مهم‌تر است.


1- دوری از توهین به مقدسات دیگران. الآن مشکل کشورهای اسلامی همین است که یک عده یک کلمات تحریک آمیزی را می‌گویند؛ هرچند مقام معظم رهبری می‌فرماید که به مقدسات دیگران جسارت نکنید. قرآن گفته است: «وَلا تَسُبُّوا الَّذین یدعون من دون‌الله» (انعام/108) به بت‌پرست‌ها هم فحش ندهید. برای آنکه آنها هم به خدای شما فحش می‌دهند. «فَیَسُبُّوا‌الله»، یک عده کلمات نا‌به‌جا می‌گویند، آن‌وقت نتیجه‌اش مسلمان‌کشی و شیعه کشی در دنیاست. راه نجات اسرائیل هم این است که مسلمان‌ها به هم بریزند. بهترین راه، درگیری شیعه و سنی است. 4تا شیعه را وادار کنیم، به مقدسات آنها جسارت کنند، آنها هم انتقام بگیرند و شیعه را بکشند.

2- جلوگیری از سوء ظن دیگران. ماشین می‌آید مرا سوار می‌کند، من هم نمی‌‌دانم ماشین مدلش چیست و قیمتش چند است. بعد می‌بینم در مسجد که آمدم، همه‌ می‌گویند: اوه... من باید بگویم: اولاً نرخ این ماشین را نمی‌دانستم، دوم اینکه برای من نیست. این بنده خدا آمده و مرا مسجد آورده است. بنده در یک کارخانه یک چای خوردم. سال‌ها می‌گفتند: این کارخانه برای قرائتی است. من یک عمه 90 ساله داشتم، 2ماهی، 3ماهی یک‌بار صله رحم می‌رفتیم. از خانه او که بیرون آمدم، دیدم یک مشت جوان جمع شدند و می‌گویند: قرائتی یک خانم هم در این خانه دارد! آخرش ما عمه‌مان را آوردیم گفتیم: این عمه ماست، 90ساله است. پیشگیری لازم است. بگو: آقا این برای من نیست.

ادامه نوشته

درس هایی از قرآن؛ ضرورت پیشگیری از جرم  

درس هایی از قرآن؛ ضرورت پیشگیری از جرم

 قرآن کریم > مفاهیم - حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:

با یک نگاه به دین می‌بینیم همه دستورهایش برای پیشگیری از جرم است. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/۴۵).

 1- گسترش راه‌های حلال پیش از بستن راه‌های حرام. اگر خواستیم جلوی جرم را بگیریم، باید راه‌های حلال را باز بگذاریم. خدا می‌خواهد به آدم بگوید: گندم نخور! اول می‌گوید: «وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/35) ؛هر چه می‌خواهید بخورید، بعد می‌گوید: این یکی را نخورید. وقتی حضرت لوط می‌خواست به مردم بگوید: مرتکب جرم نشوید گفت: بیایید دخترهایم را عقد می‌کنم و به شما می‌دهم: «هؤُلاءِ بَناتی‏ هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ» (هود/78).

2- نیاز انسان به خنده و شادی. ما یک خنده حلال باید به مردم بدهیم که مردم وقتی می‌خواهند بخندند، گرفتار گناه نشوند. پیغمبر یک بار خیلی خسته بود، گفت: فلانی کجاست که بیاید و من را بخنداند؟ «اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ» (بحارالأنوار/ج92/ص301)؛ اگر یک بچه می‌خواهد بازی کند و همبازی ندارد، احساس کمبود می‌کند.‌

3- توجه همسران به نیازهای یکدیگر. برای آرایش زن و شوهر حدیث داریم. مردها طوری نکنید که وقتی زن شما از کنار مردی رفت که بوی عطر خوبی داشت زن بگوید خوش به حال زن‌ها! اگر مردی به خودش نرسد، زنش فاسد شد، مقصر مرد است. بعضی از زن‌ها بدترین لباس را برای شوهرشان می‌پوشند، اگر مرد برای زن خودش را آرایش کند و زن خودش را برای مرد، اینها جلوگیری از فحشاست.

4- ناقص‌الخلقه‌ها محصول ظلم یا جهل والدین. پیشگیری از معلولیت‌ها، بعضی از بچه‌هایی که ناقص‌الخلقه هستند به خاطر وضعیت خاص پدر و مادر بوده است. شما می‌گویی حالا پدرش یک غلطی کرد، مادرش یک غلطی کرد بچه چرا باید تا آخر عمر ناقص شود؟ من هم می‌گویم: خدا چه گناهی دارد؟ مقصر پدر و مادرند.

5- عدالت میان فرزندان در محبت. یکی از پیشگیری‌ها محبت مساوی است. بچه‌ها به هم حسود هستند. چرا؟ برای اینکه پدر و مادرها یکی را می‌بوسند یکی را نمی‌بوسند. به یکی محبت ‌می‌کنند به یکی نه. بچه عقده‌ای می‌شود.‌

6- پیشگیری از گسترش اختلاف‌های خانوادگی. قرآن می‌گوید: همین که خوف دارید زن و شوهر با هم درگیر شوند «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما»، فوری بلند شوید، «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35)؛ یک شاهد از فامیل مرد، یک شاهد از فامیل زن بیایند بنشینند با کدخدامنشی حل کنند.

ادامه نوشته