چرا باید به «سبك زندگی» اهمیت داد؟
چرا باید به «سبك زندگی» اهمیت داد؟
يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتاراجتماعى، شيوهى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است.
سبك زندگی بخش حقیقی و اصلی تمدن اسلامی است
ما اگر پيشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوين اسلامى بگيريم - بالاخره
يك مصداق عينى و خارجى براى پيشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اينجور بگوئيم كه هدف ملت ايران و هدف انقلاب اسلامى، ايجاد يك تمدن نوين اسلامى است؛ اين محاسبهى درستى است - اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزارى است؛ يك بخش ديگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش بايد رسيد.
آن بخش ابزارى چيست؟ بخش ابزارى عبارت است از همين ارزشهائى كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح ميكنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بينالمللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ؛ اينها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسيله است. البته ما در اين بخش در كشور پيشرفت خوبى داشتهايم. كارهاى زياد و خوبى شده است؛ هم در زمينهى سياست، هم در زمينهى مسائل علمى، هم در زمينهى مسائل اجتماعى، هم در زمينهى اختراعات - كه شما حالا اينجا نمونهاش را ملاحظه كرديد و اين جوان عزيز براى ما شرح دادند - و از اين قبيل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، علىرغم فشارها و تهديدها و تحريمها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است.
اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل ميدهد؛ كه همان سبك زندگى است كه عرض كرديم. اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلهى خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتارمابادشمن، رفتارما با بيگانه؛اينها آن بخشهاى اصلى تمدن است، كه متن زندگى انسان است.
باید آسیبشناسی كنیم چرا در بخش سبك زندگی پیشرفت نكردیم.
در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيبشناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
بنابراين بايد آسيبشناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نميخواهيم مسئله را تمامشده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح ميكنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعهى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت كردهاند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى» يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا» يعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم بايد دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا» چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگىمان رعايتهاى لازم را نميكنيم؟ چرا صلهى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينهى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفتوآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئلهى كوچكى هم نيست، مسئلهى اساسى است. آپارتماننشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت ميكنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعهى ما چگونه است؟ ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقولهى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟ آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضىها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانهها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانونگريزى - كه يك بيمارى خطرناكى است - در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكمكارى در توليد چقدر وجود دارد؟ توليد كيفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ايدههاى خوب، در حد رؤيا و حرف باقى ميماند؟ كه ديديد اشاره كردند. چرا به ما ميگويند كه ساعات مفيد كار در دستگاههاى ادارى ما كم است؟ هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛ چرا به قدر يك ساعت يا نيم ساعت يا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بين بسيارى از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟ آيا مصرفگرائى افتخار است؟ مصرفگرائى يعنى اينكه ما هرچه گير مىآوريم، صرف امورى كنيم كه جزو ضروريات زندگى ما نيست. چه كنيم كه ريشهى ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنيم كه حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعايت شود؟ چه كنيم كه طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بين ما رواج پيدا نكند؟ چه كنيم كه زن در جامعهى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكىاش را انتخاب كند؟ اينها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعهى ما چيست؟ من اشاره كردم؛ يك تصميمِ زماندار و نياز به زمان و مقطعى را انتخاب كرديم، گرفتيم، بعد زمانش يادمان رفت! مثلاً فرض كنيد به شما بگويند آقا اين شير آب را يك ساعت باز كنيد. بعد شما شير را باز كنى و بروى! ماها رفتيم، غافل شديم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش ميدهند كه آقا جامعهى ما در آيندهى نه چندان دورى، جامعهى پير خواهد شد؛ اين چهرهى جوانى كه امروز جامعهى ايرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ اين بيمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ كرده است؟ تجملگرائى چيست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنيم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اينها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبك زندگى است، و دهها مسئله از اين قبيل وجود دارد؛ كه بعضى از اينهائى كه من گفتم، مهمتر است. اين يك فهرستى است از آن چيزهائى كه متن تمدن را تشكيل ميدهد. قضاوت دربارهى يك تمدن، مبتنى بر اينهاست.
نميشود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالى كه در داخل آن، اين مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزارى است براى اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگى كنند، با امنيت زندگى كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالى انسانىِ مطلوب پيدا كنند.
ط:طراوت و شادابی اجتماعی
"طرح تابستانی ویژه کودکان و نوجوانان تشکیل بوستانهای نماز"
مقوله شادی در متون دینی اسلام مطرح شده است به این معنا که هم قرآن و هم روایات معصومان به اهمیت آن تذکر دادهاند. وقتی در قرآن میخوانیم «فرحین بما آتاهم الله من فضله» (آل عمران /170) و یا «قل بفضلالله و برحمته فبذالک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون» به این نتیجه میرسیم که قرآن به مقوله شادی و نشاط اهمیت فراوانی قایل است. از این نظر مسلمانان مجاز بلکه محقاند از این حالت نهاده شده در سرشتشان بهرهمند شوند.
در این میان همواره عالمان فرهیختهای در همه دورانها بودند و هستند که به انسان به عنوان یک مجموعه نگریستهاند و در ارایه تئوریهای عملی زندگی تمام ابعاد وی را مورد توجه قرار دادهاند. از دید این عالمان انسان مجموعهای از اجزا و احوال و ابعاد است ولی عدم توجه به هر یک از آنها خسارتهای عظیمی برای افراد بشر بلکه برای عموم انسانها به بار میآورد. وقوع بحران های عظیم در جهان معاصر موید این ادعا است.از خیل عظیم این عالمان حضرت امامخمینی(س) است که به حق شیوه معصومان را پیش گرفته و همانند سایر موضوعات در موضوع شادی نیز مشی آن بزرگواران را طی کرد. نکته بسیار جالب اینکه این بزرگان تنها در موارد و مواقع به ظاهر شادی، شادی و نشاط را از خود بروز نمیدادند بلکه حتی در موارد غم و اندوه نیز چنین برخوردی با قضایا داشتهاند. مسلم است که چنین نظراتی از نگرش عرفانی این بزرگان نشأت گرفته است.
اگر نیم نگاهی به زندگی امام خمینی(س) داشته باشیم خواهیم دید که ایشان در تمام مراحل زندگی هیچ وقت از این مقوله غفلت نورزیده است. بودن پایه و مایههای چنین عنصری در زندگی ایشان بود که وی را استوار و پابرجا نگه داشت و در مواقع خطرناکی نه تنها امیدش را از دست نداد بلکه مایه امید و شادی برای دیگران هم شد. وقتی فرزند گرامیشان آیتالله سیدمصطفی خمینی(س) از دنیا رفت فرمود: «این طور قضایا {اشاره به شهادت سید مصطفی خمینی} مهم نیست خیلى، پیش مىآید. براى همه مردم پیش مىآید. و خداوند تبارک و تعالى الطافى دارد ظاهر و الطافِ خفیه. یک الطاف خفیهاى خداى تبارک و تعالى دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتى ناقص هستیم، از این جهت در این طور امورى که پیش مىآید جزع و فزع مىکنیم، صبر نمىکنیم. این براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى.» (صحیفه امام، ج3: صص234- 235) و یا در شهادت رجایی و باهنر فرمود: «اگر رجایی و باهنر نیستند خدا هست». (صحیفه امام، ج15: ص138) این عبارات به ظاهر ساده مشحون از معانی بلند عرفانی هستند که اگر در زندگی فردی وارد شوند آثار بسیار گرانبهایی به جا میگذارند که شادی و نشاط از جمله آنها است.در این میان همانطور که اشاره رفت، یکی از مهمترین ویژگی هایی که در فلسفه و عرفان اسلامی نهفته است توجه به مسئله شادی و نشاط است. نه تنها به شادی ها توجه عمیق شده، بلکه توجه و سفارش های ویژهای در مورد کامل کردن شادیها هست که دیگر از شادی های سطحی فراتر میرود و شادی هایی را تجربه میکند که خیلی عمیق تر است. در همین زمینه در تاریخ است که امام حسین(ع) در سفرش به کربلا با دوستان بذله گویی میکردند، سفری که پر از مشقت بود. اگر از مشقت بار بودن سفر سخن میفرمودند، سفر سختتر بر آنها میگذشت. اما چه چیزی در درون اینها درخشیده است که در آن شرایط هم لبخند از آنها دور نمیشود. این لبخند درونی و اتصال درونی که در عارفان بسیار به ان تأکید نموده اند، از محوریترین پایه های شادی اجتماعی است که باید فرهنگ سازان یک جامعه به خصوص جامعه اسلامی این سؤال را مطرح کنند که تا چه اندازه میتوان لبخند و شادی درونی را در جامعه ارتقا بخشید؟ تا چه اندازه برنامه ریزی کشور در حوزههای مختلف سینما، تئاتر، ادبیات، داستان نویسی، تعاملهای اجتماعی و ارتباطات اجتماعی و... این نشاط و شعف درونی را که مورد اشاره حضرت امام(س) نیز بوده است مورد توجه قرار میدهد و چه اندازه ترغیب میکند؟حضرت امام خمینی(س) همواره در آثار خود به روشنی از نشاط روحی و تازگی روان صحبت می کنند و نفس فاقد نشاط را در انجام عبادات ناکام می شمارد. ایشان می فرمایند:"پس، وقتى را که براى عبادت انتخاب مىکند وقتى باشد که نفس را به عبادت اقبال است و داراى نشاط و تازگى است و خستگى و فتور ندارد، زیرا که اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگى وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدى به آن مترتّب شود که از جمله آنها آن است که انسان از عبادت منضجر شود و تکلّف و تعسّف آن زیاد گردد و کم کم باعث تنفّر طباع نفوس شود. و این علاوه بر آن که ممکن است انسان را بکلّى ازذکرحق منصرف کندوروح راازمقام عبودیّت که منشأ همه سعادات است برنجاند.»(امام خمینی،آداب الصلاه:ص 23)
این نگرش حضرت امام(س)، تقرب جستن به خداوند و اتصال به ملکوت از طریق عبادت با روحیه شاد و روانی آسوده در اصل بکارگیری و جاری ساختن نشاط در سرتاسر زندگی و احوال درونی انسان است. به بیان دیگر از منظر حضرت امام، فراهم سازی موقعیت های خوشایند در درون است که انسان را برای پیوستن صادقانه با ملکوت یاری می رساند.به هرحال امروزه شادی و نشاط پیشتر از هر زمان دیگر ضرورت دارد وآنچه مسلم می نماید این است که اگر جامعه ای می خواهد توسعه و پیشرفت کرده و به مقصد نهایی خود برسد، لازمه آن داشتن جامعه ای با نشاط و شاداب است و زمانی می توان به کمال نشاط اجتماعی رسید که تمامی آحاد مردم با نشاط و شاداب باشند. با جامعه شاداب و با نشاط می توان به اهداف مهم در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... دست یافت و تصمیم گیران جامعه همواره می توانند از آن به عنوان یک فرصت بهینه استفاده نمایند.همچنین در پایان باید به این نکته نیز اشاره داشت که با شادی زندگی معنا مییابد و عواطف منفی مانند ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی بیاثر میشود. انسان در پرتو شادی میتواند خویش را بسازد و قلههای سلوک را بپیماید و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینههای مختلف، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایفا نماید.