خوش خلقي
خوش خلقي
نویسنده : مصطفي همداني
كلمات كليدي : خوش خلقي، خوش خويي، حسن خلق، نيكويي خلق، مكارم اخلاق، محاسن اخلاق
|
خُلق عبارت است از ملکهای راسخ در نفس (چه خوب و چه بد) که در مقابل عمل قرار دارد[1] و حُسن در لغت یعنی زیبایی[2] بنابراین، حُسن خلق در لغت یعنی ملکات اخلاقی زیبا و در اصطلاح دارای تعاریفی مختلف است و عمدتاً در سه تعریف قابل ارائه است: 1. نرمخوئى و خوشسخنى و گشادهروئى که مرحوم نراقي، معتقد است مراد از حُسن خلق در روايات، به همين معنى است.[3] 2. اعتدال در قوای عقلی و غضبی و شهوی که درون فرد را از انوار افاضات علوم و معارف الهی، درخشان و اعضای او را به طاعات و وظایف مشغول میکند و این حالت درونی با علاماتی چون معاشرت نیکو با مردم و بروز صفاتی مثل خوشبرخوردی، محبت، راستی و ... شناخته میشود. بنابراین، حُسن خلق تابع استقامت تمام اعضای ظاهری و باطنی و زیبایی صورت درونی انسانی در اثر این تناسب اخلاقی است[4] و همانطور كه حسن ظاهري با زيبايي و تناسب همهي اعضا محقق ميشود، حسن خلق كه زيبايي باطني است نيز با زيبايي همهي صفات و اخلاق محقق ميشود.[5] 3. فرد همتی جز خدا نداشته باشد و جلوهی الهی را مشاهده کند و دیگر جفای خلق را به آن انگیزه تحمل نماید.[6] به دنظر میرسد سه تعریف فوق، همگی قابل انطباق بر روایات هستند و بلکه مراتب حسن خلق میباشند. توضیح اینکه تعریف اول را باید «خوشرویی» نامید که در مدخلی به همین قلم تدوین شده است. (¬ «خوشرويي») و همانطور که مرحوم نراقی فرمودند تعداد قابل توجهی از مصادیق حُسن خلق که در این مقاله ذکر شده است نیز ناظر به این معنی است. معنی دوم نیز قابل انطباق بر برخی مصادیق حُسن خلق است که در ادامه ذکر خواهند شد. معنی سوم نیز مورد توجه اشاراتی لطیف از قرآن و روایات است؛ همانطور که برخی بزرگان معتقدند حُسن خلقي كه سبب برتري پيامبر اكرم بر ساير انبيا شد[7]، خصوص خوشرویی نیست بلکه تخلق به اخلاق الهی و صفات عالی او در همه شئون زندگی با همه خلق است[8] كه آن حضرت بهرهي فراوانتري از آن داشتهاند.
مفاهیم مرتبط این مفاهیم، واژههایی هستند که در قرآن کریم، روایات شریف یا منابع اخلاق اسلامی به گونهای هممعنی با خوشخلقی یا جزء لازم خوش خلقی یا از مصادیق برتر حسن خلق و یا نقطهی مقابل آن هستند: 1. معاشرت نیک: («آداب معاشرت») 2. فتوت و مروت: گاهی در روایات، خوشخلقی را یکی از مولفههای مروت ذکر فرمودهاند و در روایات بسیار دیگر، مولفههای مروت را هم از مولفههای خوش خلقی بیان نمودهاند. بنابراین این دو با هم ارتباطی وثیق دارند. (¬ «فتوت و مروت») 3. سوءخلق: که ضد خوش خلقی است. (¬ «سوء خلق») 4. مکارم اخلاق: که طبق روایات، عبارت است از طیفی از اخلاق متعالی که مورد عنایت ویژهی اولیای دین قرار گرفته اند؛ یا به این جهت که ریشه برای همهی اخلاق دیگر هستند و یا دارای برجستگی خاصی در کمالیابی انسان هستند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: ای علی، سه چیز است که از مکارم اخلاق در دنیا و آخرت است: با کسی که از تو بریده بپیوندی، به کسی که تو را محروم کند عطا کنی، کسی که به تو بدی کرده را ببخشی.[9] در روایت دیگری این صفات را بهترین اخلاق در دنیا و آخرت نامیدهاند.[10] امام صادق عليهالسلام فرمود: مکارم اخلاق از مختصات سرشتی انبیای الهی است که اگر آنها را در خود یافتید خدا را شکر کنید وگرنه آنها را از خدا خواسته و برای به دست آوردن آنها تلاش کنید و آن ها ده صفتاند: یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، حسن خلق، سخاوت، مروت، غیرت، شجاعت.[11] در روایت دیگری، صدق و ادای امانت را هم افزودند. [12] 5. خلق عظیم: که خدای متعال، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خود را به آن میستاید[13]و همان مکارم تکمیل شده است که طبق روایت فوق در انبیا همگی مسجّل بوده است و در پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به کمال رسید؛ همانطور که فرمودند: من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را به کمال بسانم.[14]
اهمیّت حسن خلق در قرآن کریم و روایات شریف قرآن كريم، پيامبر اكرم را با اخلاق عظيم كه بسيار زيبا است ميستايد[15] و خداي متعال، علت برتري ايشان بر ساير انبيا را حسن خلق ميداند.[16] در روایات نبوی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم صاحب خُلق حَسَن، برترین موزون در میزان[17] و همتای روزه دار شبزندهدار دانسته شده است[18] و آن حضرت فرمود: حسن خلق زمامي از رحمت خدا براي صاحب آن است كه يك سر زمام به دست فرشتهاي است كه آن را به سوي خير ميكشاند[19] و فرمود: حسن خلق، نیمی از دین است[20] و كاملترين شما در ايمان، خوشخوترين شما است.[21] اگر خوش خلقی تجسم مییافت، زیباترین مخلوق بود[22] و بیشترین چیزی که امت من را به بهشت میبرد، تقوی و حسن خلق است.[23] همچنین آن حضرت به حسن خلق خانوادگی اهمیت فراوان داده و میفرمود: بهترین شما خوش خوترین شما با همسرانشان است.[24] امام علی عليهالسلام فرمود: خداوند اخلاق نیکو را وسیله اتصالی بین خود و بندگانش قرار داده است پس لازم است بر هر یک از شما که به خلقی از اخلاق نیکو چنگ زند[25] و فرمود: عنوان (تیتر و معرّف) نامهی عمل مومن، حسن خلق اوست.[26] امام باقر عليهالسلام فرمود: همین اخلاق نیکویی که بین مردم است، زینت برای اسلام یک انسان است.[27] امام صادقعليهالسلام فرمودند: هر یک از شما که دوست دارد از اصحاب حضرت مهدی باشد! یکی از صفاتی که حضرت معین فرموده حسن خلق است.[28]
آثار حُسن خلق 1. گرایش به اسلام و دین حق: روایت است که حضرت رسول اکرم، برخی اسیرانی که مستحق مرگ بودند را به علت داشتن پنج صفت زیبا که یکی از آنها حسن خلق بوده است نکشتند و وقتی آن فرد به اهمیت این صفت نزد رسول خدا پی برد، مسلمان شده و مسلمانی زیبایی هم داشت تا به شهادت رسید.[29] 2. رسيدن به درجات والاي ايمان؛ همانطور كه به سبب بزرگى شرافت اين صفت فاضله رسول خدا به آخرين درجه آن دست يافت و به اوج و نهايت آن رسيد[30] و فرمود: شبيهترين شما به من خوشخوترين شما است.[31] 3. جبران کمبودهای عبادی: امام صادق عليهالسلام فرمود: گاهی هست که بنده در مراتب عبادت دارای کمبودی است اما خداوند با خوشخلقی، بنده را به درجهی شبزندهدار روزهدار میرساند.[32] 4. ازدیاد رزق؛[33] 5. آبادسازی شهرها؛[34]نکته: اثر ازدیاد رزق و آبادی شهرها به ایمان افراد ربطی ندراد و حتی اگر افراد فاسق هم باشند این نتیجه بر حسن خلق آنان مترتب است.[35] 6. جلب دوستی[36] و تقویت دوستی موجود.[37] 7. ايجاد لطافت در گفتار.[38] 8. دعوت کننده دیگران به دین.[39] 9. همتایی با مجاهدت شبانهروزی؛ امام صادق عليهالسلام فرمود: خداوند برای حسن خلق بنده ثواب و اجر مجاهدی را عطا میکند که همواره از بامداد تا شامگاه در راه خدا مجاهده کند.[40] 10. جلب همه خوبی ها در دنیا و آخرت: همانطور که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: حسن خلق، خیر دنیا و آخرت را برای فرد جمع میکند[41] بلکه روایت است که خداوند هیچ خیری در دنیا و آخرت به کسی نمیدهد مگر با حسن خلق و حسن نیت.[42] 11. نجات از هولهای صراط: پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در خوابی که آن را عجیب توصیف کردند- فرمود: فردی از امتم را دیدم که بر روی صراط چون کسی که تندبادی به او بخورد بر خود میلرزد و ناگهان خوشخلقی او، به یاری او آمد و او را نجات داد.[43] 12. تضمین قطعی بهشتی شدن: پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: صاحب حسن خلق، قطعا در بهشت است.[44] چگونه در بهشت نباشد که روایت است خوشخلقی ریشهی هر نیکی است.[45] 13. ایجاد اعتبار اجتماعی: حسن خلق جایگزین انتسابات قومی و خانوادگی شریف میشود و به افراد، اعتبار اجتماعی میبخشد.[46] 14. جلب محبت و دوستی.[47] که هم محبت الهی و هم محبت مردم را شامل میشود. 15. تطهیر از همهی گناهان: در روایت است خوشخویی با خانواده و مردم اگر با سه صفت دیگر یعنی «وفا به وعدههای با خدا، راستگویی و حیا از زشتیهای نزد خدا و مردم» همراه شود، همهی گناهان فرد حتی اگر سراپای او را گرفته باشد فرو میریزد.[48] پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: خوشخویی گناهان را چون آب که نمک را ذوب میکند از بین میبرد.[49] زیرا این صفت، ریشهها و بنیانهای گناه و آلودگی را برمیاندازد. 16. تکمیل کنندهی ایمان: در روایت است که حسن خلق اگر با صدق و ادای امانت و حیا، همراه شود، ایمان فرد را تکمیل میکند.[50] توضیح: اثر تکمیلکنندگی ایمان و نیز تطهیر از گناهان در دو مورد فوق، در یک روایت بسیار عجیب نبوی که ایمان را به درختی تشبیه نموده و حُسن خلق را برگهای آن درخت معرفی فرمودهاند[51] به خوبی قابل تحلیل است؛ زیرا سنتز مواد غذایی و دفع سموم از درخت توسط برگها صورت میگیرد و همینطور حسن خلق، ایمان را با طراوت کرده و گناهان را از آن دور میکند. 17. لذت و انبساط روانی در فرد: پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: هر کس اخلاقش بد باشد، خود را شکنجه می دهد.[52] امام صادق عليهالسلام فرمود: هیچ زندگیای گواراتر از حسن خلق نیست.[53] 18. اصلاح نظام خانواده: پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: هرگاه خداوند اراده کند خیر و خوبی به خانواده ای برساند، حسن خلق و رفق را نصیب آنان می کند.[54] 19. دور کردن روح کبر و غرور [55] 20. مستحكم شدن پيوند اجتماعى مسلمانان.[56] همچنين هر كس در روایات حسن خلق بينديشد و به وجدان خويش و به تجربه مراجعه كند، و احوال مردم خوشخو را مورد مطالعه قرار دهد، در مىيابد كه هر خوش خلقى نزد خدا و خلق محبوب است و پيوسته مورد رحمت و فيوضات الهى است و چون مردم از او منتفع مىشوند و خيرش به آنها مىرسد مرجع ايشان است و مقاصد و خواستههاى آنان از او برآورده مىشود. از اين رو خداى سبحان هيچ پيغمبرى را مبعوث نکرد مگر اينكه اين فضيلت در او تامّ و كامل بود.[57]
مصداق شناسی حُسن خلق از آنجا که این فضیلت اخلاقی دارای مفهوم بسیار گستردهای است تا حدی که مورد سوء برداشت نیز قرار میگیرد، منابع اسلامی با بیان مصادیق حسن خلق، سعی در ارائهی درک بهتری از مفهوم و تعریف حسن خلق و نیز عملیاتی نمودن تعریف مفهومی جهت سهولت به دست آوردن این صفت والا نمودهاند. این مصادیق عبارتند از: 1. تبسم بر لب در حین گفتگو با مومنین.[58] 2. شوخی و مزاح.[59] 3. عطا و بخشش: امام صادق عليهالسلام فرمود: اگر با هر کس معاشرت کردی دست بالا داشته باش. زیرا حسن خلق، ضعف عبادت را جبران و مومن را به درجهی شبزندهدار روزهدار میرساند.[60] این حدیث میرساند كرم نیز نوعی حسن خلق است.[61] که دست بالا یعنی نفع رساننده (هر نفعی)[62] و این سودرسانی در مورد خانواده در اولویت است. زیرا قانون در انفاق مالی و هر خیر رسانی این است که از خانواده و افرادی که تحت تکفل و چشم به دست سرپرست خود هستند شروع شود.[63] و امام علی عليهالسلام یکی از محورهای حسن خلق را توسعه دادن بر امکانات خانواده [در حد متعارف و دور از اسراف] معرفی نمودند.[64] 4. تواضع، بشاشت و خوشکلامی: یکی از اصحاب امام صادق عليهالسلام از ایشان دربارهی اندازهی حُسن خلق سوال میکند و ایشان میفرمایند: این است که با رفتاری متواضعانه و ملایم و گفتاری نیکو و دلپسند و چهرهای گشاده با او برخورد کنی.[65] 5. سلام كردن و بذل هر تحيتي: زيرا امام علی عليهالسلام فرمود: بذل تحیت، از محاسن اخلاق است.[66] 6. انعطاف و الفت گرفتن با ديگران: پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در شرح صفات خوشخويان فرمود: آنان كه نرم و الفت گيرنده و مورد الفت ديگران هستند.[67] 7. رفتاری که دوست داریم با ما صورت گیرد: همانطور که از امام رضا عليهالسلام دربارهی حسن خلق سوال شد فرمود: طوری با مردم رفتار کنی که دوست داری با تو آنگونه رفتار کنند.[68] که این ملاک از بهترین ملاک های قابل تطبیق بر حالات مختلف و در هر زمان و مکان توسط انسان اخلاق جو است. 8. خوشرویی، خوبی کردن و منع آزار خود از دیگران: بزرگان اخلاق دربارهي معني حسن خلق گفتهاند که داراي سه محور است: خوشرويي، بازداشتن آزار از ديگران، رسانيدن خوبي به ديگران.[69] 9. کلام زیبا. 10. رفق و مدارا. 11. تعاون با مومنین. 12. بدزبانی نکردن. 13. صبر بر اذیت:[70]
علائم حسن خلق بزرگان ما آیات قرآنی زیر را مبیّن علامات حُسن خلق دانسته و افزودهاند اگر همهی این صفات در کسی وجود داشته باشد، آن شخص دارای حسن خلق است و اگر هیچیک از این صفات در شخصی نباشد، او دارای سوء خلق است و اگر برخی از صفات خوب یا بد را دارا باشد، دارای همان مرتبه از حسن خلق یا سوء خلق است: 1. المؤمنون : آیات 1 - 10 2. الأنفال : آیات 2 - 4 3. الفرقان : 63 – 75
برخی از علمای اخلاق، علامات حسن خلق را ذکر کردهاند[71] که به شکل جدول زیر قابل ارائه است:
راههای به دست آوردن حسن خلق بر اساس قواعد تربیت اسلامی، اولین قدم برای کسب فضایل، توبه و سپس دفع رذایل اخلاقی مهم به ویژه گناهان رفتاری در حد توان است که البته به هر درجه این مراتب طی شود به همان میزان امکان بروز حُسن خُلق از فرد مهیا میشود و بلکه بسیاری از این مراتب، خود حسن خلق هستند. اما به طور خاص چند سبب برای دستیابی به این صفت والا وجود دارد: 1. تلقین ارزش حسن خُلق به نفس: زیرا نيرومندترين انگيزه بر كسب و مواظبت حسن خُلق در اين است كه متذكّر شرافت و ستودگى آن در نزد عقل و شرع باشد.[72] 2. محبت الهی: مهمترین سبب خوشخویی، تلاش برای دستیابی به محبت الهی است که میتواند خوشخلقی را به طور نهادینه و به تبعیت از خلق خوش محمدی در انسان اخلاقجو نهادینه کند؛ همانطور که امام صادق عليهالسلام فرمودند: خداوند پیامبرش را بر اساس محبت خود تأدیب نمود و بعد به او فرمود: قطعاً این اخلاق تو اخلاقی بس عظیم است.[73] پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: اخلاق از عطایای الهی است و هرگاه خداوند بندهای را دوست داشته باشد، به او خُلقی نیکو عطا میکند و هرگاه او را دشمن بدارد، به او خُلقی زشت میدهد.[74] 3. حیا: زیرا روایت است که خوشخلقی و خوشرویی از آثار حیا هستند.[75] 4. رأفت قلبی: که ضد قسوت است، فرد را به حسن خلق دعوت میکند.[76] 5. تکرار اخلاق زیبا: تا کم کم ملکه گردند.[77] زیرا اخلاق نيكو را مىتوان با عادت و تمرين به دست آورد و تمرين و رياضت هم جز اين نيست كه در آغاز كارهايى را از روى زحمت انجام دهد تا سرانجام عادى و طبيعى گردد مانند هر کار و شغل دیگر که ممارست میخواهد. [78] 6. معاشرت با اهل اخلاق زیبا: با اهل دانش، خير، صلاح، ديانت و عفاف همنشينى كند تا بر زىّ آنها درآيد و به اخلاق آنان متخلّق شود، و از اهل شر و فساد كه مايل به دنيا و لذّات دنيايند، دورى كند، تا اينكه طبعش به رفتار آنها علاقه و ميل پيدا نكند و به هلاكت افتد.[79] 7. دعای متضرعانه: از صمیم قلب و با حالت نیاز؛ همانطور که امام صادق عليهالسلام فرمود: برای دست یافتن به اخلاق زیبا به درگاه الهی تضرع کنید.[80] 8. توجه به سلامت جسم: زیرا غلبهی اخلاط ناسالم بر بدن (طبق مبانی طب سنتی – روایی) و نیز استرس و اضطراب و ناراحتی عصبی، زمینهی بدخلقی را ایجاد و فرد را از اخلاق نیک محروم میکنند. در روایات نیز به این مساله توجه شده است همانطور که حضرت رسول فرمودند: کشمش بخورید که اعصاب را محکم نموده، اندوه را از بین برده و خلق را نیکو میکند.[81] نکته: یافتن صفت حسن خلق با دوام یافتن اخلاق حسنه است نه تکرار و صدور موقت آنها[82]
همراهی سخاوت و حسن خلق از نکات مهم که باید مورد توجه قرار گیرد، همراهی سخاوت با حسن خلق است و آثار بسیار عجیبی که ترکیب این دو صفت در کنار هم در روح و سرنوشت انسان ایجاد میکنند و تنها به روایات این مساله اشاره میشود: 1. خدای متعال در حدیث قدسی فرمود: دین اسلام را جز سخاوت و حُسن خُلق اصلاح نمیکند.[83] 2. در دو روایت جداگانه نبوی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اين دو صفت به عنوان بزرگترین اخلاق خدای متعال معرفی شدهاند و فرمود: اساساً ولی خدا جز بر سخاوت و حُسن خُلق سرشته نشده است.[84] 3. رسول خدا فرمود: امکان ندارد سوء خُلق و بُخل هر دو با هم در مسلمانی جمع شوند.[85] 4. در تفسیر «خُلق عظیم» از امام صادق علی عليهالسلام روایت است که سخاوت و حُسن خُلق است.[86] 5. امام کاظم عليهالسلام فرمود: سخاوتمندی که حُسن خُلق نیز داشته باشد، در پناه خدای متعال است.[87]
[1] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ دوم، 1404 ق، ج 8، ص 166. [2] . فیومی/2/136 [3] . نراقی، ملامحمدمهدی،؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمهی سيدجلال الدين مجتبوی، تهران، انتشارات حكمت،چاپ چهارم، 1377، ج 1، ص 373. [4] . مازندرانى، ملا صالح؛ شرح الكافي، تهران، المكتبة الإسلامية، اول، 1382 ه ق، ج 8، ص 287. [5] . صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم؛ شرح أصول الكافي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1383ش، ج 1، ص 419. [6] . ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى و عطايى، محمد رضا؛ مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبيه الخواطر، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ اول، 1369ش، ص 174. [7] . ديلمى، شيخ حسن؛ إرشادالقلوب إلى الصواب، قم، شريف رضىچاپ اول، 1412 ق، ج 1، ص 205. [8] . سعادتپرور، علي؛ سرالاسراء في شرح حديث المعراج، قم، انتشارات تشيع، 1374، چاپ اول، ج 2، ص 258. [9] . حرانى،ابن شعبه حسن بن على؛ تحف العقول عن آل الرسول صلىاللهعليهوآله، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1363 هش، ص 7. [10] . كوفى اهوازى، حسين بن سعيد؛ الزهد، قم، المطبعة العلمية، چاپ: دوم، 1402ق، ص 15. [11] . ديلمى، حسن بن محمد؛ أعلام الدين في صفات المؤمنين، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، 1408ق، ص 118. [12] . كلينى، ابو جعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپچهارم، 1407 هق، ج 2، ص 56. [13] . قلم: 4. [14] . مجلسى محمد باقر؛ بحار الأنوار، مؤسسة الطبع و النشر، بيروت، اول، 1410 ق، ج 67، ص 373. [15] . قلم: 4. [16] . ديلمي؛ ارشاد القلوب، پيشين، ج1، ص 205. [17] . حِميَرى قمى، عبدالله بن جعفر؛ قرب الإسناد، يك جلد، انتشارات كتابخانه نينوى، تهران، بیتا، 143 [18] . حرانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هجرى قمرى، ص 45. [19] . بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین؛ شعب الایمان، بیروت، دارالفکر، چ اول، 1424ق، ج 6، ص 2736. [20] . صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ الخصال، جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، 1362ش، ج 1، ص 30. [21] . بیهقی؛ پيشين، ج 6، ص 2718. [22] . مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار، مؤسسة الطبع و النشر، بيروت، اول، 1410 ق، ج 68، ص 394. [23] . كلينى، ابو جعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپچهارم، 1407 هق، ج 2، ص 100. [24] . طوسى، محمد بن الحسن؛ الأمالي، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص 392. [25] . حلوانى، حسين بن محمد بن حسن بن نصر؛ نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، مدرسة الإمام المهدي عجلاللهتعالىفرجهالشريف، قم، چاپ اول، 1408 ق، ص 52. [26] . حراني؛ پيشين، ص 200. [27] . طبرسى، ابوالفضل على بن حسن؛ مشكاة الأنوار، كتابخانه حيدريه نجف اشرف، 1385 هجرى قمرى، ص 240. [28] . نعماني، ابن أبي زينب محمد بن ابراهيم؛ الغيبة، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1397ق، ص 200. [29] . صدوق، محمد بن على بنبابويه؛ الأمالي، انتشارات اعلمى، بيروت، چاپ پنجم، 1362ش، ص 271. [30] . نراقي؛ علم اخلاق اسلامى؛ پيشين، ج 1، ص 378. [31] . صدوق، محمد بن على بنبابويه؛ عيون أخبار الرضا عليهالسلام، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص 50. [32] . كليني؛ پيشين، ج 2، ص 102. [33] . حراني؛ پيشين، ص 373. [34] . حراني؛ پيشين، ص 395. [35] . ديلمى، حسن بن محمد؛ أعلام الدين، پیشین، ص 294. [36] . حراني؛ پيشين، ص 356. [37] . حراني؛ پيشين، ص 45. [38] . آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 255. [39] . كليني، ج 7، ص 77. [40] . كليني، ج 2، ص 101. [41] . صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ الخصال؛ پيشين، ج 1، ص 42. [42] . آمدى؛ پيشين، ص 92. [43] . صدوق، محمد بن على بنبابويه؛ فضائل الأشهر الثلاثة، كتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1396ق، ص 112 و 113. [44] . صدوق، محمد بن على بنبابويه؛ عيون أخبار الرضا عليهالسلام، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص 31. [45] . آمدى؛ پيشين، ص 254. [46] . آمدى؛ پيشين، ص 255. [47] . آمدى؛ پيشين، ص 244. [48] . مفيد، محمد بن محمد؛ الأمالي، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ص 166 و 167 [49] . شعيري، محمد بن محمد؛ جامع الأخبار، انتشارات حيدرية، نجف اشرف، چاپ اول، بى تا، ص 107. [50] . كليني ؛ پيشين، ج 2، ص 99 و 100. [51] . صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ علل الشرائع، كتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش، ج 1، ص 249. [52] . حراني؛ پيشين، ص 58. [53] . كليني حراني؛ پيشين، ص 373. ج 8، ص 244. [54] . مجلسي؛ بحار الأنوار، پيشين، ج68، 394. [55] . مهدوى كنى، محمدرضا؛ نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1376، ص 538. [56] . صدوق، محمّد بن على بن بابويه؛ معاني الأخبار، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، 1403ق، ص 317. [57] . نراقى ملا احمد، معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377، ص 254. [58] . ورام ؛ پيشين، ص 75. [59] . كليني؛ پيشين، ج 2، ص 663. [60] . كليني؛ پيشين، ج 2، ص 102. [61] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آلالرسول، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ دوم، 1404 ق، ج 8، ص 173. [62] . فيض كاشانى، ملامحسن، الوافي، كتابخانه امام أمير المؤمنين علىعليهالسلام، اصفهان، چاپ اول، 1406 ق، ج 4، ص 423. [63] . بیهقی؛ پيشين، ج 3، ص 1235. [64] . مجلسی؛ بحارالانوار، پیشین، ج 68ريال ص 394. [65] . كليني؛ پيشين، ج 2، ص 103. [66] . آمدي؛ پيشين، ص 435. [67] . بيهقي؛ پيشين، ج 6، ص 2719. [68] . ديلمي؛ ارشاد القلوب، پيشين، ج 1، ص 134 و 135. [69] . بیهقی؛ پيشين، ج 6، ص 2746. [70] . بخارى ابی عبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دار الكتاب العربی - بيروت، 1431 هجری قمری، ص 1236 - 1239. [71] . ورام ؛ پيشين، ص 193. [72] . نراقي؛ علماخلاقاسلامى ؛ پيشين، ج 2، ص 375. [73] . زراد [... ودیگران]، الأصول الستة عشر، مؤسسة دار الحديث الثقافية، قم، چاپ اول، 1381ش، ص 172. [74] . مفيد، محمد بن محمد؛ الإختصاص، الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ص 225. [75] . صدوق محمّد بن على بن بابويه؛ علل الشرائع، كتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش، ج 1، ص 113. [76] . مازندراني ؛ پيشين، ج 1، ص 291. [77] . ورام؛ پیشین، ص 181. [78] . ورام؛ پيشين، ص 185. [79] . همان. [80] . مفيد، محمد بن محمد؛ الأمالي، پیشین، ص 192. [81] . صدوق؛ الخصال، پیشین، ج 2، ص 344. [82] . ورام ؛ پيشين، ج1، ص 91. [83] . حراني؛ پيشين، ص 45. [84] . ابن اشعث، محمد بن محمد؛ الجعفريات (الأشعثيات)، مكتبة النينوى الحديثة، تهران، چاپ اول، بى تا، ص 151. [85] . صدوق؛ الخصال، پیشین، ج 1، ص 75. [86] . طوسى، محمد بن الحسن؛ الأمالي، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص 302. [87] . حراني؛ پيشين، ص 412. |
||||||||||||||||||||||||||||||||