فحش
v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}
Normal
0
false
false
false
false
EN-US
X-NONE
FA
: فحش
الجنه حرام على كل فاحش
ان يدخلها(417).
ورود به بهشت بر هر دشنام
دهنده اى حرام است .
پيامبر اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم )
مقدمه
ناسزا گفتن و دشنام دادن
از رفتارهاى بسيار زشت و زننده اى است كه آدميان كم و بيش به آن مبتلايند. اين
بيمارى ، مايه نابودى پيوندهاى عاطفى انسان شده ، دشمنى و كينه را پديد مى آورد.
اين فصل به بيان و توضيح
ابعاد گوناگون ناسزا و دشنام پرداخته تا راه هاى درمان مناسب را براى ريشه كن كردن
آن ارائه كند. موضوع هاى مورد بحث در اين فصل عبارتند از:
1 -تعريف فحش
2 - اقسام فحش
3 - نكوهش فحش از ديد شرع و
عقل
4 - ريشه هاى درونى فحش
5 - پيامدهاى زشت فحش
6 - راه هاى درمان فحش .
(1): تعريف فحش
فحش ، بذاء، سلاطه ، تفحش
و سب ، كلماتى گوناگون با معانى بسيار نزديك به هم ، بلكه مترادف و هم معنايند.
فحش در لغت به معناى افزايش بدى از حد مجاز است ؛ يعنى وقتى بدى از حد خود فراتر
رود، شخص به ناسزاگويى روى مى آورد. ((تفحش )) به معناى بيهوده گفتن يا
هرزه گويى ، ((سب )) به معناى گفتار زشت يا
دشنام ، ((بذاء)) به معناى بد زبانى و ((سلاطه )) نيز به معناى زبان درازى است .
دانشمندان اخلاق ، به كار
بردن سخنان زشت براى اشخاص را فحش و ناسزا مى گويند.
(2): اقسام فحش
فحش را از جهت انگيزه
گوينده به دو قسم مى توان تقسيم كرد:
1 - فحش با انگيزه آزار (قصد جدى
)
گاه ناسزا براى رنجاندن و
آزردن خاطر ديگرى گفته مى شود. دشنام دهنده در اين حالت با جديت ناسزا گفته ، حرمت
شكنى مى كند.
2 - فحش با انگيزه شوخى
هرزه گويى و فحش چه بسا
براى شوخى باشد. ناسزا گويى در چنين حالى ، بدون انگيزه رنجاندن است .
گاهى هم اين صفت ناپسند،
عادت شده ، بدون انگيزه خاصى انجام مى گيرد. فرد بيمار در اين حال براى رساندن
مقاصد معمول خويش ، سخنان زشت را به مى گيرد. فحش از جهت زشتى كلمات به كار رفته
نيز به مرتبه هاى گوناگون تقسيم مى شود. برخى بسيار زشت است و برخى زشتى كم ترى
دارد.
البته ميزان زشتى و
ناپسندى سخنان فرد نزد اقوام و ملت هاى گوناگون مختلف است به اين معنا كه گاه سخنى
در شهرى بسيار ناپسند شمرده مى شود و در شهر يا كشور ديگر به آن اندازه ناپسند
نيست .
(3): نكوهش فحش از ديد شرع
فحش و ناسزا در سخنان
بسيارى از پيشوايان معصوم (عليه السلام ) به شدت نكوهش شده است تا آن جا كه فرموده
اند:
در اسلام فحش نيست و
مسلمان ناسزا نمى گويد.
رسول اكرم (صلى الله عليه
و آله و سلم ) مى فرمايد:
الفحش و التفحش ليسا من
الاسلام فى شى ء(418).
ناسزا گفتن و هرزه گويى
در هيچ موردى از اسلام نيست .
حضرت صادق (عليه السلام )
نيز به برخى از ياران خود فرمود كه فحش دادن ، كردار ما نيست و پيروان خود را به
آن فرا نمى خوانيم . سماعه كه از ياران امام صادق (عليه السلام ) است ، مى گويد:
دخلت على ابى عبدالله
(عليه السلام ) فقال لى مبتدئا يا سماعه ما هذا الذى كان بينك و بين جمالك ؟ اياك
ان تكون فحاشا او سخابا او لعانا فقلت : والله لقد كان ذلك انه ظلمنى . فقال ان
كان ظلمك لقد اربيت عليه ان هذا ليس من فعالى و لا امر به شيعتى ، استغفر ربك و لا
تعد قلت استغفرالله و لااعود(419).
بر امام صادق (عليه
السلام ) وارد شدم . در ابتدا فرمود: به من بگو كه قضيه بين تو با شتربانت [=
ساربانت ] چه بوده است ؟ (سپس فرمود) بپرهيز از اين كه زشتگو و بدزبان يا فريادزن يا
لعنت كننده باشى . من گفتم به خدا سوگند! او به من ستم كرده (من بى جهت به او
ناسزا نگفته ام .) حضرت فرمود: اگر او به تو ظلم كرده ، همانا تو بر او پيشى گرفتى
[= به سبب ناسزا گفتن ، تو هم ستم كردى ]. همانا اين فحش از رفتار من نيست و پيروان
خود را نيز به آن امر نمى كنم . از پروردگارت آمرزش بطلب و (به سوى بدى ) باز
نگرد.سماعه گفت : من از پروردگار آمرزش مى طلبم و هرگز باز نخواهم گشت .
پيامبر اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
الجنه حرام على كل فاحش
ان يدخلها(420).
ورود در بهشت بر هر زشت
گويى حرام است .
اياكم و الفحش فان الله
لا يحب الفحش و التفحش (421). اياكم و الفحش فان الله لايحب الفاحش المتفحش (422).
از ناسزاگويى بپرهيزيد.
همانا خداوند فحش و هرزه گويى را دوست نمى دارد. از فحش بپرهيزيد؛ چرا كه خداوند
ناسزاگو و هرزه گو را دوست ندارد.
از حضرت باقر (عليه
السلام ) روايت شده است :
ان الله يبغض الفاحش
المتفحش (423).
همانا خداوند فحش دهنده
هرزه گو را دشمن مى دارد.
ان الله يبغض الفاحش
البذى (424).
به درستى كه خداوند فحش
دهنده بد زبان را دشمن مى دارد.
در وصيت هاى رسول اكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم ) به حضرت على (عليه السلام ) آمده است :
يا على شر الناس من اكرمه
الناس اتقاء فحشه (425).
اى على !بدترين شخص كسى
است كه مردم از زبان بد او ترسيده ، از روى ترس او را گرامى بدارند.
از امام محمد باقر (عليه
السلام ) نقل شده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به همسرش فرمود:
يا عائشه ان الفحش لو كان
ممثلا لكان مثال سوء(426).
اى عايشه ! اگر فحش در
اين عالم شكل مى گرفت (و تو آن را مى ديدى )، به شكل زشت و بدى تبديل مى شد.
از انديشه و درنگ در اين
روايت ها، اين نتيجه به دست مى آيد كه فحش از ديد شرع ، رفتارى بسيار ناپسند، بلكه
ممنوع است . تعبيرهايى چون نبودن در اسلام ، وارد نشدن در بهشت ، دوست نداشتن خدا،
دشمنى خدا، همه و همه شدت زشتى اين رفتار را نشان مى دهد تا آن جا كه امام صادق
(عليه السلام ) به فحش دهنده وعيد آتش داده است ؛ آن جا كه مى فرمايد:
البذاء من الجفاء و
الجفاء فى النار(427).
بد زبانى از جفا كارى است
و جفا كارى در آتش است .
(4): ريشه هاى درونى فحش
ناسزاگويى در يكى از
عوامل ذيل ريشه دارد:
1 - خشم و عصبانيت
فحش ، اغلب از شعله ور
شدن خشم سرچشمه مى گيرد. فرد خشمگين به دليل ناتوانى در مهار كردن خشم خود، به
رفتار زشتى چون فحش دچار مى شود و با تكرار و استمرار آن ، اين رفتار به شكل عادت
در مى آيد.
2 - شوخى
گاه ناسزاگويى فقط براى
مزاح و شوخى با فرد و خنداندن ديگران صورت مى گيرد كه اين خود نيروى شهوت ريشه
دارد. هرزه گويى هاى دلقك هاى دربار پادشاهان ، از اين نوع به شمار مى آيد.
3 - عادت
تربيت نادرست در شيوه سخن
گفتن ، سخنان ناهنجار و نازيبا را براى انسان عادى مى سازد. فرد مبتلا به فحش در
چنين حالتى ، بدون سركشى دو نيروى خشم و شهوت ، دشنام مى دهد؛ زيرا ناسزاگويى براى
او، مانند سخنان ديگرش به شكل عادت در آمده است .
(5): پيامدهاى زشت فحش
ناسزاگويى و دشنام ،
پيامدهاى شومى را در دنيا و سراى آخرت براى انسان به بار خواهد آورد كه از آن ميان
مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:
پيامدهاى فحش در دنيا
1 -تحريك ديگران به ناسزاگويى : دشنام به ديگران ،
مايه خشم آن ها شده ، ايشان را نيز به همين رفتار زشت وا مى دارد. ناسزا به آرمان
و عقيده ديگران ، چه بسا آن ها را به فحش به آرمان انسان ناسزاگو وادارد.
خداوند متعالى در قرآن
كريم مى فرمايد:
و لا تسبوا الذين يدعون
من دون الله فيسبوا الله عدوا...(428).
خدايان آن ها را فحش
ندهيد؛ چرا كه آن ها نيز (در مقابل ) از روى دشمنى به خداوند ناسزا مى گويند.
2 - ايجاد دشمنى : ناسزاگويى
، بذر دشمنى را در دل ديگران مى پاشد و آن ها را از فحش دهنده متنفر مى كند؛ چنين
فردى به جاى كسب دوستى ، بر تعداد دشمنان خود مى افزايد.
رسول خدا (صلى الله عليه
و آله و سلم ) مى فرمايد:
لا تسبوا الناس فتكسبوا
العداوه لهم (429).
به مردم دشنام ندهيد تا
دشمنى ايشان را به دست نياوريد.
3 - ايجاد نفاق و دورويى :
فحش ، مردم را به دورويى سوق مى دهد؛ چرا كه آن ها مى كوشند براى ايمن ماندن از
زبان دشنام دهنده ، بدون وجود كم ترين علاقه ، به او احترام گذارند؛ همان گونه كه
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در وصيت به امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
اى على بدترين مردم كسى
است كه مردم از روى ترس به او احترام گذارند.
اين همان مصداق دوگانگى
زبان و قلب و در نتيجه ، آشكار شدن نفاق در جامعه است . فحش ، افزون بر ايجاد نفاق
در ديگران ، نفاق گوينده را نيز نشان مى دهد.
حضرت صادق (عليه السلام )
مى فرمايد:
ان الفحش و البذات ء و
السلاطه من النفاق (430).
همانا فحش و بد زبانى و
زبان درازى از دورويى است .
بر اساس اين روايت ، هر
سخن زشتى كه به زبان آورده شود، ممكن است از روى دشمنى نبوده ، از روى عادت باشد؛
ولى چون آن چه بر زبان جارى مى شود، غير از آن است كه در دل وجود دارد دوگانگى
ميان اين دو پديد مى آيد.
4 - نابودى حركت : از ديگر
پيامدهاى اين رفتار زشت ، كاهش بركت رزق و روزى است . خداوند زندگى فرد ناسزاگو را
فاسد مى كند. امام باقرمى فرمايد:
من فحش على اخيه المسلم
نزع الله منه بركه رزقه و و كله الى نفسه و افسد عليه معيشته (431).
هر كس به برادر مسلمانش
ناسزا بگويد، خداوند بركت روزى را از او مى گيرد و او را به خود واگذاشته و زندگى
اش را فاسد مى كند.
اگر خداوند شخصى را به
خود واگذارد، ديگر روى صلاح به خود نخواهد ديد. خداوند خير و بركت را از زندگى اش
بر مى دارد و اين همان معناى ((فساد معيشت )) است . چنين شخصى گاه به چپ و گاه به راست مى دود،
گاه شهوت او را به يك طرف و گاه غضب به طرفى ديگر مى كشد و در نتيجه نمى تواند خط
مشى درستى براى خود برگزيند و بيچاره مى شود.
5 - مايه فسق : ناسزاگويى فرد
را از ((ملكه عدالت )) جدا مى سازد و در شمار فاسقان جاى مى دهد.
رسول خدا (صلى الله عليه
و آله و سلم ) مى فرمايد:
سباب المومن فسوق و...(432).
دشنام گويى به مؤ من فسق
است .
6 - اجابت نشدن دعا: دشنام و
ناسزا عمل مهمى در اجابت نشدن دعاى فرد است . امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
كان فى بنى اسرائيل رجل
فدعا الله ان يرزقه غلاما ثلاث سنين فلما راءى ان الله لا يجيبه قال يا رب ابعيد
انا منك فلا تسمعنى ام قريب انت منى فلا تجيبنى قال فاتاه آت فى منامه فقال انك
تدعو الله عزوجل منذ ثلاث سنين بلسان بذى ء و قلب عات غير تقى و ثيه غير صادقه
فاقلع عن بذائك و ليتق الله قلبك و لتحسنبيتك قال ففعل الرجل ذلك ثم دعا الله فولد
له غلام (433).
مردى در ميان بنى اسرائيل
مدت سه سال از خداوند، فرزند مى خواست . زمانى كه ديد خداوند دعاى او را اجابت نمى
كند، گفت : پروردگارا آيا من از تو دورم كه صداى مرا نمى شنوى يا ته به من نزديكى
و دعايم را اجابت نمى كنى . پس ، كسى (را) در خواب (ديد كه نزد) او آمد و گفت
: همانا تو سه سال است خدا را با زبانى آلوده به ناسزا و قلب بى هراس از خدا و
انگيزه غير راستين مى خوانى . ناسزاگويى را از زبانت جدا، و قلب خود را اهل ترس و
تقوا ساز و انگيزه خويش را نيكو كن . آن مرد چنين كرد: سپس خدا را خواند و براى او
فرزندى به دنيا آمد.
پيامدهاى فحش در آخرت
1 -محروميت از بهشت : فرد گرفتار به ناسزاگويى و فحش
، راهى به بهشت نخواهد يافت . چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
فرمود:
ورود به بهشت بر هر دشنام
دهنده اى حرام است (434).
2 - ورود به دوزخ : سرانجام
رفتار ناسزاگو آتش دوزخ خواهد بود، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
بد زبانى از جفا كارى است
و جفا كارى در آتش است .(435)
(6): راه هاى درمان فحش
انديشه و درنگ در
پيامدهاى زشت فحش ، راه عملى درمان اين بيمارى است با يادآورى مداوم آن ، احساس
نفرت از اين رفتار، شدت مى گيرد و در نهايت به ريشه كن شدنش مى انجامد. هم چنين
بايد كوشيد تا ريشه هاى اين رفتار نابود و غضب و شهوت سركش رام و فرمانبردار شود،
كه مهار كردن اين دو نيرت مايه رهايى انسان از همه آفت هاى زبان است . كوشش در به كار
گرفتن سخنان نيكو و استفاده از گفتار خوش ، راهى عملى براى درمان بيمارى فحش است .
عادت كردن به گفتار نيكو، ملكه زشت و ناپسند ناسزاگويى را از روان آدمى خارج مى
سازد.
فصل يازدهم : فرو رفتن
در باطل
بزرگ ترين مردم از جهت
گناه در روز قيامت ، كسى است كه بيش تر در باطل ، فرو رفته باشد(436).
پيامبر اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم )
مقدمه
يكى از عوامل رشد و
انتشار زشتى ها در جامعه بشرى ، فرو رفتن در باطل (437) است . دانشمندان علم اخلاق ، حكايت زشتى ها يا فرو رفتن در باطل را
از بيمارى هاى زبان به شمار آورده اند. شخص مبتلا به اين بيمارى ، ويژگى بسيار
ناپسندى دارد كه جامعه اى را به فساد و تباهى مى كشد.باز گفتن اعمال زشت ، موجب از
بين رفتن زشتى آن ها شده ، شخص راوى يا شنونده را به ارتكاب گناه ترغيب مى كند.
اين فصل به بيان مطالبى
چند جهت آشنايى با اين بيمارى و راه درمان آن مى پردازد و موضوعات مورد بحث در آن
عبارتند از:
1 -تعريف فرو رفتن در باطل
2 - اقسام فرو رفتن در باطل
3 - نكوهش فرو رفتن در باطل
4 - ريشه هاى درونى فرو رفتن
در باطل
5 - پيامدهاى زشت فرو رفتن در
باطل
6 - راه هاى درمان فرو رفتن
در باطل .
(1): تعريف فرو رفتن در باطل
فرو رفتن در باطل نزد
دانشمندان علم اخلاق ، اعم از نقل گناه و رفتار ناشايستى است كه خود فرد يا ديگرى
انجام داده است ؛ به شرط آن كه اين كار فقط براى سرگرمى انجام شود و نيازى مشروع و
عقلانى به آن نباشد؛ ولى اگر بيان رفتار ناشايست ديگران ، براى استمداد در بازداشتن
ايشان از گناه يا پاسخ به كسى كه در امر مهمى مشورت طلبيده يا هر نياز مشروع ديگر
باشد، ((فرو رفتن در باطل )) نخواهد بود.همچنين اگر حكايت گناه ديگرى ، جهت آشكار ساختن عيب او يا
خرد و بى مقدار كردن او انجام شود، در محدوده گناهانى چون غيبت ، سخن چينى و... قرار
خواهد گرفت .
مثل معروفى است كه ((وصف العيش نصف العيش ؛
وصف لذت نيمى از لذت است )). آن گاه كه كسى گناه خود يا ديگرى را جهت گرم كردن مجلس دوستانه و لذت
بردن از آن ، با آب و تاب نقل كند، به اين رذيله اخلاقى گرفتار شده است ؛ پس اين
عمل نه غيبت است ، نه سخن چينى و نه فحش و...؛ بلكه گناهى است كه عنوان خاص خود را
دارد.
(2): اقسام فرو رفتن در باطل
حكايت گناه و رفتار زشت
به دو صورت انجام مى شود:
حكايت گناه انجام شده
1 -گاه از گناهى كه پيش از اين انجام گرفته ، حكايت
مى شود؛ مانند آن كه فرد، از فريب كارى ها و نيرنگ بازى هاى خود داستان سرايى كند
و از مفاسد خويش سخن بگويد.
حكايت گناهى كه قصد
انجام آن شده
2 - گاه از گناهى كه قصد
انجام آن را دارد، حكايت كرده ، درباره راه و روش انجام آن سخن مى گويد كه
اين كار، حكايت از تصور و تخيل گناه است ؛ البته گاه هدف از نقل خطا و حكايت گناه
، پند دادن به ديگران است ؛ ولى بايد مراقب بود كه بيان آن موجب اشاعه مفاسد نشود. به ويژه كسانى كه در مسند
تدوين و تاليف پندهاى فردى و اجتماعى فعاليت مى كنند و قصد دارند با نقل داستان
هايى آموزنده ، به ديگران اندرز و آموزش دهند، بايد دقت كنند كه اين حكايت ها موجب
تحريك افراد به گناه نشود يا جرات انجام گناه را در شخص پديد نياورد يا به گونه اى
نقل نشود كه زشتى آن كار به چشم نيايد؛ زيرا در چنين مواردى ، پيش از اين كه با
نقل خطا، به نتيجه اى مناسب دست يابند، بدآموزى كرده اند؛ براى نمونه بسيارى از هنرمندان
در ساختن نمايش ها و فيلم ها، هدف كلى خوبى دارند؛ ولى برخى از آن ها در كنار اين
هدف خوب ، به گونه اى به نقل و حكايت خطاها مى پردازند كه بدآموزى هاى فراوانى را
در بر داشته ، باعث فراموش شدن مقصود اصلى سازنده ، مى شود.
(3): نكوهش فرو رفتن در باطل
باز گفتن گناهان با
انگيزه سرگرمى و لذت بردن يا فراگيرى آن ها، از جمله رفتارهاى ناپسندى به شمار مى
رود كه شرع آن را نكوهيده است . قرآن كريم ضمن بيان پرسش بهشتيان از دوزخيان
درباره علت ورود به دوزخ مى فرمايد:
و كنا نخوض مع الخائضين (438).
و با ياوه گويان [= حكايت
كنندگان گناه ] ياوه مى گفتيم .
البته آيه ، شامل همراهى
عملى با گناه كاران نيز مى شود(439) و بيانگر آن است كه فرو رفتن در باطل ، يكى از علل يا بخشى از علت
ورود به دوزخ است ؛ البته وعيد آتش و دوزخ بر رفتارى داده مى شود كه حرام است .
همچنين خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
فلا تقعدوا معهم حتى
يخوضوا فى حديث غيره (440).
با آن ها ننشينيد تا در
سخن ديگرى فرو روند.
پيامبر اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم ) بنا بر نقلى در توضيح و تفسير همين آيات فرمود:
اعظم الناس خطايا يوم
القيامه اكثرهم خوضا فى الباطل (441).
گناهكارترين مردم در روز
قيامت ، كسى است كه بيش تر در باطل فرو رفته باشد.
روايات نيز انسان را از
آزاد گذاشتن زبان ، چه درباره خودش و چه درباره ديگران ، نهى كرده است .
پيامبر اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
ان الرجل ليتكلم بالكلمه
من رضوان الله عزوجل فيكتب له بها رضوانه يوم القيامه (442). و ان الرجل ليتكلم بالكلمه لا يدرى انها بلغت منه حيث بلغت فيوجب
الله له بها سخطه الى يوم القيامه (443).
همانا آدمى سخنى را كه
خشنودى خدا در آن است مى گويد، و به سبب همين سخن ، روز قيامت خشنودى خدا براى او
نوشته مى شود... و همانا آدمى سخنى مى گويد (كه مورد غضب الاهى است )در حالى كه ؛
نمى داند اين سخن او را به چه مرحله اى مى رساند؛ پس خداوند به واسطه همين سخن ،
ناخشنودى خود را تا روز قيامت براى او مى نويسد.
ابوذر غفارى (رض ) يار
صديق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز گفته است :
گناه كارترين مردم در روز
قيامت ، كسانى هستند كه در معصيت خدا بسيار صحبت مى كردند(444)؛
پس با توجه به اين كه بيش تر اهل آتش از راه زبان وارد دوزخ مى شوند، بايد از نقل
خطا و معصيت پرهيز كرد.
حضرت زين العابدين (عليه
السلام ) در دعاى ختم قرآن مى فرمايد:
اللهم صل على محمد و اله
و اجعل القران .... لالسنتنا عن الخوض فى الباطل من غير ما افه مخرسا(445).
بار الاها بر محمد و
خاندان او درود فرست و قرآن را خاموش كننده زبان ما از فرو رفتن در باطل ، بدون
تحمل ضرر، قرار ده .
(4): ريشه هاى درونى فرو
رفتن در باطل
گرايش به گناهان و كردار
ناپسند، ريشه اصلى فرو رفتن در باطل است . جاذبه گناه ، انسان را به يادآورى ،
تخيل و سخن گفتن درباره آن وا مى دارد. شخصى كه زشتى ها و ناپسندى ها را با آب و
تاب حكايت مى كند به قطع ، پيش از آن ، افكارش در همان امور سير كرده است و اين
همه ، در نيروى افسار گسيخته شهوت بشر ريشه دارد.
(5): پيامدهاى زشت فرو رفتن
در باطل
1 - ريختن قبح گناه
نقل خطا و باز گفتن
رفتارهاى ناپسند، زشتى آن ها را نزد گوينده و شنونده از بين مى برد. انسان درستكار
از نقل گناه و شنيدن آن نيز شرمگين مى شود و روشن است كه حكايت تباهى ها، آرام
آرام ، اين احساس شرم را از ميان خواهد برد و وقتى زشتى عملى در نظر انسان كمرنگ
شد، براى انجام آن جرات مى يابد.
2 - تشويق به گناه
يادآورى رفتارهاى زشت ،
نيروى شهوت انسان را تحريك كرده ، ميل و رغبت بر انجام گناه را افزايش مى دهد و از
آن جا كه نفس عمل خطا بوده است ، اين تهييج در خارج از مرزهاى الاهى و حريم انسانى
صورت مى پذيرد.
3 - اشاعه زشتى ها
نقل گناه و نشان دادن راه
انجام آن ، افزون بر اين كه زشتى گناه را از بين مى برد، شنونده را به بدى سوق
داده ، به انجام گناه راهنمايى مى كند. چه بسا كه فكر ارتكاب آن گناه ، به ذهن
شنونده خطور نكرده يا راه انجام آن را نمى دانسته ؛ اما با شنيدن حكايت گناه ، به
هر دو نكته دست يافته است ؛ يعنى هم جرات انجام آن كار و هم دستورالعمل اجراى آن
را مى آموزد.
(6): راه هاى درمان فرو رفتن
در باطل
رهايى از اين بيمارى
همانند ديگر بيمارى هاى اخلاقى با يادآورى پيامدهاى زشت و ناپسند آن ميسر است
.عواقب اين رفتار حرام به اندازه اى شوم و زننده است كه تذكر آن ها، تنفر و انزجار
از اين بيمارى را در پى خواهد داشت . همچنين بايد كوشيد تا از امور مهم دين و دنيا به
اندازه نياز سخن گفت و به جاى سخنان بيهوده به ذكر خدا مشغول شد. افزايش ذكر و دعا
و مناجات در برنامه زندگى ، روش بسيار مناسبى براى ترك سخن درباره گناه است .
وظيفه شنونده حكايت
گناه
اگر شنونده متوجه شود كه
سخنان گوينده در ذهن او اثر نامطلوب مى گذارد، حتى اگر غرض گوينده ، خوب و درست هم
باشد، نبايد به آن گوش دهد؛ چرا كه از نظر روانى موجب تحريك او به سمت گناه مى شود
و برايش خطر لغزش وجود دارد. همان گونه كه گفته شد، خداوند متعالى در قرآن كريم مى
فرمايد:
فلاتقعدوا معهم حتى
يخوضوا فى حديث غيره (446).
پس با آن ها ننشينيد تا
در سخن ديگرى فرو روند.
نهى پروردگار از نشستن در
كنار كسانى كه در باطل فرو مى روند، پس از آن است كه مى فرمايد:
و به تحقيق ، خداوند براى
شما در قرآن دستورى فرستاده است كه هر گاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار كرده ،
مورد استهزا قرار مى دهند، با آن ها ننشينيد تا به سخن ديگر بپردازند؛ در غير اين
صورت ، شما نيز مانند آن ها خواهيد بود. خداوند منافقان و كافران را در جهنم جمع
مى كند(447).
آيه به ظاهر چنين مى گويد
كه اگر شنونده بداند قصد گوينده نادرست و باطل ، و سخن او با نيتى نادرست توام است
، بايد از گوش دادن به آن بپرهيزد.
فصل دوازدهم : استهزا و
سخريه
يا ايها الذين آمنوا لا
يسخر قوم من قوم عسى ان يكونوا خيرا منهم و لا نساء من نساء عسى ان يكن خيرا منهن (448).
اى كسانى كه ايمان آورده
ايد! هيچ گروهى از شما گروه ديگر را مسخره نكند. شايد ايشان [= گروه دوم ] از آن
ها [= گروه اول ] بهتر باشند و زن هايى ، زن هاى ديگر را مسخره نكنند، شايد ايشان
از آن ها بهتر باشند.
مقدمه
يكى از رفتارهاى ناشايست
كه گروهى براى بى اعتبار كردن ديگران ، از آن بهره مى گيرند، ((استهزا)) يا ((سخريه (449))) است . استهزا و سخريه ، از جمله
بيمارى هاى بسيار زشت و نازيباى زبان است كه عواقبى چون آزردگى ، دشمنى و
انتقامجويى را در جامعه بشرى به بار آورده ، روح وحدت و يك پارچگى را از ميان مى
برد. اين فصل مى كوشد تا ضمن بررسى ابعاد گوناگون اين آفت ، راه هايى براى درمان
آن ارائه دهد و موضوعات مورد توجه در آن چنين است :
1 -تعريف استهزا و سخريه
2 - اقسام استهزا و سخريه
3 - نكوهش استهزا و سخريه از
ديد شرع و عقل
4 - ريشه هاى درونى استهزا و
سخريه
5 - پيامدهاى زشت استهزا و
سخريه
6 - راه هاى درمان استهزا و
سخريه .