بهتان والذين يؤ ذون المؤ منين و المومنات بغير مااكتسبوا فقداحتملوا بهتانا و اثما مبينا(221). و آنان كه مردان و زنان با ايمان را به سبب كارى كه انجام نداده اند، مى آزارند، بار بهتان و گناه آشكارى را به دوش كشيده اند. مقدمه يكى از رفتارهاى زشت و ناپسند كه گاه شاخه اى از غيبت به شمار مى رود، ((بهتان )) است . بهتان همانند بسيارى از رذايل ديگر اخلاقى ، از آفات و بيمارى هاى فراوان به شمار مى رود كه نابودى انسجام در جوامع بشرى را در پى دارد. زشتى اين رفتار تا آن جا است كه از ناپسندترين بيمارى هاى زبان شمرده مى شود؛ بدين جهت در اين فصل به بيان حقيقت و ابعاد گوناگون آن پرداخته مى شود تا بتوان در ترك آن كوشيد. موضوعاتى كه از آن ها بحث خواهد شد عبارتند از: 1 - تعريف بهتان 2 - اقسام بهتان 3 - نكوهش بهتان از ديد شرع 4 - ريشه هاى درونى بهتان 5 - پيامدهاى زشت بهتان 6 - راه هاى درمان بهتان . (1): تعريف بهتان بهتان در لغت و عرف ((بهتان )) در لغت ، به معناى ((متحير شدن )) يا ((متحير كردن )) است (222) و نزد عرف ، در معناى ((دروغ بستن به افراد به گونه اى كه مايه تحير شود)) به كار مى رود. گاه سه كلمه ((بهتان )) ((تهمت )) و ((افترا)) در يك معنا به كار مى روند؛ در حالى كه اين سه ، هم از نظر لغوى و هم از لحاظ اصطلاحى با هم تفاوت دارند. بهتان ، دروغ بستن ؛ افترا دروغ بافتن ؛ و تهمت ، اظهار بدگمانى است . حقيقت بهتان در علم اخلاق بهتان نزد دانشمندان اخلاق نسبت دادن رفتار يا گفتار يا حالتى زشت و ناپسند به كسى است كه از آن زشتى ، پاك و منزه است . روايات بسيارى وجود دارد كه به بيان حقيقت اين رفتار زشت پرداخته است . ابوذر غفارى (ره ) مى گويد: از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدم : ما الغيبه ؟ قال : ذكرك اخاك بما يكره قلت : يا رسول الله ! فان كان فيه الذى يذكر به ؟ قال : اعلم ، انك اذا ذكرته بما هو فيه فقدا غتبته و اذا ذكرته بما ليس فيه فقد بهته (223). غيبت چيست ؟ فرمود: اين كه برادر دينى ات را به چيزى كه موجب ناخشنودى او است يادآور شوى . عرض كردم : اى رسول خدا! اگر نقصى كه يادآور شديم ، در او باشد چه ؟ پيامبر فرمود: اگر نقصى را كه در او وجود دارد، بازگويى ، غيبت كرده اى و اگر نقصى را كه در او نيست ، يادآور شوى ، ((بهتان )) زده اى . امام صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: ان من الغيبه ان تقول فى اخيك ما ستره الله عليه و ان من البهتان ان تقول فى اخيك ما ليس فيه (224). همانا ((غيبت )) اين است كه چيزى را درباره برادر (مؤ من ) خود، عيبى را كه در او نيست ، بگويى . امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) نيز سخنى با همين مضمون دارد: و من ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته (225). شخصى كه پشت سر كسى آن چه را كه در او هست و مردم نمى دانند، يادآور شود، غيبت كرده و كسى كه آن چه را در او نيست ، يادآور شود، ((بهتان )) زده است . در قرآن كريم آمده است : و من يكسب خطيئه او اثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا و اثما مبينا(226). كسى كه ((خطا)) يا ((گناهى )) را مرتكب شود؛ سپس بى گناهى را متهم سازد، بار ((بهتان )) و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است . (2): اقسام بهتان بهتان بر دو قسم است 1 - گاه در غياب كسى به او دروغى مى بندند و رفتار ناپسندى را كه مرتكب نشده است ، به او نسبت مى دهند. در اين قسم از بهتان ، دو گناه بزرگ نهفته است : يكى دروغ و ديگرى غيبت ؛ زيرا مطلب نسبت داده شده غير واقعى است و در غياب شخص هم ابراز شده است (227). 2 - گاه رفتار يا صفتى از صفات زشت نفسانى را كه در شخص وجود ندارد، پيش رويش به او نسبت مى دهند كه در اين قسم از بهتان فقط گناه دروغ نهفته است ؛ ولى از نظر درجات دروغ ، شديدترين نوع دروغ به شمار مى رود. زشت ترين قسم بهتان گاه بهتان زننده ، آن چه را به دروغ نسبت داده ، خود مرتكب نشده است ؛ اما گاهى رفتار ناشايستى را كه از خودش سر زده ، به ديگرى نسبت مى دهد كه اين زشت ترين و ناپسندترين نوع بهتان به شمار مى رود. خداوند متعالى همان طور كه گذشت ، در قرآن كريم به همين قسم اشاره دارد؛ آن جا كه مى فرمايد: و من يكسب خطيئه او اثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا و اثما مبينا(228). كسى كه ((خطا)) يا ((گناهى )) مرتكب شود، سپس بى گناهى را متهم سازد، بار ((بهتان )) و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است . ((حال و ملكه (229))) بهتان بهتان نيز مانند رفتارهاى زشت ديگر، گاه به صورت رفتارى اتفاقى و ناپايدار از انسان سر مى زند كه با هوشيارى اندك مى توان به رفع آن پرداخت و به آسانى از تكرار آن جلوگيرى كرد؛ اما اين رفتار بر اثر غفلت ، تكرار شده ، به صورت عادت و رفتارى ريشه دار در مى آيد تا آن جا كه مايه خشنودى بهتان زننده و وسيله اى براى خارج كردن رقيبان از صحنه هاى اجتماعى مى شود، و به صورت ابزارى تبليغاتى مورد بهره بردارى قرار مى گيرد. اين جا است كه شخص از ولايت الاهى خارج ، و در ولايت و سرپرستى ابليس ‍ داخل مى شود؛ همان گونه كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود: من روى على مؤ من روايه يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله من ولايته الى ولايه اليشطان فلا يقبله الشيطان (230 ). هر كس بر ضد مؤ منى سخنى نقل كند و قصدش از آن ، زشت كردن چهره او و از بين بردن وجهه [اجتماعى ]اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد، خداوند او را از ولايت خويش خارج مى كند، و تحت سرپرستى شيطان قرار مى دهد، و شيطان هم او را نمى پذيرد. 3 - نكوهش بهتان از ديد شرع و عقل بهتان هم مانند بيش تر آفات زبان ، از جمله رفتارهاى مورد نهى شريعت بوده ، حرام است و عامل آن به مجازات و كيفر الاهى گرفتار خواهد شد. خداوند بزرگ در آيه اى كه گذشت ، بهتان را گناهى آشكار معرفى كرده است (231). در روايات گوناگون نيز به بهتان زننده ، وعيد آتش داده شده است . بر اساس نقل حضرت رضا (عليه السلام ) پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من بهت مؤ منا او مؤ منه او قال فيه ما ليس فيه اقامه الله يوم القيامه على تل من نار حتى يخرج مما قال فيه (232). هر كس به مرد يا زن با ايمانى بهتان زند يا چيزى را به او نسبت دهد كه در او نيست ، خداوند او را در روز قيامت بر تلى از آتش به پا مى دارد تا از آن چه گفته ، خارج شود. حضرت در گفتارى طولانى كه به بيان نشانه هاى شخص فاسق پرداخته ، بهتان را يكى از آن ها معرفى مى كند: و اما علامه الفاسق فاربعه اللهو و اللغو و العدوان و البهتان (233). ...و اما نشانه فاسق چهار چيز است : ... و چهارم : بهتان . حضرت صادق (عليه السلام ) در دعايى طولانى كه آن را در آغاز ماه مبارك رمضان مى خواند، از گناهان بزرگ آمرزش مى طلبيد و در شمار آنها از بهتان نام مى برد(234). از سوى ديگر، بهتان خود نوعى دروغ به شمار مى رود؛ زيرا در آن نسبتى دروغين به ديگرى داده مى شود. همه اين موارد دليل آن است كه بهتان حرام بوده ، افزون بر اين ، از گناهان بزرگ به شمار مى رود؛ از اين رو امام صادق (عليه السلام ) در وصيتى كه به اصحاب خويش فرمود، ايشان را از دروغ و بهتان باز داشت : و اياكم ان تزلقوا السنتكم بقول الزور و البهتان (235). و بپرهيزيد از اين كه زبانهايتان را به گفتار دروغ و بهتان تيز كنيد. (4): ريشه هاى درونى بهتان 1 - دشمنى گاه انسان براى فرو نشاندن آتش دشمنى و كينه خويش ، به ديگرى دروغ بسته ، نسبت هاى ناپسند مى دهد. 2 - حسد گاهى انسان به رتبه ، شان و كمالات ديگرى حسادت كرده ، براى از بين بردن وجهه اش به او بهتان مى زند. 3 - ترس و فرار از مجازات گاه انسان از ترس مجازات خطايى كه مرتكب شده يا بر طرف كردن نسبت ناروايى كه ممكن است به او داده شود، به ديگرى بهتان زده ، دروغ مى بندد. شجره خبيثه اين رذايل در مساءله بهتان ، ميوه اى به مراتب تلخ ‌تر از غيبت مى دهد؛ چرا كه در غيبت ، عيب و نقص واقعى و موجود در شخص ، به او نسبت داده مى شود؛ در حالى كه در بهتان ، آن چه را در او نيست ، به او مى بندند. (5): پيامدهاى زشت بهتان بهتان ، آثار و عواقب زشت و شومى را هم در دنيا و هم در سراى آخرت به بار مى آورد كه دامن گير بهتان زننده مى شود. الف - پيامدهاى زشت بهتان در دنيا آثار و عواقب زشت بهتان در دنيا، هم فرد و هم اجتماع را در بر مى گيرد. 1 - پيامد فردى بهتان : كسى كه به ديگرى بهتان مى زند، از مكر الاهى مصون و سالم مى ماند و سرانجام رسوا مى شود؛ چرا كه خداوند آبروى مؤ من را حفظ مى كند و او را از آسيب بهتان ديگران مى رهاند. در روايات هم آمده است : خداوند، كسى را كه به دنبال عيب هاى مسلمانان باشد حتى در داخل خانه اش رسوا مى كند(236). اين فرد در اجتماع نيز به سرعت شناسايى ، و از ارزش و اعتبارش كاسته مى شود. 2 - پيامد اجتماعى بهتان : بهتان بذر دشمنى را در جامعه بشرى پاشيده ، دوستى ها را به دشمنى تبديل مى كند. بهتان ، حس اعتمادى را كه محور تشكيل دهنده واحدهاى كوچك و بزرگ اجتماعى است (237) از بين مى برد و مايه متلاشى شدن آن ها مى شود. اين صفت ناپسند مى تواند همه روابط را تحت تاءثير قرار دهد. ازدواج ها را تبديل به طلاق ، روابط پدر و فرزند را تيره ، و در موارد حاد و شديد، موجب وقوع جناياتى چون قتل شود. ب - پيامدهاى آخرتى بهتان در مورد آثار بهتان در سراى آخرت ، روايات بسيارى وجود دارد كه از جمله مى توان به آن چه حضرت رضا (عليه السلام ) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل فرموده است اشاره كرد: من بهت مؤ منا او مؤ منه او قال فيه ما ليس فيه اقامه الله يوم القيامه على تل من نار حتى يخرج مما قال فيه (238). هر كس به مرد يا زن با ايمانى بهتان زند يا چيزى را به او نسبت دهد كه در او نيست ، خداوند او را روز قيامت بر تلى از آتش به پا مى دارد تا از آن چه [درباره برادر يا خواهر مؤ منش ] گفته است خارج شود. امام صادق (عليه السلام ) نيز در اين زمينه مى فرمايد: البهتان على البرى اثقل من الجبال الراسيات (239). بهتان زدن به شخصى كه از آن [بهتان ] برى است ، از كوه هاى محكم و استوار هم سنگين تر است . با توجه به اين روايت ، بهتان و تهمت براى شخصى كه از آن برى است ، بسيار سنگين است ؛ اما براى كسى كه بهتان زده ، عذاب و گناهى سنگين تر است ؛ ولى او اين سنگينى را احساس نمى كند. من بهت مؤ منا او مؤ منه بما ليس فيه بعثه الله فى طينه خبال حتى يخرج مما قال (240). كسى كه به برادر يا خواهر مؤ منش به چيزى كه در او نيست ، بهتان زند، خداوند روز قيامت او را در گلى كه آب آن چرك است ، محشور مى كند تا از چيزى كه گفته است ، خارج شود [و از عهده اش بيرون بيايد.] از حضرت پرسيده شد: گل خبال يعنى چه ؟ فرمود: چركى است كه در قيامت از عورت زناكاران خارج مى شود. (6): راه هاى درمان بهتان انديشه در پيامدهاى شوم بهتان ، و ياد آورى مستمر آن ها، نقش مهمى در باز داشتن انسان از اين رفتار ناپسند دارد كه سرانجام ريشه كن شدن اين آفت از درون نفس انسانى را در پى خواهد داشت . شخص مبتلا به بهتان بايد در صدد تقويت نيروى تقوا و بازدارندگى در خويش باشد؛ از اين رو به ذكر هميشگى عواقب بيمارى خويش نيازمند است . دقت و تفكر در احاديثى كه به بيان اهميت فراوان آبروى افراد با ايمان پرداخته است نيز مايه تقويت نيروى تقوا در او شده ، وى را از ريختن آبروى ديگران باز مى دارد. از حضرت صادق (عليه السلام ) نقل شده است : المؤ من اعظم حرمه من الكعبه (241). حرمت مؤ من از كعبه عظيم تر است ؛ البته درمان حتمى و قطعى تمام بيمارى هاى رفتارى انسان به برطرف كردن ريشه هاى درونى آن ها بستگى دارد؛ از اين رو بايد در ابتدا بيمارى بهتان را ريشه يابى كرد و پس از يافتن آن ، به از بين بردنش پرداخت . اگر حسد سرچشمه اين رفتار ناشايست است ، بايد به نابود كردن آن پرداخت و اگر رذيله اى ديگر، ريشه اين بيمارى است ، بايد در زوال آن كوشيد. فصل چهارم : تهمت آن گاه كه مؤ من به برادرش تهمت زند، ايمان در دل او ذوب [و ناپديد] مى شود؛ همان گونه كه نمك در آب [ناپديد مى شود(242)}. حضرت صادق (عليه السلام ). مقدمه يكى ديگر از دردهاى جامعه بشرى كه از ديرباز با آن دست به گريبان بوده و از آن ، آسيبهاى فراوان ديده است ، بيمارى نابود كننده ((تهمت )) است . تهمت همانند ديگر بيمارى هاى مهم زبان از قبيل ((دروغ و غيبت ))، پيامدها و آثار شوم و بسيار مخربى براى جامعه انسانى دارد؛ بدين سبب بايد در راه شناخت حقيقت و درمان آن بسيار كوشيد. اين فصل مى كوشد تا با پرداختن به جهات گوناگون تهمت ، راه چاره اى براى درمان اين بيمارى مهلك نشان دهد. مباحث مورد توجه در اين فصل عبارتند از: 1 - تعريف تهمت 2 - اقسام تهمت 3 - نكوهش تهمت از ديد شرع 4 - ريشه هاى درونى تهمت 5 - پيامدهاى زشت تهمت 6 - راه هاى درمان تهمت . (1): تعريف تهمت ((تهمت )) از ريشه ((وهم ))، به معناى اظهار گمان بدى است كه به دل انسان راه يافته است . هر رفتارى از مجموعه رفتارهاى انسان كه در جامعه پديدار مى شود، به دو گونه قابل تفسير و برداشت است : برداشتى ((خوب و مثبت ))، و برداشتى ((بد و منفى )). در تهمت ، انسان از رفتار، گفتار يا حالت ديگرى ، برداشت ((بد و منفى )) مى كند كه البته اين برداشت ، گاه به خود رفتار باز مى گردد به اين معنا كه خود رفتار، ناپسند و ناشايست تلقى مى شود، و گاه از آن رفتار، صفات درونى و ويژگى هاى ناپسند برداشت مى شود بى آن كه خود رفتار بد و ناپسند باشد كه در اين صورت ، رفتار، فقط به منزله آينه و نماى آن صفت درونى گرفته مى شود؛ يعنى گاه ((تهمت )) درباره زشتى ذات عمل و خود رفتار است ، و گاه عمل و رفتار پلى قرار داده مى شود تا برخى از زشتى هاى درونى به شخص نسبت داده شود. تفاوت سوءظن با تهمت هر گاه كسى از رفتار، گفتار يا حالات ديگران برداشت بدى داشته باشد، ولى اين برداشت ، فقط در درونش پنهان بماند و آشكار نشود، به ((سوءظن )) (بدگمانى ) مبتلا شده است ؛ ولى اگر برداشت ناشايستش را اظهار كرد، به رفتار او ((تهمت )) گفته مى شود؛ پس ‍ تفاوت ((سوءظن )) و ((تهمت )) در آشكار كردن گمانى است كه از رفتار ديگرى برداشت شده است . تفاوت بهتان با تهمت در ((بهتان )) انسان مى داند كسى كه به او نسبت ناروا مى دهد، كار نادرستى انجام نداده است ؛ ولى از روى اغراض و خواسته هاى نفسانى ، همانند دشمنى ، كينه و حسد، صفت يا رفتار ناشايستى را به او نسبت مى دهد؛ اما در تهمت ، انسان برداشت خويش از رفتار ديگرى را مدنظر قرار مى دهد و او را متهم مى سازد؛ در حالى كه نمى داند اين رفتار از او سر نزده است ؛ براى نمونه اگر انسان ، شخصى را با سلاح گرم در كنار مقتولى مشاهده كند و به او نسبت قتل بدهد؛ در حالى كه مى داند قاتل نيست ، رفتارش ((بهتان )) ناميده مى شود و اگر نداند او قاتل نيست ، به رفتار او ((تهمت )) گفته مى شود. سرچشمه تهمت ، ((سوءظن )) است . بدگمانى به كردار، گفتار يا حالات ديگران ممكن است موجب شود شخص چه در حضور و چه در غياب ايشان تهمت بزند؛ پس سوءظن مى تواند به تهمت بينجامد؛ به اين گونه كه در سوءظن ، برداشت انسان از عمل ، سخن يا حالت ديگرى ، برداشتى بد در درون خود او است و ممكن است به سبب عواملى از درون انسان به بيرون تراوش كند؛ يعنى به ديگران اظهار شود كه در اين صورت به تهمت تبديل مى شود. (2): اقسام تهمت آشكار كردن گمان نادرست و اظهار آن ، به دو صورت ممكن است : 1 - اظهار حضورى گاه تهمت زننده ، رفتار يا ويژگى زشتى را در حضور خود متهم ، به او نسبت مى دهد و مدارك و اسناد اين نسبت كه مى تواند شامل عمل ، سخن يا حالتى از او باشد را نيز ارائه مى كند. 2 - اظهار غيابى گاه تهمت زننده در حضور فرد چيزى بيان نمى كند؛ بلكه در غيابش به او رفتار يا صفت ناپسندى را نسبت مى دهد كه اين امر دو حالت دارد: الف . تهمت زننده فقط نتيجه برداشت خود را از رفتار شخص در غيابش به او نسبت مى دهد و از خود رفتار، سخنى به ميان نمى آورد به اين معنا كه تهمت زننده نمى گويد به دليل ديدن چه رفتارى از متهم ، چنين برداشتى از او داشته است ؛ البته تفاوتى نيست بين آن كه برداشت او از رفتار متهم در برخورد با خود او باشد يا ديگران ؛ زيرا در هر دو صورت ، اظهار بدگمانى شده و حقيقت تهمت پديد آمده است . ب . خود آن رفتار، گفتار يا صفات را نقل مى كند؛ سپس برداشت خود از آن را به ديگران ارائه مى دهد. زشت ترين مصداق تهمت تهمت ، ابراز كردن گمان بد به ديگرى است كه از زشت ترين مصاديق آن ، اين است كه انسان در آغاز كار، شخصى را امين و معتمد خود كند و كارى را به او واگذارد؛ سپس به او سوءظن يافته ، اين بدگمانى را به شخص ‍ بگويد. امام جعفر صادق (عليه السلام ) از قول پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است : ليس لك ان تتهم من ائتمنته (243). حق ندارى به كسى كه او را امين خويش ساخته اى ، تهمت بزنى . ((حال و ملكه ))زشت تهمت تهمت از رذايل نفسانى چون دشمنى ، حسد، شهوت يا غضب سرچشمه مى گيرد و در آغاز، رفتارى است كه اتفاقى از انسان سر مى زند؛ ولى تكرار آن موجب مى شود كه به صورت ملكه در نهاد شخص در آيد و انجام آن برايش آسان شود. كسى كه اين صفت براى او ملكه نشده است ، شايد در اثر انجام اين رفتار، تحت فشار مسائل اعتقادى و وجدانى خود قرار گرفته ، متاءثر و متاءلم شود؛ ولى اگر اين عمل تكرار شده ، به صورت صفت پايدار نفسانى درآيد، آن رفتار زشت را به آسانى انجام مى دهد و نه تنها برايش ناراحت كننده نيست ؛ بلكه سرور و شادمانى هم به همراه خواهد آورد و با رسيدن به اين گمان باطل كه با تهمت ، رقيبى از صحنه خارج شده است ، خشنود مى شود؛ بنابراين بايد از تكرار اين گناهان خوددارى كرد تا به ملكه اى زشت و ناپسند در روح انسان تبديل نشوند. (3): نكوهش تهمت از ديد شرع تهمت ، ابراز سوءظن نزد ديگران است و از آن جا كه گمان بد به رفتار يا گفتار يا صفات ناپسند مربوط مى شود، تهمت به شكلى ، بازگفتن امور ناشايست ديگران است ؛ به همين جهت مى توان آن را نوع خاصى از اقسام غيبت به شمار آورد. وقتى براى شخصى ، سوءظن به ديگرى پيش مى آيد، با بيان آن گمان بد، آن هم در غياب خود متهم ، به غيبت آلوده مى شود و اگر اين عيوب يا رذايل در شخص متهم وجود نداشته باشد، باز گفتن آن را مى توان نوعى از انواع ((بهتان )) به شمار آورد. البته ميان هر سه عنوان ، تفاوت هاى دقيقى وجود دارد. با اين بيان مى توان تهمت را رفتارى مردد ميان ((غيبت )) و ((بهتان )) دانست كه البته هر دو حرام هستند و در نتيجه ، تهمت نيز حرام خواهد بود؛ چرا كه يا در شمار مصاديق غيبت قرار مى گيرد يا عنوان ((بهتان )) بر او صدق مى كند. ريختن آبروى ديگران نزد شخص سوم يا گروهى از مردم ، با توجه به آگاهى نداشتن ديگران از اين كه آن فرد مرتكب عمل خاصى شده يا خير، حرام است . رد تهمت همان گونه كه در بحث غيبت آمد، انسان نه تنها نبايد شنونده غيبت باشد، بلكه اگر غيبت به شكل ناخواسته نيز به گوش او رسيد، بايد در رد آن بكوشد و فقط ذكر اين نكته كه ((غيبت نكنيد)) كافى نيست ؛ زيرا شايد بيان همين جمله ، تاءييدى بر وجود عيب و نقص در غيبت شده باشد؛ پس بايد در رد غيبت كوشيد تا غيبت شده از اصل عيب مبرا شود. ((تهمت )) و ((بهتان )) نيز چنين است ، و آن كس را كه مورد تهمت قرار گرفته بايد از اتهام پاك سازد.
آن يكى شيخ را تهمت نهاد
كو بد است و نيست بر راه شاد
شارب خمر است و سالوس و خبيث
مر مريدان را كجا باشد مغيث
آن يكى گفتش ادب را هوش دار
خرد نبود اين چنين ظن بر كبار
دور ازو و دور از آن اوصاف او
كه زسيلى تيره گردد صاف او
اين چنين بهتان منه بر اهل حق
كين خيال تو است ، برگردان ورق (244)
گوينده تهمت فقط با تكيه بر قرائن موجود، نتيجه گيرى كرده و برداشت خود از آنچه واقع شده را به ديگرى نسبت مى دهد و در واقع بدگمانى خود را ابراز مى كند؛ از اين رو بايد در صدد نفى آن بر آمد و يادآور شد كه نسبت دادن اين كار نادرست به ديگرى - حتى اگر اين نسبت درست هم باشد - مشمول حكم غيبت است و در صورت اشتباه ، مشمول حكم بهتان مى شود كه در هر دو صورت كار او حرام است ؛ پس وظيفه انسان حمايت از شخصى است كه مورد بهتان و يا تهمت قرار گرفته است و بايد آبروى او را از گزند تهمت مصون داشت . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: من اذل عنده مؤ من و هو يقدر على ان ينصره فلم ينصره ، اذله الله يوم القيامه على رءوس الخلائق (245). كسى كه نزد او مؤ منى او مؤ منى را خوار كنند، در حالى كه مى تواند وى را يارى كند و اين كار را نكند، خداوند او را روز قيامت در راس تمام آفريده هايش خوار مى كند. من رد عن عرض اخيه كان له حجابا من النار(246). كسى كه (آسيب ها) را از آبروى برادر (مؤ من ) خود رد كند؛ (همين ) براى او پرده اى در برابر آتش مى شود. در مواردى كه انسان توانايى حمايت از آبروى ديگرى را ندارد مى تواند مجلس را ترك كند و اگر نمى تواند چنين كارى كند، بايد در دل از حضور در چنين مجلسى ناخشنود باشد. بى تفاوتى درونى نيز در برابر چنين رفتار زشتى ، بد و نازيبا است .
و ان عليك اللعنه الى يوم الدين (384). و همانا تا روز قيامت بر تو لعنت خواهد بود. 8 - لعن بر آزار دهندگان خدا و پيامبر: آزار دهندگان خدا و پيامبر او، لعنت شده اند؛ آن جا كه خداوند مى فرمايد: ان الذين يودون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا(385). آن ها كه خدا و پيامبرش را آزار مى دهند، خداوند ايشان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براى آنان عذاب خوار كننده اى آماده كرده است . 9 - لعن بر دروغگويان : دروغگويان نيز در برخى از آيات و روايات از افرادى شمرده شده اند كه خداوند آنان را لعنت ميكند. خداوند بزرگ به پيامبرش دستور مى دهد كه گروهى از اهل كتاب را به مباهله بخواند و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهد: ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين (386). پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: فلعنه الله على الكاذب و ان كان مازحا(387). خداوند دروغگو را لعنت كند؛ اگر چه شوخى كرده باشد. 10 - لعن بر بهتان زنندگان به زنان پاكدامن : نسبت ناروا به زنان پاكدامن ، لعن الاهى را به بار مى آورد، خداوند بزرگ مى فرمايد: ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المومنات لعنوا فى الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم (388). همانا كسانى كه به زنان شوهردار ناآگاه مؤ من بهتان مى زنند، در دنيا و آخرت لعنت مى شوند و براى ايشان عذابى بزرگ است . 11 - لعن بر قاتل مؤ من : كشتن فرد مؤ من مايه عذاب الاهى و لعن و دورى از رحمت خدا است . در قرآن كريم آمده است : و من يقتل مؤ منا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذابا عظيما(389). و هر كس فرد مؤ منى را از روى عمد به قتل برساند، جزاى او دوزخ است . در آن جاودان مى ماند و خدا بر او خشمگين مى شود و او را لعن كرده ، برايش عذابى بزرگ فراهم مى سازد. 12 - لعن بر تحريف كنندگان كتاب خدا: كسانى كه بر كتاب خدا چيزى افزوده ، موجب تغيير آن شوند، مورد لعن الاهى قرار مى گيرند. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: انى لعنت سبعا لعنهم الله و كل نبى مجاب ، قيل و من هم يا رسول الله ؟ قال (صلى الله عليه و آله و سلم ) : الزائد فى كتاب الله ...(390). همانا من هفت كس را لعنت مى كنم كه خداوند و هر پيامبر اجابت شده اى آن ها را لعنت كرده اند. عرض شد: اى پيامبر خدا! آن ها چه كسانى اند؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه بر كتاب خدا چيزى بيفزايد... 13 -لعن بر منكران قضا و قدر الاهى : كسانى كه ارتباط سرنوشت و حوادث زندگانى انسان را با اراده و تقدير الاهى انكار كنند، از سوى خداوند لعنت مى شوند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون مى فرمايد: ... والمكذب بقدر الله (391). و كسى كه قدر الاهى را تكذيب كند. 14 -لعن بر مخالفان سنت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) : آن كس كه با سيره و روش پيامبر مخالفت كرده ، در صدد تغيير و حذف آن بر آيد، از رحمت خدا به دور است . رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود: والمخالف لسنتى (392). و مخالف با سنت من . 15 -لعن بر حلال كنندگان حرام خدا: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود: ... والمستحل من عترتى ما حرم الله (393). و آن كس از خاندانم كه آن چه را خداى عزوجل حرام كرده است ، حلال كند. 16 -لعن بر زورگوى سلطه گر: سلطه گر ظالمى كه صاحبان عزت الاهى را ذليل و ذليل ها را عزيز كند. حضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه فرمود: ...والمسلط بالجبروت ليعز من اذل الله و يذل من اعزالله (394). و كسى كه به زور چيره شده تا آن كه را خدا ذليل كرده ، عزيز كند و آن كه را خدا عزيز كرده ، ذليل كند. 17 -لعن بر تاراج كننده بيت المال : كسانى كه اموال عموى را به يغما برده ، به خود اختصاص مى دهند، مورد لعن قرار مى گيرند. رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ادامه فرمود: والمستاثر على المسلمين بفيئهم منتحلاله (395). 18 -لعن بر حرام كنندگان حلال خدا: پيامبر مكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در پايان شمارش افراد ملعون فرمود: والمحرم ما احل الله عزوجل (396). و كسى كه آن چه را خداى عزوجل حلال كرده است ، حرام كند. 19 -لعن بر يارى كنندگان ستمگر: امام صادق (عليه السلام ) به نقل از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: من تولى خصومه ظالم او اعان عليها ثم نزل به ملك الموت قال له ابشر بلعنه الله و نار جهنم و بئس المصير(397). هر كس مخاصمه از سوى ستمگرى را به عهده گيرد يا بر آن مخاصمه او را يارى رساند، سپس فرشته مرگ بر او فرود آيد، به او مى گويد: به تو لعنت خدا و آتش دوزخ و سرانجامى بد را بشارت مى دهم . حال پرسش اين است كه آيا مى توان افراد متصف به صفاتى چون كفر، شرك ، نفاق و ظلم به صورت معين و مشخص لعنت كرد يا حكم جواز لعن فقط به كافران ، مشركان ، منافقان ، ظالمان و... به صورت كلى و نامعين مربوط مى شود؟ نام بردن از شخص خاص و لعنت كردن او، فقط زمانى صحيح است كه آن شخص صفت كفر يا ظلم يا... را داشته باشد و گرنه لعن او حتى به صورت نامعين هم ، چه به صورت اخبار و چه به صورت انشا، جايز نيست ؛ اما از آن جا ممكن است شخص داراى يكى از اين صفات تا زمان مرگش توبه كند و به راه خدا باز گردد، بهتر است نام اشخاص در لعن برده نشود و فقط به صورت كلى و نامعين لعن شوند. امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود: اهل شام را لعن نكنيد(398)؛ البته اين نهى ، شايد از اين رو بوده كه حضرت به بازگشت ايشان به راه راست اميد داشته يا شايد همه آن ها ملعون نبوده اند؛ زيرا بدون شك در بين آنها افرادى هم بوده اند كه در راه راست گام مى گذاشته اند. دانشمند بزرگ شيعى مرحوم نراقى در اين مورد برداشت زيبايى دارد و مى گويد: اگر اين نهى درست باشد، شايد به اميد بازگشت ايشان به راه حق بوده است كه اين شان رئيس دلسوز بر مردم است (399). امام على (عليه السلام ) رهبر جامعه است و براى جامعه مسلمانان ، مهربان و دلسوز و براى امت اسلامى مانند پدر است . پدر خانواده ، هيچ گاه افراد خانواده را طرد نمى كند. از سويى ، برخى از اشخاص به وسيله پيشوايان معصوم (عليه السلام ) نفرين شده اند؛ از جمله در تاريخ آمده است كه ابوسفيان در هجو پيامبر اكرم هزار خطر شعر گفت و حضرت در پاسخ او فرمود: پروردگارا! من كه نمى توانم شعر بگويم و سزاوار هم نيست كه بخواهم با شعر پاسخش را بدهم . پروردگارا! او را در برابر هر حرفى از اين شعرها كه گفته ، هزار بار لعنتش كن (400). گفته شده است كه حضرت على (عليه السلام ) در قنوت نمازش معاويه ، عمروعاص ، ابوموسى اشعرى و ابواعور سلمى را لعنت مى كرد(401). مرحوم نراقى از شيخ طوسى نقل مى كند كه امام صادق (عليه السلام ) نيز پس از سلام نماز، چهار نفر را لعن مى كرد(402). لعن اين افراد از سوى اولياى معصوم (عليه السلام ) گوياى آن است كه ايشان به خوبى مى دانستند افراد مذكور تا پايان عمر، بر كفر يا فسق خود باقى مى مانند. از اين موارد مى توان چنين برداشت كرد كه لعن برخى افراد يا گروهها نه تنها حرام نبوده ، بلكه جايز است و نيكو و مستحب نيز به شمار مى رود. لعن حيوانات و جمادات لعن حيوانات هم ناپسند است . امير مؤ منان على (عليه السلام ) درباره چارپايان فرمود: لا تضربوا الوجوه و لا تلعنوها فان الله عزوجل لعن لاعنها(403). به صورت آن ها شلاق نزنيد و آن ها را لعن نكنيد؛ زيرا خداوند لعن كننده حيوانات را لعنت مى كند. بر اساس روايتى ، زنى شتر خود را لعن كرد و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را سرزنش فرمود. همچنين در اخبار وارد شده كه مردى با رسول خدا بر شترى سوار بود و شتر را لعن كرد و حضرت در توبيخ او فرمود: با ما بر شتر ملعون حركت و سير نكن . رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ضمن نهى از ناسزا گفتن به دنيا فرمود: ...اذا قال العبد لعن الله الدنيا قالت الدنيا لعن الله اعصانا لربه (404). ...هنگامى كه بنده اى بگويد: خدا دنيا را لعنت كند، دنيا مى گويد: خدا گناه كارترين ما در برابر پروردگارش را لعنت كند. پس انسانى كه لعن مى كند، اگر اين لعن جايز نبوده باشد، حكم الاهى را رد كرده است و فاسق شمرده مى شود و خودش لايق لعنت الاهى است . (4): ريشه هاى درونى لعن و نفرين لعن و نفرين نكوهش شده از رفتارهاى ناپسند انسان به شمار مى رود كه مانند هر عمل زشت ديگرى ، در يكى از رذايل و صفات زشت نفسانى ريشه دارد. عوامل ارتكاب چنين عملى را مى توان به ترتيب ذيل برشمرد: 1 - خشم مهم ترين عامل بروز لعن و نفرين ، خشم است .زمانى كه آتش خشم در انسان زبانه مى كشد و از سلطه خرد خارج مى شود، اعمال زشت و ناپسندى از انسان صادر مى شود كه يكى از آن ها لعن و نفرين است . در خواست دورى از رحمت ، سقوط در مراحل زندگى ، پيش آمدن خطرات و مرگ زودرس ‍ و... براى ديگران ، از شايع ترين آثار خشم سركش انسان است . 2 - حسد گاه لعن و نفرين ديگران به سبب حسادت به موقعيت و مرتبه ايشان است . فرد حسود به جاى آن كه در صدد تحصيل مدارج و مراتب والاى انسانى باشد، از درگاه خداوند سقوط و نابودى ديگران را مى خواهد و زبان به نفرين ايشان مى گشايد. (5): پيامدهاى زشت لعن و نفرين لعن و نفرين نكوهيده همانند آفات ديگر زبان ، پيامدها و آثار شومى به بار مى آورد كه از آن جمله مى توان به موارد ذيل اشاره كرد: 1 - ايجاد كينه و دشمنى لعن و نفرين كينه و دشمنى ديگران را براى لعنت كننده پديد مى آورد. نفرين كننده بذر دشمنى و كينه را در دل نفرين شده مى پاشد و كدورت و دل شكستگى را در وى به وجود مى آورد. 2 - بازگشت لعن به لعنت كننده اگر شخص لعنت شده ، شايسته نفرين نباشد، درخواست فرد لعنت كننده به خود او باز مى گردد به اين معنا كه گويى فرد لعنت كننده دورى از رحمت خدا براى خود را خواسته است . امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ان اللعنه اذا خرجت من صاحبها ترددت بينه و بين الذى يلعن فان وجدت مساغا و الا رجعت الى صاحبها و كان احق بها فاحذروا ان تلعنوا مؤ منا فيحل بكم (405). همانا زمانى كه نفرين از دهان فرد خارج مى شود، ميان او و نفرين شده ، رفت و برگشت مى كند. اگر شخص لعن شده ، مستحق لعن باشد، به او مى رسد و اگر مستحق و سزاوار لعن نباشد، به خود لعنت كننده بر مى گردد و او سزاوارتر به لعن است ؛ پس از نفرين مؤ من بپرهيزيد تا به خود شما بازنگردد. (6): راه هاى درمان لعن درمان اين بيمارى همانند ساير امراض زبان با استفاده از دو شيوه ((علمى )) و ((عملى )) ميسر است . راه علمى درمان آگاهى از حكم و پيامدهاى يك بيمارى ، مايه ايجاد نفرت و انزجار از آن مى شود. يادآورى مستمر آثار زشت بر شدت و قوت تنفر افزوده ، آن را در روح آدمى پايدار مى سازد؛ آن گاه تنفر شديد و پايدار، انسان را از آن بيمارى دور ساخته ، درمان مى كند؛ پس درنگ در عواقب نازيباى لعن و نفرين ، فرد مبتلا را در درمان خويش يارى مى كند. راه عملى درمان دعا و در خواست ((خير و خوبى )) و ((توفيق و سعادت )) براى ديگران ، پيمودن راهى متضاد با لعن و نفرين است كه مى تواند مايه ضعف اين رفتار ناپسند در انسان شود تكرار مداوم اين راه موجب از بين رفتن عادت به نفرين شده ، اين بيمارى را از وجود انسان زايل مى سازد. بسيارى از دانشمندان اخلاق ، دعا به خير را حالتى بر ضد لعن شمرده اند؛ همان حالتى كه به معناى ستايش و تحسين كردن فرد مقابل است ؛ يعنى انسان دعا كند آن چه را كه خودش دوست دارد، خداوند به طرف مقابل نيز عطا فرمايد. به خصوص بهتر اين است كه از خدا بخواهد برادر ايمانى اش ‍ را در طاعات و عبادات موفق بدارد. دعاى خير بر خلاف لعن و نفرين آثار زيبا و مطلوبى به بار مى آورد كه آگاهى و يادآورى آن ها نيز انسان را در ترك نفرين و لعن يارى مى كند. برخى از اين آثار عبارتند از: 1 -بين كسى كه دعاى خير مى كند و شخص مقابل او كه مورد دعا قرار مى گيرد، صميميت ، الفت و وابستگى خاصى پديد مى آيد كه رشته ايمانى بين دو فرد را مستحكم تر از گذشته مى كند. 2 - دعاى خير، جلو كدورت و دشمنى را مى گيرد و نمى گذارد غبار عداوت بر روح بنشيند. 3 - اثر ديگر دعاى خير اين است كه وقتى انسان از خداوند خبرى را براى شخصى مى خواهد، خداوند همان خير و چه بسا بيش تر را به او باز مى گرداند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من دعا لمؤ من يظهر الغيب قال الملك و لك مثل ذلك (406). هر گاه شخصى براى برادر ايمانى اش پشت سرش دعاى خير كند، فرشته مى گويد: مثل همان دعاى خير نيز براى تو باشد. در جاى ديگرى نيز روايت شده است كه حضرت زين العابدين مى فرمود: ان الملائكه اذا سمعوا المومن يدعو لاخيه المؤ من بظهر الغيب او يذكره بخير قالو نعم الاخ انت لاخيك تدعوا له بالخير و هو غائب عنك و تذكره بخير قد اعطاك الله عز و جل مثلى ما ساءلت له واثنى عليك مثلى ما اثنيت عليه و لك الفضل عليه (407). هر گاه فرشتگان بشنوند شخص مؤ من از خداوند براى برادر ايمانى اش در پشت او خير مى خواهد يا از او به نيكى ياد مى كند، مى گويند: براى برادرت چه برادر خوبى هستى ! براى او خير مى خواهى ؛در حالى كه غايب است و پيش روى تو نيست و از او به خوبى ياد مى كنى .به درستى كه خداوند آن خير را براى تو دو برابر آن چه براى او خواستى ، باز مى گرداند و تو را دو برابر آن چه از او به خير و خوبى ياد كردى مى ستايد و تو بر او فضيلت دارى . تقويت نيروى خرد براى تسلط بر نيروى خشم ، راهى بس مناسب در زدودن ويژگى هاى زشت پديد آمده از خشم است . مهار كردن نيروى خشم راه را بر نفوذ بسيارى از بيماريهاى روحى - اخلاقى مى بندد؛ زيرا خشم سركش آدمى سرچشمه بسيارى از رفتارهاى ناپسند او است . فصل نهم : شماتت لا تظهر المشاته باخيك فيرحمه الله ويبتليك (408). به برادرت سركوفت مزن كه خدا به او رحم مى كند و تو را گرفتار مى سازد. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مقدمه آدميان ممكن است در روابط اجتماعى با يك ديگر به ناهنجارى هاى گوناگون رفتارى گرفتار شوند. اين ناهنجارى ها گاه از سركشى نيروى شهوت و گاه از افسار گسيختگى نيروى غضب سرچشمه مى گيرد. شماتت و سركوفت را مى توان از جمله اين ناهنجارى ها به شمار آورد. دانشمندان علم اخلاق ، شماتت را از ديگر آفات و بيمارى هاى زبان به شمار آورده اند. اين فصل به نكات مهمى درباره اين آفت مى پردازد كه عبارتند از: 1 -تعريف شماتت 2 - اقسام شماتت 3 - نكوهش شماتت از ديد شرع و عقل 4 - ريشه هاى درونى شماتت 5 - پيامدهاى زشت شماتت 6 - راه هاى درمان شماتت . (1): تعريف شماتت شماتت نزد دانشمندان اخلاق ، اظهار شادمانى از مصيبت ديگران است . وقتى شخصى دريابد كه بر برادر دينى اش ، مصيبتى وارد شده است ، اگر اظهار خوشحالى و سرور كرده ، به سركوفت بلا ديده بپردازد، گرفتار بيمارى شماتت شده است ؛ البته سركوفت و سرزنش ، در برابر رفتارى است كه از شخص بلا ديده سرزده است به اين معنا كه شماتت كننده با اظهار سرور از بلايى كه بر سر ديگرى آمده ، مصيبت را نتيجه آن رفتار مى داند و چه بسا در سركوفت ، به بيان آن نيز بپردازد. (2): اقسام شماتت شماتت را از جهت ابراز يا عدم ابراز خشنودى به دو قسم مى توان تقسيم كرد: 1 - شماتت درونى آن گاه كه انسان از مصيبت ديگران ، در درون خويش مسرور شود؛ ولى شادى اش را آشكار نكند، به اين حالت ، شماتت درونى مى گويند. 2 - شماتت فعلى (بيرونى ) زمانى كه فرد از بلاى رسيده به ديگران ، خوشحال شود و اين بلا را با حالت سرزنش ، جزاى رفتارى كه از فرد مصيبت ديده سرزده ، معرفى كند، به رفتارش شماتت فعلى گفته مى شود؛ البته شماتت فقط به شكل مجازى ؛ قسم اول به كار مى رود؛ زيرا همان گونه كه در تعريف آمد، شماتت ، اظهار شادمانى از مصيبت ديگران است . شماتت را از جهت رفتار فرد بلا ديده نيز مى توان به دو قسم تقسيم كرد: الف - شماتت در برابر رفتار پسنديده گاه رفتار شخص مصيبت زده ، زشت نيست و فقط به نظر شماتت كننده ، نادرست مى آيد و با اهداف او سازگارى ندارد؛ براى مثال ، وقتى شخص ‍ عملى مانند انفاق را انجام مى دهد كه با اهداف شماتت كننده بخيل ، همسان و سازگار نيست ، چنان چه پس از انجام اين عمل ، آن شخص ، به مصيبت و بلا دچار شود، شماتت كننده ، اين بلا را نتيجه عمل او دانسته ، او را براى رفتار درستش سرزنش مى كند. سركوفت منافقان به اهل ايمان در بلاها و مصيبت ها، از اين قبيل است . ب - شماتت در برابر رفتار ناپسند گاه مصيبت ديده را در برابر رفتار ناشايستى مانند ورشكستگى به سبب عدم رعايت موازين دينى در معاملات پيشين او سرزنش مى كنند. (3): نكوهش شماتت از ديد شرع و عقل شاد شدن از مصيبتى كه براى ديگرى پيش آمده ، از حالت هايى است كه عقل و شرع آن را نكوهيده اند. عقل و فطرت بشر، به حكم طبيعت اجتماعى او، انس و مدارا با افراد را مى پسندد و الفت و انس ، با همدردى سازگار است و صد البته كه همدردى با ديگران ، با شادى و سرور از مصيبت ايشان سر ناسازگارى دارد؛ از اين رو فطرت پاك انسان ، شادى و خوشحالى از بلا و غم ديگران را نمى پسندد، بلكه آن را سرزنش مى كند. پيشوايان معصوم (عليه السلام ) اين رفتار را در عبارت هاى بسيارى نكوهيده و از آن نهى فرموده اند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: برادر خويش را شماتت نكن ؛ (چرا كه ) خداوند به او رحم مى كند و تو را مبتلا مى سازد(409). حضرت صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: من شمت بمصيبه نزلت باخيه ، لم يخرج من الدنيا حتى يفتتن (410). كسى كه برادر خويش را براى بلايى كه بر او وارد شده شماتت كند، از دنيا خارج نمى شود تا گرفتار آن بلا شود. خشنودى از مصيبت ديگران به هر شكلى ناپسند است ؛ خواه در رفتار بروز كند و آشكار شود يا فقط در درون پنهان بماند؛ اگر چه آشكار كردن شادى ، ناپسندتر و زشت تر است ؛ زيرا افزون بر پستى شخص شماتت كننده ، مايه آزردگى خاطر بلا ديده نيز مى شود و زشت تر و بدتر از همه ، آن كه انسان را به دليل رفتار پسنديده اش شماتت كنند. اين سرزنش نهايت پستى و رذالت شخص شماتت كننده را نشان مى دهد، زيرا سرزنش او از اين رو است كه شخص بلا ديده به ميل و خواهش نفسانى او رفتار نكرده و حال كه بلايى بر او وارد شده است وى را سرزنش مى كند؛ در حالى كه چه بسا اين بلا، براى رشد و تكامل فرد مصيبت ديده بر او وارد شده باشد.
هر كه در اين بزم مقرب تر است
جام بلا بيشترش مى دهند
بانوى قهرمان كربلا حضرت زينب (س ) در پاسخ شماتت سياه كردارى سياه كردارى چون يزيد بن معاويه - عليهما اللعنه - مى فرمايد: ما رايت الا جميلا(411). من (در كربلا) چيزى جز زيبايى نديدم . شهادت در راه يگانه محبوب واقعى ، زيبايى و حيات و زندگانى است ؛ چنان كه سرور پرهيزكاران امير مؤ منان على (عليه السلام ) آن را رستگارى ناميد(412).
اقتلونى اقتلونى يا ثقات
ان فى قتلى حياتا فى حيات (413)
البته اظهار شادى و سرور در برابر بلايى كه بر ستمگران و كفر پيشگاه وارد مى شود، بى ايراد است به شرط آن كه اين خشنودى فقط براى شكست باطل و پيروزى حق باشد و ارتباطى به مسائل شخصى و خصوصى نداشته باشد؛ چرا كه گاه بغض و كينه هاى شخصى انسان را از ديدن بيچارگى دشمنان خويش خشنود مى سازد. محور حب و بغض پسنديده ، خدا است ؛ يعنى انسان بايد براى خدا دوست داشته باشد و براى او دشمنى كند؛ پس نفى بدى ها و يادآورى عاقبت شوم ستمگران ، كافران و گناه كاران ، اگر براى بغض از گناه و دشمنى با آن باشد، زيبا و پسنديده است . (4): ريشه هاى درونى شماتت شماتت از افسار گسيختگى نيروى غضب پديد مى آيد. آن گاه كه نيروى درونى غضب از سرپرستى عقل خارج شود، رذايلى به بار مى آورد كه برخى از آن ها ممكن است عامل رفتار ناپسند شماتت شود. اين عوامل عبارتند از: 1 - دشمنى ضربه زدن و آزردن خاطر از جمله حالت هايى است كه دشمنى با ديگران ، آن را پديد مى آورد. دشمن در انتظار يافتن فرصتى مناسب براى لطمه زدن به كسى است كه از او نفرت دارد، يا بدين سبب با وارد شدن مصيبت بر فردى كه مورد نفرت او است ، سرزنش و سركوفت را آغاز مى كند تا حس ‍ نفرت خويش را ارضا مى سازد. 2 - خشم و عصبانيت گاه انسان براى فرو نشاندن آتش خشم خود از ديگرى (بدون وجود دشمنى ) او را سرزنش مى كند. 3 - حسد سرزنش بلا ديده مى تواند ابزار مناسبى براى تحصيل خواسته حسود باشد. حسود در صدد از ميان بردن شان و منزلت كسى است كه به او حسادت مى ورزد و با سرزنش او نزد ديگران مى كوشد تا به خواسته خويش دست يابد. (5): پيامدهاى زشت شماتت سركوفت و سرزنش ديگران ، پيامدهاى زشت و ناخوشايندى را براى شماتت كننده در دنيا و سراى آخرت به بار خواهد آورد. 1 - پيامد شماتت در دنيا ابتلا به مصيبت : اظهار شادى از مصيبت ، موجب گرفتارى شماتت كننده به همان مصيبت مى شود. همان گونه كه گذشت ، امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كس برادر خود را به دليل مصيبتى كه بر او وارد شده است سرزنش كند، از دنيا بيرون نمى رود تا خود گرفتار شود(414). 2 - پيامد شماتت در آخرت عذاب در آخرت : آزار رساندن به مؤ من ، مايه قهر خداوند و عذاب آخرتى است تا آن جا كه خداوند فرموده است : آزار دهنده بنده مؤ من من ، به من اعلام جنگ بدهد(415). رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آزار دهنده مؤ من را آزار دهنده خويش ، و آزار دهنده خويش را آزار دهنده خدا و آزار دهنده خدا را ملعون معرفى كرده است (416). روشن است كه سركوفت زدن به اهل ايمان ، مايه آزردگى خاطر آن ها است و پرهيز از آزار، ضرورت دارد. (6): راه هاى درمان شماتت براى درمان بيمارى بايد به آثار و عواقب آن انديشيد. آگاهى از اين كه فرد شماتت كننده به همان مصيبتى مبتلا خواهد شد كه ديگرى را براى آن سرزنش مى كرده است ، ترس و واهمه را در روح او پديد خواهد آورد و به يادآورى مكرر اين پيامد، ديگر به شماتت ديگران نخواهد پرداخت . انديشه در اين كه هر بلايى بر سر اهل ايمان بيايد، ممكن است كفاره گناه يا عامل به كمال رسيدن آنان در آخرت شود او را از سركوفت و سرزنش ايشان باز مى دارد و از سوى ديگر، بلا و گرفتارى و مصيبت ، بر بدى و خوارى نزد پروردگار دلالت نمى كند؛ بلكه دلالت آن بر نزديكى به خدا بيش تر است . توجه شماتت كننده به مصيبت ها و بلاهايى كه بر خودش وارد مى شود، او را از توجه به گرفتارى هاى ديگران باز مى دارد. دقت و تامل در اين كه چه بسا بلاى نازل شده بر او براى تاديب در برابر خطاهايش بوده است ، او را از انديشه در احوال ديگران بازداشته ، به خود مشغول مى سازد. دقت در دور ماندن از رحمت خدا به دليل آزردن اهل ايمان نيز انسان را به ترك اين رفتار زشت سوق مى دهد.